سایر منابع:
سایر خبرها
قتل همسر به خاطر شغل پدر
خودم به خانه برگردم اما او قبول نکرد تنهایی به آنجا برود. برای اینکه کمی همسرم را آرام کنم او را سوار موتور کردم و چرخی در خیابان زدیم؛ زمانی که به خانه برگشتیم، همسرم هنوز از دست من ناراحت بود؛ به طرف آشپزخانه رفت و شروع به شستن ظرف ها کرد و هم زمان به من غر می زد. یک بار دیگر به او پیشنهاد دادم که او را به منزل خواهرش ببرم و آخر شب با شوهرخواهرش به خانه برگردد اما او از این حرف من ...
جنایت هولناک مرد افغان بر سر رفتن از ایران
همسرم صحبت کردم و روز حادثه همراه پدرزنم به سفارت رفتیم تا مشکلاتمان را حل کنیم. در آنجا او قبول کرد که همسرم را با خودم به افغانستان ببرم. بعد راهی خانه شدیم. پدرزنم برای انجام کاری از خانه بیرون رفت و مادرزنم وقتی متوجه شد که ما قصد رفتن داریم با من دست به یقه شد. گفت خودت برو و بچه هایت را هم ببر اما دخترم حق ندارد بدون اجازه من جایی برود. حتی مرا کتک زد. من هم عصبی شدم و به ...
قتل خواهر به دست مرد میان سال
...: سر ارث پدری خیلی با هم اختلاف داشتیم و ضمن اینکه خواهرم در روابط من و همسرم بسیار دخالت کرد و او بود که باعث شد تا من همسرم را طلاق بدهم. بعد از جدایی هم، مجبور بودم با خواهرم زندگی کنم، چون بخشی از آن خانه به من تعلق داشت. با توجه به اختلافی که با خواهرم داشتم، ارتباط خوبی با هم نداشتیم و چون آن روز هم به جای اینکه با من احوالپرسی کند، سرم داد کشید و گفت تا حالا کجا بودی، ناراحت شدم و او را ...
بلای هولناکی که بر سر زن جوان در شب جشن عروسی آمد / در جنوب تهران رخ داد
.... تا اینکه دستگیرشدم. درجلسه دیروز دادگاه، اولیای دم برای قاتل The Murderer فرزندشان خواستار قصاص شدند. در ادامه دادگاه، عامل قتل گفت: زنم از دست فامیل هایش عصبانی بود. یکی ازآنها او را به جشن عروسی دعوت نکرده بود و از همین موضوع بشدت عصبانی بود. من هم تصمیم گرفتم او را بیرون ببرم و با هم بگردیم.به همراه فرزند کوچکم و همسرم سوار موتور شدیم و به گردش رفتیم. آخر شب که به خانه برگشتیم زنم به خاطر ...
مقاومت مرگبار دختر جوان مقابل 4 شیطان شبگرد + گفتگو با متهم
می ریزد. چاره ای نداشتم جز اینکه او را پیاده کنم، اما او قبول نمی کرد. زن جوان شروع به داد و فریاد کرد که چاقوی ضامن دار کوچکی را که همیشه همراه دارم، از جیبم بیرون آوردم و او را تهدید کردم. زن جوان دست مرا گرفت و چاقو دستم را برید و من هم عصبانی شدم و یک ضربه به ران پایش زدم. بعد از اینکه زخمی شد، او را از خودرو پایین انداختی ؟ وقتی زخمی شد از خودرو پیاده شد و شروع به داد و ...
نجات یافته ازمرگ دوباره قاتل شد
اصلاً نمی دانستم که دارم پسرم را خفه می کنم. شیشه عقلم را از سرم پرانده بود... احساس می کردم پسرم همچون یک دیو یا شیطان است که قصد جان مرا دارد. برای همین به سراغش رفتم و او را خفه کردم. حالا هم بشدت عذاب وجدان دارم وهر مجازاتی را می پذیرم. من قبول دارم که پدربیرحمی هستم و با مصرف مواد مخدر همسر و پسرم را به کشتن داده ام و زندگی خودم را هم نابود کرده ام. در پایان جلسه دادگاه قضات وارد شور شدند تا حکمشان را درباره مرد جنایتکار صادر کنند. ...
