سایر منابع:
سایر خبرها
غدیر وغدیریه سرایی در ادب پارسی/ هویت جدید شعر علوی در جریان انقلاب اسلامی
شهریار به دو زبان پارسی و آذری برای امام علی(ع) سروده است، غزل همای رحمت او خاطره انگیزترین غزلی ست که در ذهن و زبان عوام و خواص خوش نشسته است. این غزل شگفت چنان که شهریار در خاطرات خود نیز گفته است، محصول کشف و شهودی عارفانه است. علاوه بر همه این ها، شهریار در قالب مستزاد غدیریه دل نشینی دارد که بازخوانی آن قند مکرر است: یا علی نام تو بر دم نه غمی ماند و نه همّی بأبی انتَ و ...
هیئت باید گره از مشکل مردم باز کند/ برای بعضی ها هیئت از مغازه دونبش میدان فردوسی گران تر است
و شکایت که چرا این همه خرج هیئات می شود این پول ها را برای ایتام خرج کنید. در حالی که بیش از همه وقت تو همین ماه محرم ایتام پلو گیرشان می آید. ضمن اینکه بودجه هیئات هم همه از جیب مردم است و دولتی نیست. * اصلا فلسفه وجودی هیئت هم همین است؛ همین دستگیری ها. بله؛ بنده خودم به شخصه هیئتی را قبول دارم که در آن گرهی از مشکلات مردم باز شود. جوانان باید بدانند که با حضور در فلان هیئت می ...
کودکانی که برای چوپانی معتاد می شوند
: بی احساس از عمق کاسه چشم. صدا؛ از ته گلو، خسته. لب ها: به زحمت باز و بسته می شوند، لبخند مصنوعی کوچکی، رویش سنجاق شده: الان دیگر دوستش ندارم، همین من را بدبخت کرد. علیرضای 15ساله، چوپان است، حالا از 30روز پیش که روی تخت بخش روان یکی از بیمارستان های شرق تهران دراز کشیده، دیگر خودش را چوپان نمی داند. چرا؟ همین شغل من را بدبخت کرد. چیکارت کرد؟ معتادم کرد. ...
اشعار ویژه ولادت امام هادی (ع)
که در غم تو زیر و بم نشد بغض خیال راه گلوی مرا گرفت می رفت تا که مرگ کند فارغم، نشد عارفه دهقانی: هرچند نامِ شهر شما، " سُرَّ من رَای"ست "ا ُمُّ المَصائب"است دلِ هرکه سامرا ست نشناختیم قدرِ تو را آنچنان که هست این غربت از سکوتِ همین شیعه ی شماست "ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم..." نامت حقیقتِ ...
شعر/شاد باش ای دل که شاد آمد غدیر
...: شاد باش ای دل که شاد آمد غدیر هم مخور انده که آید دیر دیر روزهایت زوجه نوروز است عید لیله القدر است شبها بی نظیر کی توانی مدح این فرخنده گفت یا که گردد لطف یزدان دستگیر سپس درود کردگار اول بگوی تا شود مدح و ثنایت دلپذیر گفتمش اینجا دوئی از جادوئیست چشم خود سرمه نکردستی تو دیر ...
خواننده مشهور، راز رسول خادم را فاش کرد!
تصویر خواننده مشهور، راز رسول خادم را فاش کرد محمد معتمدی خواننده خوب کشورمان در آخرین کنسرت خود که بتازگی در برج میلاد تهران برگزار شد، ناگفته ای جالب درباره رسول خادم و سمفونی تختی را برای نخستین بار به زبان آورد. رسول خادم یکی از درخشان ترین و نام آورترین ورزشکاران ایرانی نه فقط در تشک کشتی که در زمینه اخلاق پهلوانی هم هست و حتی او در مدیریت ورزشی و شهری هم این اخلاق را ...
این بیت های کهنه مرا دور می زنند
...> عشق بر داسِ نقره ای آویخت در سراشیبی نگاهِ تو بود که دلم ناگهان به شور افتاد توی تنگابه ی بلورِ تنم ماهیِ قرمزم به تور افتاد دل من یک سبوی کهنه و عشق چون شرابی که از تو می جوشید زیرِ این آسمانِ آویزان ماه را جرعه جرعه می نوشید ................ ناگهان دخترانِ بالادست کوزه های شراب را بردند از لبِ پلک های من کم کم ...
خیال های مجازی!
