سایر منابع:
سایر خبرها
صادق خلخالی به روایت دخترش
عالم سیاست و بیرون از خانه از او تصویر شده بود ندیدیم. - پدرم به هیچ وجه آدم مهربانی نبود. به شدت سختگیر بود اما من از پدرم کتک نخوردم. در خانواده تنبیه بدنی اصلاً نداشتیم ولی من همیشه وقتی می خواستم کارنامه ام را به بابا نشان دهم شب تا صبح خوابم نمی برد. هیچ اهل مماشات نبود. من همیشه باید سختکوش می بودم و کار می کردم و لیاقتم را نشان می دادم. وقتی هم لیاقتم را نشان می دادم می گفت وظیفه ...
بن بست
| شهاب نبوی | روزی که نتایج کنکور اعلام شد، سعی کردم سایت سنجش رو هک کنم؛ که یهو یادم افتاد، در این حد کامپیوتر بلدم که فولدرهای موفقیت در خانه رو پنهان کنم. بعدش به همه گفتم: خواب موندم. بابام گفت: بی وجدان، من خودم بردم رسوندمت. گفتم: نه، چون استرس داشتم سر جلسه خوابم برد. بابام گفت: غلط کردی، برو تو سایت ببینم چندم شدی. سریع چاقو رو برداشتم و رگم رو زدم بلکه بی خیال شه. اما تو آی سی یو دوباره ...
کی روش: به عنوان پناهنده به ایران رفتم!
فرگوسن شوم، در مورد ایران هم فرصت حضور در جام جهانی برزیل را داشتم. پس از سه سال سرمربیگری تیم ملی ایران (پس از جام جهانی 2014) تصمیم به ترک این کشور گرفتم، اما درادامه نظرم تغییر کرد. به خاطر فدراسیون فوتبال و بازیکنان تیم ملی ایران از جمله بازیکنان جوانی که خودم به تیم ملی دعوت کرده بودم، تصمیم گرفتم به کارم در این تیم ادامه بدهم و حالا هم حس خوبی دارم که روی نیمکت تیم ملی ماندم و دانش ...
محاکمه شکنجه گر برلین در تهران (+عکس)
هم با ما زندگی می کرد. روز حادثه، برای خرید وسیله از خانه بیرون رفتم، اما وقتی برگشتم مردی غریبه را در وضعیتی نامناسب دیدم. او فرار کرد و من به اتاق پونه رفتم و با او درگیر شدم. کتکش زدم و با چسب، دست و پایش را بستم. پس از آن سراغ آرمیتا رفتم. دست و پای او را هم بستم تا نتواند دخالت کند. پس از آن چاقو برداشتم و چند عضو بدن پونه را با چاقو بریدم. بعد از آن هم به ترکیه فرار کردم و به ایران آمدم. من و ...
بلای شوم داماد بر سر خواهرزن
می داد که شوهر یکی از دختران خانواده عامل این درگیری است و بعد از حادثه گریخته است. تحقیقات در این پرونده ادامه داشت تا اینکه از بیمارستان خبر رسید دختر جوان جانش را از دست داده است. در این شرایط پرونده با موضوع قتل Murder عمدی پیگیری شد و چند روز بعد داماد جنایتکار دستگیر شد.متهم در جریان بازجویی ها درباره انگیزه اش از ارتکاب این جنایت گفت: چند روز قبل به مسافرت رفتم اما وقتی برگشتم همسرم ...
بلای وحشتناکی که داماد سر خواهر زنش آورد
این قتل Murder سال 91 و در یک درگیری خانوادگی در محدوده رباط کریم اتفاق افتاد و متهم که خواهر زنش را کشته بود در صحنه جرم Crime دستگیر و تحویل مأموران شد. او به بازپرس پرونده گفت: من و همسرم از مدت ها پیش اختلاف داشتیم که آن روزهم درگیر شدیم. خواهر زنم که آن روز خانه ما بود فکر کرد می خواهم زنم را با چاقو بزنم به همین خاطر دخالت کرد و خودش را جلو انداخت که چاقو به اشتباه به او خورد. ...
