سایر منابع:
سایر خبرها
بطحایی: فردجامع الشرایط برای رهبری داریم،شورایی رهبری لازم نیست
نظرم کسی نسبت به شخص ایشان اشکال نداشت. نه در سیاستش و نه در کارنامه اش. اینکه اموالی را برای خودش قرار داده، زراندوزی و زورگیری کرده است؛ اصلا مستند نبود و کسی نمی توانست برایش مصداق بیاورد. یک وقت من به خودشان هم تذکری دادم و عرض کردم که احمدی نژاد در رقابت انتخاباتی با شما، مهره ای نبود که در مقاام مقایسه و مقابله با شما باشد. من اگر جای شما بودم، در انتخابات 84 حتی ستاد انتخاباتی هم نمی زدم ...
زنان در ژاپن، چگونه پیش متخصص می روند؟ (2)
تکنولوژی در لذت محض بودم. انگار رفتم شهر بازی. معاینه اش هم جالب بود. اگر قابل دیدن باشه ، زیر نشیمنگاه صندلی یه راآب کوچیکه و روش طوری داره. انگار که یک سینک تعبیه شده. گفت با اجازه شما شروع می کنیم. اول اندام تناسلی من رو با یه شلنگ کوچیک آب گرفت و شست !!! بعد انگار که دستش رو بکنه اون تو یا اینکه یه چیز دیگه رو که من ندیدم ، چون همه اش به من می گفتن بخواب و بلند نشو. و با ...
زنان در ژاپن، چگونه پیش متخصص می روند؟ (1)
به شما بفهمونه. ( مثلن اگر سرطان دارین ، دکتر اسمش رو مستقیماً بگه یا با توضیح بهتون بفهمونه که سرطان دارین ) سوال آخر هم اینکه از کجا با این کلینیک آشنا شدین. صبح روز پنجشنبه دوباره رفتم. ساعت 11:45 دقیقه اونجا بودم ، صبح به خیر گفتم و فرم رو دادم. فرم رو که دادم ، تازه با اینهمه وسواس در ترجمه متوجه شدم که جلوی سن ازدواج نوشتم 6. چون فکر می کردم سوال اینه که چند ساله ...
یک روز بعد از خاکسپاری
رفتیم پارک. عاشق این بود که توی هیات بایستند و مداحی کند. مسجد و حسینیه ها را که دور زدیم. به من گفت تو برو خانه من هم می آیم. رفتم خانه دیدم ساعت 8 شد و نیامد. به دلم شور افتاد. رفتم مکتب زینب نزدیک خانه مان سراغش را گرفتم گفتند اصلا ابوالفضل امشب اینجا نیامده. آنها هم نگران شدند. به پدرش زنگ زدم و با جوان های محل گشتیم تا پیدایش کنیم. اما نبود. امروز شد فردا و فردا شد پس فردا. بعدش یک روز از توی ...
خاطرات تکان دهنده یک داعشی از اقدامات وحشیانه با جنازه سربازان
.... بی آنکه به چیزی فکر کنم، میدوم و تیراندازی می کردم. به مقابل درب ساختمان که رسیدم، سایه یک نفر را دیدم. داخل ساختمان بود. صدای پایم او را وادار به سخن گفتن کرد. با لهجه ای سوری پرسید: کیستی ؟ با همان لهجه به او گفتم: تو کیستی ؟ با صدایی غضبناک دوباره پرسید: حرامزاده کیستی ؟ منم با همان لحن به او جواب دادم. شروع به تیراندازی بی هدف کرد. موقعیتش را مشخص و به سمتش تیراندازی کردم ...
کودکی های بازیگوشانه ی ما
پس بدهیم. ولی خب من عاشق شده بودم و دست بردار نبودم. این قدر دور و بر مادرم و بی بی ام چرخیدم و به خنده و گریه و لوس بازی متوسل شدم که به عشقم، دوربین رسیدم. یا به قول بابا آن اسباب بازی را به چنگ آوردم. اما دریچه ای در ذهنم باز شده بود. چیزی که در عکاسی به آن دیافراگم می گویند. سینما با بوی صابون کمی بعد بر اساس طرح دوربین بابا (یا همان دُم شیر) دوربین خودم را ساختم. البته ...
