سایر خبرها
انتظار بود دولت برنامه چگونگی مقابله با تحریم ها را ارائه می کرد
برای من از تهران خارج شدن سخت است. ایشان گفت "پس خود تهران". چون با هم رفیق بودیم خیلی چیزی نگفتم و جدی نگرفتم. چهارشنبه ساعت 7 شب بود . یک شنبه خانمم را دندانپزشکی برده بودم که زنگ زدند و گفتند در دولت بحث شما برای استان تهران مطرح است . الان محدوده استان تهران از شمال، جنوب، شرق و غرب چطور است؟ هاشمی: از یک طرف به استان البرز متصل هستیم و از طرفی به استان مازندارن ...
گذر موقت در فرهنگسرای ارسباران اکران و نقد می شود
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری میزان به نقل از روابط عمومی فیلم سینمایی گذر موقت، فیلم سینمایی گذر موقت به کارگردانی افشین هاشمی شنبه 11 شهریور ماه 1396 ساعت 18 در فرهنگسرای ارسباران با حضور عوامل اکران ، نقد و بررسی می شود. به نقل از باشگاه فیلم تهران، در خلاصه داستان این فیلم سینمایی به قلم افشین هاشمی آمده است: دو مرد در شبی تاریک تصمیمی مفرح می گیرند و سفری شبانه را در دل شهر آغاز ...
نگرانی "استاندار" درباره "زلزله" تهران
جدی نگرفتم. چهارشنبه ساعت 7 شب بود. یک شنبه خانمم را دندانپزشکی برده بودم که زنگ زدند و گفتند در دولت بحث شما برای استان تهران مطرح است. الان محدوده استان تهران از شمال، جنوب، شرق و غرب چطور است؟ هاشمی: از یک طرف به استان البرز متصل هستیم و از طرفی به استان مازندارن ،سمنان، قم و مرکزی متصل هستیم. وسعت چقدر می شود؟ هاشمی: وسعتی که استان تهران ...
بیشتر ازاحمدی نژاد در اروپا مشهور بودم
مرکبات به کشورهای حوزه خلیج فارس بود. در آن سال ها، ما 17-18 باغ مرکبات داشتیم که البته برخی از آنها شراکتی یا اجاره ای بودند. محصولات باغ ها در انبارهای بزرگی نگهداری می شد و در آن انبارها روزانه 20 -30 کارگر کار می کردند. مرکبات مرغوب به خلیج فارس منتقل و از آنجا با کشتی های کوچک باری، به نام بَلَم ، به کشورهای جنوب حوزه خلیج فارس مثل بحرین، قطر، امارات، کویت و عمان صادر می شد. حیاط خانه ما خیلی ...
آمار تولید فیلم های سینمایی سال 96+جدول
...، محسن عطار، منوچهر صفرخانی، رکسانا محمدرضا، آناهیتا علی نژاد و ... با ایفای نقش می پردازند. این فیلم مضمونی کمدی دارد و در خلاصه داستان آن آمده: دو جوان که سودای بازیگری و خوانندگی را در سر می پرورانند به امید رسیدن به آرزویشان از شهرستان به تهران می آیند و در ادامه داستان دچار ماجراهای بسیار جالبی می شوند. فیلم سینمایی گرگ بازی فیلم سینمایی گرگ بازی اولین ...
بازداشت 3 فعال عرفان حلقه در شیراز/ ادعای سومالی علیه ایران/ ادامه پرداخت حقوق های نجومی
ناکارآمدی فراکسیون امید را آب در خانه امید توصیف کرد. مجله کارگزارانی صدا در گزارشی با همین عنوان می نویسد: بیطرف قربانی اصلاح طلبان و دوستان خود شد. آنها بیطرف را اصلاح طلب ترین عضو کابینه پیشنهادی معرفی کرده و از او به عنوان موفق ترین و بهترین وزیر نیروی تاریخ جمهوری اسلامی نام بردند. تعاریفی غلوآمیز که باعث شد از او شخصیت غیرقابل انعطافی بسازد، مگر می توان او را اصلاح طلب ترین عضو ...
نخبه کشی!
کمک رسانی و رفتار خوبی با ما داشتند. نگرانی پدر از سرنوشت دختر حسین خادمی 55ساله که از کارمندان آموزش و پرورش است، نگران سرنوشت دختر 14ساله اش است. دختر او یکی از مصدومان این حادثه است. این مرد به شهروند می گوید: سارا ساعت 5عصر همراه دوستانش راهی بندرعباس شد و ساعت 7عصر به آن جا رسید. قرار بود اتوبوس دانش آموزان ساعت 7:30 به سمت شیراز حرکت کند، اما نمی دانم چرا آنها دیرتر حرکت ...
مشارکت 15 میلیون نفر در طرح قرآنی 1451 ارزشمند است
را به فال نیک گرفت، اکنون در حضور ابر مرد زمانه ما که همه عمر به دنبال یک هدف جلب رضایت خدا بود و با تمام مجاهدت ها و زندان و تبعید وقتی از این جهان به جهان ابدی می رود با دلی آرام و قلبی مطمئن می رود، قرار داریم. محمدی گلپایگانی به یکی از خطبه های مقام معظم رهبری در سال87 اشاره کرد و گفت: طبق توصیف ایشان، امام راحل اهل خلوت و عبادت و گریه شبانه و عرفانو زهد و تضرع و ارتباط با خدا بودند ...
