سایر منابع:
سایر خبرها
تحلیل روشن از برد استقلال: بازیکنان آزاد و خوشحال
بودند و به نظر می رسید بچه ها اصلاً ناراحت نبودند،من که ناراحتی در چهره آنها ندیدم! یک زمان ممکن است بازیکن ناراحت باشد و بازی کند ولی دیروز استقلالی ها اتفاقاً در زمین خوشحال بودند!” روشن به مانند مصاحبه های چند روز قبلش از ادامه حضور مک درموت به عنوان نفر اول نیمکت آبی ها حمایت کرده است: ” اعتقادم این است تا زمانی که یک مربی خوب خارجی برای استقلال پیدا شود همین مربی ایرلندی کار را ادامه دهد. من در بازی دیروز دیدم روزبه چشمی وقتی تیم گل می زد این مربی را در آغوش می گرفت و بازیکنان از کنار خط برای وی قلب می فرستادند. مشخص است که او ارتباط خوبی با بازیکنان برقرار کرده است. ...
روشن: میک باید سرمربی استقلال شود
بود و استقلال بهتر بازی کرد. استقلالی ها دیروز طوری بازی کردند که انگار آزاد شده بودند. به نظر من که این تیم استرس نداشت و برعکس بازی های گذشته بود. واقعاً تیم بهتر شده بود و من برای اولین بار دیدم نصرالله عبداللهی ایستاده است. اتفاقاً از گل دوم استقلال که داریوش شجاعیان زد خیلی لذت بردم.
واکنش حسن روشن به اظهارات مدیرعامل استقلال
است نه افتخاری. آبرویم را از سر راه نیاوردم که بدهم دست افتخاری. اگر این مدیر درستی بود که موفق می شد نه اینکه اینطور باشد. اصلا هم ناراحت نیستم وخوشحالم که گفته روشن در کمیته فنی نباشد، اما بهتر است او بداند که چه بماند یا نماند ما زیر نظر هیئت مدیره هستیم. البته این آقا که با پارتی بر راس کار آماده بهتر است بماند تا به افتضاحی که به بار آروده، ادامه دهد. منبع: افکار نیوز ...
با دیدن بی حجابی برخی خانم ها قلبم آتش می گیرد/ خوابم درباره شهادت پسرم تعبیر شد
تفاوت داشت، حتی جور دیگری با خانواده و فامیل خداحافظی کرد. روز عید غدیر به من زنگ زد که به حاج خانم (مادر خودم که سید بود) بگو عیدی من را نگه دارد، گفتم چشم مادر می گویم عیدی ات را نگه دارد، و این آخرین تماس تلفنی ما بود. نسل شاهوار- چگونه از شهادت محمد رضا با خبر شدید؟ شب اول محرم بود که خواب دیدم به جبهه رفته ام خمپاره آمده است و همه رزمندگان قطعه قطعه شده اند گفتم بروم ببینم ...
منصوریان عشقش را از دست داد
می گیرد. یکی یکی تیم ها را می برد. سه تا سه تا می زند. همه چیز فوق العاده است. منصوریان می خندد و می گوید: دیدید گفتم تا نیم فصل زمان دهید؟ نهم استقلال قدرتش را بیش از پیش نشان می دهد. در یک هفته هم السد را می برد و هم پرسپولیس را. ساعتی بعد از بازی، او می گوید: خدا را شکر می کنم. حالا می خواهیم در آسیا کارهای بزرگ کنیم. دهم استقلال در آسیا هم موفق است ...
معجزه؛ شهیدی که به کمک پدرش آمد/ ماجرای ترور علی نفتی در یزد توسط جلادان منافق
؟ پدرم می گفت: اصلا فراموشم شده بود که از سر قبر خود عباس می آیم، گفتم بابا موتورم خرابه روشن نمی شود، از ماشین پیاده شد و موتور را درست کرد بنزینش کرد و گفت بابا سوار شو برو خونه . وی اذعان کرد: عباس آن روز جمله ای دلچسب به پدرم گفته بود نگران نباشید هواتون رو داریم این جمله هیچ گاه از یادم نمی رود و موجب دل گرمی من می شود. برادر شهید ادامه داد: ما آن شب خانه به خانه دنبال ...
