سایر منابع:
سایر خبرها
گفت و گوی ورزشی-اجتماعی با مرد چشم آبی سینما و کیمیایی ها
پولاد زنگ می زنی؛ این بار جواب می دهد و می گوید من دفتر هستم، ولی فکر کردم خودتان با آقای راد هماهنگ می کنید و حرفی به او نزدم. بعد از دیالوگی که بین تان ردوبدل می شود می گوید به آقای راد زنگ می زنم، ان شاءلله که بیاید. چند دقیقه بعد شماره سعید راد روی گوشی ات می افتد. می گوید خانم، من راه افتادم و ان شاءلله در دفتر شما را خواهم دید. بالاخره نفس راحتی کشیدم... ته یک کوچه باریک درِ خانه ای ...
شهدای روحانیت به خوبی به جامعه معرفی نشده اند
، افزود: امروز ما با دشمنی به مراتب بدتر از دشمن دوره دفاع مقدس روبه رو هستیم که رزمندگانی از ایران، لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان در کنار هم، مقابل آن قرار گرفته اند، این رزمندگان از اهل سنت هم دفاع کردند و پیامی جدید به استکبار جهانی دادند. حجت الاسلام حاج علی اکبری با بیان اینکه جریان اعجاب انگیز دفاع از حرم، رونمایی از عمق هویت دینی و انقلابی نسل جدید بود، خاطرنشان کرد ...
دیدگاه رهبر معظم انقلاب درباره معنای کاپیتولاسیون
مسئول یک فرایندی است مورد تضعیف یا توهین یا بعضی از تعبیراتی که گاهی شنیده میشود - که اینها سازش کارند، و مانند اینها - قرار داد؛ نه، این حرفها نیست. این را هم توجّه داشته باشید، این مذاکره ای که امروز دارد انجام میگیرد با شش کشور - که آمریکا هم جزو این شش کشور است - فقط در مورد مسائل هسته ای است و لاغیر. بنده هم اوّلِ امسال در مشهد مقدّس در سخنرانی گفتم [که ] مذاکره در موضوعات خاص اشکالی ندارد ...
مسجدی که سقوط نکرد
گذرد باقی مانده است. با این حال آنچه که این مسجد را اعتبار و افتخار بخشیده است نه عمر آن، بلکه سرگذشت پرحماسه آن است، این مسجد چهارم آبان ماه سال 1359 با سقوط شهر به دست نیروهای بعثی عراق افتاد و مدافعان خرمشهر پس از اینکه شهر کاملا تصرف شد از پشت پل خرمشهر به اندوه نشستند. در جریان همین تصرف بود که شهید محمد جهان آرا آن جمله معروف خود را بیان کرد "بچه ها اگر شهر سقوط کرد آن ...
شهیدی که از کربلای4 خود را به خیمه امام حسین(ع) رساند
قبل از عملیات غروب بود که وارد خرمشهر شدیم و در خانه های مخروبه ای که به شکل سنگر در آورده بودند ساکن شدیم . شب عملیات مراسم شب وداع برگزار شد و دعای توسل خواندیم کم کم آماده شدیم برای رفتن به بندر خرمشهر محل سوار شدن قایق برادرم شهید محمد نقی( فرمانده گردان) بچه ها را سوار قایق می کرد . سوار که شدیم ناگهان آتش وحشتناکی روی قایق ها ریخته شد . بعضی قایق ها قبل از حرکت آتش ...
شهید سید هدایت الله حسینی ده بزرگ از نگاه یاران (+تصاویر)
نیروهای مستقر در خط با تک تک نیروها صحبت می کردیم، اهم صحبت های آن شب این بود که به هیچ عنوان به خودتان سستی راه ندهید و تنها راه این است که دشمن روی جسدهایمان عبور کند، این در حالی بود که کاملآ از شهید حسینی غافل شده بودم، توپخانه لشکر را هم خبر داده بودیم و به شدت محور عراقی ها را زیر آتش خود گرفته بود، گردان ما زیر آتش این دو توپخانه کاملآ توانشان را از دست داده بودند، صدایی شنیدم که به ذهنم ...
