سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل پدر از طناب دار رهایی یافت
اعترافات تکان دهنده اش به کارآگاهان گفت: زمانی که پدرم درحال استراحت بود او را با ضربات متعدد چوب و چاقو به قتل رساندم. سپس از خانه نیمه ساز همسایه مصالح ساختمانی آوردم، جسد را داخل کمد دیواری دفن کردم و رویش سیمان ریختم. پدرم مرد بداخلاقی بود و بداخلاقی هایش باعث شد مادرم مریض شود و حدود 4 ماه قبل بمیرد. بعد از مرگ مادرم متوجه شدم که پدرم قصد دارد دوباره ازدواج کند و همین مسأله خشم من را ...
بخشش قاتل پدر از سوی خواهر
بر اثر سرطان فوت کرد و پدرم را در مرگ او مقصر می دانستم. بعد هم اختلاف و درگیری مان بیشتر شد. آن شب از شدت کینه ای که داشتم، پدرم را کشتم، اما اکنون پشیمانم. دیروز تنها دختر مقتول به اداره دهم پلیس آگاهی تهران رفت و برادرش را بخشید. او به افسر تحقیق گفت: پدرم کمی تندخو و خسیس بود، هزینه دانشگاه برادرم را نیز بدرستی نمی پرداخت، بعد از بازنشستگی و فوت مادرمان اخلاق و رفتارش بدتر شده بود ...
ماجرای تلخ کمربند چرمی!
بیشتر از ماجرای از هم پاشیدن خانواده ما نمی گذشت که روزی مادرم یک مرد بلند قد و قوی هیکل را نشانم داد و گفت این آقا از این به بعد پدر تواست و باید او را بابا صدا کنی! آن مرد به پشتی خانه تکیه کرده بود و سعی می کرد لبخندش را از زیر سبیل هایش نشانم بدهد اما من در حالی که زیر چشمی به او نگاه می کردم به داخل اتاق گریختم چرا که در همان نگاه اول از او ترسیده بودم و احساس ناامنی می کردم البته این احساس ...
روایت فرزندانی که بدون نوازش پدرانه بزرگ شدند
را چگونه شنیدید؟ ما در خانه خودمان بودیم که عمویم آمد گفت: برویم خانه ما ما وقتی به خانه شان رفتیم، دیدیم که اوضاع یک طور دیگری است. همه ناراحت هستند. گفتیم چی شده و چه خبر است. اول گفتند پدرت مجروح شده؛ اما بعدا گفتند که شهید شده است. چه خاطره ای از پدرتان به یاد دارید؟ پدرم جبهه زیاد می رفت و گاهی اوقات به مرخصی می آمد و به ما سرکشی می کرد. تمام آن دوران برای ما ...
وقتی پسر آقای بازیگر معروف پا جای پدر می گذارد
می توانستید وقتی در ایران بودید کار بازیگری را آغاز کنید، اما رفتید تا خودتان را در رشته ای و شغلی محک بزنید که در آن حامی نداشته باشید. بله. همین طور است. اگر قرار بود کار بازیگری را در آن دوران شروع کنم بهترین زمان همان دوران قبل و پس از فوت پدرم بود. درست زمانی که همه به یاد پدر بودند و به قول معروف می شد تا تنور داغ است چسباند. اما من نمی خواستم این کار را بکنم و در حال حاضر هم نمی ...
به بهانه دعوت امیرعابدزاده به تیم ملی: مشهورترین پدر و پسرهای فوتبال جهان
حضور داشت. هم کرایف پدر و هم کرایف پسر به عنوان هافبک هجومی در فوتبال حضور داشتند. هنریک و جوردن لارسن پیش از ظهور زلاتان ابراهیموویچ در فوتبال سوئد، هنریک لارسن سرشناس ترین بازیکن فوتبال این کشور بود. اوج دوران فوتبال لارسن در باشگاه سلتیک اسکاتلند رقم خورد در حالی که هنریک در این باشگاه در 221 بازی 174 گل به ثمر رسانده بود و پس از آن نیز به مدت 2 سال راهی بارسلونا شد و به ...
سوسن رشیدی؛ دختر عشایری، قهرمان کیک بوکسینگ ایران
هستم ولی سحر صدایم می کنند؛ با این همه اصلا دوست نداشتم کسی من را سحر یا سوسن صدا کند. دلم می خواست به من بگویند رضا؛ با همه سر اسمم دعوا می کردم (می خندد). آن زمان پدر من پسر نداشت و همیشه مرا رضا صدا می کرد و به همه هم می گفت این پسرم است. من هم لباس پسرانه می پوشیدم و با پدرم گوسفندها را به چرا می بردم. چند تا خواهر و برادر داری؟ 6 تا خواهریم که یکی از خواهرانم ...
نقشه جن گیر برای سرقت از خانه همکلاسی
ماجرایی برداشتند که پشت پرده آن، جوانی جن گیر بود. در اداره آگاهی دختر جوان روبه روی افسر پرونده نشسته بود تا از ماجرای عجیبی بگوید که برای او و مادرش رخ داده بود. او گفت: از زمانی که پدر و مادرم دچار اختلاف شدند، مشکلات زیادی در زندگی ما به وجود آمد. اختلافات آنها به حدی بود که پدرم ما را ترک کرد و جدا زندگی می کرد. با این حال هر روز با من در تماس بود و گاهی وقت ها همدیگر را ...
