سایر منابع:
سایر خبرها
50 روز بی خبری از پارسا ی هشت ساله
تا شب شود و به خانه برسم. طاقت دیدن بازی بچه ها را توی کوچه ندارم. دوچرخه ای که برای پارسا خریده بودم تا تابستان با آن بازی کند، گوشه حیاط افتاده که آتش به جگرم می زند. اینها حرف های محسن قندی، پدر پارسا قندی، 8 ساله، است. او روز 11 تیر ماه همراه با خانواده اش از سفر شمال به تهران برمی گشت که مفقود شد. آن طور که پدرش می گوید پارسا را بعد از تونل وانا، حوالی امام زاده هاشم در نزدیکی ...
روایتی از کربلا تا کربلا/ زهیر به کربلا بازگشت
فرزندش بود. حسین ترکان: من و زهیر تنها پسران خانواده بودیم، که بعد از شهادت زهیر من تنها برادرم را از دست دادم، اما پدرم بعد از شهادت زهیر کمرش شکست و خم شد، پدرم محکم و با اراده بود و هیچ وقت از نبود زهیر شکایت نکرد و با غرور و افتخار از فرستادن پسرش با رضایت کامل به جبهه می گفت. مگر تحمل و صبر یک انسان چقدر است، همه که حضرت ایوب نیستند، ما 29 سال چشم انتظار بودیم، همین ...
پس از خبر سقوط هواپیمایش تا 10 سال از او بی خبر بودم/ زنده شدن شهید لشگری تنها آرزویم است!
یا سوم راهنمایی بودم که برای اولین بار ایشان را دیدم و همان سال هم برای ادامه تحصیل و طی دوره های خلبانی به آمریکا رفتند. وقتی از آمریکا برگشتند من کلاس سوم دبیرستان بودم و کمی بزرگتر شده بودم که پس از مدتی ایشان مرا از پدر و مادرم خواستگاری کردند. ابتدا پدرم قبول نمی کردند چون خواهر بزرگتری در خانه داشتم که هنوز ازدواج نکرده بود، اما آقای لشگری در تصمیمشان مصر بودند و می گفتند: شما ...
کرامت امام رضا (ع) در منزل مادر شهید محمد رضا صباحی
...> درادامه جلسه خواهر شهید صباحی در خصوص خوابی که دیده بود، به خبرنگار شبستان گفت: از ابتدی دهه کرامت سالجاری، یک توسلی به فرزند موسی بن جعفر حضرت معصومه سلام الله علیه داشتم و در این میان یکی از اقوام نزدیک که یک خانم هست، به بنده خواهر شهید گفته بود که برادرم چند سال پیش، یک سکه را از ضریح امام رضا علیه السلام به دست آورده بود و آن را به من داده بودم که پس از انجام توسلاتی، موجب شده بود بطور معجزه واری ...
فاطمه پلنگ کیست؟/این زن با مرگ شوهر صیغه ای اش سکوت کرد و....+عکس
جواب درستی به ما نمی دهد؛ نه پلیس و نه قوه قضائیه هیچ کدام جواب روشنی به ما نمی دهند. دو متهم پرونده هم که آزاد هستند و حرفی نمی زنند. یعنی در این 4 سال این پرونده هیچ پیشرفتی نداشته است؟ بعد از مرگ براتعلی فاطمه و رمضانعلی تنها سرنخ های پرونده بودند؛ اما آنها هیچ اقراری نکردند. به من گفته اند با توجه به جدید نمی توان متهمان را بیشتر از این در بازداشت نگه داشت؛ چون در قانون ...
توطئه جدید آمریکا در افغانستان کلید خورد/ از ربودن 47دختر تا قتل عام وحشیانه شیعیان افغان
وار" می کشند. وی افزود که اجساد قربانیان هنوز هم در محل باقی مانده و شورشیان اجازه دفن آنها را نمی دهند. طالبان و داعش کودکان، زنان و مردم را به طرز فجیعی قتل عام کرده و 47 دختر جوان شیعی را در این شهر به اسارت گرفته اند. منابع محلی می گویند در هنگام اسارت این دختران، نیروهای مردمی دو بار برای آزادی آنها اقدام و داعشی ها را محاصره کردند. اما ظاهرا بالگردهای ناتو مرتب برای شورشیان تجهیزات میرسانند ...
پسرقاتل: پدرم اگر زنده بودبازهم می کشتمش!
