سایر منابع:
سایر خبرها
آخرین بازمانده از یک تیم 75 نفره
داشتید؟ کسی از اعضای خانواده این کار را انجام می داد؟ پدر و مادرم به شدت مخالف انجام کاری که من به آن علاقه داشتم، بودند. یک بار یک تخته نَرد ساختم، یک سال روی آن کار کردم و سپس نزد پدرم که قاضی بود بردم تا کاری که انجام داده ام را به او نشان دهم. او عصبانی شد، تخت نرد را وسط حیاط خانه پرت کرد وخُرد شد و گفت: این چه کاری است که به جای درس و مشق انجام می دهی؟ به سفارش پدرم دبیرستان ثبت نام ...
پایان یک سال آزار و اذیت شوهرعمه/جای خالی آموزش برای جلوگیری از سوء استفاده جنسی
یک سال قبل بود که شوهرعمه 41ساله ام به خانه مان زنگ زد و من گوشی را برداشتم، ابتدا فکر کردم با پدر و مادرم کار دارد اما او شروع به صحبت کرد و می گفت که به من علاقه دارد. سپیده 15ساله ادامه داد: ابتدا به حرف های داور توجهی نداشتم تا این که پس از چند روز مرا به زور هدف آزار و اذیت قرار داد و از آن زمان به بعد با تهدیدهایی که می کرد، مرا بارها مورد آزار و اذیت قرار می داد تا این که از این وضع ...
می خواهم مزه موفقیت در عرصه محاسبات ذهنی، تکواندو و درس را بچشم
...> می خواهم در آینده جراح قلب شوم نخبه محاسبات ذهنی قطعه مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم از غزلیات مولانا را می خواند و سروده های خود را با مضمون فصل ها، معلم هایش، احترام به پدر و مادر عنوان کرده و می گوید: اشعارم را در سر رسیدی می نویسم و مادرم در ویرایش آنها مرا کمک می کند. بهار آینده اش را در محاسبات ذهنی روشن می داند و مایل است در سال های آتی جراح قلب شده و در رشته ...
سرمقاله های روزنامه های اول آبان
مانیم و، تو می خواهی بمان! امام فرمود رأی مرا تباه می کنید . و به ناچار با آنها همراه شد و لشکر شام موقعیت برتر را اشغال کرد. پس از آنکه واقعیت عملیات فریب دشمن آشکار شد، امام ، مالک اشتر و اشعث بن قیس و دیگر لشکریان را خطاب قرار داد و خطاب به لشکر فرمود آیا شما نبودید که مرا مغلوب نظر خود کردید، اکنون این شما و این وضع تازه . این ماجرا پس از خطبه ای که امام در دعوت به عزت و جهاد خواند، ختم به خیر شد ...
قتل پسردایی به خاطر هزینه جوجه کباب
متوجه شدم فوت کرده است. من قصد قتل نداشتم . روز گذشته محاکمه این متهم برگزار شد و نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و توضیحاتی را ارائه داد؛ در ادامه اولیای دم در جایگاه قرار گرفتند و اعلام کردند درخواست قصاص دارند. آنها گفتند از آنجا که پسرمان را با پول کارگری بزرگ کردیم، از خون او به راحتی نمی گذریم. سپس متهم در جایگاه حاضر شد؛ او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم. مادرم زنی معلول است و ...
نوه شهید در لباسی که از جامه پدربزرگ شهیدش دوختند زائر کربلا شد
.بنده به ایشان ارادت داشتم یک سری همه جوان بودیم محضر ایشان می رفتم می خندیدند پرسیدیم آقا چیزی شده است ؟می گفتند بین شما بودن آدم را سرحال می کند. خاطره ای از پدر شهیدتان دارید؟ سه ساله بودم که پدرم شهید شد،خودم خاطره ای ندارم اما خاطره ای از ایشان برایم تعریف کردند.پدر ما ده روز قبل از اینکه به دنیا بیایم رفت جبهه و چهل روز بعد از اینکه به دنیا آمدم برگشت. مادرم می گفت در ...