مرد همسرکش این بار قاتل پسرش شد
وی را در خانه خفه کردم و چون پدر و مادر همسرم مرا بخشیدند، فقط 4سال به زندان افتادم. این حادثه باعث شد پسرم دچار مشکلات روحی شود. وی ادامه داد: 9 ماه بود از زندان آزاد شده بودم که مرتکب قتل پسرم شدم. باور کنید هیچ کس به اندازه من پسرم را دوست نداشت و نمی دانم چطور شد که این کار را کردم. وی درباره شب حادثه گفت: آن زمان معتاد بودم و یک روز قبل از حادثه شیشه مصرف کرده بودم. فکر می کردم که پسر 14ساله ام می خواهد مرا بکشد؛ به همین دلیل او را به قتل رساندم. در پایان این جلسه قضات دادگاه وارد شور شدند. همشهری 110 ...
قتل فرزند 4 سال بعد از همسرکشی
حرفش را تکرار کرد. من هم کنترل خودم را از دست دادم و از این حرف ناراحت شدم و به سمت همسرم رفتم و با او درگیر شدم و او را به قتل رساندم. بعد از دستگیری فرزندانم اعلام گذشت کردند اما من چهار سال در زندان ماندم و بعد بیرون آمدم. زمانی که همسرم را کشتم پسرم خیلی کوچک بود. من می دانستم او از من خیلی ناراحت است و می خواهد انتقام بگیرد. مادرم زمین گیر است و قدرت حرکت ندارد. پسرم برای اینکه من ...
به همسرش گفت خداحافظ سالار و رفت
یاد شهید شهبازی می افتاد و از او می گفت دریای مواج چشمان زلالش متلاطم می شد و موج ها به ساحل پلکها می خوردند. آن مراسم برگزار شد و خیلی ها آمدند و خیلی ها پیام دادند و چه حرفها که از شهبازی شنیدیم و به حیرتمان اضافه شد... در آن مراسم برای اولین بار حاج حسین را در آغوش گرفتم و... چه می گویم؟! به زیارتش نائل شدم...؛ شب که به خانه رفتم با ذوقی که هنوز با من بود به همسرم گفتم امروز مردی را ...
اعتراف زن خیانت پیشه به قتل شوهرش با همدستی دوست تلگرامی اش
کار برود. حدود ساعت 8 صبح از منزل خارج شد و بعد از حدود یک ساعت تلفن خانه زنگ خورد؛ برادر شوهرم بود؛ به من گفت که برادرش زخمی شده و از من خواست تا به بیمارستان بروم. همان موقع به پدرم زنگ زدم اما تلفنش در دسترس نبود؛ به ناچار به مادرم زنگ زدم و با او به بیمارستان رفتیم. راز قتل در دوربین های مداربسته در شرایطی که شواهد حکایت از آن داشت که فرد یا افرادی به قصد سرقت ...
مجوزهای غیرقانونی حمل بار، در دست کودکان کار/ سریال دنباله دار سوء استفاده از کودکان در مشاغل سخت
حمید عصری می آید و 10 تا 15 هزار تومان از من می گیرد و می رود و دیگر کاری به کارم ندارد. من هر روز حدود 30 تا 35 هزار تومان کار می کنم و بعد از پولی که حمید از من می گیرد بقیه پول را به مادرم می دهم تا هم کرایه خانه را ردیف کند و هم چیزهایی که در خانه لازم داریم بخرد. پدرم دوباره ازدواج کرده و از زن دومش هم 3 بچه دارد و اکنون با آن ها زندگی می کند. شاید در سال دو سه باری هم به ما سر بزند. خیلی او ...
محمدرضا باهنر؛ مهندس لابی گری و مرد رایزنی های سیاسی
ببینند تا یواش یواش اوستا بشوند. ولی مگر شما اصلا نقاشی بلد بودید؟ آنجا که رفتم یاد گرفتم. روزهای اول می رفتیم فقط جارو می زدیم و تر و تمیز می کردیم ولی کم کم قلمی و کاغذ باطله ای دادند دست مان و گفتند این طور بکش. بعد از سه، چهارسال کم کم وارد شدم که چطور باید نقش بزنم. پنج زار حقوق داشتم. به پول امروز می شود چقدر؟ خب اگر بخواهیم نسبت ها را جوان های ...