پسر ناخلفی که پس از کشتن بیرحمانه پدر و مادرش، اجساد آنان را نیز داخل پراید به آتش کشیده بود، در آخرین جلسه دادگاه گفت: از قتل مادرم پشیمانم اما پدرم نه. ماجرای این جنایت هولناک در منطقه دوست آباد مشهد و در تاریخ بیست ویکم خرداد سال 1394 هنگامی فاش شد که حدود ساعت 4 بامداد اهالی ساکن در جاده قدیم قوچان با دیدن شعله های آتشی که از یک خودروی پراید در زیر درختان توت زبانه می کشید ...
صادق خلخالی به روایت دخترش
گونی طلا دستش بوده خنده ام گرفته بود. - من رابطه خیلی نزدیکی با پدرم داشتم. رابطه ای که عینی هم نبود و اتفاقاً زمان های خیلی زیادی از هم دور بودیم. قبل از انقلاب که من بچه بودم او اغلب نبود. بعد از انقلاب هم همین طور. تقریباً کمتر از هر آدم دیگری در زندگی ام او را دیده ام. اما رابطه من با او درونی بود. همیشه آدم مهمی برایم بود و تا آنجایی که اجازه داشتم او را زیر نظر داشتم. ...
خلخالی بروایت دختر؛ به اصرار پدر به رئیس اصلاحات رای دادم
نکردم که باید از بابا دفاع کنم. رابطه با پدر در ایام انزوا من رابطه خیلی نزدیکی با پدرم داشتم. رابطه ای که عینی هم نبود و اتفاقاً زمان های خیلی زیادی از هم دور بودیم. قبل از انقلاب که من بچه بودم او اغلب نبود. بعد از انقلاب هم همین طور. تقریباً کمتر از هر آدم دیگری در زندگی ام او را دیده ام. اما رابطه من با او درونی بود. همیشه آدم مهمی برایم بود و تا آنجایی که اجازه داشتم او را زیر ...
بررسی مرگ مشکوک زن سال خورده در دادسرا
اتفاقات مشکوکی که پس از مرگ زن سالمند رخ داد، باعث شد پسرش شکایتی را در دادسرای جنایی تهران مطرح کند و بازپرس جنایی با دستور احضار پرستار این زن، تحقیقات را آغاز کرد. به گزارش شرق، مدتی قبل پسر جوانی با مراجعه به دادسرای جنایی تهران و طرح شکایتی، از بازپرس جنایی خواست تا به موضوع مرگ مشکوک مادرش رسیدگی کند. او در توضیح ماجرا گفت: من از مدت ها قبل در انگلیس زندگی می کردم و مادر و پدرم ...
شهید دانش آموزی که دغدغه اش خبرنگاری بود
؟ مادرم کمی تامل کرد و گفت: باشد پسرم بازی را تو بردی من برای اعزام به جبهه تو موافقم و این شد که محمد رضای 19 ساله تنها پسر خانواده فرهادی عازم جبهه شد. محمد رضا هنگام خداحافظی به من گفت: خواهرم از تو می خواهم مراقب مادر باشی و این سفرمن دیگر برگشتی ندارد محمد رضا به جبهه رفت و 20 روز بعد از رفتنش خبر شهادتش را برایمان آوردند او در سال 65 در جزیره مجنون در اثر اصابت گلوله درماه مبارک رمضان ...
اقدام کثیف مرد تنوع طلب با 3 دختر که همسرش شده بودند
همین نیم ساعت قبل با هم صحبت کرده بودیم. می گفت: " رفته بودم خونه خاله م. بیچاره دیگه از دست "یاسر" به ستوه اومده. هاج و واج مونده بود و نمی دونست باید چیکار کنه؟! همش خودش رو فحش می داد و می گفت: لعنت به من با این پسر تربیت کردنم! کجای کارم ایراد داشت که پسرم، تنها پسرم که با بدبختی بزرگش کردم این طوری از آب دراومد؟! من خودم تو یه اداره دولتی کار می کردم. بعد از فوت شوهرم برنگشتم خونه ...
ذره بین
شده بودم و با هم در ارتباط بودیم تا این که دلباخته اش شدم اما درست همان زمان بود که ادعا کرد، شوهر دارد و خواست تا به رابطه مان پایان دهیم. او مرا تهدید کرد که اگر دست از سرش برندارم، ماجرای دوستی مان را به شوهرش می گوید. ابتدا حرف هایش را جدی نمی گرفتم، اما متوجه شدم که سهیلا قصد دارد از من به عنوان مرد مزاحم شکایت کند. به فکر انتقام گیری افتادم و او را به قتل رساندم. صبح روز دوشنبه جلسه رسیدگی به ...