به لباس سپاه پدرم افتخار می کنم
خواستی به جای سالگردم هیئت مجموعه شهدا را در خانه بیانداز. بگذار بچه های هیئت و بسیج خودشان کارهای مربوط را انجام دهند. راستی اگر دوست داشتی سالگرد مرا که می گیری عکس امیر و حسن را هم بزن. به هر حال آن دو منتسب به خانواده ی ما هستند و من هر دوی آن ها را خیلی دوست می دارم. بگذار یاد شهدا هر چند مختصر هم که شده برده شود. پدر عزیزم: دست نوشته ها و مطالبی که نوشته ام چه شعر و چه غیر شعر خودت جمع آوری کن و داشته باش. راستی یک مشما (پلاستیک) هم خاک در کیفم است. خاک قبر امیر است آن را هم کف قبرم بریزید. خاک شهید است و متبرک. ...
مهران مرا از پارک ملت به خانه اش برد / دوستانش آمدند و !!!
گریختم و دوباره حیران و سرگردان به پارک ملت بازگشتم چرا که نمی خواستم آن ها مرا تحویل پدر و مادرم بدهند و دوباره کتک بخورم. ساعتی بعد در حالی که هوا رو به تاریکی می رفت به ناچار با پسری که خودش را مهران معرفی کرد، دوست شدم و ماجرای زندگی ام را برایش بازگو کردم او مرا به منزلی در منطقه آزادشهر برد و گفت، پدر و مادرم در شهرستان هستند و می توانی چند روزی این جا باشی. اما آن پسر جوان یک شیاد بود و قصد داشت ...
آزاده را تکه تکه کردم! / او را خیلی دوست داشتم ولی ارتباط پنهانی ما طولانی شده بود!/عکس
دارم و خط قرمز زندگی ام مادرم است. اما با این حال به مادرم توهین کرد و ناسزا گفت .من که تحمل توهین های او به مادرم را نداشتم دستم را روی دهانش گذاشتم اما یکباره متوجه شدم دیگر نفس نمی کشد.ترسیده بودم که جنازه را به خانه ام در منطقه ایوانکی بردم. بعد به سر خیابان رفتم و چاقوی تیزی خریدم. حال طبیعی نداشتم که جنازه را مثله و آن را در دو کیسه زباله بزرگ جاساز کردم. من بسته ها را به سطل زباله مقابل ...
درامتداد روشنایی؛ عشق در چشمان گریان
پلیس راه اطلاع داد. این گونه بود که ماموران انتظامی با خانواده های ما تماس گرفتند و ما را به مشهد بازگرداندند. از آن روز به بعد خانواده الهه او را زندانی کردند و من هم به شدت سرزنش می شدم. حدود یک ماه بعد از این ماجرا مادرم دختر خاله ام را خواستگاری کرد اما من هیچ علاقه ای به سارا نداشتم، با این وجود با تهدید و اصرار خانواده ام پای سفره عقد نشستم و در حالی سند ازدواجم را امضا کردم که دلم ...
من و این عشق دیرین
نوشتند و همیشه حس کرده ام نه سعدی و نه ناصر خسرو هیچ وقت آن قدر توریست نبوده اند. اگر از ایران رفتند برای این بود که جان شان را برمی داشتند و فرار می کردند. شما هم برای همین رفتید؟ نه من که ناصر خسرو نبودم... من یک بچه 17ساله بودم. پدرم یک آیتوئنی مهندسی مکانیک برایم گرفت و من به آن جا رفتم. رشته ام را یواشکی عوض کردم و سینما خواندم و عده ای به پدر و مادرم خبر دادند که پسرتان دارد ...
کلیات جودی ، سروده های عبدالجواد جودی خراسانی / به اهتمام میرزا علیرضا دهقانی اشکذری
به گزارش اشکذر خبر ، این کتاب 277 صفحه ای در سال 1396 با طراحی جلد سجاد مفیدی فر و صفحه آرایی سید علی اصغر میردهقان طی 1000 جلد در انتشارات آرتا کاوا نشر یافته است. میرزا علیرضا دهقانی اشکذری متولد ابان سال 1329در مقدمه کتاب خود چنین آورده است: هنوز چهار سال بیشتر نداشتم که به تشویق پدرم قرآن را در مکتب خانه سنتی عمه ام مرحومه خدیجه غفوری ظرف دو سال فرا گرفتم ، دوران 6 ساله ...
