سایر خبرها
خداحافظی از زندگی باکلاس مرد بازنشسته تهرانی + عکس
شاخه گل هم آورده بودند. می دانستم که دوستم برادری دارد که چند سالی از من بزرگ تر است و قصد ازدواج دارد. برای همین هم بود که تا آن ها از در وارد شدند شستم خبردار شد که می خواهند از من برای احمد خواستگاری کنند. نیره این ها را در مورد چطور سر گرفتن ازدواجش با احمد می گوید و بعد ادامه می دهد: احمد را نمی شناختم. با این که هم محلی بودیم اما یکی دو بار بیشتر او را ندیده بودم. خلاصه آن روز مادر ...
سه فرزند شهیدم استاد من بودند
در بدنم پلاتین دارم 6 تا از مهره هایم را فیکس کرده و برایم پلاتین گذاشته اند. 5 بار هم جراحی مهره داشته ام. یک جراحی دیگر هم در راه دارم. این حادثه تلخ در سال 66 اتفاق افتاد؛ یک خواهر دیگر هم داشتم که ازدواج کرده بود و یک پسر 3 ساله داشت. او شب در خانه ما خوابید. قرار بود بعد از ظهر آن روز به سمت شهرستان حرکت کنیم. 12 اسفند سال 66 بود که تقریبا موشک باران تهران شروع شده بود. خانه ما 17 ...
خاطرات خواندنی از حر انقلاب به همراه وصیت نامه
گفت تنها هستم با من حرف بزن. دلم گرفته. این کسانی که اطراف من جمع شده اند، مرا نمی خواهند، عاشق شهرت و پول من هستند. از صبح می آمد و گاهی تا غروب در کافه رستوران بارون در چهار راه سید علی اول خیابان خانقاه به سر می برد. هر وقت از آن طرف عبور می کردم، او را می دیدم که مات جلوی در کافه بارون ایستاده، خیابان را نظاره می کند. آن روز هم یکی از روزها بود که از آن طرف عبور می کردم. هنوز به چهار راه سید ...
ارتباط زن 47 ساله با پسر 18 ساله برای هر دو دردسرساز شد!
تازگی ازدواج کرده است. مدتی پیش چون تنها بودم به پارک رفتم و آنجا با پسر جوانی به نام امین آشنا شدم. او که پسر خوش ظاهری بود به من ابراز علاقه کرد. مدتی من و پسر 18ساله تلفنی با هم در ارتباط بودیم و چند بار او به خانه مان آمد. پس از مدتی از رابطه پنهانی با پسرجوان پشیمان شدم و از او خواستم دیگر با من تماس نگیرد اما دست بردار نبود. این زن ادامه داد: تهدید های این پسر شروع شده ...
سوسن رشیدی؛ دختر عشایری، قهرمان کیک بوکسینگ ایران
می زدند، به پدرم می گفتند سحر دروغ می گه، باشگاه کجاست؟ مگر دختر هم باشگاه می رود؟ پدرم هم تحت تأثیر حرف مردم، در خانه را قفل کرد و به مادرم گفت اگر سحر بیرون برود سرش را می برم. دو هفته در اتاق حبسم کردند. با این شرایط چطور بعد از دو هفته اجازه دادند از خانه بیرون بیایی و قبول کردند که ورزش را ادامه بدهی؟ هر شب ساعت سه بیدار می شدم و با مشت و پا به دیوار ضربه می زدم. وقتی ...
وقتی که رفتیم معراج متوجه شدیم پیکر هادی با شهیدی از قم به نام ابراهیم عوض شده است، چهار شهید دیگر هم به ...
محمد هاشمی که در اولین روز سال 1368 در شهر بامیان افغانستان متولد شد. خودم سال پیش در شهر بامیان افغانستان متولد شدم. 14 سال بیشتر نداشتم که با پسر دایی ام سید محمد ازدواج کردم. مهریه ام ده هزار تومان بود که آن را بخشیدم . بعد از ازدواج به مدت 20 سال با خانواده همسرم زندگی کردیم که حاصل این ازدواج 7 فرزند بود، دو فرزند اولم عمرشان به دنیا نبود،و هم اکنون با شهید 5 فرزند دارم سه دختر و دو پسر،که محمد ...