دختر دین مارتین از پدرش و میراث او می گوید
بانی فیلم: دینا مارتین می دانست که می خواهد یک هنرمند سرگمی ساز باشد و از همان زمانی که در ردیف جلوی کوپا روم در هتل سندز لاس وگاس نشسته بود و هنرنمایی پدرش دین مارتین را نگاه می کرد، می دانست فردای او جز این نخواهد بود. به نقل از فاکس نیوز، این دختر که حالا 69 ساله است در این باره گفته است: پدرم را با یک تاکسیدو روی فرش قرمز میدان به یاد می آورم. او داشت به علاقه مندانش امضا می داد و ...
فریدون زندی: حس کردم به من حسادت می کنند
به گزارش دی اسپورت ؛ فریدون زندی تصویری از یک چهره محبوب و دوست داشتنی را همیشه در ذهن ها یادآوری می کند. او وقتی آمد برایش سر و دست می شکستند. حالا لبخندی می زند و می گوید: الان دیگر چرا کسی برای استقبال نمی آید. شاید با لبخند اما به نظر این بازی سرنوشت برای همه فوتبالیست ها و شاید برای سلبریتی هاست. فریدون بعد از مدت ها دوری، برای چند روز به تهران آمده و این فرصتی بود تا او را به ...
مک درموت:بمن ایمان داشته باشید،من سرمربی استقلال هستم
تیم را می شناسم. مربی استقلال در پاسخ به این پرسش که چه کسی فردا روی نیمکت استقلال خواهد نشست و آیا می تواند به خوبی هدایت این تیم را داشته باشد؟ تصریح کرد: مثل همه جای دنیا وقتی شما محروم هستید نمی توانید روی نیمکت بنشینید، قانون روشن هست ما هم به این قانون احترام می گذاریم. به نظرم آماده سازی تیم برای این بازی کافی بوده است. به کادر فنی که روی نیمکت داریم اعتماد کامل دارم و مطمئنم که ...
از پیرمردی که 2 اسیر گرفت تا عکس یادگاری با رهبری آن زمان جنس عکاسان، جنس جنگ بود | نگاتیو عکس ها در ...
می زدنش. شبی عجیب ظهیرالدینی شبی را که در جبهه شیمیایی شد، چنین روایت می کند: همان شبی که شیمیایی شدم رفتم خط دیدم مکان مناسبی برای عکاسی کردن است، به جز دوربین هم وسیله دیگری نداشتم، شب در سنگرهایی که بود خوابیدم و به راننده هم گفتم ماشین را اینجا پارک کند. یک راننده اراکی گذاشته بودند تا من را به مکان های مختلف ببرد، او گفت: من اینجا نمی مانم خطرناک است و من گفتم بهتر است ...
مدرسه مطلوب از منظر مجاهدان موتلفه
) شب در سلول راه می رفت و می گفت خدایا یک عمر خدا خدا کردم حالا می خواهم پهلویت بیایم. آنها این همه اوج داشتند. بنده و آقای انواری وصی ایشان بودیم، شب خوابید صبح گفت: دیشب خواب دیدم که من راهم را دارم می روم که برسم. به من گفتند قاسم و صدیقه را به که میسپاری؟ من یادم از وداع مولایمان امام حسین(ع) آمد که فرمود: الله خلیفتی فی کل حال در همان جا گفتم به خدا ...
مصدق هفت سال پیش به شهادت رسیده بود...
به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) از خوزستان، صحبت کردن از دفاع مقدس، به زمان و برهه خاصی از تاریخ محدود نمی شود. روزهایی سخت که با گوشت و پوست آنانی که درکش کرده اند، عجین شده است. شرایطی سخت که نه خط جبهه می شناسد و نه پشت خط جبهه. همه هستند. 31 شهریور 59 بود که حمله نظامی عراق علیه ایران عزیزمان آغاز شد. استان خوزستان اولین استانی بود که درگیر جنگ شد و مردم آن هشت سال جانانه ...
