سایر منابع:
سایر خبرها
عروس جوان از شب عروسی دل تنگ بود!
استراحت کنم. . آرزو داشتم یک بار ساندویچ نان و پنیر توی کیفم بگذارد، و مثل مادر دوستم، صبح که می خواهم به مدرسه بروم، مرا ببوسد و خداحافظی کند. با تولد برادر کوچولویم، اوضاع بدتر شد. حتی اجازه نداشتم به بچه نزدیک شوم. با دل تنگی هایم بزرگ شدم و برایم خواستگار آمد. من و پدرم راضی نبودیم اما نامادری ام آن قدر اصرار کرد که این وصلت جور شد و تن به ازدواجی ناخواسته دادم. همۀ دل خوشی ام ...
قتل همسر به خاطر فحاشی به پدر و مادر
انداختم و او را خفه کردم. با اعترافات این مرد، پرونده با صدور کیفرخواست در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. در ابتدای جلسه، نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت و از جانب نوزاد مقتول درخواست دیه کرد، سپس پدر و مادر مقتول به عنوان اولیای دم در جایگاه ویژه قرار گرفتند و تقاضای قصاص متهم را کردند. در ادامه متهم در برابر قضات ایستاد و بار دیگر روز حادثه را همان طور که قبلا گفته ...
نجات پسر کفش فروش از قصاص
به گزارش جام جم، اواخر اسفند 88 نزاع دسته جمعی منجر به قتل در یکی از محله های جنوب پایتخت به پلیس اطلاع داده شد. چند پسر جوان با هم درگیر و یکی از آنها با اصابت چاقو کشته شده بود. چند روز بعد، متهم 18 ساله به نام وحید با مراجعه به کلانتری، خود را معرفی و به قتل اعتراف کرد. او مدتی بعد در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد. با تائید این حکم در دیوان عالی کشور، متهم در ...
چرا بازیگر معروف تلویزیون اعدام نشد؟ / بررسی پرونده سیاه آقای بازیگر
ترتیب یک روز او همراه با مادرش به خانه مان آمد و در حضور پدر و مادرم از من خواستگاری کرد. از آن روز به بعد چند مرتبه با یکدیگر بیرون رفتیم تا اینکه او یک شب از من برای شرکت در مهمانی ای که در خانه اش گرفته بود دعوت کرد. آن شب حدود ساعت11 مهمانی تمام شد و به جز من و خواستگارم هیچ کس در خانه نبود. او یک لیوان شربت به من داد اما همین که شربت را نوشیدم دچار سرگیجه و دوبینی شدم. او در ...
این قاتل یک روز با جسد زنش خوابید
...، درگیر شدم و او را به قتل رساندم. از دیروز با جسد همسرم در خانه تنها بودم و شب را در کنار او خوابیدم تا اینکه تصمیم گرفتم ماجرا را به پلیس Police خبر دهم. بعد از آن بود که مأموران به خانه آن مرد رفتند و با جسد زن جوان در حالی که پرده توری دور گردنش پیچیده شده بود، روبه رو شدند. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی، مأموران پلیس شوهر 38 ساله وی را که محمدرضا نام داشت ، بازداشت کردند. او ...
قتل عروس به خاطر فحاشی به خانواده شوهر
داشتیم و حتی مساله طلاق هم بینمان پیش آمده بود. روز حادثه در خانه درگیر شدیم و او به پدر و مادرم فحاشی کرد. پارچه ای کنار پنجره افتاده بود. آن را برداشتم و همسرم را به مرگ تهدید کردم. او گفت تو نه آنقدر مردی که مرا بکشی و نه آنقدر جرات داری که طلاقم بدهی. از این حرفش عصبانی شدم و با پارچه خفه اش کردم. متهم افزود: من از جرمی که مرتکب شدم، پشیمانم. از قضات می خواهم تکلیفم را مشخص کنند و اگر باید قصاص شوم، قصاصم کنید. رای دادگاه بزودی صادر می شود. ...