بفرمایید شعر و نقد؛ واقعیِ واقعی. عکس: پایگاه خبری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پس از تو از همان غروب پس از تو اندوه شب بر تمام وجودم سایه انداخته عمری ا ست گرگ ها میش امیدم را دریده اند بیا و برایم کمی سپیده بچین کمی آفتاب به صورتم بپاش اصلاً فقط بیا تو ...
اینجا من نان آور خانه ام
می داد. تا وقتی از پله ها بالا آمدم و به در ورودی رسیدم تمام خاطرات دوران درس خواندن و کنکور دادن و مهربانی های مادرم را مرور کردم. دلم برای خانه و پدر و خریدهایش تنگ شده است. برای میوه های پوست کنده مادر و خرت و پرت های خوشمزه ای که پدر می خرید. حتماً اگر پدرم بود نمی گذاشت تا این موقع شب بیرون باشم یا بروم خرید. ...
مثنوی علی محمد مودب در استقبال از شهید محسن حججی
او شعله هزار چراغ چه شعله ها که به دل ها فکنده داغ یلی که باخت جان پی عهد مقدسی ازلی غروب روز دهم شد فدایی حیدر غروب روز دهم ساعتی ست تا محشر غروب روز دهم، روزگار حیرت ماست غروب روز دهم، امتحان غیرت ماست شکسته خیل اسیران به شام رهسپرند از آن قبیله نباشی تو را کجا ببرند؟ از آن قبیله شدن سخت سخت و آسان ...
هوایی شو
نباشد و با خیال راحت گریه کنم. من از بچگی خجالتم می شد اگر کسی دماغ سرخ و چشم های پف کرده ام را رصد می کرد. حالا کاری کن این دفعه که برای خاطره ها گریه می کنم کسی تلسکوپ دستش نباشد و من همان ستاره ی سرخی باشم که ساعت چهار صبح می درخشد. دقیقاً وقتی که همه خواب اند. بیا همین طوری بغلم کن. مثل وقت هایی که دوست داشتی بگویی صورتم به خانواده ی مادری ام کشیده، اما دست هایم مثل خانواده ی پدری ام ...
یاورزاده: به بهای حبس، محسنی را رسوا می کنم
...> خودت پیگیری نمی کردی که قضیه از کجا داره آب می خوره؟ خب چرا می دونستم، ولی چه کار می تونستم بکنم. خب وقتی من میرم فدارسیون مدرک نشون میدم همه چی رو نشون میدم و یا میرم پیش آدم های بزرگ فوتبال که باعث شدن پای امثال این آقا به فوتبال باز شده؛ باهاشون درد دل می کنم. اما به من میگن تو مدرک نداری و کسی حرف تو رو گوش نمیده.. تو واقعا مدرک نداشتی؟ مدرک که خب من یه کپی چک از ...
وطنِ بهرام بیضایی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است
و زحمت ما می دارند و بیشتر از این ماجرا نیستند. به همین خاطر این آدم ها را باید به عنوان نخاله هایی نگاه کرد که باید بیشتر به حال شان دل سوزاند چون تنفر خیلی صفت و فعل بزرگی است و اینها حتی در این حد نیستند که آدمی بخواهد از آنها متنفر باشد. وطن بهرام بیضایی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی است. اصلا مهم نیست که این فرهنگ در استنفورد باشد یا در تهران. مهم این است که او زنده است و به این زبان ...
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) طنزپرداز شیرازی
...، پلّه می خورد! بی”داد”گفت، نشنیدم! بلبل درشادی پس از”گل”، منشوری شد! برای ازیاد بُردن خاطراتت، مغزم را فورمت می کنم! وقتی ازته دل”آه”می کشم، تمام وجودم را”مه”فرا می گیرد! متّهم ردیف اوّل، همیشه در”وی. آی. تی.”می نشیند! کشاورز بی آب، همیشه خیط می کارد! برای خواندن نگاهش، به کلاس اَکابِر رفتم! بغض اش را فرو داده قلمم، دیگر نمی نویسد! صله ...
خواننده مشهور، راز رسول خادم را فاش کرد
رسول خادم سروده شده و او نامش را با تختی تغییر داده است را با هم می خوانیم: جهان پهلوان تختی(خادم) زورمند رسیده سرش تا به ابر بلند به کشتی گرفتن چو درنده شیر به میدان درآید همیشه دلیر ز نامش بود نام ایران بلند به نیکی نشان شد یل ارجمند که ایشان ز نسل همان پوریا ست به هرکار گیتی به راه خداست *** ...