علیپور: اهل کری خواندن نیستم ولی دوست دارم در یک دقیقه خاص به استقلال گل بزنم
دلم می خواهد اول وظایف تاکتیکی ام را انجام بدهم و اگر فرصتی پیش آمد، گل هم بزنم. * دلت نمی خواهد در صورت گلزنی در شهرآورد آن را به هادی نوروزی تقدیم کنی؟ راستش یک چیزی توی دلم است که نمی دانم چه جوری عنوان کنم. اصلاً درست است که بگویم یا نه؟ * راحت باش! ببینید گفتم که اهل کری خواندن برای حریفان نیستم و در زندگی سعی کردم به همه احترام بگذارم. این حرف مرا ...
میثاق با شهیدان؛ رمز تداوم گفتمان شهادت طلبی
هشت سال دفاع مقدس یکی از درخشان ترین عرصه های دفاع محسوب می شود؛ هنگامه ای که ملت ایران در اتحادی بی نظیر و یکپارچه به مصاف با دشمن متجاوز رفتند و برای حفظ و پاسداری از خاک وطن، سراسر عشق، ایثار و شجاعت شدند، پس از پایان جنگ نیز مجاهدانی از تبار شهیدان برای دفاع از اسلام و حریم اهل بیت(ع) در قامت مدافعان حرم در جنگ با اندیشه های افراطی و تکفیری، جامه برازنده شهادت را بر تن کردند. ...
همسر شهید: وقتی اصرار کردم به سوریه نرود گفت نروم آبرویم پیش حضرت زهرا می رود/ در دوران چهارساله عقد، ...
فرزند روزی که محمد پارسا به دنیا آمد به سید سجاد گفتم: می خواهم پسرت را برای شهادت در رکاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) تربیت کنم و در آن لحظه سید سجاد لبخندی زیبا زد. علاقه سید سجاد به سید محمدپارسا خیلی زیاد بود. آنقدری که کسی فرزندش را به محیط نظامی کار نمی برد. ولی زیاد پیش آمده بود که همسرم به همراه محمد پارسا به سرکار بروند. شب هایی که همسرم پادگان شیفت بودند، من و محمد ...
لحظات عمر برای شهید یزدیان غنیمت بود/ حق عضویت ماهانه بسیج را به جبهه کمک می کرد
شهید یزدیان تصریح کرد: شهید یزدیان؛ طلبه بود البته به سبب آنکه در دوران تحصیل شاگرد ممتاز بود لذا در دانشگاه نیز با رتبه خوب قبول شد اما طلبگی را انتخاب کرد و شاگرد مدرسه مرحوم آیت الله مجتهدی بود و یادم هست صبح های خیلی زود زمانش را طوری تنظیم می کرد که حتماً نماز صبح را پشت سر مرحوم آیت الله مجتهدی به جماعت بخواند؛ در جبهه ها هم همراه لباس رزم همیشه عمامه ای بر سر داشت. صادقی ادامه داد ...
روضه امام حسن مجتبی (ع) به همراه متن و فایل صوتی
مردم نامرد دنیا کنه، دست از سر علی بر دارن. زینب... یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد. نگاه کردم دیدم یه غول بی شاخ و دم، یه لندهور از روبرو داره میاد... جلو مادرمو گرفت... مادرم رفت به راست. اونم اومد به راست. مادرم رفت به چپ اونم اومد چپ... زینب... رفتم جلو گفتم چیه؟! اما حیف!! قدم کوتاه بود... اونم بی حیا قدش درازه... دستشو بلند کرد... دانلود روضه امام حسن مجتبی (ع) – حاج حسن خلج ...