شوهرم وقتی فهمید من با مرد غریبه ارتباط شیطانی دارم مجبورم کرد تا ... + عکس
...، تیمی از مأموران انتظامی این کلانتری به محل اعلام خبر که ساختمان چهار طبقه ای در خیابان حسینی منطقه اتابک بود، اعزام شدند. پس از حضور مأموران در محل، زن جوان در ادامه اظهاراتش به مأموران گفت: حدود یک هفته قبل همسرم رسول که از اتباع افغانستان است، ناپدید شد که پس از مفقودی اش، پرونده ای در پایگاه ششم آگاهی تهران تشکیل دادم؛ اثری از همسرم نبود و من به روابط مشکوک همسرم با زن جوانی به نام ...
روحانی برای حضورم در وزارت کشور با من صحبت کرد/هرچند روز یک استاندار به احضارشده ها اضافه می شود/من و ...
کار کاملاً از دست ما خارج است. البته پیگیری های لازم را می کنیم. در این مورد هم بار ها پرسیده ایم این پرونده در چه مرحله ای است و این ها هم پاسخ داده اند که هنوز در مراحل قضایی است. پس نحوه رسیدگی به این پرونده ها دو بخش است. ما نباید بخش مربوط به قوه قضائیه را با بخش مربوط به وزارت کشور قاطی کنیم. البته من دیده ام که در برخی محافل چنین بحث هایی را مطرح می کنند فکر می کنم شاید سطح برداشتشان از ...
اولین مهارت در زندگی مشترک صبر است
غالباً این موارد را با گفتگو بین خودمان حل می کردیم و اجازه نمی دادیم مشکلات کهنه شوند. کهنگی معمولاً آسیب ایجاد می کند. به نظرم بهترین راه هم همین است که مسائل درون چاردیواری خانه باقی بماند مگر اینکه اختلافات قابل حل نباشد که به ناچار زن و شوهر از راه مشورت با مشاور یا بزرگ ترها استفاده کنند. من و همسرم هیچ گاه به مشاور مراجعه نکردیم. *** در محیط منزل عصبانی هم می شوید؟ ...
آنچه از زندگی در حکومت داعش نمی دانید
هایش می چرخد. هاج و واج مانده. امروز خودش را به موصل رسانده به امید سرپناهی که دست زن و بچه هایش را بگیرد و به آوارگی شان پایان دهد. خرابه ای را نشانم می دهد و با ناراحتی می گوید: اینجا خانه ام بود، خراب شد، خراب شد، خراب شد... او 6 ماه پیش و با پیشروی نیروهای نظامی برای آزاد کردن شهر مثل بقیه به اردوگاه حمام العلیل در 15 کیلومتری موصل پناه برده است. کمی به او آب می دهیم، وقتی اندکی آرام ...
دخالتهای خانواده همسر مرد افغانی، او را دست به چاقو کرد/ مادرزن در کما است
به سفارت افغانستان در ایران بروم و از آنها کمک بخواهم.اما کارمندان سفارت ازمن خواستند با پدر زنم به آنجا برویم. به همین خاطر صبح امروز با پدر زنم به سفارت رفتم و آنجا کمی با او صحبت کردند.وقتی از پدر زنم جدا شدم او به محل کارش رفت و من به خانه آمدم.از همسرم خواستم وسایل را جمع کند تا به افغانستان برگردیم که مادرزنم دوباره دخالت کرد و سپیده هم با اصرار گفت می خواهد ایران بماند. باهم ...
پای صحبت های شیرین دو استاد دانشگاه که کفشدار حرم شدند/باران برکت در حریم امن کرامت
با قبل پیدا کرده؟ دکتر گلمکانی:نسل چهارم انقلاب نسل بسیار پویایی است. حتی باور دارم نسل چهارم به مراتب بهتر از نسل اول انقلاب است. جوان امروز در صورت بروز حادثه برای نظام اسلامی بخاطر سطح آگاهی به مراتب بهتر از جوان نسل های قبل عمل خواهد کرد.گاهی پیش می آید وقتی افراد قصد ورود به حرم را دارند و کفش هایشان را به من تحویل می دهند قطرات اشکشان می بارد. در ماه رمضان بارها پیش آمد که من دستم ...