شاعران به استقبال شهید حججی رفتند
” خودش گریه کن ارباب است باز چشمان تری در راه است کودکی خواب ز چشمش افتاد خبر آمد پدری در راه است حسن اسحاقی ************* به پیشواز نگاهی از آن سر، آن سر تابان دویده ام همه دشت را به گریه، شتابان رسیده ام به تو اما کجاست خنده ماهت کجاست حضرت چشمت؟کجاست حضرت باران؟ بصیرتی ست درین دیده، زینب است و قیامت ...
خاطرات اسرای عراقی از کارهای زمین مانده است
عرض یک ماه تمام موهای این پسر 20 ساله سفید شد. گفتم مگر ما چه کار می کنیم که موهای تو اینقدر سفید شده، آیا به تو سخت می گذرد؟" در جواب گفت "نه به من خوش می گذرد. دلم نه برای کشورم و نه برای پدر و مادرم تنگ نشده است اما من یک خواهر دارم که با هم دوقلو هستیم و او در عراق است و من بسیار دلتنگ او هستم". گفتنی است، در پایان مراسم رونمایی از کتاب پوتین قرمزها خاطرات مرتضی بشیری نوشته فاطمه بهبودی از نویسنده و راوی تقدیر به عمل آمد. پایان پیام/ 31 ...
احساس گناه از نقاشی
ای دارم و نه علاقه ای به گشتن و مشاهده، انگار وطن جایی است که حداقل در فکر، به تو تعلق دارد، هیچ چیز وطن سؤال برانگیز نیست. گویی پیشاپیش همه چیز را درباره آن می دانی. علی الظاهر با مسئله مهاجرت خیلی راحت کنار آمده ای؟ کجا راحت کنار آمده ام؟ این در آتلیه حبس کردن بخشی از تلخی مهاجرت بود. من ابدا با مهاجرت راحت نیستم. وقتی از ایران رفتم، پاره های دلم را رها کردم و رفتم کویت ...
شعر آمیزه ؛ هوایی تازه در شعر معاصر
سخن بگوئید؟ من در این کتاب، ساختار و قالب جدیدی از شعر را مطرح کردم و نام آن را نیز شعر آمیزه نهادم. شعر آمیزه تلفیقی از قالب های شعر کلاسیک و کهن با شعر نو و نیمایی و در موارد پیچیده تر شعر سپید و آزاد است، که با توجه به حس و حال و فرم و ساختار هر یک از این قالب ها؛ زبان و باقی مسائل شاعرانه دستخوش تغییر خواهد شد، البته تلفیق و آمیزه هم باید با شرایط و ظرافت خاصی صورت بگیرد تا زبان و ...
شعر عاشقانه غمگین؛ سروده های سوزناک جدایی
...> شعر عاشقانه غمگین موج نو و سپید غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد که درختانش سالهاست مرا از یاد برده اند غمگینم و این ربطی به تو ندارد که پسر همسایه ام نبودی تا هر صبح پنجره را باز کنم بی آنکه جواب سلامت را بدهم با بنفشه ای در گیسوانم کاش به زنی که عاشق است می آموختند چگونه انتقام بگیرد ...
افسردگی سهم جوانان سرزمین نفت/آتش و دود سهم جوانان بیکار گچسارانی از نفت و گاز+تصویر
...> بیکاری همان واژه ای نام آشنا در ذهن تمام شهروندان سرزمین ثروت، تیتر تمامی اخبار است و شعر دیروز و امروز پدران و مادرانی است که علاوه بر رنج ها و مشکلات زندگی شان غم بیکاری فرزندانشان را هم بدوش می کشند. آری !بیکاری!امروز سوژه ای مناسب برای بیان غم ها،دردها،رنج ها،مصیبت ها،اشک ها و ناله های جوانانی است که لب هایشان پرازخنده است و دلهاشان پر از غم؟ افسردگی سهم جوانان سرزمین ...
شعر دوستت دارم؛ عاشقانه ای با زیباترین واژه ها
از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شب ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم: تو را دوست دارم نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی! من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم بیا تا صدا از دل سنگ خیزد بگوییم با هم: تو را دوست دارم جهان یک دهان شد هم آواز ...