"در سوگ غزل"
صحبت کردن ندارم، خودم را ناامیدانه دلداری می دهم که فردا به دیدارش می روم، صبح اما روز تلخی است، در فضای مجازی چقدر زود خبرهای بد منتشر می شود در روز عید قربان غزل به قربانگاه رفته، همکار عزیزم، علی قدرت نجفی آدرس منزل شهبازی را برایم ارسال می کند، آقای رضا طولابی دیگر دوست و همکار عزیزم، اصحاب رسانه و اهالی قلم را برای همدردی با عبدالرضا شهبازی برای ساعت شش دعوت می کند. طاقت نمی آورم و ...
تدارک تلویزیون برای پخش سریال در ماه محرم/ رقابت بازیگران تلویزیونی در مناسبتی دیگر+ عکس
این مجموعه، سریال “علمدار” در آن زمان پخش نشد. “علمدار” داستان یکی از شهیدان مدافع حرم، خانواده او و چند خانواده دیگر که با این افراد مرتبط هستند را به تصویر می کشد. در سریال “علمدار” هنرمندانی همچون مرتضی اکبری، فلور نظری، میرطاهر مظلومی، سید جواد هاشمی و فرج اله گل سفیدی به ایفای نقش پرداخته اند. زهرا جامی تهیه کننده سریال تلویزیونی “علمدار” در گفت و گو با خبرنگار گروه ...
چالش عجیب بالیوودی ها بخاطر کمبود توالت!
هزار نفر می شود. دولت هند به ریاست نارندرا مودی هم خود در سراسر کشور توالت عمومی می سازد و هم مردم را به ساختن توالت در خانه های خود تشویق می کند. نخست وزیر هند به تازگی اعلام کرده است که از زمان قبول مسئولیت در سال 2014 تاکنون دولت او بیش از 20 میلیون توالت ساخته است. فیلم توالت: یک داستان عشقی از زندگی واقعی مردی الهام گرفته که مصمم است در خانه خود توالت بسازد. این مرد ازدواج ...
نام خانوادگی طیب چگونه حاج رضایی شد
لات ، لوتی یا گردن کلفت ! واژگانی که شاید برای امروزی ها غریبه باشند اما برای دیروزی ها آشنایِ آشنایند؛ همان هایی که دست بی رحم روزگار، گَرد پیری بر موی و محاسن شان پاشیده اما همین که یاد جوانی می کنند، بی هوا باد در غبغب شان می افتد. لوتی ها برای خودشان کیا و بیایی داشتند؛ هر کسی لوتی می شد، هم عزت و احترام اطرافیانش را داشت، هم می توانست سری میان از ما بهترانِ درباری دربیاورد. طیب حاج رضایی یکی از همان لوتی ها بود. طیب 5 سال قبل از انقلاب مشروطه طلوع کرد و 15 سال قبل از انقلاب اسلامی، غروب. لات محله باغ فردوس زندگی پُر پیچ و خمی را پشت سر گذاشت؛ حضور در کودتای 28 مرداد 32 تا میانداری قیام 15 خرداد 42، دو گردنه اصلی زندگی طیب بودند که هر کدام دنیایی حرف در خود دارند. به همین مناسبت به سراغ علی حاج رضایی رفتیم. اشتباه نکنید! علی ، برادر یا پسر عموی طیب نیست؛ او از دوستان طیب است. طیب نام خانوادگی اش را از خانواده علی گرفته! علی 80 بهار را در زندگی اش به چشم دیده؛ لحن کلامش میراث دار لوتی های قدیم است؛ بی تکلف و بی مبالغه. قامتش خمیده شده و صدایش بی نوا اما وقت نام طیب که می رسد، حنجره اش حسابی جان می گیرد. خیلی وقت است که دوره خان و خان بازی تمام شده؛ شاید بیش از 50 سال اما طیب برای علی همچنان خان است. مرام و مسلک علی، زورخانه ای است؛ جوان که بوده در کنار ورزش زورخانه، کشتی و بوکس را هم تجربه کرده. در میدان شوش حجره بار داشته؛ از خیار و گوجه تا پیاز و سیب زمینی. شَر بوده؛ به خاطر همین از مدرسه نظام اخراجش می کنند. گرفتن 2 نمره برای برادر کوچک تر، علی را وادار کرد تا به سراغ وزیر فرهنگ دولت علی امینی(نخست وزیر شاه) برود و با کارد سرش را خونین و مالین کند. علی، روزگاری برای خودش مصدقی بوده؛ کاشانی را هم دوست داشته؛ شاید بیشتر از مصدق. تا همین جا بس است! در ادامه گفتگوی مشروح خبرگزاری مهر با علی حاج رضایی را می خوانید. حاج آقا شما چند سالتان هست؟ 80 سال. از وضعیت خانواده برای ما بگویید. پدرتان به چه کاری مشغول بودند؟ پدرم تکنسین پارچه بافی بود. محلی که ما زندگی می کردیم، در جنوب شهر خیابان لرزاده بود. مرحوم طیب هم محله ای شما بود؟ بله؛ طیب خان در خیابان پاک می نشست. من هر روز از خیابون لرزاده به میدون محل کسبشون می رفتم. طاهرخان برادر طیب خان بیشتر موقع ها در میدون توی دکون من بود. درس هم خوانده اید؟ بله؛ مدرسه نظام می خوندم؛ البته اخراجم کردن. چرا؟ به خاطر دعواکردن با دانشجوها. بعد از این مارو اخراج کردن دیگه. روزی که به مدرسه نظام رفتم، طاهرخان(برادر طیب) دنبال کارای من بود که به حساب، من برم اونجا درس بخونم. بعد که اخراج شدید کجا رفتید؟ رفتیم سراغ کار میدون که سابق اونجا کاسب بودیم. میدان کجا؟ شوش؛ میدون انبار غله. اونجا کاسب بودیم؛ حجره خریدیم و بار می فروختیم. چه رشته ای می خواندید؟ ریاضی. ریاضی تان خوب بود؟ آره؛ به خاطر این میگم خوب بود که توی میدون بودم و پای باسکول می نوشتم. اولین بار که مرحوم طیب را دیدید چه زمانی بود؟ 70 سال پیش. فامیل ما حاجی رضاییه؛ اونا فامیلشونو از ما گرفتن. فامیل اصلی مرحوم طیب چه بود؟ همه چی بهشون می گفتن. مثلا؟ تهرونی؛ همدونی. چرا فامیلشان را از شما گرفتند؟ سابق بیشتر مردم فامیل نداشتن. فامیل ما قشنگه؛ حاجی رضایی بد نیست. ما اون موقع بچه بودیم؛ همه اینها الان مردن. یه روز طاهرخان به من گفت: علی! فامیلیه شما خیلی قشنگه؛ به ما میدین؟ رضایت می دین؟ گفتیم چرا نمی دیم. اومدم به بابام گفتم که طیب اینا می خوان فامیلیشونو بکنن حاجی رضایی؛ اجازه می دی شما؟ گفت برن بکنن. رفتار مرحوم طیب چگونه بود؟ ایشان را به چه خصلتی می شناختید؟ به گردن کلفتی می شناختیم؛ نه فقط من. طیب اسم تکی داشت؛ کسی اسمش طیب نبود. هم اسمش قشنگ بود؛ هم هیکلش قشنگ بود؛ هم گردن کلفت بود. رفت و آمدی با خانواده مرحوم طیب داشتید؟ نه؛ رفت و آمدی با پدرش نداشتیم اما با طاهرخان چرا. یه احمد نجار بود توی چاهارراه مولوی کله پاچه ای داشت، این با طیب خان درگیر شده بود. طیب خان حمله کرده بود به مغازه این. یه صورت جلسه می کنن، سه چاهار نفر هم پاشو امضا می کنن. میرن به کلانتری شکایت می کنن که طیب به دکون من حمله کرده، شیشه رو شکونده، عکس شاه رو هم انداخته. کلانتری هم روی عکس شاه گیر میده. حالا واقعا مرحوم طیب عکس شاه را پایین انداخته بود؟ نه؛ خود صاحب مغازه انداخته بود. اون دو سه نفری که استشهاد داده بودن، گفتن که ما دیدیم که اینا اومدن مغازه این کارهارو کردن؛ عکس شاه رو انداختن. وقتی می خواستن طیب خانو از زندان آزاد کنن، اونایی که شهادتی داده بودن، باید می اومدن پس می گرفتن؛ دروغ بود دیگه. اون دو سه نفر اومدن شهادت خودشونو پس گرفتن؛ مونده بود احمد نجار. من توی رانندگی تصادف کرده بودم، سوءسابقه بهم نمی دادن. یه روز برای سوءسابقه با شوهر خاله حداد عادل رفته بودم دادگستری؛ دیدم گردن کلفت ها جمع شدن. از طاهرخان پرسیدم چه خبره؟ گفت تو نمی دونی؟ گفتم نه. ماجرا رو برام تعریف کرد. طاهرخان بهم گفت هیچ کودوم اینا نمیان خودشونو جای احمد نجار جا بزنن که استشهاد رو پس بگیریم؛ می ترسن. گفتم من جای احمد نجار خودمو جا می زنم. طاهرخان گفت اگر گیر بیفتی، دو سال حبس داره ها؛ گفتم حالا تا بخوان مارو بگیرن، یه کاریش می کنم. فقط گفتم پرونده رو بیارین، من امضای احمد نجار رو ببینم که بتونم جاش امضا کنم. منشی هم می خواست طیب خان از زندان بیرون بیاد. خلاصه منو جای احمد جا انداختن؛ بازپرس هم اصلا از من شناسنامه نخواست. احمد نجار وقتی فهمید شما جایش امضا زده اید، چه کار کرد؟ دیگه هیچی تموم شد. مرحوم طیب از شما تشکر کرد؟ نه؛ اون منو می شناخت. اینا برای من زحمت کشیده بودن. من وقتی مدرسه نظام رفته بودم، اینا مخصوصا طاهرخان برای من خیلی زحمت کشیدند. مثلا میومد سفارش مارو به مدیر مدرسه می کرد. مرحوم طیب چند برادر داشت؟ 3 تا؛ مسیح یکی؛ اکبرخان دو تا؛ طاهرخان سه تا. خواهر هم داشت؟ خواهر هم داشت. به قبل از کودتای 28 مرداد 32 برگردیم. شما آن موقع سیاسی بودید؟ اون موقع هر جا سرو صدایی بود، ما هم بودیم. آن زمان شما در محله ای که ساکن بودید، به چه لقبی شهرت داشتید؟ مثلا به شما لوتی می گفتند؟ نه؛ ولی ما ساکت نبودیم. ما سابق ورزش می کردیم؛ ضمن ورزش یه مقدار هم به خودمون مغرور بودیم. اگه مثلا اتفاقی میفتاد، دفاع می کردیم. بزن بهادر بودید پس؟ هی، تقریبا! مثلا می رفتیم کشتی و بوکس کار می کردیم که اگه جایی دعوامون شد، بتونیم از خودمون دفاع کنیم. شَر بودید. آره؛ یه زمان خواستم با کارد، درخشش(محمد درخشش وزیر فرهنگ دولت علی امینی سال 1340) رو بزنم. چرا؟ داداشم توی مدرسه ای که می رفت، تک ماده نمره نیاورد. اونا هم گفتن تک ماده باید رد بشه. من رفتم مدرسه داداشم؛ یه حسین مُکری بود، رئیس مدرسه بود؛ آشنامون بود؛ بهش گفتم آقای مُکری این رو قبولش کنین. بهم گفت وزارت فرهنگ گفته که تک ماده ای ها رو رد کنید. بهم گفت تو برو این یه نمره رو از اینا بگیر تا من همه این نمره ها رو قبول کنم بذارم داداشت بره. ما رفتیم وزارت فرهنگ توی بهارستان؛ من بودم و مرتضی تهامی شوهر خاله حداد عادل. آقای تهامی آن زمان در وزارت فرهنگ سمتی داشت که با شما آمد؟ نه؛ همین جور روی حساب رفاقت اومد. اول زدیم به در و فحش دادیم؛ دیدیم در رو گرفتن که درخشش بیرون نیاد؛ من هم با چاقو زدم توی سر خودم؛ الانم جاش هست. خودزنی کردید که توجه آن ها جلب شود. آره؛ دیدیم زن ها جمع شدن دستمال کاغذی دادن؛ همین جور خون میومد. (درخشش) بهم گفت که چی شده؟ گفتم داداشم واس دو نمره می خواد رد بشه. گفت تو برو من تک ماده رو درست می کنم. بعد رفتم پیش مکری گفتم چی شد؟ گفت هیچی داداشت قبول شد. با خود آقای غلامعلی حداد عادل آشنایی داشتید؟ البته اون ها هم محله ای ما بودن. خونه ایشون طرف لب خط، خیابون صفاری(میدان خراسان) بود. این حداد(غلامعلی حداد عادل) هم اون زمان کوچیک بود. ما یه خونه ای داشتیم که پشت بوماشون به هم راه داشت. ما از پشت بوم خونمون می رفتیم پشت بوم خونه اونا. اونا هم از پشت بوم، میومدن خونه ما. با مرتضی رفیق بودیم؛ شب ها بالا پشت بوم می خوابیدیم. فرمودید ورزش می کردید؛ الگوی ورزشی شما آن زمان چه کسی بود؟ آقا تختی. اون موقع خودم زورخونه درست کرده بودم. شما جزء دوستان نزدیک مرحوم طیب بودید؟ تقریبا. یعنی از شما نزدیک تر هم بود؟ طیب خان یه جوری بود؛ یه اخلاقی داشت؛ مثلا خودشو زیاد به بعضیا قاطی نمی کرد. دوستانش محدود بودند. آره. طیب خان از صبح تا ساعت ده و یازده میدون بود؛ بعد از اون سرپایی می رفت پیکی، آبجویی می زد. جواب سوال من را ندادید؛ قبل از سال 32 آیا سیاسی بودید؟ مثلا دنبال می کردید مصدق کیه؟ ملیون چه کسانی هستند؟ آیت الله کاشانی کیه؟ آره؛ اول همش دنبال مصدق بودیم؛ بعد قوام رو آوردن. بالای ماشین سگ گذاشتیم، گفتیم این سگ کیه؟ قوامه! یک سال قبل از کودتا. آره؛ اون موقع من مدرسه پهلوی بودم. کدام نقطه تهران بود این مدرسه؟ میدون شاه؛ الان بهش می گن قیام. پس شما طرفدار مصدق بودید؟ طرفدار مصدق بودیم تا زمانی که شاه رفت. اون موقع که رفت؛ به بابامون گفتیم این جوری شد، بابام گفت اون زمان هم توده ای هم بودن، هر کی واس خودش می زد. چرا طرفدار مصدق بودید؟ چون ما زیر سلطه بودیم. اون موقع ها سر در پمپ بنزین ها می نوشتن، پمپ بنزین انگلیس و ایران. مردم صداشون دراومد که این نفت مال ملته؛ آیت الله کاشانی اومد توی کار. مردم هم به سمت آیت الله کاشانی گرایش کردن؛ مصدق هم می خواست نفت رو ملی کنه دیگه. همه مردم موافق بودن. یعنی مردم هم یک روحانی رو می دیدند و هم یک شخصیتی که ملی گراست. آره. همه جمع شدن؛ جوونا جمع شدن شعار می دادن یا مرگ یا مصدق . وقتی کودتا شد شما چه حسی داشتید؟ خیلی ناراحت بودیم دیگه. وقتی رابطه مصدق با کاشانی بهم خورد، دو شاخه شدن. مردم هم بیشتر دنبال مذهبی بودن دیگه؛ بین مصدق و کاشانی نفاق افتاد. ولی مصدق همچنان محبوبیت خود را داشت. آره داشت ولی بنده خدارو نابودش کردن دیگه. کی نابود کرد؟ خانواده شاه با آمریکا با انگلیس. از روز کودتا برای ما بگویید؟ چه صحنه هایی دیدید؟ صبح روز کودتا مردم اومدن خیابونا می گفتن: یا مرگ یا مصدق اما ظهر همه چی برگشت مردم ریختن گفتن: زنده باد شاه؛ زنده باد شاه . زن های فاحشه رو توی کامیون ها جمع کرده بودن؛ شعار می دادن زنده باد شاه ، مرگ بر مصدق ، مرگ بر کاشانی . افرادی که علیه مصدق یا کاشانی شعار می دادند، خودجوش نبودند. نه؛ نقشه از قبل ریخته بودن. بعد کودتا هم یه سری جنس از آمریکا آوردن؛ فراوونی توی دست مردم شد. فکر می کردید کودتا شود؟ نه؛ قدرت شاه زیاد بود؛ مردم رو می کشتن. چه طور خبر کودتا به گوشتان رسید؟ ما با بچه های صاحب جم (حسین امامی از اعضای فداییان اسلام که عبدالحسین هژیر نخست وزیر شاه را در سال 1328 ترور کرد، ساکن خیابان صاحب جم بود) رفیق بودیم. این محله مذهبی بود؛ همه اتفاقا توش می پیچید. ما این طوری فهمیدیم کودتا شده. خود مرحوم طیب طرفدار چه کسی بود؟ طرفدار شاه بود. یعنی مصدق یا کاشانی رو اصلا قبول نداشت؟ معلومات چندانی نداشت. از سیاست سرنمی آورد. آره؛ کار سیاست نداشت. خب شما هم کار سیاسی به آن صورت نکرده بودید اما طرفدار مصدقی ها بودید. آره ولی اون موقع زور شاه بیشتر به مردم می چربید چون مردم رو می گرفتن و زندانی می کردن. یعنی مرحوم طیب از سر ترس طرفدار شاه بود؟ نه؛ واقعا طرفدار شاه بود. از طرف دیگ مذهبی هم بود. به ائمه علاقه داشت؟ آره؛ هر سال روزه خونی و سینه زنی و این جور برنامه ها رو داشت. ماه محرم که می شد دم دکون هر بارفروشی می رفت پول جمع می کرد؛ از مردم برنج و روغن می گرفت؛ خرج می داد. این ها مال مردم بود؛ مردم هم از دل و جون بهش می دادن. طیب خان خیلی دوست داشت که با این بارفروش با اون بارفروش سلام و علیک کنه؛ بارفروشا هم طیب خان رو دوست داشتن. اگر شما یا بقیه جلوی مرحوم طیب از مصدق طرفداری می کردید و از شاه بد می گفتید، با شما برخورد می کرد؟ کسی جرات نداشت باهاش حرف بزنه. طیب خان عکس شاه رو روی سینش کوبیده بود. مردم از مرحوم طیب می ترسیدند؟ نه؛ اونم آدم بود بالاخره. مردم احترام طیب خان رو داشتن. مرحوم طیب چگونه به دولت وصل شد؟ ببینید اون موقع دسته به دسته و گروه به گروه بود. مثلا شعبون بی مخ از همون اول طرفدار شاه بود؛ یه عده هم زیر پرچمش بودن. طیب خان هم یه عده ای توی محله طرفدارش بودن. اون وقت که کودتا شد، طیب خان زیاد دنبال شاه نرفت اما می گفت من شاه دوستم. در ضمن طیب خان روز 28 مرداد برای خودش سردسته بود. خرابکاری می کرد؟ نه خرابکاری نمی کرد. پس چیکار می کرد؟ کنار نشسته بود؟ کنار نشسته بود ضمنا توی مردم بود. در نقشه ای که از قبل از سوی دولت برای کودتا چیده شده بود، طیب خان هم جایی داشت؟ نه. خب وقتی می گویید در بین مردم بود یعنی چه؟ طیب خان جلو راه میفتاد، بقیه هم دنبالش راه می افتادن. پس روز کودتا طیب خان اقدامی علیه مردم انجام نداد؟ نه. طیب خان از کودتا ناراحت بود یا خوشحال؟ ناراحت بود. می دانست که کودتا را شاه ترتیب داده؟ همه مردم می دونستن. شما فرمودید مرحوم طیب، شاه دوست بود در ضمن از کودتا ناراحت شد. خودش می گفت شاه دوستم اما نظری نداشت. حتی در دادگاه(سال 42) گفت که من سال 32 از این ها(دولت) پول گرفتم اما الان پول نگرفتم. وقتی پول گرفته یعنی در کودتا نقش داشته است. مثلا بهش می گفتن 10 نفر رو بردار بیار سه راه آذری. جمعیت رو جمع می کرد. یکی دو تا اتوبوس صدا می کرد، بچه هایی که توی میدون بیکار بودن یا اون کسایی که دور و برش بودن رو جمع می کرد، می گفت این ها رو مثلا ببرید امامزاده حسن. چه قدر پول گرفته بود؟ پول کلونی بود دیگ که با همون مردم رو راه مینداخت وگرنه توی بارفروشی که خبری نبود. شده بود که خود مرحوم طیب شخصا به دیدار شاه برود؟ من یه عکسی داشتم بچه ها برداشتن بردن؛ طیب خان رفته بود پیش شاه که ازش تقدیر کنن. شعبان هم بود؟ نه؛ طیب خان اصلا شعبون رو آدم حساب نمی کرد. این ها خودشون اجازه گرفته بودن که برن شاه رو ببینن. شاه از طیب تشکر کرد. نشان هم داد؟ آره داد؛ به طاهرخان هم داد. نشان شاه دوستی. دولت چطور با مرحوم طیب آشنا شده بود؟ طیب خان گردن کلفت بود؛ معروف بود. مثلا هر جا جشنی می شد دولت صداش می کرد؛ مثلا ولیعهد که دنیا اومد، چاهارراه مولوی به نام طیب خان طاق نصرت زدن. من دَم طاق نصرت بودم؛ طیب خان کلاه شاپوش رو داد دست من، گفت علی حواست باشه؛ گفتم چشم. طیب خان ماشینشو دم طاق نصرت گذاشته بود. نصیری(نعمت الله نصیری) اومد گفت این ماشین واس کیه؟ گفتم برای طیب خانه؛ گفت برش دارید. منم گوش نکردم. آخر سر بین نصیری و طیب خان دعوا شد. بینشون حرف شد؛ خب طیب خان هم نمی ایستاد تا حرف بشنوه. از آن جا خاطره بد در ذهن نصیری از مرحوم طیب ماند. آره خاطره بد شد. حاج آقا به یک سال قبل از کودتا برگردیم. جایی که شاه، مصدق را به دلیل اختلافاتی کنار گذاشت و احمد قوام را جانشین کرد. مردم در حمایت از مصدق به خیابان ها ریختند و شاه مجبور به بازگرداندن مصدق شد. یک سال بعد از آن حادثه یعنی در کودتا، مصدق کنار رفت اما خیابان ها از هواداران نخست وزیر خالی شد. به نظر شما چرا این طور شد؟ دستگاه شاه، دستگاه عریض و طویلی بود. آقای کاشانی و مصدق با هم بودند و مردم مذهبی بیشتر طرف اینها بودن. بعد یه مقدار وضع این دو تا بهم خورد، مردم هم رفتن سمت تفرقه. دلزده شدند؟ آره. اگر پشت هم بودند، نتیجه بهتر می شد. خب نتیجه نگرفتن، شاه هم همین رو می خواست که بین مردم تفرقه بیفتد، این هم حکومت کند. بعد از کودتا به چه کاری مشغول شدید؟ ما همون بار فروش بودیم. تا زد و آیت الله خمینی اومد. ببخشید میان کلامتان! شما خودتان مذهبی بودید؟ آره. مرجع تقلیدتان چه کسی بود؟ آیت الله خمینی. اون زمان اگه رساله آقای خمینی رو می دیدن، واویلا بود؛ ما داشتیم. آیا شده بود به خاطر داشتن رساله حضرت امام دستگیر شوید یا اتفاقی برایتان بیفتد؟ ما زرنگ بودیم؛ نمی ذاشتیم گیر بیفتیم. اون زمان توی محله مان همه طرفدار آقای خمینی بودند اما صداشون درنمیومد و کسی هم کارشون نداشت. فرمودید خود مرحوم طیب هم مذهبی بود؛ مرجع ایشان چه کسی بود؟ اصلا در این وادی ها بود که مرجع داشته باشد؟ آره. چه کسی بود؟ دستگاه امام حسین. هر کاری که می کرد طبق نظر این ها بود. نه منظورم از میان روحانیون و مراجع آن زمان هست. والا ایشون تابع خود آقای خمینی بود. چطور مذهبی بود اما شراب می نوشید؟ آخه ببینید چه جوری بهتون بگم؛ ایشون فقط دو ماه محرم و صفر نمی خورد؛ ماه رمضونم روزه می گرفت. اینکه می گویند مرحوم طیب گفته خواب امام حسین را دیده و ایشان فرموده بودند دست از شراب بردار را شما شنیده بودید؟ نه نشنیدم. البته طیب پاک شد. چه زمانی؟ زمانی که تیرباران شد. در سال های پس از کودتا رابطه مرحوم طیب با سیستم چگونه بود؟ رابطه خوب بود تا همین سال 42. طیب خان در دادگاه (سال 42) گفت من پول نگرفتم؛ من این سید(امام) رو بد نام نمی کنم. اون موقع حاج علی نوری از بزرگای میدون توی زندان به طیب خان گفته بود، شبا نماز بخون؛ طیب خان هم بهش می گه بابا من نصفه شب بلند میشم نماز شبم می خونم. از جریان دستگیری مرحوم طیب در سال 42 برای ما می گویید؟ هیئت سینه زنی بود؛ عکس آقای خمینی رو زده بودن؛ گفتن اینارو بردارید؛ طیب خان هم برگشته بود گفته بود اینارو من نزدم مردم زدن؛ نمیتونم بگم که بردارید. از طرف سیستم پیغام ندادند که طیب اعدام نشود؟ چرا؛ خانم طیب خان رفته بود پیش شهبانو(فرح دیبا). به گوششان رسیده بود که می خوان طیب خان رو اعدام کنن؛ شهبانو اونجا میگه جون ولیعهد نمی ذارم طیب اعدام بشه. طاهرخان که رفته بود زندان پیش طیب خان، طیب خان گفته بوده، بگید کُت و کفشم رو بیارن. فکر نمی کرد که اعدام شود؟ نه؛ شب همون روز که فرح گفت به جون ولیعهد نمیذارم طیب رو اعدام کنن، طیب خان رو اعدام کردن. بعد اون، طاهرخان رفت توی خیابون خراسون فحش زن و بچه به شاه می داد. بعد چه شد؟ بعد بیچاره اونو با حاج اسماعیل رضایی رو آوردن. توی زندان عشرت آباد اعدامشون کردن. جنازه هارو آوردن مسگرآباد. اسماعیل رضایی که بود؟ توی میدون بارفروش بود. یه روز رفتیم زندان قصر که طیب خان رو ببینیم؛ این اسماعیل رضایی هم به من گفت: علی من خیلی دوست دارم زندان قصر رو ببینم؛ اونم با ما اومد. بیچاره گرفتار شد؛ یعنی خودش باعث گرفتاری خودش شد. یه سوالی درباره آقای خمینی کردن، اینم چون مذهبی بود، هیچی دیگ اینم گرفتن. شما چطور از اعدام با خبر شدید؟ شب که اعدام کردن، صبح همه جا پیچید. روز تشییع جنازه مرحوم طیب یادتان هست؟ جمعیت آمده بود؟ دولت نذاشت ختم بگیرن. یعنی اجازه نداد مردم در مراسم تشییع شرکت کنند؟ نه نذاشت اما خب مردم اومده بودن. سگ، سگو ن ...
درمان انزال زودرس در مردان، عوامل تاثیرگذار
بعضی مردان است که ممکن است حتّی پزشکان در تشخیص آن دچار مشکل شوند. این بیماری با بزرگ شدن پروستات که کم کم در سنین بعد از 50 سالگی شروع می شود، متفاوت است. این افراد هر قدر هم تحت درمان های مرسوم انزال زودرس قرار گیرند، تا زمانی که پروستاتیت آنها درمان نشود، بهبود پیدا نخواهند کرد. 13- گاهی مرد دچار مشکلات جنسی دیگری غیر از انزال زودرس است ولی تصوّر خود او این است که مشکل زودانزالی دارد ...
