سایر منابع:
سایر خبرها
ناگفته های زندگی خسرو شکیبایی از زبان پسرش +عکس
می گویند چاکرم! که انگار پدر من می گوید و من و مادرم هر زمان که این تکه را گوش می دهیم، می خندیم که چقدر شباهت زیاد است و خط گفتاری نزدیک. و شعر مورد علاقه اش هم این بود: من باهارم، تو زمین... و پوریا شکیبایی این شعر را با همان لحن شاملو می خواند: ادبیات شاملو ویژه است ایشان می گفتند باهار و پدر من الهام گرفته بودند. زمانی یکی از آشنایان ما به پدرم می گوید شبیه شاملو دکلمه می ...
آرش مجیدی و میلیشا مهدی نژاد، سرگرم بزرگ کردن فرزند
...، کتاب بنویسند. هم من هم آرش خیلی اذیت شدیم. خیلی سخت بود. روزی که زایمان داشتم از خوشحالی نمی دانستم چکار کنم. همه می گفتند صبر کن تا به دنیا بیاید آن وقت می گویی کاش توی شکمم بود و... اما از روزی که به دنیا آمده آنقدر خوشحالم که دیگر باردار نیستم! چرا؟ در آن دوران افسرده شده بودید؟ مهدی نژاد: نه خدا را شکر افسردگی نداشتم. مجیدی: خیلی کم بود خود من انتظار ...
برای سند 2030 باید از مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی گله کرد
کنید که من بروم. به من گفت من خواهشی از شما دارم که تا من زنده هستم این جایی پخش نشود. قرار بود مستند علیرضا را من انجام دهم و مستند حبیب را او انجام دهد و مستند شهید بهمنی را آقای شادمانی انجام دهد و این را تقسیم کرده بودیم. آقا همدانی به من گفت کتاب حبیب را من نوشتم فقط مصاحبه شما مانده است. شما بگویید دخترم می نویسد و تمام می شود. گفتم چشم. این را به من گفت و من از روی شنبه استرس ...
معلول بودنم را با فکرم جبران کردم
دبیرستان کوثر بروم ولی چون پدر و مادرم دیگر قوت نداشتند من را همراهی کنند، دوره دبیرستان رابه دلیل نزدیک بودن، در مدارس شهید غفاری و حضرت خدیجه گذراندم. بعد از دیپلم خودم را با کارهای خانه مشغول کردم و در کارها به مادر کمک می کردم. استخر می رفتم و در خانه به آرامی راه می رفتم و در بیرون با کمک مادرم در مسیرهای کوتاه قدم می زدم. اصلا دوست نداشتم تاکسی سوار شوم و همیشه از اتوبوس استفاده می کردم. ...
اگر یخ نقدینگی آب شود، تورم به 70 درصد می رسد/دیوان محاسبات نقش مُحلّل حقوق های نجومی را ایفا کرد/ تمام ...
.... به من گفت من خواهشی از شما دارم که تا من زنده هستم این جایی پخش نشود. قرار بود مستند علیرضا را من انجام دهم و مستند حبیب را او انجام دهد و مستند شهید بهمنی را آقای شادمانی انجام دهد و این را تقسیم کرده بودیم. آقا همدانی به من گفت کتاب حبیب را من نوشتم فقط مصاحبه شما مانده است. شما بگویید دخترم می نویسد و تمام می شود. گفتم چشم. این را به من گفت و من از روی شنبه استرس پیدا کردم. ...
بازیگران چهره به فیلم آسیب می زدند
خود نگرفت؟ ما یک راوی داریم که قصه را همه جا از منظر او (راحله) می بینیم و هر جایی که او حضور دارد من هم آنجا هستم. در واقع من جهان را از منظر راحله به مخاطب نشان می دهم. شاید راحله شکل همیشگی یک قهرمان نباشد اما برای من قهرمان است. راحله در لغت به معنای دختر در حال سفر است و تعمدی می طلبید که این دختر در حال دویدن باشد. * تعدد لوکیشن در فیلمتان هم به خاطر شخصیت دونده راحله ...
فرزند عارف: رای بابا از روحانی بیشتر بود | پدرم در مجلس سکوت کرده، چون نفر دویستم است!
مانده است. طبق آمار و اطلاعات هم شما جزو اولی ها هستی، آقای دکتر آن موقع یا اول بود یا دوم. می توانم راحت بگویم رای آقای دکتر از آقای روحانی بالاتر بود. ولی آقای دکتر حرف زده بود. گفته بود که اگر آقای خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات به این نتیجه برسند که من نباشم، انصراف می دهم. آقای دکتر گفت که من اخلاق رو زیر پا نمی گذارم. شما یک سال و نیم زحمت کشیدی، از جیبت هزینه کردی، چون توی انتخابات هیچ کسی به ...
خواهرانم! حجاب خود را حفظ کنید، زیرا شهدای ما برای حفظ ناموس و حفظ اسلام شهید شده اند
کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم و بالاخره با چند ترفند پاسداری توانستم به مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و این دفعه هم با چند ترفند پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم. فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی دوستشان دارم: اول اینکه حجاب را رعایت کنند چون شهدای ...
گلچینی از بهترین اشعار سهراب سپهری
...، یکی از بندهای زیبای میانی و بند آخر از این شعر را برای شما برگزیده است. صدای پای آب نثار شب های خاموش مادرم! اهل کاشانم روزگارم بد نیست. تکه نانی دارم، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. مادری دارم، بهتر از برگ درخت. دوستانی ، بهتر از آب روان. و خدایی که در این نزدیکی است: لای این شب بوها، پای آن کاج بلند ...
