سایر منابع:
سایر خبرها
ازبررسی کاندیداهای دولت دوازدهم تا انتقاد از برخی نمایندگان مجلس/ائمه جمعه استانهای سراسر کشور این هفته ...
...، تصریح کرد: نهاد های اجتماعی مردمی باید همه باهم دست در دست هم برای ساختن ایرانی آزاد، آباد ، مستقل وگل سرسبد منطقه تلاش کنند. وی با بیان اینکه 23 مرداد سال 85 در دنیای اسلام یکی از روزهای سرنوشت ساز است، اضافه کرد: پیروزی قهرمانانه حزب الله لبنان در مقابل حملات جنایتبار وحشیانه رژیم جعلی اسرائیل در 23 مرداد ماه در تاریخ به ثبت رسیده است. آیت الله خاتمی با اشاره به ...
تهمت های مادی به شهدای مدافع حرم از روی جهالت است/ دل تنگی های رضوانه برای پدر
می کرد. پدر این شهید بزرگوار بعد از بازنشستگی به اتفاق خانواده به بابلسر عزیمت کرد اما هادی برای کار و تحصیل در تهران ماند. شهید باغبانی، در سال 1388 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج یک دختر به نام رضوانه است که در هنگام شهادت پدر تنها 3 سال داشت. شهید هادی باغبانی، خبرنگار و مستندسازی بود که از ابتدای نبرد سوریه به همراه یک گروه از مستندسازان ایرانی برای ثبت دقیق جنایات سلفی ها ...
اکبر فلاح: خادم به رفیق اش سر زده، کار بزرگی نکرده است!
دشمنی ندارم و به او همیشه احترام گذاشته ام و اگر انتقادی هم می کنم، به صورت ورزشی و کلی است. حالا اگر صد بار دیگر هم کج برود، انتقاد می کنم و اگر کار خوبی انجام بدهد، تشکر می کنم. مثل همین مسابقات انتخابی که کار قشنگی بود و به صورت استاندارد برگزار شد.به خود خادم هم گفتم که این انتخابی بی سابقه بود و همه احترام گذاشتند. همه چیز قانون مند بود و دهان همه هم بسته شد! متاسفانه 99 درصد خبرنگاران می ...
حجت الاسلام نقویان: کسی می تواند از حجاب دفاع کند که منافع نداشته باشد و متهم نباشد
می تواند از حجاب دفاع کند که منافع نداشته باشد و متهم نباشد؛ بنده که روحانی هستم، اگر در ماشینی سوار شدم و به راننده گفتم ضبط را خاموش کن؛ قبل از این که به فکر دین خدا باشم به فکر این هستم که این نوار به شخصیت من توهین می کند و من بیشتر برای خودم ناراحت هستم، نه برای دین خدا، اما کسی که در این جایگاه نیست و حجاب را رعایت می کند، بیاید و سخن بگوید! حدود چند سال پیش، خانمی بود به نام خانم آرین که از ...
خواب عجیب مادر شهید در شب شهادت فرزندش
علی اصغر صمیمی، برادر شهید حمیدرضا صمیمی و سرهنگ بازنشسته سپاه در گفت و گو با خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از همدان عنوان کرد: شهید حمیدرضا صمیمی متولد 5 آبان ماه سال 44 است، حمید رضا از همان ماه های اول تولد چهره ای زیبا و بشاشی داشت که همه را جذب خود می کرد، همه افراد خانواده و بستگان او را دوست داشتند این محبت تا اندازه ای بود که هنگامی که پدرم از خواب بیدار می شد می گفت حمید رضا را بیاورید ...
خر برفت و خر برفت و خر برفت!