عروس خیانتکار مادر شوهر را به قربانگاه برد
اعتراف به رابطه با این زن به قتل نیز اعتراف کرد. صبح دیروز دو متهم برای محاکمه از زندان به شعبه ششم دادگاه کیفری استان تهران منتقل شده و در جلسه ای به ریاست قاصی شقاقی و با حضور قاضی رستمی -مستشار دادگاه -محاکمه شدند.در ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند. سپس پسر مقتول خواستار قصاص قاتل مادرش شد. بعد از آنها ناصر در جایگاه ایستاد و به قضات گفت: من رابطه با مریم را ...
جهیزیه سنگینی که عروس را بر تخت و والدین را بر فرش می نشاند
خانواده ام را با پرداخت هزینه های کلان برای جهیزه ام بدبخت نکنم، اما مادرم به اصرار از خانواده شوهرم فرصت گرفته تا چند قلم که در جهیزیه ام ناقص است را تهیه کرده و سپس مرا به خانه شوهر بفرستد. علی همسر حلیمه خانم در حالیکه مشت اش را گره کرده، خاطرنشان می کند: اگر من مرد بودم، اکنون دختر بخت برگشته ام دخترش را به خانه بخت می فرستاد و در جوانی عروس قبرستان نمی شد. اکثر فروشنده ...
می خواستم همسر یک جانباز شوم!
خانه نمی توانستیم کتاب نگه داریم، به همین نسبت بی بند و باری هم در جامعه زیاد بود و ما که خانواده های سنتی و مذهبی بودیم، ناخودآگاه طرد می شدیم و در خانه می ماندیم. اما بعد از انقلاب فضا تغییر کرد و حضور خانواده های مذهبی در جامعه باعث شد که خانواده ها هم از فعالیت بچه های خودشان حمایت کنند و از طرفی اوضاع مانند امروز نبود که بعضی چیزها رعایت نمی شود، برای مثال آقایی که به ما آموزش می داد، همسر و ...
مسمومیت مرگبار در یک میهمانی
ساوالان خبر (savalankhabar.ir) زنی که شوهرش چهل و نه ساله اش پس از خوردن یک نوشیدنی به کام مرگ فرورفت، پیش از ظهر امروز با حضور در دادسرای امور جنایی تهران از شوهر دخترعمه همسرش شکایت کرد و وی را عامل مرگ همسرش دانست. این زن در اظهاراتش به قاضی ایلخانی؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت گفت: من و شوهرم آرش 26 سال بود که با هم ازدواج کرده و زندگی خوبی داشتیم اما وی با خوردن یک نوشیدنی در یک ...
بوسه پر برکت عالمی که با امام زمان (عج) دیدار داشت بر پای پدرش
می شد. خم شدم، لب هایم را کف پای پدر گذاشتم و چند بوسه زدم تا اینکه به آرامی بیدار شده و فرمودند: شهاب الدین! تو هستی؟ گفتم بله آقا. پدرم وقتی این علاقه و احترام من را دید، دستش را به سمت آسمان بلند کرد و فرمود: پسرم، خدا عزتت را زیاد کند و تو را از خادمین اهل بیت علیهم السلام قرار دهد. مرحوم آیت الله العظمی شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) می فرمودند: هرچه دارم از برکت آن دعای پدر است. ...
فاطمه کوچولو، قربانی دزد طلاهای کودکان
است دست به اقدامات مجرمانه دیگری نیز زده باشد. به همین دلیل وی در بازداشت به سر می برد و تحقیقات در این باره ادامه دارد. فقط چند دقیقه از دخترم غافل شدم حالا 5 روز از قتل فاطمه می گذرد اما خانواده و نزدیکانش هنوز این حادثه تلخ را باور ندارند. مادرش در گفت وگو با همشهری می گوید: دخترم فقط چند خانه آن طرف تر رفته بود. خانه آقاجون برای او امن تر از همه جا بود. در مراسم تشییع دخترم ...
خرید و فروش هایی به نام ازدواج
بود یا پنج سال. اما از همان موقع در خیابان کار می کردم. پدر و مادرم معتاد بودند و خانه مان دروازه غار بود. من و برادر بزرگ ترم (که فقط دو سه سال بزرگ تر بود) خرج خانه را در می آوردیم. پدرم می رفت از خیابان آذری فال می گرفت و ما هم می فروختیم. آن موقع ها برادرم خیلی مراقبم بود و هر کسی که می خواست اذیتم کند، نمی گذاشت. کوچک بود اما قلدری بود برای خودش. خیلی با هم خوب بودیم. گاهی اوقات به بچه هایش ...