پیگیر حصر هستم | من و لاریجانی نان و نمک یکدیگر را خورده ایم | حق مینو خالقی این نبود
...> فرمانداران خانم هنوز در سطح استاندار نیستند آیا از عملکرد فرمانداران خانم راضی هستید؟ کاملا راضی هستم. آنقدر راضی هستید که احتمال استاندار شدن آن ها وجود داشته باشد؟ نه فرماندارانی که انتخاب کرده ام هنوز در سطح استاندار نیستند باید بروند معاون استاندار بشوند. مشکلی با انتصاب استاندار زن ندارم پس با توجه به آنچه گفتید این دوره هم استاندار ...
کار من زیباتر کردن چهره زندگی است
برایم بود. اینکه دنبال چه کاری بروم دغدغه بزرگی برای من شده بود. یکی از روزها وقتی می خواستم موهای سرم را کوتاه کنم به آرایشگاه محل رفتم. چند نفری در نوبت بودند. حوصله انتظار نداشتم و سراغ آرایشگاه دیگری رفتم. آنجا هم همین وضعیت بود. سومین آرایشگاه نیز شلوغ بود. چاره ای نداشتم و سراغ آرایشگاه اول بازگشتم، روی یکی از صندلی ها منتظر نشستم. در حال خودم بودم و چشمانم به دست مرد آرایشگر دوخته شده بود که ...
"اوشین"های ایرانی؛ دور از خانه
در آخر دست از پا درازتر به شهر خودشان برمی گردند. برخی دیگر اما می مانند، دستفروشی می کنند و چون حقوقی که دریافت می کنند خیلی زیاد نیست برای همین کارهای مختلف دیگر هم می کنند مثلاً در خانه مردم کار می کنند یا شغل دوم کاذب دیگری پیدا می کنند. کار در کلان شهر تهران آسیب های خاص خود را دارد؛ خیلی اوقات این دختران با باندهای خلاف آشنا می شوند و برخی هم به خاطر هزینه های بالای زندگی در تهران مجبور به ...
مرد جوان همسر و مادرزنش را از پای درآورد
...، در ادامه اظهاراتش به بازپرس گفت: زمانی که به خانه رفتم به مادرزنم گفتم دیگر تحمل ندارم و می خواهم همراه با بچه هایم به افغانستان بازگردم که مادرزنم با من درگیر شد، مرا کتک زد و یقه لباسم را پاره کرد، من نیز که دیگر تحمل دیدن این وضع را نداشتم، چاقویی برداشته و به سمت مادرزنم حمله ور شدم، ابتدا چند ضربه چاقو به کمر و شکم مادرزنم زدم و سپس 6 ضربه چاقو به گردن همسرم زدم در نهایت نیز همسایه را ...
بحران مارکسیسم به روایت آلتوسر
دیگران نیستند، اما مردمی هم که در پایین دست اند – کارگران، دهقانان، روشنفکران و ... – هنوز می توانند از وضع موجود حمایت کنند. همین کافی است که بگوییم وقتی نظام سیاسی را پایین دستی ها پس می زنند، آنگاه انقلاب سر بر می آورد. شما می گویید طغیان انقلاب سوسیالیستی فقط به خاطر بحران های روش های بازتولید سرمایه داری رخ خواهد داد؟ وجوه تولید سرمایه دارانه همیشه خدا در بحرانند. این تعریف ...
همه دبیرها وزن ها را از روی دست من می نوشتند/ در انتخاب بهترین شاعر مشهد اولین انتخاب بودم/ دل شاعر مثل ...
خیلی خوب رواج داشت و تمام شخصیت های بزرگ خراسان به آنجا می رفتند. من صرفاً به خاطر موسیقی اش آنجا می رفتم چون بهترین ویولنیست های مشهد می آمدند آنجا. من هم به خاطر همان موسیقی می رفتم چون شاعری نبود که واقعاً شاعر باشد غیر از دو، سه تن که خوب های مشهد بودند و الان دست از شعر کشیده اند یا فوت کرده اند مثل مرحوم صاحبکار و آقای غفوریان صحرایی تا اینکه این انجمن بعد از انقلاب بسته شد. * تمام ...
