سایر منابع:
سایر خبرها
خودتان را برای جنگ با اسرائیل آماده کنید/ به یقین رسیدم که امام خامنه ای نائب بر حق امام زمان ...
زینب کرده ای و مبادا با بی تابی خود دل دشمن را شاد کنید... برادر عزیزم اگر روزی مرا در لباس شهادت دیدی آن لحظه ایی را به یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد... مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه ایی که تقدیم اسلام کرده اید شک بیاورید... خواهران خوبم لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ...
پایان داستان خیالی عامل جنایت سعادت آباد
به طور موقت میهمان خانه ما شده بود. تا اینکه شب گذشته همراه ما به جشن عروسی یکی از بستگان آمد. ساعت 11 شب که به خانه برگشتیم من و مادرم در یک اتاق خوابیدیم و همسرم و محمدهادی نیز در اتاقی دیگری به خواب رفتند. اما حدود ساعت پنج و نیم صبح با شنیدن صدای درگیری، هراسان ازخواب پریده و به طرف اتاق شوهرم رفتم. ولی پس از باز کردن در ناگهان محمدهادی را دیدم که روی سینه همسرم نشسته بود. او دستانش را روی ...
وصیت نامه شهید حججی منتشر شد+ تصاویر
یاد بیاور که اباعبدالله بر بالین عباس ابن علی حاضر شد و داغ برادر کمرش را خم کرد... مبادا ناسپاسی کنی، مبادا به هدیه ایی که تقدیم اسلام کرده اید شک بیاورید... خواهران خوبم لحظه ی وداع با شما و مادرم و پدرم مرا به یاد آن لحظه ایی انداخت که اهل حرم حضرت علی اکبر را راهی میدان جنگ می کردند؛ پس اگر من هم رو سفید شدم غم و غصه و اشک و ناله خود را فدای علی اکبر کنید و مبادا داغ ...
روز خونین ازنا و شهادت و جانبازی ده ها نفری
آمدم آنچه را که میدیم خیلی وحشتناک بود شیشه ها و کرکره مغازه پدرم و تمامی همسایگان کاملا آبکش شده بود! جای جای آسفالت بر اثر اصابت بمب های خوشه ای کنده شده بودند. متاسفانه جلوی مغازه ما با پیکر دانش آموز نوجوان شهید مرتضی لک و منصوره خلیلی و... مواجه شدم بطوری که تکه های گوشت شهدا و مجروحین به در و دیوار بعضی مغازه ها جسبیده بود! عمویم و مادرم بدنبال پیدا کردن دیگر اعضای ...
متن وصیت نامه شهیدمحسن حججی
دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا(س) سرم را به دست بگیر و سرفراز باش چون ام وهب. مادر، یادت هست سال های کودکی و مدرسه، پس از دبستان و مقاطع تحصیلی و بالاتر، همیشه احساس می کردم گمشده ای دارم و این قدر به مادرمان حضرت زهرا(س) متوسل شدم تا در سال 1385 و اوج جوانی مسیری را برایم روشن کردند و آن مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در مؤسسه ای تربیتی فرهنگی به همین نام بود. ...
چرا نخبه های ایرانی تمایل به بازگشت ندارند؟
اجرایی ندارم و بیشتر مشاور میدهم. در حال حاضر هم کار من مدیریت منابع شرکت سبا یعنی سرمایه گذاری بیمه ایران است. در صنعت بیمه شما سود دهی پایینی دارید چون مدام دارید به مردم پول پرداخت میکنید بابت حق بیمه ها و خسارتهای مختلف، حالا این پولی که شما از دست مردم میگیرید فرصت کوتاهی دارید تا این پول در مدتی که دست شما هست به سودهی برسد. کار من مدیریت این منابع هست که به شکل درست و مطمئنی سرمایه گذاری ...