کابوس در شب های زندان برای قاتل پسر بچه / گفت و گو با مرد بی رحم + عکس
شاگردی در نانوایی مشغول شدم بعد از آن هم که دیگر این کار را یاد گرفتم خودم شاطر نانوایی بودم. سیگار هم می کشی؟ بله! اولین بار چگونه سیگار مصرف کردی؟ آن زمان 15 ساله بودم که برای اولین بار هوس کردم کشیدن سیگار را تجربه کنم. همان روز یک نخ سیگار خریدم و به طور پنهانی کشیدم. بعد از آن هم به کشیدن سیگار عادت کردم. الان هم سیگار می کشی؟ بله! از آن ...
از ریختن تُرشی تا نشستن پشت فرمان مینی بوس...
...... - عکس العمل مردان نسبت به رانندگی شما با مینی بوس چیست؟ شوهرم از کسانی است که رانندگی مرا خیلی قبول دارد. کلاً بعد از خودش رانندگی مرا بیشتر از همه قبول دارد و شاید این موضوع به خاطر این باشد که در این 12-10 سال حتی یک بار هم تصادف نکرده ام و حتی یک خش روی ماشینم نیفتاده است. می خندد... اما بسیاری از مردان و خصوصاً رانندگان مرد با دیدن رانندگی من روی ...
شکایت غیرقانونی رئیس جمهور، مرا 7.5 ماه به بازداشت فرستاد/اجازه افزایش 2 برابری کرایه اتوبوس ها در ...
به گزارش گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ شکایت غیرقانونی رئیس جمهور، مرا 7.5 ماه به بازداشت فرستاد،اجازه افزایش 2 برابری کرایه اتوبوس ها در اربعین صادر شد و غیره از مهمترین و پر بازدیدترین بحث های روز یک شنبه(سی ام مهرماه) در حوزه اجتماعی بود. در ادامه مهمترین اخبار سی ام مهرماه گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان را مرور می کنید. روش های پرداخت حق بیمه از طریق اینترنت ...
گفت و گو با - پابلو نرودا - از سیاست، زندگی و ادبیات آمریکای لاتین
روزنامه آسمان آبی - ترجمه آزاده غلامی: پابلو نرودا، شاعر افسانه ای شیلیایی، می گوید اگر دو گزینه پست ریاست جمهوری و اهدای جایزه نوبل را برای او روی میز بگذارند، بلند می شود و پشت میز دیگری می نشیند. او شاعری پرحاشیه بود که حاشیه های زندگی اش بعد از مرگ نیز تمام نشد. مخالفانش همیشه به او حسادت می کردند. خوش می گوید: میراث بدی از اسپانیا به ما رسیده است. اصلا تحمل نداریم ببینیم مردم مشهور شوند یا ...
جانبازی که دوبار طعم جانبازی را چشید!
.... او در را قفل کرد و گفت شرطش این است که اول نحوه ازدواج و بعد هم خاطره ای از جبهه برایم بگویید. من هم قبول کردم و خاطره ای را هم برایش نقل کردم که دیدم همان خاطره هفته بعد در صفحه جنگ روزنامه جمهوری اسلامی چاپ شده است. فاش نیوز: خانواده همسرتان نسبت به ازدواج دخترشان با شما چه عکس العملی داشتند؟ - روز خواستگاری من خودم نرفتم و پدر و مادرم رفتند که پدرخانمم دنبالم آمد گفت ...
فاطمه حشمتی؛ قهرمان ماراتن 81 ساله ی شیرازی
ناشی از اصابت موشک مجروح شدم و بعد از درمان دوباره به بیمارستان بازگشتم. 25 درصد جانباز شدم و همیشه تلاش داشتم به وظیفه ام عمل کنم. آن دوران یکی از فصول افتخارآمیز زندگی من به حساب می آید. بعدتر به شیراز بازگشتیم و ماندگار شدیم. بچه ها که بزرگتر شدند من هم فرصت بیشتری پیدا کردم تا ورزش کنم. او ادامه داد: هر روز صبح به بوستان ایرانی که در نزدیک خانه بود می رفتم و پیاده روی می کردم. گاهی ...