اندر مکاشفات آمیز خیرالله – صنایع دستی و چینی ها
تو جوق. ملتفت شدین چیطور شد؟ باریکِلّا ... خوش رو و خوش گو باشید، عزت تون کم نَشِد. منتشر شده در : روزنامه کیمیای وطن مطالب مرتبط : طنز : اندر مکاشفات آمیز خیر الله - موبایل و معضلات اون طنزهای محمد امین فردوسی با لهجه ی شیرین اصفهان ... اسفند شد و مُد شده بارانی چینی! کلیپ طنز چین ایران در برنامه شب عید قند پهلو س ...
طنز؛ اعترافات یک دهه شصتیِ عقده ای
یا اینکه همیشه افتخار می کنم زمان ما موبایل نبود که، اون موقع ها عشق واقعی بود، باید ساعت ها سر کوچه وایمیستادی تا فقط بتونی نگاهش کنی! اما فی الفور یادم میاد که یه بار دیدم عروس آرزوهام داره با همون مانتوی دلبری همیشگی اش میره، منم رفتم دنبالش و از پشت صداش کردم، اما وقتی برگشت با فرامرز خودنگاه روبه رو شدم و... البته اینایی که تا الان گفتم، صحبت اصلی من نبود. شاید مهم ترین عاملی که بخش عمده ای از دهه شصتی ها رو مثل من عقده ای کرده، فضای روزهای آخر تابستون باشه. اون زمان از ساعت هش ...
گزیده ای از بهترین اشعار درباره دوست
شعر در مورد دوست همواره مورد توجه شاعران فارسی زبان قرار گرفته است. در مطلب حاضر اشعاری که برای دوست سروده شده در چهار دسته: شعر فارسی در قوالب سنتی، شعر نو درباره دوستی، شعر کوتاه و تک بیت های ناب گردآوری نموده ایم. شعر کلاسیک فارسی در وصف دوست بتا هلاک شود دوست در محبت دوست که زندگانی او در هلاک بودن اوست مرا جفا و وفای تو پیش یک سان است که ...
روزگاری که تیتر صدای زنده شهر بود
زود هم بچه دار شد و یک دختر به دنیا آورد که بیشتر اوقات من که خودم یک بچه هشت، نه ساله بودم باید از او هم مراقبت می کردم. این شد که کم کم فکر فرار از خانه به سرم زد. مادرم پس از طلاق همراه خواهر بزرگترم به تهران آمده بودند اما من نمی دانستم کجای تهران زندگی می کنند. آبان 1316 وقتی 9 ساله بودم و در کلاس سوم ابتدایی درس می خواندم بالاخره از خانه فرار کردم. البته ماجرای این فرار و اتفاقات ...
داعشی ها چگونه تدمر را تصرف کردند؟
غافلگیر کرد و از عقب مرا هدف گرفت، در حالی که انتظار داشتم، از رو به رو به سمتم شلیک کند. این حادثه به شدت مرا وحشت زده کرده بود. احساساتی متناقض آمیخته به ترس و وحشت وجودم را فرا گرفته بود. به خودم نهیب می زدم، اگر موقعیتت را تشخیص دهند، چکار خواهی کرد، تو که حتی عرضه تعویض خشاب تفنگت را هم نداری؟ بلاخره با هزار مصیبت و نگرانی بسیار موفق شدم، خشاب تفنگم را درست جا بزنم و به عقب برگشتم ...
از ژن خوب تا مناظره با خدا بر سر عدالت !
رو کرده. البته تعریف جایگاه این مشاور رییس دانشگاه بهشتی رو نمیدونم، اما اگه بیشتر نقش وردست رو داشته باشه، باید نزدیک ترین هم باشه بهش! **باز هم می گم: قرارداد ام.تی.ان حاصل درس خواندن نبوده، درس رو که خیلی ها میخونند، حاصل رانت بوده! این شد که سرانجام جناب فراز رضایت داد و اعلام کرد: من نوشته ی آخری آقای مدیر رو بی کم و کاست و بدون تبصره قبول دارم. اگر ...