داریوش مهرجویی: خیلی از زن ها از دیدن لیلا عصبانی اند و منتظرند حساب مرا برسند
هایی که برای اشخاص داستان ایجاد شده محکم است ولی در انتها یک عنصر خارجی –زن دوم رضا- به فیلم تحمیل می شود. اگر به توضیحاتی که رضا درباره خانواده این زن می دهد توجه کنیم به این نتیجه می رسیم که خانواده آن ها مرفه نیست. رضا می گوید پدر و مادرش فرهنگی اند. از فحوای این حرف ها چنین برمی آید که چون خانواده رضا از نظر طبقاتی بالاتر بود آن ها یک جوری به این معامله تن داده اند. خود دختر هم در ...
روایت ام البنین دفاع مقدس از شهادت عباس
؛ یک خواهر دیگر هم داشتم که ازدواج کرده بود و یک پسر 3 ساله داشت. او شب در خانه ما خوابید. قرار بود بعد از ظهر آن روز به سمت شهرستان حرکت کنیم. 12 اسفند سال 66 بود که تقریبا موشک باران تهران شروع شده بود. خانه ما 17 اسفند موشک خورد. بعضی وقت ها تشخیص داده می شد و آژیر قرمز به صدا در می آمد اما گاهی هم مشخص نمی شد. وقتی صدای آژیر می آمد، یکی از خواهرهایم را بغل می کردم و به انباری که زیر پله ها بود ...
کیخسرو پورناظری: پدرم گفت مردم قدر هنر را نمی دانند و به تو به چشم مطرب نگاه می کنند
، ساز نزند. خودش خواسته تا دسته و گروه و شاگرد و به اصطلاحِ امروزی ها فن نداشته باشد. خودش خواسته جوری زندگی کند که کسی مثلش زندگی نکرده باشد. این گفت وگو قرار بود از آن گفت وگوهای زندگی نامه ای باشد. قرار بود مثلا از شمسِ قدیم بگوید. از آدم های آن روزگاران؛ اما نشد؛ چرا؟ چون کیخسرو پورناظری تنها زمانی درباره ی کسی صحبت می کند که بخواهد از او خیر بگوید. جوابِ سوالی که دوست ندارد را نمی دهد. می گوید ...
مسموم؛ از عشق دختر تا شیفته موتور!
قول تکنیسین ها آن قدر از این مریض ها هر شب به بیمارستان لقمان می آورند که حال و روز همه شان شبیه هم است. یکی به قصد احمقانه ای قرص می خورد، یکی اوردوز می کند، یکی هم قرص برنج می خورد که بمیرد. من جای پرستار و پزشک های اینجا خسته شده ام. مدام از سر این تخت به آن یکی می روند، هنوز این یکی را مرخص نکرده تن نیمه جان دیگری را می آورند. اغلب شان نه می شنوند، نه حرف می زنند و نه می بینند. انگار که منجمد ...
کارت خرید کالا سوخت
هستم که از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست. یکی دیگر از شهروندان نیز در این باره می گوید: از آن جایی که فرزندم قصد ازدواج داشت سال گذشته اقدام به تهیه کارت اعتباری کردم تا در زمان ازدواجش کارت اعتباری آماده برای خرید باشد اما پس از مدتی متوجه شدم این طرح متوقف شده است و امکان خرید وجود ندارد و در حال حاضر فقط اقساط پرداخت می کنم. دلیری می افزاید: از آن جایی که این کارت ها اعتبار یک ساله دارد در حال ...
مادرها و پدرهایی که بوی “نا” می دهند!/ بررسی آزار کودکان در برخی خانواده های ناتنی در گزارش شفقنا
دبیرستانی بودم که عاشق رضا شدم و قبل از اینکه دیپلم بگیرم ازدواج کردیم. پسر خوبی بود اما گاهی برای مسائل بی اهمیت انگار دیوانه می شد و من را کتک می زد. بعد از اینکه از سر و صورتم خون می آمد پشیمان می شد و گریه می کرد که من را ببخش. چاره ای نداشتم باید می بخشیدم چون جایی در خانه ای که خرجش را مادرم با کارگری در خانه مردم می داد نداشتم. پدر و برادرهایم معتاد بودند، مادرم هم آن قدر در می آورد که خرج ...