حرف های تازه از تام هنکس
ناتنی داشت و با تغییر و تحولات زیادی در زندگی روبه روشده بود.در این باره می گوید: تا وقتی 10 ساله شدم در 10 خانه مختلف زندگی کرده بودم . او می گوید: اما همه این وقایع مثبت بودند و ما از این بابت خیلی خوش شانس بودیم. او می افزاید: هنوز هم دست پاچگی این پسربچه را به یاد می آورد. می گوید: احتمالا بتوانم با انگشتان یک دستم بشمارم که چند بار با مادرم در یک اتاق یا در اتومبیل تنها بوده باشم. این تنها ...
پسر محمود علی البنا و تجارت در کنار قرائت/ ماجرای خوابی که از پدر دید + عکس
. سکوت بر اتاق کوچک حاکم شد. پدر گفت: پسرم این مسیری است که همه طی می کنند ... پس از چند دقیقه شیخ محمد متولی شعراوی اجازه حضور خواست. به محض ورود اشک هایش جاری شد .... گفت و گویی میان آن ها شکل گرفت که گویی وداع عاشقانه بود .. صبح روز بعد مرگ، صدایی را که ملائکه آسمان نیز آن را دوست داشتند، ربود. آن بیمار شیخ محمود علی البنا بود. پایگاه خبری الیوم السابع در ادامه سلسله گفت و ...
ماجرای قتل اهورا؛ از اعتراف قاتل تا ادعای پدر | اهورا چطور به قتل رسید؟ +عکس
بیشتر بخوانید: حمید عسکری درباره اهورا چه گفت؟ بیشتر بخوانید: قاتل اهورا ناپدری او نبود ؟ بیشتر ببینید: عکس های مادر اهورا . پدر اهورا درباره روز مرگ کودک دو ساله اش چه می گوید؟ پدر اهورا درباره نحوه قتل اهورا می گوید: وقتی این خبر را به من دادند در گیلان نبودم. ساعت پنج و نیم به بیماستان رسیدم و خیلی از کارکنان بیمارستان ناراحت بودند. من وقتی با پزشک مت ...
این زن پس از سال ها اعتیاد، کارآفرین موفق شد
به یکی از انجمن های ترک اعتیاد است، منتظر ایستادم، که در باز شد و از پشت، دست هایی مرا به میان آغوش هایی که به سویم گشوده شده بود هل داد. مهتاب با یادآوری آن روز گفت: زنگ پاکی ام درست در زمانی که انتظارش را نداشتم به صدا در آمده بود و زندگی انجمنی من از 29 دی ماه سال 1381 آغاز شد. از حدود سه ماه بعد که آرام آرام غبار مواد مخدر از سر و رویم کنار رفت، یک بار دیگر و البته به اجبار انجمن وارد بازار ...
تلاش برای نجات همسر از اعتیاد با عشق
.... بعدا فهمیدم که پدرم بیمار و رو به موت است. منصور مخالف رفتن من به خانه پدر بود اما رفتیم و پدرم را در آغوش گرفتم و فردای آن روز پدرم فوت کرد. در ختم پدرم اجازه نمی داد که تنها شوم و دائما مادرش در کنار من بود. منصور دست بزن داشت و من می ترسیدم و من از پس از فوت پدرم دیگر خانواده را ندیدم. صامتی: پشیمان نبودی؟ لیلا: چرا گاهی پشیمان می شدم. در سم زدایی هرویین تجربه کامل ...
جنایت هولناک در آخرین ملاقات
ای که این قتل را مرتکب شدم، هر شب عاطفه به خوابم می آید و عذاب وجدانم بیشتر می شود. عاطفه را دوست داشتم. دلم برایش خیلی تنگ شده؛ اول از همه شرمنده خدا و بعد شرمنده خانواده عاطفه و بعد از آن شرمنده خانواده خودم هستم. باور کنید من مجرم یا قاتل نیستم. 13 سال است که حتی خلافی خودرویم هم صفر است. یعنی من با خودرویم هم خلاف نکرده ام. نه اهل سیگارم و نه مشروب و حتی قلیان؛ آن روز هم تنها به خاطر عشق به مادرم این کار را کردم که ای کاش عصبانیتم را کنترل می کردم. - جام جم ...