فریدون زندی: منصوریان بدشانسی آورد/ می خواهم مربی استقلال شوم
. مادرم آلمانی است و پدرم ایرانی اما بقیه نفراتی که به تیم ملی آمده اند اینطور نیستند. درست است؛من اولین نفر بودم. در تیم ملی خوب کار کردم و به نوعی موفق شدم راه را برای بقیه نفرات باز کنم و از این اتفاق خوشحالم. *با بازیکنان دورگه فوتبال ایران آشنایی داری؟ از قدوس شناخت ندارم اما با اشکان در ارتباط هستم و باهم هنوز هم تلفنی حرف می زنیم. وقتی که مصدوم بودم به لندن رفتم و در کلینیک ...
خواهرم غیبش می زد و بعد با شوهری جدید می آمد تا اینکه!
اما انگار آب شده بود و رفته بود توی زمین تا اینکه بعداً فهمیدیم با فردی به نام بهزاد ازدواج کرده است. آن ها دو سال در عقد بودند که باز گلایه های خواهرم شروع شد و فهمیدیم که بهزاد هم معتاد است و دوباره مهر طلاق توی شناسنامۀ خواهرم خورد. یعنی او دوباره به خانه برگشت؟ بله، این بار هم او به خانه برگشت. پسردایی پدرم، بهرام، این اواخر خیلی به خانۀ ما می آمد. رابطۀ من با او خیلی ...
اعتماد به زن مطلقه زندگی ام را به قهقرا کشید
روز نو : حدود 11ماه از دوران عقد ما ن می گذرد. یک روز خواهرم با صورتی برافروخته صدایم زد وگفت: می دانی زنی که عاشقش هستی یک خواستگار سمج داشته و شش ماه با هم در ارتباط بوده اند؟ . باورم نمی شد و به سراغ همسرم رفتم. مادرش سر صحبت را باز کرد و از خواهرم گلایه کرد. من حس می کردم خانوادۀ همسرم می خواهند احترام خواهرم را بشکنند. جلوشان ایستادم و خیلی جدی گفتم: ماجرای خواستگار دختر تان ...
30 تقریظ و ارجاع رهبری بر آثار سوره مهر /کتاب های دفاع مقدس مصداق جهاد فی سبیل الله است
...> دختر شینا؛ بهناز ضرابی زاده در این اثر، خاطرات همسر ستار ابراهیمی را نگاشته است. وی اظهار کرد که وقتی به همسر این شهید تلفن زدم، متوجه صدای جوانی شدم و تصور کردم دختر ایشان است. این بود که گفتم می خواهم با خانم حاج ستار صحبت کنم. گفتند خودم هستم! وی با اطمینان بر این عقیده که یک آقا نمی توانست برای جمع آوری خاطرات این کتاب برود و اگر می رفت، نمی توانست موفق باشد، ادامه می دهد ...
این خانواده جزو آمارها نیست!
خانه پدری ام است، اما با پدر و مادرم دعوا و فرار کردم و آنها هم شناسنامه ام را نگه داشته اند. ناز بی بی هیچ وقت خانواده همسرش را ندیده است. پنج دختر و دو پسر دارد. ماجرای ازدواج آنها را اینگونه روایت می کند: مدتها بود مطمئن شده بودم شناسنامه ای وجود ندارد و نتوانستم برای هیچ کدام از کودکانم شناسنامه بگیرم. شوهرم، دخترانم را به همردیفان خودش داد. آن موقع این طور نبود که بتوانم اعتراض کنم ...
ازدواج در گرو مسکن
پناه بردم که با زوج جوانی آشنا شدم. مریم و رامین زوج جوانی بودند که برای حل مشکلشان از همه جا دل بریده و دست به دامن خدا شده بودند. دخترجوان دلش خیلی پر بود از موانعی که سر راهشان قرار داشت، می نالید.می گفت که برای رسیدن به یکدیگر به جای 7خان هزار خان را طی کرده اند و هنوز به سر مقصود نرسیده اند. مریم گفت: هفت سال است که عقد کرده ایم ولی هنوز نتوانستیم ازدواج کنیم، دیگر در ...
فاشیسم و فمینیسم دست از سر خالق ملی و راه های نرفته اش برنخواهد داشت!