کی روش: ایران جهنم نیست
آن ها همان چیزی را گفتم که به بقیه می گفتم. به آن ها گفتم که منتظر رای دادگاه اروپا برای پرونده دوپینگ هستم. بعد از آن رییس فدراسیون ایران به من گفت تو مربی هستی که ما به دنبال آن هستیم. اگر رای به سود تو باشد خیلی خوب خواهد بود. اگر رای به سود تو نباشد باز هم خوب است. تو در روی نیمکت مربیگری می نشینی و ما کس دیگری را آن جا قرار خواهیم داد ولی در اصل خود تو سرمربی خواهی بود و فقط یک نفر به صورت ...
شوهرم را کشتم چون به من خیانت میکرد
که ذهنم دیگر به هم ریخته بود، ما یک دختر پنج ساله داشتیم وهر وقت به جدایی فکر می کردم خودم را در بن بست می دیدم و... روز حادثه فریدون پس از مشاجره لفظی کتکم زد و من که دیگر جانم به لبم رسیده بود و نمی توانستم سایه سنگین یک دختر را که شوهرم تمام اوقاتش را با او می گذراند تحمل کنم به آشپزخانه رفتم که چشمم به چاقو افتاد. آن را برداشتم و با پریشان حالی به شوهرم حمله کردم و ضربه ای زدم. ...
آجرهایی که با من حرف می زنند
ی اول، همان عمارت ننه سیمین بود. آن کاشی کاری های سردر خانه و پیچ و خم آجرها که یادت هست؟ آجرهایی که با من حرف می زدند؛ همان پیچ و خم ها هوش از سرم برد و مسیر زندگی مرا تغییر داد. معجون هنر و فن آقای هندسه، رشته ی معماری را توی سرم انداخت؛ تازه فهمیده بودم تنها رشته ی هنری که از شاخه ی ریاضی دبیرستان سردرآورده، معماری است و همین موضوع حتی در رشد درس ریاضی من هم ...
کی روش: فرگوسن به من گفت "داری وقت و استعدادت را در ایران هدر می دهی"!/ به عنوان پناهنده به ایران رفتم
این طور نبود من در خانه می نشستم و کار نمی کردم. * فقط همین؟ خیر. من به ویروس قهرمانی جهان آغشته شده بودم و در سن 37سالگی و در سال 1990 به عنوان سرمربی، تیم جوانان پرتغال را به قهرمانی جام جهانی جوانان رساندم. با تمام احترامی که برای تورنمنت های دیگر قائل هستم، هیچ تورنمنتی به غیر از لیگ قهرمانان اروپا قابل قیاس با مسابقات جام جهانی نیست. این مسابقات هر چهار سال یک بار طعمی ...
شوهرم را کشتم چون به من خیانت می کرد!
آشپزخانه رفتم که چشمم به چاقو افتاد. آن را برداشتم و با پریشان حالی به شوهرم حمله کردم و ضربه ای زدم. من هیچ وقت قصد کشتن همسرم را نداشتم و در آن لحظه فقط می خواستم او را بترسانم چون مرا بشدت کتک زده بود. حالا هم از مرگ هیچ ترسی ندارم اما تنها نگرانی ام، سرنوشت نامعلوم و مبهم تنها دخترم است. به همین خاطر از خانواده شوهر مرحومم و قضات دادگاه عاجزانه درخواست دارم مرا به خاطر دخترم وبه خاطر جوانی ام ببخشند. من از وقتی بازداشت شده ام نتوانسته ام براحتی دخترم را ببینم و روزها و شب هایم را با کابوس مرگ می گذرانم. پس از پایان محاکمه، قضات وارد شور شدند تا حکمشان را درباره این زن صادر کنند. ...
منافقین گفتند آزاد شویم دست به اسلحه می بریم
آن نوار معروف اشاره به شما می کند و می گوید که شما نزد امام خمینی می روید و محمدعلی انصاری، از اعضای دفتر امام، به شما می گوید: "حق نداری با امام حرف بزنی. فقط دست امام را می بوسی. مطالبی را که داری بنویس، عصری احمد آقا می آید بده به احمد آقا." این ادعای مرحوم آقای منتظری درست است؟ خیر؛ آقای انصاری به دلیل حال نامساعد امام به من گفتند که ما امروز وقت ملاقات نداریم. حاج احمدآقا هم کاری ...