کتاب و زندگی، دخیل عشق حججی
.... پاشا در بیمارستان می ماند و دختر از همان جا به خانه اش می رود. می رود و نرسیده به خانه، همپای حوریه راه می افتد توی خیابان ها. مردهایی که در بنگاه نشسته اند نگاهی به موهای بلوند حوریه می اندازند که از زیر روسری ساتن گلدارش بیرون زده و نگاهی به چهره صبوره که با چادر قاب گرفته شده است. نخستین سوال هم این است که کدام شان خانه می خواهند. بعد از 3 ساعت خیابان گردی، فقط با یک نشانی و قول ...
کشف جسد زنی در رودخانه
رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس پایتخت از کشف جسد زنی در رودخانه ای در شمال شرق تهران خبر داد. به گزارش ابتکار، سرهنگ مرادی در این باره گفت: حوالی ساعت 10 صبح روز جمعه در تماس با سامانه 110 از کشف جسد زنی در رود خانه خبر داده شد که بلافاصله عوامل کلانتری 120 سید خندان به محل اعزام شدند. وی با اشاره به انجام بررسی های اولیه توسط ماموران کلانتری گفت: با حضور ماموران مشخص شد که جسد ...
من اهل رفتن به میهمانی بازیگران نیستم / تیتراژ برایم مهم نیست/ زندگی شخصی ام به خودم مربوط است
.... در میان این سه تجربه حضور خودتان را در کدام پروژه بیشتر دوست داشتید؟ در طول این سال ها در کار بازیگری پخته تر شدم و اوایل کارم را با آقای کریمی شروع کردم و اواسط کار هنری نیزدوباره با ایشان همراه شدم و حالا بعد از یک دهه بازیگری از نظر قوت بازیگری خودم این کار را بیشتر دوست دارم اما از نظر تمرکز در کار و از دید بازیگری قصه من قصه راه طولانی و در ابتدا فاکتور هشت است ...
حجت الاسلام قمی: باید اراده کرد برای مبارزه/هدف اصلیِ دیدار، استمزاج فضای طلاب بود/یک جور نمی جنگیم که ...
لب مرز در یک روستا به درد بخورد. من فرزند حوزه هستم. حوزه را از جان و مال و آبرویم بیشتر دوست دارم. شما حرف های آقا را در مورد حوزه مرور کنید. شما می دانید آقا چقدر با ملاحظه حرف می زند. ایشان در سال 86 در جمع اساتیدی که در تهران خدمتشان رسیده بودند، با یک ناراحتی فرمودند اگر شما تن به تحول ندهید، اگر این نظام آموزشی و این محتوایتان را متحول نکنید، حوزه خواهد مُرد. بعد فرمودند اگر به خاطر جوهره ی ...
لَبَّیکَ الّلهُمَّ لَبَّیکَ
کار در کهریزک کار می کند و تاکنون نیز مددجویان زیادی را تربیت کرده است. محمودی سرشت به جوانانی که از بیکاری می نالند توصیه می کند که از کار نهراسند و سستی را کنار بگذارند چرا که به فرموده خداوند از شما حرکت و از خدا برکت . او می گوید که هر روز از ساعت 7 صبح تا 7 شب در کهریزک کار می کند و اگر چه کارش را دوست دارد اما حقوقی که به او تعلق می گیرد به هیچ عنوان متناسب با کار و خرج ...
اردوی مرگ!
داستان از این قرار است که بامداد جمعه 10شهریورماه اتوبوس دانش آموزان هرمزگانی که در مقطع راهنمایی و دبیرستان تحصیل و عضو تشکیلات سازمان دانش آموزی بودند و با هدف شرکت در اردوی ملی فرزانگان راهی شیراز شده بودند؛ در محور داراب به بندرعباس واژگون می شود. متاسفانه در اثر این حادثه 9دانش آموز دختر کشته و 34 نفر نیز زخمی شدند. بررسی های اولیه نشان می دهد علت وقوع این حادثه، خستگی و خواب آلو ...
ناکامی واشنگتن در وین یا آنچه ترامپ می خواست؟ - گاه شمار واژگونی اتوبوس های دانش آموزی - کاسبی بچه پ
طرفدارانشان عکس آپلود می کنند، مشغول کارشان هستند؛ کاری که البته بگیر و نگیر هم دارد. بعضی ها گاهی به سودهای زیادی می رسند و برخی دیگر اقبالی به دست نمی آورند. نوشین 31 ساله خانه دار و عاشق آشپزی و سفره آرایی است. دوره آموزشی خاصی ندیده، به آشپزی به چشم تفریح نگاه می کند. دوست دارد حاصل کارش را با دیگران به اشتراک بگذارد؛ از راه عکس هایی که در صفحه اینستاگرامش می گذارد. عکس های رنگی و ...
عناوین روزنامه های شنبه 11 شهریور
دارو در پرورش دام و طیور و...، نیاز غذایی کشور را می توان با این روش مرتفع کرد؟ نکته همین جاست. در حال حاضر ما با همین روش های صنعتی و استفاده از دارو و سم و... که نقش غیرقابل انکاری در میزان تولید و جلوگیری از تلفات دارد، بیش از نیمی از کالری مصرفی خود را از راه واردات تأمین می کنیم. این کار با توجه به سیاست های افزایش جمعیت تا کجا می تواند ادامه داشته باشد؟ به نظر من حتی با تأسی به ...