تیکه بلژیکی ها به رامین رضاییان! + عکس
مذاکره پرداخته و توافق احتمالی اش را بدون دخالت باشگاه سابق خود به امضا برساند. Ramin Rezaeian اما اینکه رامین رضاییان قصد حضور در استقلال را داشته باشد بسیار بعید به نظر می رسد. او در گفتگو دوستانه خود با نزدیکانش ضمن تکذیب این اتفاق، اعلام کرده تمام تمرکزش را روی تمرین و در نهایت پیشنهاد خارجی معطوف کرده است. خصوصا اینکه باشگاه استقلال نیز به دنبال این است تا با دوری از حواشی ...
جنگ، دانشگاهی گسترده در همه ابعاد بود
بودند اما بعد از این همه سال، انگار خاک مرده روی این شهرها پاشیده اند. امام، جمله ای داشتند که می گفتند: خوزستان دینش را به اسلام ادا کرده است . نگفتند به کشور، نگفتند به انقلاب بلکه گفتند به اسلام. به راستی که این استان دینش را به اسلام ادا کرد. وقتی پایان جنگ اعلام شد، این موج بازگشت مردم را چگونه می دیدید؟ شاید تا یکی دو سال اول فوق العاده بود. به خصوص اهواز که ...
خواهرم غیبش می زد و بعد با شوهری جدید می آمد تا اینکه!
...، که متولد 1371 است، روز گذشته، 24ساعت پس از ارتکاب جنایتی فجیع، در اولین جلسۀ بازپرسی در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد حاضر شد. او به سؤالات تخصصی کاظم میرزایی، بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، پاسخ داد و نقاط مبهم این پرونده را روشن کرد. این متهم، در حاشیۀ این جلسۀ بازپرسی، در گفتگو با خبرنگار ما، جزئیات این سیاه را بازگو کرد. با خواهرت مشکل داشتی یا همسرش؟ ...
بوسه بر پای پدر و مادر اذن شهادتش شد/ همسر یک شهید، آسمانی شدن محسن را به من بشارت داده بود/خبر اسارت و ...
شوکه شدم و گفتم که هنوز امید دارم و امکان ندارد، کانال منتشر کننده عکس وقتی دید که من ناراحت شدم، عکس را عوض کرد؛ این ها فکر کردند که ما میدانیم که سر آقا محسن را جدا کردند؛ ده دقیقه بعد دیدیم همه جا زدند که شهادت محسن حججی شهید بی سر مبارک . همسر شهید حججی در رابطه با خصلت های اخلاقی، منش و نگرش سیاسی اجتماعی همسرش گفت: اول از همه اینکه شهید من خیلی به بقیه هم تأکید می کرد که یک شهیدی را ...
امیر جمال فرد: اجرای زنده محسن چاوشی تأثیرگذار و فوق العاده است
بود که به کلاس می رفتم و می گفتم همه چیز را بلد هستم و بدون مطالعه سر جلسه امتحان می رفتم. در دبیرستان ریاضی خواندم و دانشگاه هم نرم افزار کامپیوتر ولی موسیقی از هفت سالگی با من بود. پدرم یک کیبورد برایم خریده بود که به آن ارگ می گفتند. یکی از اقوام ما در جمع های خانوادگی دو آهنگ را به من یاد داد و موسیقی برایم از همان ارگ کوچک شروع شد و ارتباط خوبی با این هنر برقرار کردم. *چه کارهایی آن زمان ...
جعل خبر مرگ صدام برای خنداندن یک مجروح از زبان پرستارش
.... من تازه وارد سرپل ذهاب شده بودم. ورودی شهر از دور پر از غبار بود. سروصدا خیلی زیاد بود. دائم صدای خمپاره و تیراندازی می آمد. خودم را که رساندم به درمانگاه دیدم همه ناراحت نشسته اند و هیچ کاری نمی کنند. تخت ها همه کثیف و خون آلود بودند و هیچ مجروحی توی درمانگاه نبود. آقای تهرانی عصبانی وارد درمانگاه شد و گفت: همه باید برویم پادگان. گفتم: چی شده؟ گفت: عراقی ها ما را دور زده اند و بچه ها توی ...