با صالح علا، از عشق تا کافه و سینما
تان بهش باز هم می گویید رانندهی جان یا رانندگان جان؟ - بله. یک بار و حالا ایشان و خانواده نازنین شان از دوست های نزدیک ما هستند. یکسری واژه می گوییم نظرتان را بفرمایید. حضرت عشق پدرم: که سلام بر ایشان باد. فریدون آسرایی: تو یه دستم جنگ، تو یه دستم دریا، ماه میاد تو خوابم، میکنه بدارم. باران: پسرم. مهتاب: مادرم. مادرم باران، خواهرم. برادرم. همه آنها که دوست شان دارم. ...
وصیت نامه شهید اسماعیل جابری
.... می خواهم شهید شوم تا خونم به علی (ع) گواهی دهد که رهرو ایشان بودم. مادرم در شهادتم گریه نکن و همچون زینب (س) شجاع باش و صبر داشته باش. پدر جان معذرت می خواهم که نتوانستم تو را ببینم از برادران و خواهرانم خواهش دارم برای من سیاه نپوشید که راهی که من می روم راه شهیدان اسلام است و از شما حلالیت می طلبم و امیدوارم که مرا حلال کنید. و از تمام دوستان و آشنایان حلالیت می طلبم و ...
روایتی از حضور و جانبازی نوجوان 16 ساله در جبهه + عکس
به گزارش دولت بهار، 10 سالگی اش همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود، به همین دلیل جز خاطرات کوتاه چیزی از آن دوران به خاطر ندارد، هر چهار برادر و سه خواهرش با رزق حلال پدر، قد کشیدند و پشتیبان امام و انقلاب بودند. این همراهی با امام ثمره یک عمر زحمت پدر برای بزرگ کردن بچه ها با رزقی بود که از کار کشاورزی به دست می آورد. حسین پیرعلی متولد سال 1347 است، که از 16 سالگی راهی میدان های نبرد ...
کمالوند: امیدوارم صنعت نفت را در آسیا ببینم
2رقمی قرار نگرفته ام و به مردم آبادان دروغ نخواهم گفت. - از هواداران می خواهم که حمایت شان را به یک بازی یا 2بازی ختم نکنند و تا پایان فصل کنار ما باشند به هر ترتیب به خاطر اضافه شدن 10تا 11 بازیکن جدید در ابتدای راه ممکن است مشکلاتی را داشته باشیم. - این قول را به مردم آبادان می دهم که در پایان فصل به حتم تک رقمی و در نیمه بالایی جدول تک رقمی ها باشیم. - کار من 2 ...
پدر آتنا: قاتل در ملاءعام سنگسار شود
مناسبی ندارم، زیرا کارگر یک کارخانه هستم و تمام اسباب زندگی ام را اقساطی خریده بودم و از ترس اینکه مبادا مردم به خانه برادرم هجوم بیاورند، وسایلم را همراه با همسرم که سی روز است فارغ شده به منزل مادرم بردم. از همسر برادرم هم خبری ندارم. او نیز شبانه با فرزندانش فرار کرده است. حجت که فاجعه برادرش را ننگ بزرگی برای جامعه می داند، می گوید: نمی دانم چرا برادرم به آبروی پدر و مادر پیر و مریضم ...
این مطلب تیتر نمی خواهد
تعریف و تمجید می کنند که ما داماد از این بهتر می خواهیم، وقتی پدر و مادرش شما باشید پسرتون دیگه حرف نداره. وی به نقل ابراهیم می گوید، بعد که قرار دیدار بعدی را می گذارند که داماد بیاد و عروس را پسند کند، دامادی که من باشم با دسته گل و شیرینی وارد خانه عروس می شوم اما چشم شما روز بد نبیند، همین که عروس چشمش به هیکل درشت من می افتد در جا سکته را می زند، و به این خاطر من تا الان ازدواج نکردم. ...
علامه جلال الدین همایی: زیور دست جهان بودم، مرا نشناختند
نیز پیش پدر مادرم فراگرفته بودم و او همان یادگرفته ها را تکمیل می کرد. من در مدت قلیلی در مکتب ملّا باجی عمّ جزو را تمام کردم و به خاطر دارم که پس از اتمام آن مادرم شخصاً به مکتب آمد و یک کلّه قند شهری با یک دست لباس زنانه (شامل پیراهن و چارقد و شلوار و چادر نماز و کفش) با بشقابی نُقل بادام به ملّا باجی هدیه کرد . (همایی نامه، صفحه 8 و 9) جلال الدین همایی در حدود شش سالگی به مکتب میرزا ...
این جانباز را شناسایی کنید!
زنده هستند و خدا حفظشان کند. برای من آدم بسیار بزرگی ست و من شرمنده ام که خیلی باعث زحمت آنها شده ام. فاش نیوز: جریان فرارتان را تعریف کنید. ما چند نفر بودیم که اجازه هم نگرفتیم و فرار کردیم. اینکه گفتم قاچاقی ثبت نام کردیم به این خاطر بود که پدر من که چهره آشنای شهر بود، نباید به گوشش می رسید که من ثبت نام کرده ام و می خواهم بروم! ما از مدرسه هم رفتیم ثبت نام کردیم و مینی بوس ...
پایان بی قراری ها پس از 31 سال
ازدواج دست من و خودش را روی قرآن گذاشت و گفت: این قرآن بین من و شما باشد که نه من به پدر و مادر شما بی اعتنایی کنم و نه شما به پدر و مادر من . طوری رفتار کرد که منافق خجالت کشید و رفت 3 ماه بعد از ازدواج مان باردار بودم، شبی از خانه پدرم به خانه خودمان می رفتیم. منافقی آمد جلوی ما، خواست تفنگ را درآورد، علی اکبر گفت: همسرم را نکشید، مرا بکشید، طوری رفتار کرد که منافق خجالت کشید و ...