کاملا به صورت اختیاری رفتیم کلانتری
منو از بازداشتگاه درآورد. وقتی از بازداشتگاه اومدم بیرون، اول رفتم سراغ گوشیم و بعد هم رفتم فضای مجازی. داشتم خبرهارو می خوندم که تو یکی از صفحه ها خبر بالا رو دیدم. واسم جالب بود که انگار شیوه جدیدی برای جلوگیری از بروز جرایم بوجود اومده. یعنی اینجوری که اگه یکی خواست از شما دزدی کنه، واسه اینکه نتونه به هدفش برسه، کافیه که شما بهش بگین: ببین دوست عزیز من حواسم به همه چی هست ...
ازدواج نکردی؟ بیا برو پیام نور
پایگاه خبری گُلوَنی ، امیرحسین دولتی : سرپرست وزارت علوم گفت: تعداد دانشجویان دانشگاه پیام نور در مقایسه با هفت سال گذشته به نصف رسیده است. از همون زمان که دانشگاه پیام نور شروع به کار کرد، راستش هیچ کس نفهمید که هدف از تاسیس اون چیه و فارغ التحصیلاش کجا می خوان کار کنن؟ شما اگه بری تو شهر یه چرخی بزنی، متوجه می شی اون هایی که تو دانشگاه سراسری درس خوندن الان بیکارن، چه برسه ...
استاد شجریان در مراسم ختم پدر قرآن خواند/موذن زاده اردبیلی هم آمده بود
محبتی که به هم داشتند. خیلی باهم دوست بودند و برای هم احترام قائل بودند. بین عموکسایی و بابام حالت خاصی بود. خودم سالهای سال شاهد بودم که بابا و عمو کسایی چقدر یکدیگر را دوست داشتند و باهم کارهای هنری بی نظیر و بی بدیلی کردند که در تاریخ موسیقی ایران ماندگار است. آنها با هم یکی بودند، همینطور با آقای شهناز، منتهی آقای شهناز خیلی زودتر از اصفهان به تهران رفتند ولی بابا و عمو کسایی در اصفهان ماندند ...
تقدیری که برای یک پرستار رقم خورد
به گزارش شهدای ایران ، جملات بالا بخشی از خاطره ناهید شکری از امدادگران دوران دفاع مقدس است. وی می گوید: نوجوان بودم و سال سوم دبیرستان درس می خواندم. اوضاع کشور ناآرام بود. انقلاب تازه پیروز شده و هنوز همه کارها سامان پیدا نکرده بود. یک روز پدرم به خانه آمد و گفت: تو مسجد اعلام کردن که کادر بیمارستان تحصن کردن و دیگه کار نمی کنن. مردم بیچاره هم موندن همون جور سرگردون و بدون کمک. از مردم عادی ...
AMD در زمینه طراحی پردازنده های Threadripper دروغ گفته است!
میشه اتفاقا این نشون میده کاملا اتفاقی دیدن به چیزی مابین این دو میتونه باشه چه دروغ خوبی !!! ایشالله بیشتر بشه من که سه ماه پیش گفتم اساتید توخالی اومدن کفتن تو بلد نیستی و فقط ما میفهمیم !!! یادتون رفته؟؟ البته من تو وبلاگ amd ندیدم جایی amd رسما اون دروغ گفته باشه ، کسی لینک داره بده منم ببینم اگرم درست باشه حق دارن چون الان شما با 8 ملیون میتونی سیستم ...
چه بوی علفی می آید ...
چند سال کار کردن و پول جمع کردن. الان واسه خودشون کار و کاسبی راه انداختن و کسی نمی دونه کجان. حالا عطا هر غلطی که دلش بخواهد می کند. با این همه چیزی از ته دل به او می گوید برگرد و مثل آدم زندگی کن. هرچند برایش سخت است. این همه سال پول بی دردسر درآوردن آدم را تغییر می دهد: باور کن منم دوست دارم مثل بقیه زندگی کنم. بدون ترس... بدون استرس. اصلاً برم پیک موتوری بشم. واسه خودم باشم. ولی ...