ناگفته های لیلای 22 ساله که در میان چند مرد در قمارخانه دستگیر شد
ادامه زندگی به شهرستان رفت. او به من و مادرم و بقیه اعضای خانواده کمتر سر می زد. کسی تا سه ماه اول خبری نداشت، اما یک روز از زور خماری همه وسایل خانه را به هم زدم و حالم بد شد. همان موقع بود که مادرم فهمید مواد مصرف می کنم. واکنش او به اعتیادت چه بود؟ مادرم خیلی ناراحت و عصبانی بود. خیلی گریه کرد. با التماس از من خواست اعتیادم را ترک کنم، اما انگار من جز خماری و مصرف شیشه چیزی ...
پیام همسر شهید جهانی به همسر شهید حججی
...؛ برایم مثل روز روشن بود که جواد شهید شده است تمام بدنم بی حس بود، نمی دانستم چه طور به پدرش که خیلی به جواد وابسته است باید خبر دهم، رفتم لباس مشکی بپوشم که دیدم پدر جواد لباس سیاه بر تن دارد . پدرش خیلی جواد را دوست داشت، جواد همیشه می گفت من می روم؛ اما برادرانم هستند؛ اما پدرش پاسخ می داد: هر گل یک بویی دارد، من خیلی برای تو زحمت کشیده ام دوست ندارم بروی. ؛ دلم برای پدرش می سوخت ...
این خانواده جزو آمارها نیست
با نگاهی که دیگر روح ندارد با سرش به دخترانش اشاره می کند و می گوید: الان همه دلشوره داریم و نگرانیم همین دوتا دختر هستند... . لهجه شیرینی دارد، باید کمی دقت کرد تا متوجه تک تک کلماتی که به کار می برد بشویم. ناز بی بی بیسواد با اینکه شناسنامه دارد، نمی داند چند ساله است. ناز بی بی از اینکه آن سال ها در کوره پزخانه سخت کار کرده ناراحت نیست اما از اخلاق بد همسرش هنوزم بعد از گذشت ...
اقدامات بنی صدر در جنگ خیانت بود یا اشتباه؟/ کوثری:سند دارم
. قرارگاه کربلا عزیزان ارتش به علاوه 3 یگان از سپاه یعنی لشکر امام حسین، 44 قمر و 7 ولیعصر بودند. قرارگاه نجف سپاه به علاوه لشکر 92 ، هوانیروز ارتش و نیروی هوایی ارتش بود. خط حد آنها نیز مشخص شده بود. منظور این است که حاضر نبودند توصیه های یکدیگر را بشنوند. خیر اتفاقا عرض کردم، انتصاب آقای هاشمی برای این انجام شد چون اختلاف نظر بود بنابراین آن نقل قولی که 10 هزار نفر از کانالی ...
شهید رضایی مجد استقلالی بود اما به پرسپولیس رفت!/ شهید مهدی می گفت از مارادونا جلوترم چون حب ...
بود که شهید می شود. بازی خود را انجام داد و اتفاقا برای تیمش 3، 4 گل هم زد. فکر می کنم تیمش در مرحله نیمه نهایی بازی داشت. مربی این تیم آقای مهرعلی بود که الان در بحث ورزش کارگری نقش دارد. شهید رضایی مجد را به راه آهن رساندم که فاصله زیادی تا محل بازی نداشت. خداحافظی کرد و رفت ولی طریقه رفتنش می تواند امروز برای جوانان ما یک الگو باشد. * شهید رضایی مجد از نظر فوتبالی در حدی بود که ...
آن آخرین محرمِِ طیب
عکس هایی که توی تکیه زده ام، سه دفعه تا به حال مرا به کلانتری خواسته اند! گفتم: من نمی توانم نزنم، اگر من نزنم، شب زنم مرا توی خانه راه نمی دهد، این یک مسئله خدایی و دینی است، نه بچه ام من را خانه ام راه می دهد و نه زنم، توی این کار اصلاً دخالت نکنید و از ما هم چیزی نخواهید، الان هم اگر اجازه بدهید، ما خودمان هم روز عاشورا می آییم آنجا! گفتم: نه، فقط خواستم توجه داشته باشید، نیامدید هم نیامدید ...
ملا غلامرضا عباسیان، پیرغلام گاوبندی؛ عمری پی جانان دویدن...