مرد عراقی که زنی ایرانی را شکنجه کرده بود، دوباره محاکمه شد
با مردی به نام امین آشنا شدم و به یکدیگر علاقه مند شدیم، قصد ازدواج با یکدیگر را داشتیم تا اینکه روز حادثه امین به خانه من آمد و دخترم را در اتاقش زندانی کرد، سپس به سراغ من آمد و با چاقو نوک انگشتان، بینی و سینه ام را برید و مرا درحالی که خون زیادی از دست می دادم رها کرد. در ادامه تحقیقات، پلیس برلین امیدوار بود با انتشار عکس این مرد محل اقامت او را پیدا کند، اما در ردیابی ها مشخص شد این مرد پس ...
با مخوف ترین مجرمین در کشورهای عربی+تصاویر
این کلمه تلفظ فرانسوی کلمه الحاضی بود. الحاضی اسم دستفروشی بود که در آن اطراف به بچه ها خوراکی می فروخت. وقتی پلیس غافلگیرانه به او حمله کرد، الحاضی گفت: خوش آمدید! برای نجات از عذابم منتظرتان بودم. دیگر نمی توانم بخوابم، هر شب بچه هایی که کشته ام به خوابم می آیند و گریه می کنند، همین دیشب به سمت من حمله کردند و دست و پاهایم را بستند و به سمت من سنگ پرتاب کردند ...
اخلاص حاجی صلواتش را ماندگار کرد
عموی من پناهنده شده بود. ما اصالتاً مشهدی نیستیم و پدربزرگ ما خوانساری بودند. وقتی عمو رضا 5 ساله بود به قم آمدند تا 20 سالگی قم بودند و به دلایلی به مشهد رفتند. قرار بود چند سالی بعد دوباره برگردند که دیگر ماندگار شدند. ثمره این ماندگاری صلوات خاصه گذشت، اخلاص، تقوا و مخصوصاً دعای پدر و مادر ایشان بود که بارها می گفتند من هرچه دارم از پدر و مادرم است. همیشه می گفتند خیلی اوقات از بعضی مداحان ...
جانبازی با کلکسیونی از مجروحیت، اما ثابت قدم و پُرتلاش
...، گلوله ها از روی من عبور می کردند. من هم لحظاتی شلیک می کردم و لحظاتی از حال می رفتم و برای لحظاتی چشمانم جایی را نمی دید. پاهایم هم حرکتی نداشت و فقط دست راستم کار می کرد. در این گیرودار به فکر خودروی زرهی بودم که پیش می آمد و اینکه چه کاری باید انجام بدهم. فکری که به ذهنم رسید این بود که با نیم غلتی آرپی جی دوست شهیدم را بردارم. با غلتی که زدم در یک لحظه مردم و زنده شدم. تمام ریه ...
سایه های بلند کوره
می کنند و از عصر تا شب آقایان. حالا کوره ما وضعیت خوبی دارد. بعضی از کوره ها در همین شمس آباد خودمان هستند که به جای یک خانواده، چند خانواده در آن زندگی می کنند. تازه وسایل زندگی هم ندارند... چشم به وسایل کهنه خانه می دوزم. چند دست رختخواب، چرخ خیاطی و رخت آویزی که فقط کیف های کهنه از آن آویزان است، تمام وسایل خانه را تشکیل می دهد. بچه ای که موهایش را از ته تراشیده اند و لباس های پسرانه تنش کرده ...
خلخالی بروایت دختر؛ به اصرار پدر به رئیس اصلاحات رای دادم
من همیشه وقتی می خواستم کارنامه ام را به بابا نشان دهم شب تا صبح خوابم نمی برد. هیچ اهل مماشات نبود. من همیشه باید سختکوش می بودم و کار می کردم و لیاقتم را نشان می دادم. وقتی هم لیاقتم را نشان می دادم می گفت وظیفه ات بوده. برای انقلاب یکسری بدنامی ها را پذیرفت عرصه ایدئولوژیک سال 57 از پدرم تصویری ساخته بود که برای من ناآشنا بود. فضای آن زمان، فضایی کاملاً ایدئولوژیک بود. من اصلاً ...