شهادت غم انگیز حضرت رقیه بر اساس 3 منبع/کرامات حضرت رقیه (س)
با این حال حنجره از کارافتاده چطور می توانم منبر رفته و سخنرانی نمایم و حال آنکه دکتر منع کرده که حتی با بچه های خود نیز حرفی نزنم. چون خیلی الحال و تضرع و زاری داشتم، حضرت اشاره به من کرد و فرمود به آن آقا سید که دم درب نشسته بگو اشک بریزید، ان شاءالله تعالی خوب می شوید. من به درب اطاق نگاه کردم دیدم شوهر خواهرم آقای حاج آقا مصطفی طباطبائی قمی که از علما و خطبا و از ائمه جماعت تهران است ...
موفقیت - پازل بند - خواست خدا بود
فروشند و همه هم این را می دانیم و منکرش نیستیم ولی انگار نه انگار. گویا دو برادر هستیم و کلی بگو و بخند داشتیم. واقعا بچه خوب و دوست داشتنی است و آن جا هم به او تبریک گفتم و به او گفتم که هم قلب مهربانی داری و به نظرم لیاقت جایگاه حال حاضرت را داری. * اگر بخواهیم از همین زاویه از همکاری تان با محسن یگانه حرف بزنیم چه جمله ای می گویی؟ علی: ما با محسن یگانه خیلی دوست بودیم و بیشتر در کار تنظیم با ...
خاطره ای که رهبر انقلاب از میرزا جواد آقا تهرانی نقل کردند + عکس
، پیرمردِ پشت خمیده ی با عصا، ایشان چند بار جبهه رفته. یک بار ایشان از جبهه برگشتند آمدند تهران، می رفتند مشهد، با بنده ملاقات کردند. خدمت امام رسیدند به من گفتند که من وقتی رفتم جبهه، دیدم بچه ها من را به چشم یک پیرمرد نگاه می کنند، گفتم نخیر از من هم کار بر می آید. بعد به من گفتند که پس شما پای خمپاره بیایید، آقای آقا میرزا جواد آقا را بردند پای خمپاره. ایشان گلوله ی خمپاره را می انداختند توی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (455)
روی این تونل یه کوه میسازیم 16. شماها یادتون نمیاد زمان یاهومسنجر یه دختر که عکس با چادر مقنعه میفرستاد تا 3 ماه میگفت: بگو به ابلفضل که پاکش کردم عکسارو. 17. اگه سرما خوردی و سرفه میکنی اول صبح دو نخ مگنا یا مونتانا قرمز پشت هم بکشT ویروسا تو بدن به خودشون میگن حاجی این دیگه چه خریه؟ جمع کنید بریم. 18. زیرنویس می کرد که به فرزندانتون بگید هر چیزی تو شبکه های اجتماعی ...
فکر کردم می توانم دنیا را تغییر دهم
داستان از چه قرار است و با یک چک یا سکه یا هدیه ای! داستان عوض می شد و از فردای آن روز فرمول خوبتو می گم، خوبتو می گم آغاز می شد. من زمانی سردبیر شب یکی از همین روزنامه ها بودم و وقتی احساس کردم از مطالب آن بوهای خوش به مشام نمی رسد آن را رها کردم. این یک جور شانتاژ است که هنوز هم هست و اسمش را گذاشته اند هدیه یا چه می دانم چه...! به نظر شما این فضای رسانه ای جدید و گسترش روزافزون رسانه ...
یاد کرد ی ازخانواده سادات شهیدسیدحمزه،داود،کاظم،کریم و ابوالقاسم سجادیان
تعدادی از همرزمان به شهادت رسیدند، به دلایلی که در اثر شرایط جنگ و موقعیت منطقه شکل گرفته بود نتوانستند متوجه شوند که آنها در کدام منطقه به شهادت رسیدند ؛ اما پس از چندی متوجه نوای دلنشین صدای اذانی شدند که آنها را به سمت خود می خواند. رد صدا را گرفتند و به محلی رسیدند که پیکر مطهر شهدای بزرگوار در آنجا قرار داشت. با حیرت تمام متوجه شدند که این صدای پیر اذان گوی گردان حاج سید حمزه سجادیان بود که ...
صد قافله دل به جمکران آوردیم...