هیچ گاه نتوانستم به مطب داری فکر کنم
.... چهار سال اول همه چیز خوب بود خانه پدر و مادر، قلعه مدرسه، دوستان، آب وهوای خوب و ... شاید یکی از دلایل علاقه من به حافظ مادرم بود که سواد قرآنی داشت و حافظ هم می خواند. مستقل شدن برای یک بچه کلاس چهارمی سخت نبود؟ چرا هم سخت بود و هم خیلی دلم برای خانواده تنگ می شد. بعدازآن چهار سال من به دهی به اسم فرا دنبه رفتم که بین ده ما و بروجن بود. من بعد از چهار سال ابتدایی به خانه ...
مرد روزهای خردادی که از هر چیز بد منزه است
کنار آن در میان ما و گروه سیاسی گروه اقتصاد بود، محمدصادق جنان صفت و بعد گروه ادب وهنر و روبه روی آن میز کوچک دونفره گروه اندیشه بود به دبیری مقصود فراستخواه. علیرضا رجایی و مقصود فراستخواه گل های سرسبدِ روزنامه خرداد بودند. انسان هایی با خصایصِ منحصربه فرد خود که خلاصه اش می شود، انسانِ پاکیزه. چقدر دلم برای آن روزها تنگ شده است. برای انسان هایی فراتر از قلمروِ میز و جناح های سیاسی شان. انسان ...
آینه های روبرو تنها اثر بیضایی درباره انقلاب است
– چند روز نبود خیلی بیشتر بود - سخت درگیر مراسم و دنباله ها، اجرا ها و کارگا هایش بودم و بد شد که جواب دو، سه روزی دیر شد. شاید هم بد نشد که فرصت و فاصله ای شد تا از فیلم نامه ای که آن همه از جان برآمده بود دل بکنم. به هر حال به تو نه نمی گفتم و امیدوارم نوشته ای که فرصت بر پرده آوردنش هرگز به من داده نشد در دست تو به بهترین شکل به صحنه بیاید. بهرام بیضایی. وقتی جوابشان را خواندم مطمئن شدم که ...
ایمان دارم ایران با مصائبی که گذرانده آباد خواهد ماند
قصد معالجه چشم، از ایران خارج شدند و عاقبت در امریکا سکونت گزیدند. هجرت استاد از ایران، ادبای وطن را یتیم کرد، چنان که دوست سخنورم، دکتر علی موسوی گرمارودی، انگار از زبان آنها خطاب به استاد می سُراید: خدای داند و باری تو نیز می دانی / که دوری تو مرا درد جانشکر شده است تو رفته ای و دل بی شکیب من اینجا / چنان چو بره گمگشته، دربه در شده است به پاسِ شعر دری بازگرد اگر دانی/ که ...
فال حافظ - یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از چشم حسود چمنش گر چه از کوی وفا گشت به صد مرحله دور دور باد آفت دور فلک از جان و تنش گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا چشم دارم که سلامی برسانی ز منش به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه جای دل های عزیز است به هم برمزنش گو دلم حق وفا با خط و خالت دارد ...
فال حافظ - ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری می کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست می رود حافظ بی دل به تولای تو خوش تعبیر فال حافظ شما: هر کسی نمی تواند راه پر از سختی و خطر عشق را طی کند. بایستی با اراده و قوی باشی تا بتوانی از پس مشکلات در این راه بر بیایی. هرگز در این راه مأیوس و نا امید مشو و پر قدرت به تلاشت ادامه بده. شاهد فال: غزل شماره 288 - کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش ...
فال حافظ - برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز
می رود چون سایه هر دم بر در و بامم هنوز نام من رفته ست روزی بر لب جانان به سهو اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز در ازل داده ست ما را ساقی لعل لبت جرعه جامی که من مدهوش آن جامم هنوز ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان جان به غم هایش سپردم نیست آرامم هنوز در قلم آورد حافظ قصه لعل لبش آب حیوان می ...
فال حافظ - فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان
فاتحه ای چو آمدی بر سر خسته ای بخوان لب بگشا که می دهد لعل لبت به مرده جان آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می رود گو نفسی که روح را می کنم از پی اش روان ای که طبیب خسته ای روی زبان من ببین کاین دم و دود سینه ام بار دل است بر زبان گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت همچو تبم نمی رود آتش مهر از استخوان حال ...