درسی که از گزارش زلزله بم گرفتم
برای رفتن پیدا کنم از دست خودم ناراحت بودم. عصر دلم طاقت نیاورد و این بار تنها به فرودگاه رفتم. روز دوم کمی شرایط فرق داشت. به غیر از پزشکان و گروه های امداد افراد دیگری را نیز اعزام می کردند. با خانمی سر صحبت را باز کردم گفت یک گروه معماری هستیم برای حفاظت از بناها اعزام می شویم. نمی دانم چرا برای اینکه مرا همراه خودشان ببرند حرفی زدم که همیشه از آن شرم دارم. گفتم خواهرم دانشجوی رشته ...
قتل شوهر در درگیری برسر موبایل
از خودش گفت: مدتی بود که همسرم اینترنت گوشی اش را فعال کرده و همه زندگی اش گوشی اش شده بود. برای همین به او مشکوک شده بودم چرا که مرتب از شبکه های اجتماعی استفاده می کرد و من فکر می کردم که موضوعی را از من پنهان می کند. به همین دلیل شب حادثه می خواستم گوشی تلفن همراهش را کنترل کنم و سر این موضوع با یکدیگر درگیر شدیم. او موهایم را کشید و من را کتک زد. من هم یک چاقو از آشپزخانه برداشتم و ...
قاتل سریالی با مدرک کارشناسی ارشد!
رستوران بود، به دلیل اختلافات مالی به قتل رسانده است. او گفت: ما قرار بود یک رستوران راه بیندازیم و برای این کار من 10 میلیون تومان به او داده بودم اما او مدام از انجام کار طفره می رفت تا اینکه نقشه قتلش را کشیدم، به بهانه ای او را به خانه ام کشاندم و با چاقو چند ضربه به وی زدم. سپس جسدش را 9 تکه کردم و هر تکه را در یک سطل زباله انداختم. افسر آگاهی که مسئول بازجویی از این متهم بود در ...
زن جوان در دادگاه: شوهرم را کشتم چون به من خیانت می کرد و همه وقتش را با یک دختر می گذراند
لیلا پای میز محاکمه ایستاد تا از خود دفاع کند. او گفت چند وقتی بود که به تماس های تلفنی شوهرم فریدون، ظنین شده بودم تا اینکه فهمیدم با دختر جوانی دوست شده است. سر همین مسأله چندین بار باهم درگیر شدیم به طوری که ذهنم دیگر به هم ریخته بود، ما یک دختر پنج ساله داشتیم وهر وقت به جدایی فکر می کردم خودم را در بن بست می دیدم و... روز حادثه فریدون پس از مشاجره لفظی کتکم زد و من که دیگر جانم به لبم ...
ناگفته های رانندگان از طرح نوسازی مینی بوس ها
، هنوز کارنامه نداریم. با این که 20 سال است خط داریم، با مدرک. رفتیم شرکت واحد می گوید شما اصلا خطی ندارید. می گویم من مدرک دارم همین الان نقد می گذارم جلوی تان. هم سند شرکت واحد و هم بیمه تامین اجتماعی شرکت واحدم و هم کارنامه دارم. شب ها آن قدر دیر به خانه می رود که زن و بچه هایش خواب باشند و فقط بخوابد: دیشب تا 11ونیم این جا بودم. آخرین مسافر تعجب کرده بود چطور هنوز تاکسی هست. ...
برای اینکه خبر شهادت آقا جواد را به همسرم ندهم، خودم را مخفی می کردم
دوستان و آشنایان نمی توانست به خودش جرأت دهد و خبر شهادت آقا جواد را به من بدهد. تازه خبر شهادت آقا جواد را شنیده بودم و از شدت ناراحتی متوجه نبودم که در اطرافم چه خبر است که یک آن متوجه شدم همسرم فرزند آقا جواد را در آغوش گرفته و برای پیگیری وضعیت آقا جواد به سروآباد آمده است. برای اینکه با همسرم رو به رو نشوم و خبر شهادت جگرگشه اش را به او ندهم خودم را مخفی می کردم. من در ...