رفتم مدرسه دخترانه درباره حجاب صحبت کنم.خانم ها هم نشسته بودند.عطیه نصوری مدیر بود که من را دعوت کرده بود.دیدم فایده ندارد که حدیث بخوانم و از تاریخ بگویم.عبایی که روی خودم بود، کشیدم روی سر.گفتم نگاه کنید. حالا شوختره(زیباتر) یا بدون این شوختره.همه گفتند که اول شوختر بود.مافوق همه اینها کلاس قرآنی بود که داشتم.چند نفر از کسانی که قرآن پیش من یاد گرفته بودند از بندرعباس آمدند سوغاتی هم آوردند که حق ...
راوی بلوچ
.... یک بار هویدا در جلسه شورای امنیت ملی پرسید به نظرت کدام کار برای این منطقه بهتر است؟ گفتم دانشگاه بسازیم. دانشگاه زمینه توسعه است و همچنین مدرسه ها باید تقویت شود تا دانش آموزان آن به دانشگاه بیایند. وزیر علوم به من خندید، گفتند در دانشگاه تبریز و اصفهان مانده ایم. من با ناراحتی به دفترم رفتم. یک آقایی آمد گفت من رئیس اداره دوم ارتشم، شما خیلی ناراحت شدید. گفتم از این سفرها و کارها خسته شده ...
یک هفته و چند چهره؛ خیریت طارمی و همه پرسی کُردی
حرف ها بیشتر مصداق کلاغ را جای قناری رنگ کردن و از احساسات مردم برای پوشاندن اشتباهات خودمان استفاده کردن است. اتفاقا عادل خوب موقعی دست طارمی را رو کرد تا بدانیم اگر پرسپولیس در حساس ترین مقطع فصل درگیر حاشیه می شود، ضربه را از کجا می خورد؟ ستاره ی نابالغی که همه چیز را شُل می گیرد و اصلا ظرفیت روانی چنین موقعیتی را ندارد. کاری با پرسپولیس کرد، کارستان! حالا بهتر می فهمیم حرفه ای بودن یک ...
آنقدر چنگ زدند تا شیمیایی شدند
؟ گفت گل و گیاه و کُنار. کنار میوه درخت سدر بود که گفتم مقداری از کنارها بچین و برای ما بیار. از آنجایی که چیزی به ما نداده بودند هرکسی هر خوراکی داشت قسمت کرد و کنارها را خوردیم. ظهر یک نایلون خرده نان و 2 کمپوت گیلاس آوردند. زمستان بود و شب داشت سرد می شد. بخاری علاء الدین را روشن کردیم. نایلون نان را نگاه کردم دیدم کناره های نان بود که احتمالاً از بیمارستان شهر اهواز آورده بودند و کاغذ کره هم در ...
کودکم را چگونه تربیت کنم؟ (2)
. آقای سلطانی: حالا من هروقت این کلمه را می شنوم نمیدونم چرا "کتک" به ذهنم می آید. تربیت هیچ کدام این ها نیست بلکه تربیت یعنی پرورش، از ریشه ی رب و مربی می آید. پرورش در درون خودش زایش و رشد و رویش و شکوفایی دارد. در حالی که تربیت از نظر ما یعنی شکل دادن. این کار را بکن و آن کار را نکن تربیت نیست بلکه مانع تربیت است. همان طور که قبلاً گفتیم 4 عامل مانع تربیت هستند: نظم، نظافت، آموزش و تربیت ...
تحلیل تاریخی نهضت حسینی از زبان شهید مظلوم آیت الله بهشتی
حالا برسیم به مقایسه دو سپاه. در این سپاه کوچک، از آن سرباز عادی گرفته تا فرمانده کوچک و بزرگ، همه از یک قماش اند و همه یک جور فکر می کنند. مشخصاتی که من برای امام حسین، فرمانده بزرگ، عرض کردم مقداری کمتر کنید؛ تا سرباز عادی همه این مشخصات را دارند. اما در اردوگاه دیگر ده یا سی هزار نفر افراد فریب خورده و پژمرده بودند. صرف نظر از آن هیجانی که مخصوصاً برای اعراب جنگجو در حالت جنگ دست می داد و تا ...