عقلانی دراماتیک نیست و به غیر قابل باور بودن فیلم و تصنعی شدن درام دامن می زند. میلانی تنها یک تصویر از مردان را می تواند ترسیم کند و آن مردِ بد است، مرد خوب یعنی همسرش؛ شخصیت های مرد خشن فیلم ملی و... به صورت باثباتی از بچه های طلاق تا مَلی و... تغییر نکرده اند. فیلمسازی میلانی مبتنی بر کشف یک روش معین بر اساس فاشیسم فمینیسم، در یافتن نخ درام و پردازش یک شکل باثبات همیشگی است، یعنی قصه های ...
فتاح: کمیته امداد یک اورژانس موقت است
نیازمندان کمیته امداد افراد آبرومندی هستند، افزود: اگر این افراد شرایط مناسبی داشتند به کمیته امداد مراجعه نمی کردند اما هم اکنون بیشتر این افراد به دلیل مشکلاتی مانند از دست دادن سرپرست خانواده، زندانی شدن سرپرست خانواده، طلاق، سرطان و دیگر مشکلات به این ارگان مراجعه کرده اند. رئیس کمیته امداد امام خمینی (ره) با بیان اینکه عوامل زیادی می توانند این افراد را از زندگی عادی خارج کنند، گفت ...
شهید مهدیشهری که با نثار خونش در ماه محرم، امتداد جوشش خون حسینی شد
تقی در جبهه آرپیچی زن بود که در حین عملیات، خمپاره ای به جمجمه سر ایشان اصابت کرد و آسمانی شد. وقتی برادرم شهید شد، ابتدا به پدر و مادرم گفتند که محمد تقی زخمی شده ولی پدرم علیجان ساقیان که خود نیز رزمنده بود، به این باور رسیده بود که فرزندش دیگر بر نمی گردد و گفت فرزندم زخمی نشده بلکه شهید شده است. خواهر شهید ساقیان از ارادت خاص و ویژه ای که برادرش به امام حسین(ع) داشت، گفت و افزود ...
مادرانه های مرصع/به سادگی باران، به وسعت دریا
ما در روستایمان برق نداشتیم و با فانوس خانه هایمان را روشن می کردیم و از جبهه و جنگ هم خیلی دور بودیم؛ و هنوز در منطقه ما کسی به شهادت نرسیده بود، اما کرامت شب عروسی شیشه های منزل را با روفرشی پوشاند که نور به بیرون درز نکند. شاید هم نمی خواست خانواده هایی که عزیزی در جبهه داشتند؛ از این که در منزل ما بساط جشن عروسی برپاست، دلگیر شوند. روز بعد از عروسی، طبق رسم و رسوم تعدادی جمع شدند و جهیزیه ...
ناگفته های لیلای 22 ساله که در میان چند مرد در قمارخانه دستگیر شد
ترک کنم وزندگی سالمی را شروع کنم. پشیمانی؟ خیلی اشتباه کردم. اگر با فردی ازدواج می کردم که حداقل کمی عشق و مهربانی در وجودش بود شاید کار به طلاق نمی انجامید و من هیچ وقت معتاد نمی شدم. همین زندگی نامناسب و جدایی اولین جرقه های گرایش به اعتیاد را در من روشن کرد. دوست دارم مادرم مرا ببخشد و بتوانم اعتیادم را ترک کنم. اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید: ...
نامجو به روایت نامجو
شنیدم برای آسیب شناسی آن حادثه کارشناسانی از کره، هند و پاکستان به محل آمدند. بزرگ تر هم که شدم خودم دست به کار شدم و با رئیس وقت اداره دوم ارتش درباره چرایی و جزئیات حادثه صحبت کردم. او به من گفت برای انتقال فرماندهان از اهواز هواپیمای دیگری در نظر گرفته شده بود، ولی ناگهان تلکسی می رسد و اعلام می کند فرماندهان باید با همان هواپیمای سی130 به تهران بیایند؛ هواپیمایی که پیکر شهدا و مجروحان جنگ را حمل ...