اصفهان "میدان مین سیاست" است؛ 1500 روز "مدیریت بحران" کردم
به اینجا آمده و نباید آن را رها کرد بلکه باید ادامه داد. به عنوان نمونه، هوای سالم را به 200 روز رساندم، کمر پروژه های تخت جمشیدی را هم شکستم، امیدوارم حالا پروژه هایی که باید ادامه پیدا کند، از سوی استاندار جدید، پیگیری شود. تسنیم: پروژه های تخت جمشیدی هم خودش به بحث مفصل نیاز دارد... زرگرپور: بله حرف زیاد است ولی واقعیت اینکه دل انسان می سوزد که پروژه ای مانند نقش ...
سختی ها را با کمک ورزش تحمل کردم
5 سال در تهران در بیمارستان بستری بودم و تعداد عمل جراحی زیادی روی من انجام شد ولی متاسفانه جواب نداد و بعد از آن به اصفهان برگشتم و تحصیلاتم را دنبال کردم و دیپلم گرفتم و در حین آن به الکترونیک علاقه مند شدم، درهمین این رشته مغازه داشتم و کار می کردم که در این بین یک تصادف خیلی سخت کردم که یک ماشین از پشت به من زد و مشکل کمر پیدا کردم و بعد یک سال دوباره شروع به کار و ورزش کردم. سال 59 بسکتبال ...
سودابه 8 سال دیوانه وار مرا دوست داشت اما من نمی خواستم او زنم شود
. سودابه دیوانه وار مرا دوست داشت. هر بار که با من قرار ملاقات می گذاشت سر قرار نمی رفتم تا از من دلگیر شود و ارتباطمان را تمام کند اما بی فایده بود.صبح دهم مهر ماه پیامکی برایم فرستاد و مرا به خانه برادرش دعوت کرد. او گفت باید هر طور شده به ملاقات او بروم تا با هم صحبت کنیم. من مثل همیشه به دروغ گفتم به دیدنش می روم اما هرگز به دیدن او نرفتم. صبح روز بعد از طریق یکی از دوستانش متوجه شدم که او جان ...
پشت پرده تخریب ها، درخواست های چند صدمیلیونی بود که با آن موافقت نکردم
...> بگذارید کمی صریح تر صحبت کنیم. اوایلی که من آمده بودم، یکی از رسانه ها موج منفی شدیدی آغاز کرد و هنوز ما هیچ کاری نکرده بودیم شروع کرد به پیش داوری، حمله های تند و فضاسازی. بهانه شان هم بحث المآن ها و مجسمه های موقت بود. خاطرم هست که خبرنگار آن رسانه یک جایی آقای مرتضوی را گیر انداخته بود و ایشان یک حرفی زده بود، بلافاصله این حرف تیتر صفحه یک آن ها شد. روز بعد آقای شهردار من را دید و گفت آقای جلیلی ...
دخترانی که با شلیک گلوله ای حق ازدواج را از دست می دهند
نمی تواند. طاووس به صحبت خود ادامه داد: "اگر به این شخص (پسر برادرش) دخترم را ندهیم، به فری دیگری داده نمی توانیم. یا در خانه پدر سرش (مویش) سفید شود یا باید با پسر کاکایش (عمویش) ازدواج کند. راهی دیگر نیست. اگر به فرد شلیک کننده بدهیم، باید عوضش دختر دیگری بگیریم یا دو برابر پول بگیریم." مسئله به همین جا ختم نمی شود. طاووس نگران است که برادرزاده اش دخترش را به زور از خانه ...
روایت دختر 10 ساله از قتل خونین مادر و خواهر
به گزارش پارس نیوز، دخترک که با گذشت 43 روز از جنایت هنوز دست ها و بدنش بشدت زخمی است، عمویش را عامل جنایت معرفی کرد.به گزارش خبرنگار جنایی ایران ، آذین- 10 ساله- که ساعت 4 بامداد سه شنبه 28 شهریور امسال شاهد قتل مادر و خواهرش به دست عمویش بود، در حضور بازپرس محسن مدیرروستا، از شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران به تشریح جزئیات شب قتل پرداخت. در ادامه پدربزرگ و مادربزرگ آذین نیز از متهم ...