شک زن به شوهرش قتل او را رقم زد
روز حادثه به مأموران جنایی گفت: شب حادثه زمانی که به بهانه تماس تلفنی از همسرم خواستم تلفن همراهش را به من بدهد، او از دادن گوشی اش ممانعت کرد. با این کار او عصبانی شدم و سر همین موضوع با او مشاجره کردم. ناگهان همسرم به طرفم حمله کرد و من را کتک زد. من نیز کنترل خودم را از دست دادم و چاقوی میوه خوری را که در دست داشتم، به طرفش پرتاب کردم که به سینه اش برخورد کرد. همسرم در همان حال به طرف ...
متهم: تمسخر همسرم مرا دست به چاقو کرد
می رفت. یک روز قبل از وقتی از برگشتم در حالی که چاقویی را با شال به کمرم بسته بودم، دنبالش رفتم. همسرم تا مرا دید با نگاهی تمسخرآمیز گفت کسی که بتواند از خودش دفاع کند چاقو به کمر نمی بندد! این حرف غرور مرا خورد کرد و باعث شد با هم درگیر شویم. او در خصوص گفت: در آن درگیری چند ضربه به همسرم زدم. مادر و خواهر همسرم با دیدن این صحنه جلو آمدند که با چاقو به مادرش نیز چند ضربه زدم. ...
از دوستی در بی تاک تا جنایت در پارک وی
کرده بودم. بعد از آن هم مدتی در یک شرکت کار می کردم اما مدیر شرکت نتوانست حقوقم را بدهد و یک اسلحه به عنوان دستمزد به من داد و گفت می توانم آن را بفروشم. اما من اسلحه را پیش خودم نگه داشتم. تا اینکه شب حادثه تصمیم گرفتم از آن برای قتل زن مورد علاقه ام استفاده کنم. آن شب منتظر شدم تا زن و شوهر به خانه برگردند. در تاریکی شب غافلگیرشان کردم و چند گلوله به زن جوان زدم. نمی خواستم به شوهرش ...
قصد خودکشی داشتم، اسلحه تیر نداشت!
را آغاز کردند و توانستند پس از یک ماه او را در کوهدشت شناسایی و بازداشت کنند. فرهاد که همان ابتدا به جرم خود اعتراف کرد، به کارآگاهان گفت: 24 سال دارم. مدتی پیش به دلیل شرایط بد مالی برای کار به تهران آمدم و برای خانواده ام خرجی می فرستادم. هفت ماه قبل از حادثه پسرعمویم رحیم مرا به یک گروه تلگرامی دعوت کرد و همان جا با زنی جوان آشنا شدم. نرگس به من گفته بود چندماهی است از همسرش جدا شده و به عنوان ...
انتقام سرآشپز قاتل از عشق ممنوعه
نیلوفر شلیک کردم و یک گلوله هم به شوهرش زدم و از آنجا فرار کردم. چند روز بعد هم درغرب کشور توسط مأموران آگاهی دستگیر شدم و حالا هم اتهام را قبول دارم و هیچ دفاعی از خودم نمی توانم داشته باشم.من نیلوفر را واقعاً دوست داشتم ولی او مرا بازی داد.به همین خاطر او را کشتم حالا هم خودم را مستحق اعدام می دانم و هرگز خودم را به خاطر قتلی که مرتکب شده ام نمی بخشم. پس از اظهارات متهم، قضات وارد شور ...
چاقوکشی مرگبار به خاطر بی توجهی شوهر
دهم دادگاه کیفری برگزار شد و خانواده رامین بار دیگر خواستار قصاص عروسشان شدند. سپس شیرین پیش روی قاضی قربان زاده قرار گرفت و گفت: من شوهرم را دوست داشته و به او علاقه داشتم. شب حادثه به خاطر این که رامین به من توجهی نمی کرد و همیشه سرگرم بازی و اینترنت گوشی موبایلش بود، با هم درگیری شدیم و من برای دفاع از خودم چاقو کشیدم. در این مدت که در زندان هستم، هنوز بچه ام را ندیدم و دلتنگش هستم. از خانواده شوهرم می خواهم مرا ببخشند و اجازه دهند که کنار فرزندم به زندگی ادامه دهم. بنا به این گزارش، در پایان هیأت قضائی وارد شور شده تا حکم نهایی را صادر کنند. ...