خبرگزاری فارس – امیرعلی عفیف نیا: مسجد مقدس جمکران در شب های چهارشنبه، حال و هوایی دیگر دارد. اما اینکه چرا مردم بیشتر در شب های چهارشنبه در این میعادگاه منتظران ظهور و برای عبادت و نماز جمع می شوند، شاید به آن دلیل است که برخی انسان های صالح در این شب در مسجد حضور یافته و به عنایاتی دست پیدا کرده اند، از این رو به دیگران هم سفارش کرده اند تا در شبهای چهارشنبه به آنجا مُشرّف شوند و این ...
بی بی جان! روی خون ناقابل من حساب کن + عکس
شهریار ساکن می شوند. همین نزدیکی به تهران نیز باعث شده بود تا وقتی سردار سلیمانی برای اولین بار صدای او را از پشت بیسیم بشنوند، از روی لهجه اش گمان کنند او جوانی تهرانی است. شهید صدرزاده از اولین دیدارش با حاج قاسم می گوید: وقتی از عملیات برگشتیم من خسته بودم. بچه ها صدایم کردند که حاجی با شما کار دارد. با همان سر و وضع نامرتب وارد اتاق شدم و دیدم که حاج قاسم نشسته است. بچه ها معرفی ام ...
عروسک هایی که می سوزند اما نمی سازند!
برگشتیم همان خانه سرایداری اما شما بگو یک ذره اخلاق این ادم تغییر کرده بود، همان ادم قبل بود. تا حرف می زدم کتک می زد، سر هر چیز من باید به حرفش گوش می دادم. پارسال یک ماهه باردار بودم، گفت کنترل تلویزیون را بده، گفتم حالم خوب نیست نمی توانم بلند شوم چنان پایش را به شکمم کوبید که همان جا خون ریزی دادم و بچه سقط شد. در کنار تمام رفتارهای مجید، فاطمه احساس می کرد پای یک زن دیگر در زندگی او ...
هوشنگ امیراحمدی: احمدی نژاد از من تعریف کرد
...> پس تمرکز بر روی سپاه چند منظوره هست؛ که هم موشک ها را به دست بیاورد و هم رفتار ایران در منطقه تحت تاثیر قرار بگیرد؛ لذا به نظر می رسد سپاه بیش تر مورد حمله های لطفی و تحریمی از سوی امریکایی ها قرار بگیرد. متاسفانه آقای روحانی حرف خوب، اما در بستر بسیار بدی بیان کردند و به سپاه گفتند دولت با تفنگ . آقای ترامپ هم گوش به این صحبت آقای روحانی داده اند. اتفاقاً آقای ترامپ دولت با ...
پسرک واکسی
بند کرد و جلوی پای من گذاشت. کفش ها را پوشیدم و بندها را بستم. او هم وسایلش را جمع کرد و مؤدب ایستاد. گفتم: چقدر تقدیم کنم؟ گفت: امروز تو اولین مشتری من هستی، هر چه بدهی، خدا برکت. گفتم: بگو چقدر؟ گفت: تا حالا هیچ وقت به مشتری اول قیمت نگفتم. گفتم: هر چه بدهم قبول است؟ گفت: یا علی. با خودم فکر کردم که او را امتحان کنم. از جیبم یک ...
معجزه الهی را به چشم خود دیدم
حوالی ستاد لشکر بود، معرفی کنم. شب سوم سرهنگ مهدی افصحی، فرمانده گردان مهندسی، از ستاد لشکر برگشت و دستور داد که با یکی از بچه ها نزد ستوان دوم کوثری، فرمانده گروهان دوم، برویم و با همراهی یک گروه تخریب یک دستگاه پل فلزی به طول 15 متر که روی رودخانه شیلر قرار دارد را بنا به دستور لشکر منهدم کنیم. با ابلاغ سرهنگ همراه با راهنما سوار تویوتا وانتی شده و راهی محل مورد نظر شدیم. دو سه کیلومتر که رفتیم ...