دوبار ممنوع القلم شدم
از خانواده جدا بشوم. در ایران در همان سن وسال هم پول درمی آوردم و هم معروف شده بودم اما می خواستم بروم کارم را در دنیا مطرح کنم. یکی از دوستانم گفت بیا برویم آلمان آن جا هم کار هست و هم پول، بنابراین تصمیم گرفتم بروم در مجلات و روزنامه های آلمانی کار بکنم و چون زبان آلمانی بلد نبودم، صد تا 150 کاریکاتور بدون شرح کشیدم که هر جای دنیا قابل استفاده بود. در همان هفته های نخست کاریکاتورها را به ...
محمدرضا تک فرزند خانواده بود
و مادرت چکار می کنند؟ - پدرم کارمند و مادرم خانه دار است. - درس و مشقت چطور بود؟ - نمره هایم خوب بود. - محمدرضا چطور به جبهه آمدی؟ - به سختی. -چرا به سختی؟ - پدر و مادرم موافق اعزام من به جبهه نبودند... (اینجا بود که بغض محمدرضا ترکید و با گریه ادامه داد) من تک فرزند هستم. خانواده می ترسیدند اتفاقی برایم بیفتد. بدون اجازه پدر و مادرم به مسجد محله رفتم و ...
قتل نوزاد در اصرار پدربزرگ و و مادر بزرگ به طلاق عروس + عکس قاتل و نوزاد
ادامه داد: روز حادثه برای پرداخت قسط به بیرون رفتم و وقتی به خانه برگشتم حال پسرم بد بود و دوتایی او را به بیمارستان رساندیم، اما شوهرم موضوع را به من نگفت تا اینکه دیروز متوجه شدم. اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید: اخبار زیر را از دست ندهید:
قتل هولناک عروس و داماد جوان توسط برادر عروس - قاتل:از ازدواج وطلاق های مکرر خواهرم به ستوه آمده بود
شد و به عقد موقت او درآمد. این درحالی بود که ما از این موضوع به شدت ناراضی بودیم تا این که خواهرم از آن مرد معتاد نیز طلاق گرفت و با بهرام جوان 20 ساله به صورت غیررسمی ازدواج کرد تا بعد ازدواجشان را به ثبت برسانند. سرهنگ کارآگاه حمید رزمخواه تاکید کرد: این جوان در ادامه اعترافاتش گفت دیگر از رفتارهای خواهرم به ستوه آمده بودم ولی نمی خواستم در همان روزهای آغازین آشنایی اش با بهرام کاری ...
مروری بر فعالیت های دینی و تقریبی "سفیر گمنام" مرحوم آیت الله شیخ عزیزالله خسروی
داریم که از او باید اجازه بگیریم و ایشان هم به ما اجازۀ چنین اموری را نداده است. ایشان هم با ناراحتی از منزل خارج می شود. پس از رفتن بخشدار، آن بازاری به پدرم می گوید این چه کاری بود شما کردید؟ شما می توانستید آن پول را بگیرید و برای خودتان خرج نکنید و به طلابی که به آنان درس می دهید و نیازمند هستند و یا سایر نیازمندها بدهید. پدر ما هم که اکثر صحبت های اش را با مثل بیان می ...
اولین گفتگو با قاتل ستایش قریشی در زندان
خانواده ستایش چه تقاضایی داری؟ آن زمان بچگی کردم. چون مواد و مشروب مصرف کرده بودم حالت عادی نداشتم. محله مان هم شرایط عادی نداشت. من در این شرایط مرتکب اشتباه شدم. از خانواده ستایش می خواهم که من را ببخشند. من ستایش را مثل خواهرزاده کوچکم دوست داشتم. کشیدن شیشه من را بدبخت کرد. اگر حالت عادی داشتم، دست به این کار نمی زدم. خیلی ها تو را خوب نمی شناسند. اگر بخواهی با مردم صحبت و از ...