از نمایش نامه خوانی کافه ای تا تئاتر روی مبلی
در جزیره گمنامی در نروژ گوشه عزلت گزیده و اریک لارسن، یک خبرنگارنمای پرمدعا که ظاهرا برای مصاحبه با نوبل ادبیات به سراغ زنورکو آمده است. این نمایش نامه که در زمان و مکانی واحد – اتاق نویسنده – اتفاق می افتد، یک درام پیچیده و چندلایه روان شناختی در نمایش سقوط باورهای کهن و بازیابی مواضع جدید فلسفی و احساسی است. همان طور که درام پیش می رود، رویارویی دو کاراکتر که به واسطه زنی غایب (که هر دو دوست می ...
بیشتر به دوبلور لوک خوش شانس معروفم تا تام کروز!
که صاحب تئاتر بود، نقش بازی می کرد. من به دلیل اینکه برادرم در تئاتر گیتی بود، پیش او می رفتم و از هشت یا 9 سالگی به کار تئاتر علاقه مند شدم. دوره دبیرستان که بودم، یک خانه جوانان تأسیس شد؛ از همان سن به آنجا رفتم و زیر دست کارگردانی به نام پرویز غنیمی فرد کار تئاتر آماتور کردم. من و دوستان صمیمی ام، بهروز وثوقی و محمود قنبری به استودیوی اسکار فیلم که زیر سینما اسکار در میدان رشدیه بود، رفتیم و ...
افراد مشهوری که فکرش را هم نمی کنید دوقلو باشند
مک کانهی (در نقش وودرسون) را برانگیخت تا بگوید: پسر! من عاشق این موقرمزها هستم. بنابر این اگر ماریسا چیز دیگری در رزومه خود نداشته باشد، همین جمله مک کانهی برای او کافی است. او همچنین یک ساینتولوژیست است (ساینتولوژی یا علم گرایی به معنای اعتقاد به لزوم محوریت علوم تجربی و روش تجربی در همه شئون زندگی است). وی همچنین خط تولید پوشاک خود را با نام تجاری وایتلی کراس راه اندازی کرد، با بک ...
ادامه کم رونقی در بازار گالری ها
هنرمندان ایران برگزار شده و تا جمعه پیش رو برپاست. در این نمایشگاه که به همت دوستان و شاگردان عربعلی شروه برگزار می شود، از هر هنرمند نقاش سه اثر در معرض دید مخاطبان قرار می گیرد. بزرگداشت دوم نیز که عصر امروز در گالری فرمانفرما برگزار می شود برای گرامیداشت هشتاد و یکمین زادروز تولد ایران درودی است. در دیگر گالری های تهران نیز 18 نمایشگاه هنری از روز گذشته برگزار شده است که در این گزارش این نمایشگاه ...
سیاستمدار کارکشته
.... مردم دسته دسته توی خیابان ها ریخته کنجکاوانه چشم به آسمان دوخته، بازی و مانور هواپیماها را تماشا می کردند بدون آنکه عموما و اکثرا بدانند چه شده است! بعد از چند ساعت سر و صداها خوابید و شنیدیم سربازان روسی و انگلیسی وارد ایران شده اند و رضاشاه از تهران فرار کرده است. وی در این بخش از روحیات پدرش چنین یاد کرده است: پدر در جلسات مذهبی و نظری اعیاد یا دعای کمیل شب های جمعه که توسط ...
مرگ فرزانگان
ها برای شناسایی مقصران این حادثه آغاز شده است. درهمین حال، استانداری هرمزگان در پی وقوع این حادثه؛ امروز شنبه یازدهم شهریورماه را عزای عمومی اعلام کرده است. قطع عضو و ضایعه نخاعی 3 نفر از مصدومان این حادثه ساعت 4 بامداد روز جمعه در نزدیکی روستای قلعه بیابان شهرستان داراب رخ داد. این اتوبوس حامل 45 دانش آموز دختر نخبه در مقطع راهنمایی و دبیرستان شهرستان های میناب و رودان استان هرمزگان ...
سخن آخر در باره حجاب!/ محمدرضا زائری
شبکه اجتهاد: بعد از چیزی که در باره حجاب نوشتم دوباره فشارها بر من شروع شده و ترجیح می دهم مطلقا دیگر به این موضوع نپردازم. تقریبا هم تمام حرفهای لازم را نوشته و گفته ام. اما آخرین سخن این که راستش وقتی جوان تر بودم با خود فکر می کردم چه قدر خوب می شد اگر کسی بود که از آینده خبر دهد و خدمت بزرگی به نظام و کشور و مردم کند، مثلا چند ماه قبل از حمله عراق بگوید که به زودی جنگی صورت خواهد ...
ماجرای تماس دفتر رهبری درباره ساخت و سازهای غیرمجاز
سخت است. ایشان گفت "پس خود تهران". چون با هم رفیق بودیم خیلی چیزی نگفتم و جدی نگرفتم. چهارشنبه ساعت 7 شب بود. یک شنبه خانمم را دندانپزشکی برده بودم که زنگ زدند و گفتند در دولت بحث شما برای استان تهران مطرح است. الان محدوده استان تهران از شمال، جنوب، شرق و غرب چطور است؟ هاشمی: از یک طرف به استان البرز متصل هستیم و از طرفی به استان مازندارن ،سمنان، قم و مرکزی متصل ...
فیلم لحظه دستگیری سارا روی تخت خواب / پلیس 3 صبح به خانه این زن یورش برد+تصاویر
این جنایت که در آپارتمان مسکونی مقتول اتفاق افتاده است. به گزارش گروه ترجمه رکنا، کاترینا والش زن 55 ساله به اتهام قتل بازداشت شده و دوست نزدیک وی به نام سارا ویلیامز 34 ساله نیز به اتهام همدستی با او تحت بازجویی قرار گرفته است. جسد زن کشته شده، یک روز پس از قتل با مراجعه شاگردانش به خانه او کشف شد و پلیس در تحقیقات اولیه موفق به شناسایی قاتل شده و او را دستگیر کرد. کاترینا ...