ما همه قاتل بالقوه هستیم
آتنا و بنیتا همان نسخه ای را می پیچند که سال ها مسئولان انتظامی و قضایی پیچیده اند و سرانجام خودشان اقرار داشته اند که این روش، بازدارنده تکرار جرایم نبوده است(فهرستی از مستندات این اعلام نظر مسئولان انتظامی و قضایی کشور را پیشتر در مقالات دیگر ذکر کرده و تکرار نمی کنم) وقتی ما فقط مرگ می خواهیم و تشنه انتقام می شویم و فرصت هیچ تحقیقی را نمی دهیم، از جهتی ما هم شبیه همان قاتل می شویم ...
ماجرای قتل فجیع مادر و نوزاد 11 ماهه در مشهد
چگونگی ماجرا گفت: روز سه شنبه گذشته من از منزلم در گلبهار خارج شدم و همسرم نیز قصد داشت به منزل پدرم در مشهد برود. او لوازم پسرم را داخل ساک ریخت و بعد از من به سوی مشهد حرکت کرده بود ولی دیگر از او اطلاعی نداشتم تا این که صبح روز چهارشنبه وقتی فهمیدم که به منزل پدرم نرفته است احتمال آدم ربایی دادم و به همین خاطر شکایتی را در دادسرای گلبهار مطرح کردم و خودم به همراه پسرعمویم در همین مسیر به جست ...
آرزوی شهید اهل سنت برای دفاع از حرم اهل بیت
شهادت پسرش رسید کلامش را قطع کرد و زیر لب، حرفهایی را با خود زمزمه کرد و با بغض شروع به گریه کردن نمود. وقتی موفق نشدم با مادر شهید صحبتهایم را ادامه دهم، برادر کوچکتر ایشان به گفت وگو با ما ادامه داد و گفت مادرم همیشه همینطور است و زمانی که از برادرم صحبتی می شود فورا بی تابی می کند و گریه امنش نمی دهد زیرا 29 سال تمام است که ببیند که چه زمانی چشم انتظاری اش به پایان می رسد و خبر بازگشت ...
گفتنی های شنیدنی استاد فضل الله توکل از یار همراهش اسدالله ملک
... . * ایرنا: در فاصله 1357 تا تشکیل ارکستر هم نوازان و دعوت استاد ملک از شما که فرمودید در سال 1371 اتفاق افتاد، شما همکاری دیگری با مرحوم استاد ملک داشتید؟ * استاد توکل : قبل از انقلاب من شاید شش یا هفت نوار با اسدالله داشتم. بعد از انقلاب که اسدالله ارکستر هم نوازان را راه اندازی کرد، با اصرار از من دعوت کرد و چون من نمی رفتم، به من گفت اگر تو نیایی، من هم نمی روم. من به دلیل ...
مرد اعدامی پس از بخشیده شدن، پسرش را کشت و ... / هر دو قتل در برابر چشمان مریم رخ داده بود
اتاق خبر 24 : احمد 47ساله 4 سال قبل در سال 90 همسرش به نام مهتاب را نیمه شب خفه کرد وچند ضربه چاقو به او زد. این مرد که جنایت خانوادگی را مقابل چشمان دختر و پسر نوجوانش رقم زده بود با جلب رضایت اولیای دم از قصاص رهایی یافت و یازدهم تیرماه سال 94جنایت فجیع دیگری را رقم زد. احمد این بار مقابل چشمان دخترش مریم پسر 14ساله اش به نام میثم را کشت. وی هفته گذشته در شعبه دهم دادگاه ...
داماد جنایتکار : 2 سال نخوابیده ام
...، از پسرم نگهداری می کردم و نمی دانم چه شد که جنون سراغم آمد و جان همسرم و خانواده اش را گرفتم. البته شنیده ام که پدرزنم زنده است. از روز حادثه بگو؟ صبح زود بود به خانه پدرزنم رفتم، همسرم شب آنجا مانده بود. با پدرزنم مشاجره کردیم تااینکه پسرم را برداشتم و به خانه مادرم بردم. دوباره به خانه پدرزنم برگشتم، با هم مشاجره کردیم که پدرزنم از دخترش حمایت کرد. عصبی شدم و با چاقو ...
هراس از کابوس اتمی
ناپدید شده است. اما چیزی که در حد یک معجزه بود اینکه مادرم را دیدم. البته او هم به سختی مجروح شده بود زیرا به هنگام انفجار در آشپزخانه بود. از قرار معلوم ظروف و دیگ های موجود در آشپزخانه به هنگام انفجار به این سو و آن سو پرتاب شده بودند. برادر کوچکم که به مدرسه ابتدایی که در کنار خانه ما قرار داشت می رفت، یک روز بعد و بر اثر شدت سوختگی جان خود را از دست داد. اما پدرم جراحت های سطحی برداشته بود. در ...