مادر شهیدی که پیکر فرزندش را با دستان خود داخل قبر گذاشت
حاجت روا کرده و حاجت دل مادران شهدای مفقودالاثر که پیدا شدن نام و نشانی از فرزندانشان است را بدهد. آهو تخویجی مادر شهیدانی که خنده و تبسم از لبهایش جدا نمی شد خود را اینگونه معرفی می کند: آهو تخویجی متولد روستای تشتبند(بیرجند) و پدرم کشاورز و مادرم خانه دار بود. در آن زمان پدرم در روستا به مهمان داری معروف بود و دست و دلباز با اینکه سواد نداشتند امابه نماز و روزه، خمس و زکات پای بند ...
مرگ مشکوک مربی بدنسازی زنان بررسی می شود
باقی بماند. خواهرم مدعی شد که مادرم قبل از فوتش خانه را به یکی از دوستانش به نام شبنم فروخته است.در حالی که از حرف های خواهرم به شدت شوکه شده بودم، درباره پول آن سؤال کردم که با من درگیر شد و بعد هم با پلیس تماس گرفت و مأموران به محل حادثه آمدند و مرا به عنوان مزاحمت بازداشت کردند تا اینکه روز حادثه متوجه شدم، شبنم خبر فوت ناگهانی خواهرم را به عوامل اورژانس اعلام کرده است و الان من به او مشکوک ...
نجات از قصاص 7 سال بعد از قتل
عادی ام برگردم. خانواده ام شرایط مالی خوبی ندارند؛ اما توانستند با کمک خیرین 500 میلیون تومان برای گرفتن رضایت اولیای دم جمع آوری کنند و با پرداخت این مبلغ توانستم از قصاص نجات پیدا کنم. او در ادامه به قضات گفت: پدرم به دلیل کهولت سن نمی تواند هزینه زندگی خانواده ام را تأمین کند. من در زندان سنگ تراشی یاد گرفته ام و می خواهم زمانی که از زندان آزاد شدم، در این زمینه کاری برای خودم پیدا کنم تا بتوانم هزینه زندگی خانواده ام را تأمین کنم. با پایان گفته های متهم قضات ختم جلسه را اعلام کردند و برای صدور رأی وارد شور شدند. ...
بلای وحشتناکی که بر سر داماد در شب عروسی آمد/ببینید
بعد ماموران متوجه شدند این خانواده برای نجات فرزندشان، سند آپارتمانی را به نام آدم رباها کرده اند. با گذشت یک هفته از وقوع آدم ربایی روز یکشنبه ماموران دو نفر از متهمان را بازداشت کردند. ماموران به محل نگهداری گروگان در ملارد رفتند، اما در آن خانه جز چند قلاده سگ چیزی نبود. در ادامه معلوم شد همدستان دو متهم دستگیر شده، گروگان را در خیابان رها کرده اند. با تحقیق از گروگان نجات یافته معلوم شد دو ...
پیکر مطهر 3 شهید فضای شهر قزوین را عاشورایی کرد
جوان کاشانه و خانه را رها کرد و به سراغ جهاد فی سبیل الله رفت، آیت الله علی اسلامی ادامه داد: خونی که برای خدا به زمین ریخته شد به قداست و طهارت مبدل می شود، هم رزم شهید آقاجانی در دوران دفاع مقدس افزود: این شهید بزرگوار در حوزه علمیه صالحیه درس می خواند و دوستانش جهاد، اخلاق و مبارزات شهید را به نیکی یاد می کنند. وی ابراز داشت: وقتی خدمت خانواده شهید آقاجانی رسیدم، مادر شهید کلماتی از توحید ...