سرداران شهید علوی از کودکی تا شهادت
به رختخواب رفتم . بعد از ظهر بود ومادر باسینی چایی وخرما پیش من وبابا آمد.موضوع را مطرح کردم تا راهنمایی بگیرم .مادر نگاهی به پدرانداخت وگفت:بهتر است خودت تصمیم بگیری چون بیشتر با موضوع درگیر خواهی شد وذهنت فعال می شود. از حرف مادرم ناراحت شدم وبا خود گفتم :حوصله ندارد کمکم کند می خواهد مرا از سرش باز کند.نگاهی ملتمسانه به سوی پدر کردم تا شاید او کمکم کند . اما او هم حرف مادر را تصدیق ...
جای آموزش دادن، انگ ضد ولایت می زنند/ برخی انتظار دارند به قاتلین بهشتی بگوییم دست شما درد نکند/ به ...
کارها نکرده ایم، متاسفانه اگر دست برخی دوستان به ما برسد ما را در همین میدان شهرداری اعدام می کنند. این را هم بگویم، من آرزو داستم کربلای امام حسین را ببینم، در اوج بی پولی هم بودم، شاید دوستانی که مطلب را می خوانند بگویند نه آقا کدام بی پولی ولی دوستان من اینجا شاهد هستند، نمی خواهم بگویم شب خوابیدم و صبح پاشدم و آقا امام حسین در حسابم پول واریز کرد، خلاصه از محبت دوستان و خانواده و اقوام ...
سیاسی شدن سپاه حرف مزخرف است/تبعات همه پرسی استقلال کردستان عراق
باشد یا تهدیدی برای ما باشد. س: قدری به مسائل شخصی وارد شویم. چه سالی ازدواج کردید؟ دهقان: خیلی بد است که ندانم! (می خندد) من سال 59 ازدواج کردم. س: چطور آشنا شدید؟ دهقان: فامیل بودیم. س: نسبت فامیلی دارید؟ می توانید نسبت را بیان کنید؟ دهقان: نوه خاله همدیگر هستیم. س: خطبه عقد را چه کسی خواند؟ مهریه چقدر بود؟ ...
آوای خاموش آوازه خوان بلوچ
در ایران بدون زبیده برگزار می شد. دونلی یکی از سازهای محلی بلوچستان و از خانواده نی است. این ساز شامل دو نی مونث و مذکر است که نوازنده هنگام نواختن هر دو آن را در دهان خود قرار می دهد اما نی مونث کمی پایین تر از نی مذکر است. موسیقی بلوچ به دلیل نزدیکی قوم بلوچ به هند متأثر از ملودی های این کشور است. زنان بلوچ البته هیچ سازی به دست نمی گیرند و تنها به صورت محدودی در گروه ها آواز می کنند یا در ...
ماجرای توقیف و پس دادن کتاب زردهای سرخ
، بنیانگذار انتشارات عطایی و مادرم اکرم رضوی، خانه دار بود. پدرم محافل ادبی زیادی داشت و گرداندن این محافل با مادرم بود که خود نیز دارای طبع شعری بود و به فردوسی علاقه فراوان داشت و همیشه اشعارش را زمزمه می کرد. او ادامه داد: دبستان را در خیابان نیروی هوایی و مدرسه فلاح پشت سر گذاشتم. در ادامه تحصیل در دبیرستان مروی با کتاب بیشتر آشنا شدم. در این دوران پس از مدرسه پیش پدر می رفتم و در آنجا با ...
بوسه بر پای پدر و مادر اذن شهادتش شد/ همسر یک شهید، آسمانی شدن محسن را به من بشارت داده بود/خبر اسارت و ...
عقد آسمانی آن ها رقم می خورد و 9 مرداد 93 پیوندشان را زیر یک سقف جشن می گیرند؛ علی تنها فرزند شهید حججی هم 24 فروردین 95 به دنیا می آید؛ آخرین هدیه خانم عباسی به همسرش شهیدش هم پیوندی عمیق با حضرت زهرا دارد و تعریف می کند: امسال به مناسبت روز مرد، یک انگشتر دُر نجف برای محسن هدیه خریدم، روی این انگشتر یا زهرا حکاکی شده بود. وقتی محسن می خواست برای بار دوم اعزام شود، همه انگشترهایش را درآورد، الا ...