ایمان ابوطالب
در مرحلة بعد باید از فرزند او سخن به میان آوریم. در ادبیات، نام ابوطالب بیشتر در ترکیب علیّ ابن ابی طالب شنیده می شود. امیرمؤمنان با تمام ابعاد غیر قابل توصیفش در ایمان و علم و عدل و شهامت و ادب و ... فرزند همین بزرگ مرد است. در تاریخ بارها نقل شده است که این پدر به پسر خود نازیده و در مقابل، پسر هم با افتخار، به نسب پاک خود اشاره کرده است. ربیع، سرایندۀ حماسۀ علی نامه، رجزهای امیرالمؤمنین در جنگ ...
بازیگران درخشان تاریخ سینما (41): ویوین لی
اسطوره های یونان و فولکلور هند را به او معرفی کرد. در شش سالگی مادرش ویوین را از مدرسه دخترانه مذهبی لورتو در دارجیلینگ به مدرسه دخترانه مذهبی "قلب مقدس" فرستاد که در جنوب غربی لندن قرار داشت. یکی از دوستان ویوین در آن مدرسه، مورین اوسالیوان، که بعدها بازیگر شد، از ویوین شنیده بود که آرزو دارد روزی بازیگر بزرگی شود. پدر ویوین او را از آن مدرسه درآورد و او به مدت چهار سال با والدینش سفر ...
نقشه جن گیر برای سرقت از خانه همکلاسی
اطلاعاتی که شاکی در اختیارشان قرار داده بود موفق شدند محل زندگی وی را در منطقه یافت آباد شناسایی و او را دستگیر کنند. جوان 37ساله پس از انتقال به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران به سرقت طلاها و بیهوش کردن مادر و دختر اعتراف کرد و مدعی شد: وقتی دختر جوان فریب حرف هایم را خورد و مرا به خانه شان دعوت کرد، وسوسه شدم که دست به سرقت از آنها بزنم. از آنجا که می دانستم او و مادرش تنها زندگی می کنند ...
دزد ناجوانمرد! / کاش دزد خشن با دخترم کاری نداشت!
رسیدن به آرزوهایم تصمیم گرفتم در پی یافتن شغلی باشم. مدتی بعد از طریق آگهی استخدام در نیازمندی روزنامه ها در یک کارگاه تولیدی مشغول کار شدم. در آن کارگاه خیاطی حقوق ثابتی نداشتم و تنها در برابر تعداد دوخت و دوزهایم حقوق می گرفتم. مدت زیادی بود که از صبح تا ساعت 2 بعدازظهر در کارگاه کار می کردم و بعد از آن به منزل باز می گشتم تا امور خانه را انجام بدهم و به دو فرزندم رسیدگی کنم اما این وضعیت هم ...
اینجا صدای پای فرشتگان می آید سرزمینی که "کربلا" نام دارد
دهد بریده بریده می گوید: به عشق و تشکر از امام حسین (ع) آمده ام. 12 سال است که ازدواج کرده و فرزندی نداشتم سال گذشته به نیت گرفتن حاجت با کوله باری از غم به کربلا آمده بودم تا امام حسین (ع) را به جان 6 ماهه اش قسم دهم که مرا حاجت روا کند. با گوشه چادرش اشک هایش را پاک می کند و می گوید: مدتی از سفرم به کربلا گذشت متوجه شدم که باردار هستم و امسال آمده ام تا از امام عاشقان تشکر کنم و در ...
زندگی نامه شهید امامعلی فاضلی
خداوند متعال قرار بگیرم و از خداوند می خواهم که مرا در جهاد اکبر (مبارزه با نفس) پیروز و موفق گرداند و از لطف بیکران خداوند متعال سپاسگزارم که این بنده ناتوان را توفیق عنایت فرمود که به عنوان یک رزمنده در دانشگاه اخلاقی و انسانی تحصیل نمایم و به آرزوی خود برسم. من اطاعت از ولایت فقیه را بدون چون و چرا پذیرفته ام و عمل می نمایم و در هر کجا و هر جایی حتی در خانه ام اگر کسی چشم و گوش بد به اسلام و ...