در خارج از تهران گذراندیم و بعد توانستم انتقالی بگیرم و دوباره به تهران برگشتیم. چون دست و بالمان تنگ بود، برادربزرگم کمک کرد و یک آپارتمان نقلی در همان مجتمعی که خودش خانه داشت اجاره کردیم. ای کاش به توصیه برادرم گوش می کردم. حقیقتش ما درخانه پدری مان ماهواره نداشتیم و همه ما بیش از آن که از پدرمان حساب ببریم از برادربزرگمان حساب می بردیم. او فردی تحصیلکرده و دانشگاهی بود. ضمن این که خیلی دلسوز ...
هیئت که می روید بگویید حرم آمدم؛فرقی بین حرم سیدالشهدا و روضه سیدالشهدا (ع) نیست
هست دوباره مهمان شما شویم؟گفتم بفرمایید.پرسیدم جریان چیست؟گفت من ده روز عهد کردم حرم امام رضا علیه السلام نروم ،خواستیم سوار قطار شویم و آن قسمتی که در قطار حرم مشخص می شود همسرم بلند شد و دستی به حرم تکان داد و من همینطور نشسته بودم و تکان نخورم .دیدم همه رفتند پشت پنجره و می گفتند صل الله علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام،من هم یک نگاهی به گنبد کردم و به صورت خداحافظی یک دستی تکان دادم. ...
اسطوره ای از 171;میثم187; برای پسرم می سازم
گلزار شهدای روستای باقر تنگه، کنار شهدای جنگ تحمیلی طبق وصیتش به خاک سپردند. آرامش خدایی شبی که می خواست به سوریه برود عازم کربلا بودیم. به ما نگفته بود قصد رفتن به سوریه را دارد. دو روز بعد که کربلا بودیم تماس گرفت که الان سوریه هستم. دلم خیلی شکست. به امام حسین(ع) گفتم خیلی شرمنده شما و خواهرت هستم. شما جانتان را در راه اسلام دادید، پسر من هم برای دفاع از حضرت زینب (س) رفته است. از ...
نقش سردار سلیمانی در سوریه و عراق
و دارم؛ اما هیچ گاه نیروی رسمی سپاه پاسداران نبوده ام . آن زمان تهران بودید یا دامغان؟ تهران. تقریبا از شش سالگی که پدرم فوت کردند، به تهران آمدیم. زادگاه من دامغان است . خب بعد از دیپلم چه کردید؟ در سال های دفاع مقدس به صورت داوطلبانه به جبهه می رفتم و در بسیج فعال بودم. به دلیل همین نزدیکی با دوران جنگ تحمیلی و پرونده عراق در سال های جنگ تحمیلی، وقتی ...
تنها به عشق موسیقی
فعالیتی جانبی دنبال کنم، کاری که غیر ممکن بود. آن قدر این حرف ها را شنیدم که کم کم باورم شد و برای اینکه فکر موسیقی از سرم بیرون برود خودم را غرق درس خواندن کردم تا جایی که دیگر دست به سازم نمی زدم تا مبادا فکر وعلاقه به موسیقی کار دستم بدهد واز راهی که همه آن را درست می خواندند، منحرف شوم. همواره درس می خواندم، اما با سختی و عذاب و تنها با این هدف که روزی - که زمانش مشخص نبود- به موسیقی برسم. سال کنکور ...
هنگام شهادت خواسته بود سرش را بلند کنند تا به آقا سلام دهد
می شود فرصتی پیش بیاید ما هم برویم. بعد که موضوع عراق و داعش پیش آمد مدام در تلاش بود که به هر نحوی اعزام شود. مدافع حرم شدن سجاد سجاد سال پیش برای دفاع و جنگ با داعش به عراق رفته بود. با شهید صدرزاده و جانباز امیرحسین خیلی رفاقت نزدیکی داشت. قرار بود با هم اعزام شوند. زمان اعزام شان تا صبح فرودگاه بودند، اما سجاد اعزام نشد و برگشت. وقتی برگشت کوله پشتی اش را تا 40 روز باز ...