محاکمه زنی که به خاطر رها شدن از دست شوهر معتادش به صورت او اسید پاشید - می ترسیدم فرزندانم را بکشد
از آنکه ازدواج کند اعتیاد داشت اما ترک کرد و بعد از آن به قلیان رو آورد. چهار سال مدام در قهوه خانه ها بود که این بار به سراغ شیشه و کراک رفت. او خیلی من و بچه هایم را اذیت می کرد و برای رهایی از دست رفتارهایش چنین کاری انجام دادم. چند روز قبل در تلگرام خواندم که مرد شیشه ای سر بچه اش را بریده است. می ترسم که این بلا را سر دختر و پسرم بیاورد. پس ازپایان بازجویی ها، متهم روانه بازداشتگاه شد و قرار است پس از اعلام نظریه پزشکی قانونی، درباره این پرونده تصمیم گرفته شود. ...
15 بُرش از زندگی ابراهیم یزدی؛ مرد رنجور سیاست ایران
دینی و چالشهای جدید و خدا در ناخوداگاه اشاره کرد. 15- او کتاب خاطرات سه جلدی اش با عنوان شصت سال صبوری و شکوری را به پدر و مادرش تقدیم کرد و نوشت: تقدیم به پدرم و مادرم که به نام و صفت صادق و معصومه بودند. و بیتی از پروین اعتصامی را ذکر کرد: من این ودیعه به دست زمانه می سپرم زمانه زرگر و نقاد هوشیاری بود عصر ایران ...
نگاهی به زندگانی معدن علم، پیشوای پنجم شیعیان(ع)
] کشته می شود. من از این سخنان در شگفت شدم و با خویش گفتم: چه کسی جرئت دارد، خانه هشام را ویران کند. ایام سپری شد و مرگ هشام فرا رسید و ولید به کرسی خلافت نشست و فرمان داد که آن خانه را ویران کنند و خاکهایش را بیرون برند تا با زمین یکسان شود. من این ماجرا را خود شاهد بودم. (دلائل الامامه، 110؛ کشف الغمه، ج 2، ص 346؛ اثبات الهداه، ج 5، ص 306؛ بحارالانوار، ج 44، ص 268٫) همچنین ...
دایی اسحاق محبوب رزمندگان فاطمی بود
اعضای خانواده نیز در جهاد بودند؟ بله، دقیقاً همین طور است. جهاد در خانواده نادری ها از زمان های گذشته وجود داشت و ان شاءالله ادامه خواهد داشت. پدربزرگ من پنج پسر داشت. بزرگ ترین آنها محمد فریدون بود که در جنگ تحمیلی حضور داشت و جانباز شد. همان جانبازی بهانه ای شد برای شهادتش. بعد از ایشان پدرم بود که در جنگ سوریه شهید شد. بعد از پدرم محمد عارف نادری است که در جنگ سوریه جانباز شد و همچنان در ...
دیگر نمی توانم روی پاهایم بایستم
فاطمه هر روز با آن می جنگد؛ دردی که توصیفش در توان کلمات نیست؛ دردی توأم با ترس؛ ترس از دست دادن مادر؛ مادری که رنجور و بیمار گوشه اتاقی کوچک از این دنیای پهناور به او رسیده است، می گوید: مادرم سرطان معده دارد، 2 سال گفت دارم می سوزم اما هربار به حساب گرمی و سردی شدن مزاجش می گذاشت. پشتش درد می کرد و نسخه آنها را خوابیدن چندساعته می دانست، خیلی کار می کرد؛ از کارهای خانه خودمان تا کار خانه مردم. فکر ...
شرط پسران مقتول برای حمید صفت/ انتقال حمید صفت به زندان رجایی شهر
زندان منتقل شد تا نظریه پزشکی قانونی در رابطه با مرگ مرد میانسال صادر شود.جسد مقتول هنوز خاکسپاری نشده و خانواده اش منتظر بازگشت دختر او هستند.عزیزمحمدی قاضی سابق دادگاه کیفری استان تهران دیروز با حضور در دادسرا وکالت این خواننده رپ را بر عهده گرفت. خبرتکمیلی انتقال حمید صفت به زندان رجایی شهر حمید صفت خواننده ای که متهم به قتل همسر مادرش است پیش از ظهر امروز برای ...