شهیدی که از پشت بی سیم خبر شهادتش را اعلام کرد
دخترمان می خوابید و برایش شعر می خواند و کمرش را نوازش می کرد، وقتی پشت تلفن شروع کرد به خواندن شعر، مرضیه خوابید. محسن گفت: دیر وقت است و به مادرم زنگ نمی زنم، اما تو سلام مرا برسان. از دلتنگی های خودم و مرضیه گفتم، گفت: صبور باش. موقع خداحافظی از من خواست که به پدرم بگویم سوریه رفته است. همان شب خواب دیدم که محسن برگشته و من هم حسابی خوشحال بودم. خواب را به فال نیک گرفتم و فردایش رفتم خانه خودمان ...
پایکوبی بر خرابه های موصل
.... هاج و واج مانده. امروز خودش را به موصل رسانده به امید سرپناهی که دست زن و بچه هایش را بگیرد و به آوارگی شان پایان دهد. خرابه ای را نشانم می دهد و با ناراحتی می گوید: اینجا خانه ام بود، خراب شد، خراب شد، خراب شد... او 6 ماه پیش و با پیشروی نیروهای نظامی برای آزاد کردن شهر مثل بقیه به ارودگاه حمام العلیل در 15 کیلومتری موصل پناه برده است. کمی به او آب می دهیم، وقتی اندکی آرام می شود، می رود ...
پشیمانی از قتل پسر نوجوان پس از کشتن همسر
. از اتاق بیرون رفتم و چراغ را روشن کردم. دیدم پدرم در حالی که پیشانی اش از عرق خیس شده بود، روی بدن برادرم نشسته و گلوی او را فشار می دهد. هر چه تلاش کردم حریفش نشدم. همسایه ها از صدای جیغ و فریادم جمع شده بودند، اما جرئت نزدیک شدن نداشتند تا برادرم را نجات دهند. دختر جوان گفت: ماه رمضان سال 90 بود که پدرم به همین شیوه جلوی چشمانم مادرم را به قتل رساند. سحر بود و وقتی برای خوردن سحری ...
گفتگوی منتشر شده از مرحوم مجیبیان:از زندگی تا کار پزشکی در یزد
اختیار داده بود که قانون وضع کند. یکی از قوانینی که وضع کرد این بود که فارغ التحصیلان صد تومان به نظام وظیفه بدهند تا معاف شوند! ساعت 5 صبح رفتم درب نظام وظیفه. افسری که اونجا بود گفت: چقدر زود آمدی؟ گفتم: ترسیدم قانون عوض شود! یک مهر سه گوش مخصوصی داشت که روی آن نوشته شده بود به موجب فلان قانون و به موجب دستور نخست وزیر این شخص معاف می شود من بلافاصله آمدم یزد ولی خیلی پشیمان هستم که چرا ...
امید حمام بود که پیام های زشت یک زن را در گوشی اش دیدم و ... / سیلی که خوردم را هرگز فراموش نمی کنم
زن 25 ساله با بیان این که کاش قبل از ازدواج کمی هم به اخلاق و ایمان خواستگارم توجه می کردم، به کارشناس اجتماعی کلانتری شهید هاشمی نژاد مشهد گفت: روزی که امید به خواستگاری ام آمد بلافاصله پاسخ مثبت دادم چرا که او موقعیت اجتماعی بالایی داشت و در دانشگاه تدریس می کرد ، ظاهر آراسته و جذاب او مرا عاشق کرد و به همین خاطر در کمتر از یک هفته، مراسم عقدکنان برگزار شد. مادر امید از همسایگان قدیمی ...
بهنام فر: باید در تاتامی باشم و بزن بزن کنم!/ فوتبالی نیستم اما کریس رونالدو را دوست دارم
دو فینالیست داشتیم امیر مهدی زاده طلایی شد و سعید احمدی به مدال نقره رسید. البته سعید احمدی هم در فینال مسابقات جهانی پاریس باید مدال طلای جهانی می گرفت. بعد از سال ها عنوان پنجمی مسابقات جهانی را کسب کردیم. در آن مقطع همه مشکل داشتند در انتخاب برخی از حوزه ها و مدعی بودند که هنوز این نفرات به پختگی لازم نرسیدند و این اصلا خوب نیست که تیم به یکباره در 5 وزن به این اندازه جوان شود اما ما تمام این ...