ماجرای ازدواج یک کیهانی با یکی از طرفداران سعید حجاریان
حسن منتظر قائم، برادر شهید منتظر قائم ماجرای طبس که آن زمان مدیر کیهان فرهنگی بود دادم و در روزنامه چاپ شد، یک گزارشی هم از راهپیمایی 22 بهمن نوشته بودم، یک روز 22 بهمنی بود که نزدیک تئاتر شدم تا در جشنواره فجر نمایش ببینم که آقای دعایی را دیدم، مطلب را همان جا مطالعه کرد و گفت عکس داری به ما بدهی گفتم بله، یک قطعه عکس دادم چند روز بعد دیدم اولین مطلب رسمی من در روزنامه اطلاعات با عکس و اسم خودم ...
نمی دانستم پسرم غواص است/ عشق به بسیج و سپاه حمید را به جبهه کشاند
می نوشت، وقتی می گفتم برادرت جبهه رفته، شما صبر کن، می گفت هر کس برای خودش می رود، اصلا نمی توانستیم در این مورد با او حرف بزنیم، خیلی علاقه و عجله داشت که زودتر به جبهه برود. تسنیم: چه شد که حمید غواصی را انتخاب کرد؟ مسائلی: حمید وقتی به جبهه رفت ابتدا به کردستان اعزام شد، یک سال هم در آن شهر ماند اما آب و هوای آنجا به حمید نمی ساخت و بدنش تاول زده بود، به همین دلیل به ...
پس از خبر سقوط هواپیمایش تا 10 سال از او بی خبر بودم/ زنده شدن شهید لشگری تنها آرزویم است!
تربیت را برایش فراهم ساختم و امروز خوشحالم که او به عنوان دندانپزشک در جامعه مؤثر است و به درد مردم می رسد. بعد 18 سال اسارت، همسرتان را کجا و چگونه دیدید؟ بعد از مکالمه تلفنی که در روز ورود ایشان به خاک ایران انجام شد، در همان روز به فرودگاه رفتیم، همه ی اهل خانواده، فامیل، بستگان و دوستان آمده بودند، من گوشه ای ایستاده و فقط او را تماشا می کردم، همه ی حاضران تک تک جلو رفته و با ...
سیدپابرهنه، بزن بهادری بود برای خودش
داشت و پیکر او 10 روز بعد از شهادت در میان بهت و بغض یاران و همسنگران و دوستان همرزم و با حضور مردم رفنسجان با شکوه هر چه فراوان تشییع و طبق وصیت او در جوار مزار پاک برادر شهیدش به خاک سپرده شد. محمود احمدی، همرزم شهید: عملیات خیبر بود، سید حمید را دیدم که پا برهنه می رفت، گفتم باز که پا برهنه ای، جوابی نداد. یکی از شاخص های شهید حمید پابرهنه بودنش بود، یک دست لباس و یک دست ...
عواید معنوی این کتاب را به قالیباف تقدیم می کنم
که مثلا به چه کسانی بدهکار هستند. ایشان نظم و دقت زیادی در کار داشتند. شهروش افزود: من قبل از انقلاب بیماری داشتم و مدتی در خانه بستری بودم و شهید چگینی به منزل ما می آمدند و به من درس می داند برای اینکه از درسم عقب نمانم. سر وقت می آمدند و سر وقت هم نمازشان را می خواندند. لباس و تیپ ایشان هم بسیار منظم بودند و بعد از انقلاب هم وارد سپاه شدند و به خاطر فعالیت گستره شان توسط منافقین ...
به او گفتم شهید شو، اما اسیر نه
.... وقتی که محمدامین به سوم راهنمایی رفت یک بار نزدم آمد و گفت: مامان می خواهم در حوزه ثبت نام کنم. گفتم: من راضی نیستم دوست دارم تو درس بخوانی و بعد از دیپلم وارد حوزه شوی؛ اما محمدامین همچنان اصرار می کرد. وقتی دیدم دست از اصرار خود نمی کشد. گفتم: تنها در صورتی به تو اجازه می دهم که در حوزه قم پذیرفته شوی، او نیز با معدل بسیار بالا در قم پذیرفته شد و وارد حوزه قم شد. پسر دوست داشتنی بود، هر جا ...