دختران امام باقر علیه السلام
در اختیار او گذاشته بود و او فعالیت و کار کشاورزی انجام می داد (7). طبق نقل شیخ طوسی، محمدبن یعقوب کلینی، مجلسی و طبرسی، ام سلمه از برادر خود امام جعفرصادق علیه السلام درباره دعا و نماز حاجت روایت کرده: اسماعیل می گوید: "من در ماه رمضانی به بیماری سختی مبتلا شدم، در بستر مرگ قرار گرفتم، به گونه ای که همگان از زندگی من قطع امید کردند. در همان حال، امام صادق علیه السلام به خانه ما وارد ...
نقل و انتقالات ؛ ایمان موسوی در آستانه پیوستن به ذوب آهن
نبودم ولی رضایتنامه ام را نمی داند. مدام می گفتم رضایتنامه ام را بدهید ولی می گفتند قلعه نویی در خارج از ایران است و باید او اجازه بدهد. به امیری معاون باشگاه زنگ می زدم و گفتم چرا تکلیفم را روشن نمی کنید گفت ما تو را نمی خواهیم ولی قلعه نویی باید بگوید! دو سه روز مانده بود قبل از پایان نقل و انتقالات که سرانجام رضایتنامه من را دادند ولی بگذارید یک داستان خیلی جالب برایتان تعریف کنم. یک شب در خانه ...
وعده آوردن هوو به خانه ام مرا آواره کرد
هایم را برداشتم و از خانه ای که درو دیوارش برایم جهنم است بیرون زدم. قبل از آن که به خانه پدرم بروم به کلانتری آمدم. می خواهم به خاطر کتک کاری هایش شکایت کنم. دیگر نمی توانم به این زندگی ادامه بدهم. خسته شده ام. حالا مادرش طلبکار شده و شاید اگر محبت های بیش از اندازه او و برادر و خواهر شوهرم نبود او این طوری نمی شد. البته ازدواج ما بدون توجه به وضعیت روحی و اخلاقی شوهرم بود ...
نیلوفر از شوهر وحشی اش گفت ! + عکس
پایین انداخت و جان سپرد.پدرم هم که خودش را مقصر مرگ مادرم می دانست م دو ماه بعد به خاطر عذاب وجدان خودکشی کرد. در شرایطی که این پرونده با ضد و نقیض گویی زن و شوهر جوان ، پیچیده تر شده بود بازجویی از نیلوفر از سر گرفته شد. این زن گفت: یک سال از ازدواجم با مجید گذشته بود که او با من درد دل کرد و از راز ترسناکی پرده برداشت.شوهرم می گفت چون مادرش به خاطر بدرفتاری پدرش خودکشی کرده بود ...
اعتراف به قتل برای قهرمان بازی !
با مادرش زندگی می کند و تک پسر خانواده است.از سوی دیگر او پسر خاله من بود و قصد داشتم با به عهده گرفتن قتل، او را از این وحشت رها کنم و در واقع قهرمان بازی دربیاورم اما وقتی دیدم همه چیز لو رفته است دیگر نتوانستم به پنهان کاری هایم ادامه بدهم! شایان ذکر است: با پایان یافتن بازسازی صحنه قتل به دستور قاضی میرزایی متهمان روانه زندان شدند تا این پرونده جنایی دیگر مراحل قانونی خود را طی کند. این در حالی است که تاکنون هفت تن از عاملان شرکت کننده در نزاع منجر به قتل دستگیر و مورد بازجویی های تخصصی قرار گرفته اند. منبع : خراسان ...
این جا همه با هم برابرند
زهرا جعفری معتقد است؛ خیلی حس خوبی دارد که بخواهی جان یک انسان را نجات بدهی و ادامه می دهد: من در این سال ها که در جمعیت هستم، دیگر عادت کردم به این که کاور و وسایل امدادی را در سفرها همراه داشته باشم. با خانواده ام از بیرجند داشتیم به سمت مشهد می رفتیم، شب هم بود. یک سانحه تصادف رخ داده بود به پدرم گفتم کنار بزند. وقتی بالای سر مجروح رسیدم، انگار که دنیا را به او دادند. من را التماس می کرد ...