سفر به رم جدید (سفرنامه استانبول) پسندیدم 1 نوشتن نظر
؛ منتظر بودم بهترین اتاق هتل را بهمون بده. ولی وقتی به اتاق رسیدیم، من که وا رفتم! یه اتاق کوچک با یه پنجره رو به دیوار بدون هیچ ویویی. هر چند روزهای بعد که چشمم به سایر اتاق ها افتاد، فهمیدم بیچاره رسپشن بهترین اتاقش رو به ما داده! البته از حق نگذریم هتل زیبا و تمیزی بود. فقط کوچک بودن اتاق ها کمی توی ذوق می زد. پاساژ جواهیر (Istanbul Gevahir) به لطف برگزار نشدن مراسم ...
از دست وزیر آموزش وپرورش
حساب؟ با تعجب می گید ولی وزیر آموزش پرورش دیشب تو اخبار گفت مدارس دولتی نباید از مردم پول بگیرن. طرف بدون این که سرش رو بلند کنه می گه: وزیر آموزش و پرورش... لااله الا الله. اخبار خیلی بی جا کرد همچین خبری پخش کرد. می گید خب چه قدر باید واریز کنم؟ طرف بالاخره با خوشحالی سرش رو بلند می کنه و تا می خواد حرف بزنه می بینه کنار دست شما بازرس آموزش و پرورش وایساده. همون طور که لبخندش روی صورتش یخ می کنه، می گه: لطفاً منت بذارید و 500 هزار تومن بابت هزینه ی کاملاً غیر اجباری کمک به مدرسه پرداخت کنید. اگر هم خدمت تون نیست خودم پرداخت می کنم. به جان جفت بچه هام تعارف ندارم. پایان پیام ...
دزد هم دزد های قدیم
پول دوا و درمون اون رو نداشت می رفت دزدی یا اینکه دزده معتاد بود که با فروش وسایل دزدی یه حالی به خودش می داد. الان اینا با این کارشون باعث شدن که دیگه آدم به رفیقش هم اعتماد نکنه. همین رفیق خود من که از بچگی باهاش دوست بودم، از وقتی این خبر رو شنیده دیگه حتی اجازه نمیده که ببینمش؛ حالا چه برسه به اینکه برم خونشون. میگه من از اول بهت مشکوک بودم. قیافتم که شبیه دزداس ولی چون باهات رودروایستی داشتم نمی تونستم بهت بگم. پایان پیام ...
تجلیل #آتش _به_ اختیارها از قالیباف
به گزارش گلستان ما، سلام می کنم به شما در دورانی که برخی راه آزادی را می بندند و شعار آزادی بیان می دهند. این اولین سخنان مجری جشن تولد چهارسالگی دکتر سلام است، جشنی که قرار بود در ورزشگاه آزادی برگزار شود اما عده ای نگذاشتند همان هایی که در مراسم تنفیذش تاکید کرده بود: خدایا از بستن دهان منتقدان و رقیبان به تو پناه می برم. اینجا خیابان فیاض بخش است و صف طولانی از جوانان درپشت سالن ...
گفت وگویی خواندنی با نفر اول کمدی استند آپ کشور
خوبی اجرا می شد آقای قارنعلی، آقای گالش، آقای گیلانی، ایمان ژنگی پوریا خوش بین و اینکه من عاشق مهران مدیری بودم از کودکی و یک تئاتری دیدم به نام دروغ چرا که بهزاد محمدی کار کرده که اونجا عاشق طنز شدم من بهزاد محمدی و پژمان علیپور رو خیلی دوست دارم و همچنین مهران مدیری، البته کارهای جدی هم میکنم که متاسفانه تو استان گلستان مخصوصا در بندرگز و کردکوی از کارهای جدی نسبت به کمدی کمتر حمایت می شود و ...
وایسا حاجی یه عکس ازت بگیرم..!
بغل کردیم... و حاج محمود با بچه هاش رفت به سمت مزار روح الله و رسول و محرم. منم دوباره اومدم پیش مزار عمار. ذهنم همش پیش حاج محمود بود. داشتم با خودم فکر میکردم یه عکس درست و حسابی هم ازش ندارم. کارِ دیگه، بنده خدا با این حالش اگه بره و شهید بشه.... گفت: تو همین فکر بودم که دوباره حاج محمود برگشت به سمت مزار عمار. دویدم پیشش و گفتم حاجی یه دقیقه وایستا. حاج محمود با تعجب بهم نگاه کرد و گفت چی شده ...