دختری که بار خانواده را بر دوش می کشد/ رفعت در انتظار آفتاب رأفت
...> رفعت بیان می کند: در حال حاضر هیچ محصولی هم نداریم که بتوانیم به کمک برادر و مادرم از این راه امرار معاش کنیم. از درس و دانشگاهش سوال می کنم. گویی درد بر دلش چنگ می زند. اشک، چشمان درشت و مشکی اش را می پوشاند و می گوید: دوبار کنکور دادم و هر دو دفعه نیز قبول شدم اما اگر به دانشگاه بروم چه کسی از پدر پیر و مادرم مراقبت کند؟ وی با بیان اینکه رشته ام طراحی دوخت بوده و هزینه های بالایی دارد، می افزاید: علاوه بر این چگونه می توانم درس بخوانم وقتی پدرم اینجا به کسی مانند دختر نیاز دارد. انتهای پیام/ 930610 ...
ترکش های خشونت قتل ستایش و آتنا
بازنشسته صنایع دفاع است؛ متولد سال 1345... شقیقه هایش سفید است... . مادر دولادولا راه می رود... . خانه شان آماده عزاست؛ مبل ها را کنار هم چیده اند... پسر دو روز دیگر اعدام می شود. دختر بزرگ تر، مادر و مادرشوهر در آشپزخانه نشسته اند. وسایل بنایی هنوز دست نخورده است؛ پدر بعد از بازنشستگی، بعد از گرفتن پاداش بازنشستگی و به خانه بخت فرستادن سه دختر، تصمیم گرفت دستی به سر و روی طبقه بالا بکشد تا شش، هفت ...
زندان جای پر گشودن کودکان نیست
به گزارش ایرنا، 20 نوجوانی که اغلب طعم تربیت درست و پدر و مادر سالم را نچشیده اند، دور هم در محلی به نام کانون اصلاح و تربیت جمع شده اند اما نه به اختیار که به جبر روزگار. 40 گرم هروئین همراهم بود... به جرم سرقت دستگیر شدم ... هروئین مصرف می کردم... پدرم شیشه ای بود... مادرم که مرد، دنیا مرد... یک هوس شیطانی به سراغم آمد .... یک میلیون تومان پول وسوسه کننده است... از دستش عصبانی بودم، زدم ...
مردی که پسرش را کشت تا پایان سکوت یک ساله ی دختر نوجوان+ فیلم
گرفتن ارتکاب جرم قتل عمد در ماه حرام داریم. متهم به صراحت در مراحل دادسرا و همچنین هنگام بازسازی صحنه قتل، به جرم خود اقرار کرده است قاتل : اتهام را قبول دارم! کاری را که انجام داده ام چرا دروغ بگویم! وقتی بعد از یک سال از زندان آزاد شدم از طریق دادگاه حضانت فرزندم را گرفتم ولی در هفته دو روز علی را به آن ها تحویل می دادم. وقتی از زندان آمدم معتاد شدم، بیکار هم بودم! از سویی بچه از ...
من به دنبال این درجه ها بودم...
خبر شهادت بابا را وقتی به خانه مادر بزرگم رفتیم، شنیدم. آن جا از پرده نوشته روی دیوار متوجه شهادت پدر شدم.مادر ادامه می دهد: همسرم قبلا از فاطمه خواسته بود در روز شهادتش و بر سر مزارش حرف هایش را بنویسد و برای همه بخواند. برای فاطمه خیلی سخت بود اما این کار را کرد. تنها در میان قاچاقچی ها وی به خاطره دیگری از پدر اشاره می کند و می گوید: قرار بود یک باند بزرگ با 900 تن مواد مخدر را ...
دزد متجاوز در تله پلیس تهران
طبقه چهارم مجتمع مسکونی که زن میانسال در آنجا زندگی می کرد تحقیقات شان را آغاز کردند. قربانی ماجرا به مأموران گفت: پس ازشست وشوی لباس ها و برای پهن کردن شان به پشت بام رفتم. طبق معمول درآپارتمان را نیمه باز گذاشته بودم؛ زمانی که برگشتم، احساس کردم غریبه ای داخل خانه است؛ همان موقع شروع به وارسی اتاق ها کردم که به محض باز کردن در حمام، ناگهان جوانی به طرفم حمله ور شد و مرا بشدت مورد ضرب ...