خبرنگاری که مدافع حرم شد
رفتن هادی، خداحافظی از پشت خطوط تلفن بود. چگونه خبر شهادت، به شما رسید؟ 27 مرداد 92 ما به مسافرت رفته بودیم و در راه برگشت به تهران بودیم، چند بار در طول مسیر با برادر همسرم تماس گرفتند، ولی من اصلا متوجه ماجرا نشدم تا اینکه وقتی به خانه رسیدیم، برادر همسرم به خانه یکی از همسایه های مان رفت، برایم عجیب بود که ایشان همسایه ما را از کجا می شناسد که آن جا رفته است؟ ...
روایتی از شهیدی که معلمش را "امر به معروف" کرد
بود از همان بدو ورود نصیب من شد زیرا من اهل رفسنجان بودم و با حسین همشهری می شدم و این مسئله باعث شده بود در رفت و آمدها بیشتر با هم همسفر باشیم و بین ما رابطه عمیق عاطفی ایجاد شود و مثل دو برادر هوای همدیگر را داشته باشیم. بعد از عملیات والفجر 4 که در منطقه مریوان و ارتفاعات انجام شد قرار بود ما چند عملیات ایذایی را در منطقه انجام بدهیم. بعد از ظهر بود که حاج قاسم آمد خط مقدم و دستور داد ...
آیا تخمه ژاپنی برای کشور ژاپن است؟ /ویژگی های طناب خوب برای ورزش کردن /تاکی تخلفات باغ وحش وکیل آباد ...
کرد دفاع پرس:به بهانه برگزاری اولین یادواره شهدای اطلاعات و امنیت نیروی زمینی سپاه جنوب شرق کشور که پنج شنبه 19 مرداد در حسینیه ثارالله کرمان برگزار می شود، به معرفی تعدادی از شهدای این واحد در دوران هشت سال دفاع مقدس می پردازیم. در ادامه نگاهی کوتاه به زندگی و خصوصیات رفتاری شهید حسین صادقی انداختیم که در ادامه می خوانید. شهید حسین صادقی فرزند محمد در اسفند 1342 در ...
با یک نگاه، عاشقش شدم
جانباز قطع نخاع حسین توکلی- 27 اردیبهشت 96، صبح رفته بودم باغ بهشت همدان جهت مراسم تدفین یکی از بستگان عباس نوریان فرمانده دیده بان های لشگر انصار الحسین، متوجه شدم با سرعت یک ویلچر سوار ازم زد جلو و مشغول نماز میت شد و بعد از نماز جمعیت را شکافت و خودش را به عباس رساند و عرض تسلیت گفت وآمد. گفتم: زبل خان باز آرام وقرار نداری! روی ویلچر هم که 31 سال نشسته ای؟ خندید و گفت: بیا بریم تا ...
جانبازی با کلکسیونی از مجروحیت، اما ثابت قدم و پُرتلاش
کلاس سوم راهنمایی به بعد دیگر توفیق درس خواندن را نیافتم چرا که مشغله جنگ آن قدر زیاد بود که در آن مقطع زمانی نتوانستم درسم را ادامه بدهم و یکسره در جبهه بودم. فاش نیوز: گویا در طول حضور در جبهه، مجروحیت هایی هم داشته اید، درست است؟ - بله دو بار شیمیایی، اصابت گلوله و ترکش و آخرین مجروحیتم هم در عملیات مرصاد اتفاق افتاد. در واقع من دیشب یعنی سوم مرداد 1367 در درگیری با منافقین ...
اینترنت پدرِ سانسورچی ها را درآورده/مدیران احمدی نژاد فکر می کردند فروغ زنی لوده است/فرهنگ ایران را در ...