میه دارم گِل لغط می کنم؟!
خدا پنهان نباشد، از شما چه پنهان از همان 5-4 سالگی که اِسی پسر عمه اقدس مرا هل داد و چهار دست و پا توی حوض خانه بی بی افتادم، از هرچه آب و آب تنی و استخر و حوض بود وحشت داشتم. رنگ آب را که می دیدم ضربان قلبم ناخودآگاه بالا می رفت و تا مرز سکته پیش می رفتم... و حالا بی بی می خواست کاری را انجام دهد که سالها بود از آن هراس داشتم... نرسیده به استخر دوباره افتادم به دست و پای بی بی... می ...
دفاع احمد توکلی از کامنت های سایت الف
مخالفان خود را خودباخته و بزدل نمی دانم؛ اما دستاویز قرار دادن چند متن پرسشگرانه و یا نادرست سیاسی با اتهامی غیرمرتبط را نیز دور از شأن می دانم. این که دادستان محترم بر اساس دعوای بی پایه ای مرا متهم به عبرت نگرفتن از محکومیت گذشته کرده است، ناشی از تغافل از تاریخ وقوع این موضوعات اتهامی است که همگی در فاصله سال 1392 تا مهر 1393 است، حال آنکه محکومیت من در پرونده قبلی، در دی ماه 1394 ...
شفای عالم نجف آبادی از تربت کربلا/ سادات اصفهان مرهون یک کتاب
درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشی که قابل وصف کردن نیست مشغول خواندن زیارت سیدالشهدا شدم . آقا شیخ محمدحسن عالم نجف آبادی در بازگشت به اصفهان در مدرسه جده بزرگ، به درس عالم وارسته آقا سید میر محمدصادق مدرس خاتون آبادی حاضر می شود و در زمانی که قصد ازدواج می کند، مطلب را با استادش مطرح می کند و ایشان نیز همشیره زاده خود (دختر مرحوم حاج میرزا عبدالرزاق موسوی احمدآبادی) را ...
دست تقدیر آرزوی دانش آموز شهید ابرکوهی را برآورده کرد
را در شهر خودش به خاک بسپارید. و این چنین شد که هم احمد به آرزویش رسید و هم پیکرش به زادگاهش بازگشت. وصیت نامه احمد همراه با بدنش متلاشی شده بود اما در نامه هایی که قبل از شهادتش برایمان فرستاد، نوشته بود: ای پدر من تا وقتی جوان بودم ، اگر حرفی زدم و به شما بی ادبی کردم ، مرا ببخشید . توصیه من به شما این است که نماز جماعت و نماز جمعه را ترک نکنید و دست از امام برندارید چون ایشان بعد از ائمه اطهار(ع) ، یک شخص کم نظیر هستند. ...
دوستی پردردسر دختر و پسر جوان در اینستاگرام
.... با شکایت دختر جوان فرهاد دستگیر شد اما ادعای دیگری مطرح کرد. وی گفت مدتی پس از دوستی اینستاگرامی با سمانه (شاکی) از او خواستگاری کردم. حتی موضوع را با خانواده ام هم در میان گذاشته بودم تا اینکه پی به راز تلخی بردم. سمانه با پسر دیگری آشنا شده و به من خیانت کرده بود. حتی شنیدم که قصد ازدواج با او را دارد. وی ادامه داد: وقتی این موضوع را شنیدم خیلی عصبانی شدم. به بهانه صحبت ...
5 دلیل طلاق های زود هنگام امروزی!!
تصمیم به جدایی گرفتم اما سه ماه تحمل کردم و در این مدت حتی زمانی که می فهمیدم همسرم قرار است از محل کارش که در شهر دیگری بود برگردد، ناراحت می شدم. در این مدت نسخه های تجویز شده اطرافیان برای بهبود رابطه ما موثر واقع نشد. در جلسات مشاوره با ریشه یابی موضوع مشخص شد که خانم قبل از ازدواج به فرد دیگری علاقه مند بوده و به امید ایجاد علاقه به همسرش و فراموشی رابطه قبلی ازدواج کرده ولی این اتفاق رخ نداده ...