پاسخ های دانشجویان علامه به جوابیه ی حسین سلیمی
خود با ایسنا می گوید: تمامی دانشجویانی که در دوره ی قبل ستاره دار بودند، طی سال های اخیر به تحصیل برگشتند. به جز دو نفر از این دانشجویان که مشکل آن ها در گزینش سازمان سنجش رفع نشده است. خوشبختانه در حال حاضر بسیاری از این دانشجویان بدون حاشیه فارغ التحصیل شده و از افرادی هستند که ما به آینده علمی آن ها امید داریم . مهدیه گل رو در صفحه توییتری خود در توییت های سریالی در این باره می گوید ...
بهترین اشعار عاشقانه مولانا
...> ~~~~~ ✦✦✦ ~~~~~ عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد از جا و مکان رستی آن جات مبارک باد از هر دو جهان بگذر تنها زن و تنها خور تا ملک ملک گویند تنهات مبارک باد ای پیش رو مردی امروز تو برخوردی ای زاهد فردایی فردات مبارک باد کفرت همگی دین شد تلخت همه شیرین شد حلوا شده کلی حلوات مبارک باد در خانقه سینه غوغاست ...
برگزیده زیباترین اشعار درباره خدا
میشی بازم عاشقی و ازم سیر نمیشی تمام وجودم به عشق تو زنده س همه ذکر این دل تو هستی تا زنده س خدایا می بینی دلم بی تو هیچه دوست دارمِ تو، توگوشم می پیچه آره بی تو هیچم تو تنها پناهی بجز تو ندارم دیگه تکیه گاهی تو تنها کسی هستی که مونده واسه م بجز تو دیگه هیچ کسی رو نخواستم خدایا کمک کن که ...
پاراگراف کتاب (134)
امتیاز خبر: از تعداد رای دهندگان برترین ها: وقتی خواستم به دنبال معنی کلمه کتاب باشم فکر کردم که کار ساده ای را به عهده گرفته ام! اما وقتی دو روز تمام در گوگل کلمه کتاب و کتاب خوانی را جستجو کردم آنهم به امید یافتن چند تعریف مناسب نه تن ها هیچ نیافتم، تازه فهمیدم که چقدر مطلب در مورد کتاب و کتابداری کم است. البته من عقیده ندارم که جستجوگر گوگل بدون نقص عمل می کند، اما به هر حال یک ...
طنز؛ هوا را از من بگیر دکمه فوروارد را نه!
کن و به گل ها عشق بورز. شب ها یک لیوان شیر ولرم یادت نرود . الان سیمون دوبووار اون دنیا یقه اش رو بگیره بگه ما که بچه نداشتیم خائن، مبارزات سیاسیت با من بود، سلام به گنجشک ها و شیر ولرمت با اون یکی خانواده ات؟ خب چرا هر چیزی رو فوروارد می کنید؟ قبلش یه سرچ کنید ببینید اصلا سارتر بچه داشت؟ متخصص بلغمی و سودایی همراه با سلام به گنجشک ها آخه؟ خلاصه که من خسته شدم، بریدم، این حجم فوروارد و کپی و مطالب تکراری و جملات انگیزشی و هشت ریشتری و شایعه و دروغ رو که همش تو تلگرام میچرخه نمیتونم تحمل کنم. یکی خونه تلگرام رو به من نیشان بده، میخوام دکمه فوروارد رو به آتیش بکشم... . ...
طنز؛ دستمال آبی بردار، پر از گلابی بردار!
نمی تونی دووم بیاری، نرو / تو هم مثل من تو غصه کم میاری، نرو تا در خانه تعقیبش کنم، سر کوچه ناگهان بپیچم جلوی رویش و بگویم: دیدید هیچی تو این دنیا اتفاقی نیست؟ بده نمره رو پس! ؟ اما همین که به در نزدیک می شدم ناگهان فکر دیگری به ذهنم رسید و گفتم: باشه استاد. ولی خب من دارم ترک تحصیل می کنم. قدم آهسته کرد. به نظر موفق شده بودم. برگشت و پرسید: چرا؟ و من برایش توضیح دادم که پدرم در تصادف یک ...