در نمایش می شنیدیم که در دل کار تنیده بودند؛ بگویید. متن آماده شده بود و بعد موسیقی به آن اضافه شد یا در کنار هم پیش می رفتند؟ مشخص بود که قرار است کجا آواز به عنوان مونولوگ و دیالوگ به کار برود؟ چقدر اینها درهم تنیده شد و حین تمرین ها به دست آمد؟ ابراهیم اثباتی: از سال 1379 که شمس پرنده ساخته شد حدود 22 سال گذشته است. متد کار خانم صابری اینطور است که در نمایشنامه علاوه بر اینکه توضیح ...
درسی که از گزارش زلزله بم گرفتم
رسید و ما ترجیح دادیم او برود که بیشتر از همه دل نگران خانواده اش بود. شب شد و ما همچنان در فرودگاه منتظر بودیم. ساعت 4 صبح گفتند 2 نفر دیگر می توانند بروند که باز هم بین خودمان تصمیم گرفتیم کسانی بروند که توانایی بیشتری دارند و کار بیشتری از دستشان بر می آید. نزدیک های صبح من و دوستم سمیرا به خانه برگشتیم اما مدام ذهنم درگیر رفتن بود. خواب به چشمم نمی آمد. از اینکه نتوانسته بودم راهی ...
اجازه دارم سرخوشی را به امید تعبیر کنم
...> محمدی: همان سیاستی که بعد از دولت آقای احمدی نژاد باب شد، فراگیرتر شده است. دروغ های بزرگ گفتن رسم شده است و در این شرایط تا بخواهی دست وپا بزنی که حرف من چه بوده، زمان از دست می رود و ناخودآگاه خودت را گوشه رینگ می بینی و اجازه دفاع به تو داده نمی شود. اگر درباره فیلم نقد ها به این شکل باشد که مثلا فیلم ضعیفی ساختی یا ساختارش ضعیف است قطعا جوابی برای این انتقاد خواهم داشت، اما وقتی این اتهام زده ...
شهید دانش آموزی که دغدغه اش خبرنگاری بود
شده و همه او را دوست داشتند همسرم دو سال بعد از تولد محمدرضا از دنیا رفت من ماندم و 5 بچه که باید در شهر بیرجند آنها را بزرگ می کردم خدا توفیق داد با توکل بر ائمه فرزندانم را برای تحصیل به مدرسه فرستاده و خود درخانه خانه داری می کردم. محمدرضا که به دنیا آمده بود همسرم او را مسلمان کرده و به گوشش اذان گفت و چون محمدرضا در ماه صفر متولد شد همسرم بالای زیارت عاشورا نام فرزند پسرمان را نوشت و ...
وضعیت امنیت روانی جامعه مناسب نیست/خشونت و بحران های روحی درکمین همه
حداقل دوره پیش پزشکی را بگذران امتحانی به اسم MCAT برگزار می شود که اگر آن را طی کنی، می توانی به رشته پزشکی بروی. منتها من سرباز بودم و امکان گرفتن پاسپورت وجود نداشت. لاجرم ایشان پیشنهاد کرد که یک رشته علوم پایه انتخاب کنم و با همان علوم پایه به آمریکا بروم و امتحان بدهم. ازآنجاکه نمره خوبی داشتم و غیر از پزشکی همه جا می توانستم ثبت نام کنم؛ به دانشکده علوم رفتم و در سال 47 لیسانس دانشکده علوم ...
گفت وگو با یک راننده تاکسی که به شهدا دلخوش است
همرزمانی می افتم که در نهایت ایمان، اخلاص و شهامت و شجاعت بودند. امروز سهم من از همه آن ایام عرض ارادت و سلامی است مختصر به امید اینکه پاسخگوی سلامم باشند. دیدن تصاویر آنها اشک را در چشمانم جاری می کند و دلتنگی امانم نمی دهد. اواخر حضورم در جبهه مصادف شده بود با عملیات مرصاد و تجاوز منافقین به کرمانشاه. ارتش، سپاه و نیروهای مردمی در آخر جنگ حماسه آفریدند و دشمن را ناامید کردند. بعد از جنگ در سال ...