طعمی تلخ مثل جنگ
. مادر طلاهایش را فروخت تا توانستیم در کرمان شاه یک خانه بخریم. مدرسه ام عوض شده بود، ما جنگ زده بودیم و بچه های کلاس طوری به من نگاه می کردند که انگار بیماری خاصی دارم. طولی نکشید تا آن جا را هم بمباران کردند. باز هم مجبور شدیم به خانه مادربزرگ برویم. روزی پدر آمد، اما دیگر لبخندی نمی زند حالش خیلی بد شد. عمه و مادرم او را به تهران بردند چند روز بعد ما هم رفتیم. به پدر گفتم: چرا موهایت ریخته است، گفت ...
کیخسرو پورناظری: پدرم گفت مردم قدر هنر را نمی دانند و به تو به چشم مطرب نگاه می کنند
صحبت کردیم، دستتان می آید. شما از یک خانواده ی خاص در کرمانشاه به دنیا آمدید، پدرتان حاجی خان پورناظری از شاگردان علی نقی وزیری بود و مادرتان زنی فرهیخته؛ رشد در آن خانواده مسیر زندگی تان را موسیقایی کرد؟ من بارها به این نکته فکر کردم که اگر پدر من به دنبال موسیقی و نوازندگی نمی رفت، سرنوشت من چه بود و هر چه فکر می کنم، به این نتیجه می رسم که شاید این رشته را انتخاب نمی کردم. سال گذشته که ...
بیرانوند برای حضور در تراکتورسازی با چه کسی مشورت کرد؟
می کرد. وقتی بابا وسایل ورزشی مرا پاره می کرد حس می کرد مرا یک دل سیر زده! چون می دانست وسایلم را خیلی دوست دارم و حاضرم هر کاری برای فوتبال بکنم. چه سالی وارد تهران شدی؟ – من سال 86 به تهران آمدم؛ یعنی وقتی که 15 سالم بود. من هست و نیست های فوتبال در تهران را نمی دانستم. نمی دانستم زیرگروه هایی هست، آسیاویژنی وجود دارد، من فقط سوار اتوبوس شدم تا برای فوتبال از خرم آباد به ...
بهترین نصیحت ها از چهره های موفق
برادرم بپرسد که این هفته چه شکست هایی خورده ایم. وی ادامه داد: به خاطر می آورم که از مدرسه به خانه برمی گشتم و به او می گفتم که "پدر، من می خواستم فلان کار را انجام بدهم ولی اصلا از پسش بر نیامدم.” پدرم با خوش حالی می گفت: "بزن قدش!” در واقع اگر آن هفته چیزی برای تعریف کردن نمی داشتم و در کاری شکست نخورده بودم، ناراحت می شد. همین طرز رفتار بود که به سارا بلیکلی جرات پذیرفتن ریسک های بزرگ تر ...
نامه رمزآلود یک اسیر به امام خمینی (ره)
خوب باشد. برادر جان، از شما می خواهم سلام مرا خدمت همان کسی که، برایش چوب(سلاح) به دست می گیرید، برسانید. از قول من، به ایشان بگو، تقاضایی دارم و آن این است که این نامه را خدمت پدرم حاج نایب (نایب امام زمان امام خمینی ره ))، ببری، و هر طور شده به او برسانی. پدر جان! سلام علیکم. از خداوند تبارک و تعالی، طول عمر، صحت و سلامت، عافیت و تندرستی را برای شما مسئلت دارم. خداوند یک بار دیگر چشمان ...
ذره بین
. با ادعای این پسر تیمی از ماموران پلیس ماموریت یافتند تا راز این پرونده مرموز را کشف کنند. 2روز از این ماجرا گذشته بود که پسر جوان به جنایتی تلخ در خانه شان اعتراف کرد. رضا این بار در اعترافاتش گفت: 4ماه قبل مادرم به دلیل بدرفتاری های پدرم به کام مرگ فرو رفت و از همان زمان به دلیل کینه ای که از پدرم داشتم، تصمیم به قتل او گرفتم و مدت ها بود که به دنبال فرصت می گشتم تا نقشه ام را اجرا کنم. روز ...
مظلوم مثل منصورخان
پورحیدری حرف می زند و شاهدیم که برخی از بازیکنان نامدار استقلال هم یادشان رفته که در این مراسم شرکت کنند و یاد پدر معنوی تیم شان را گرامی بدارند، می بینیم که منصورخان در دنیای بعد از مرگ هم مظلوم است و لابد بی سروصدا حرص و جوش شاگردان قدر نشناسش را می خورد! اوج بی حرمتی به منصورخان، ساخت تندیسی به نام ایشان بود که البته هیچ شباهتی به وی نداشت و بیشتر محمودخان دولت آبادی نویسنده نامدار-که عمرشان ...
پدران و پسران ملی پوش
یکی از فوتبالیست های مطرح ایران در اواخر دهه سی و دهه چهل بود. او بازیکن دارایی بود و برای تیم ملی هم بازی می کرد. از آنجا که در آن زمان تیم ملی دیدارهای رسمی زیادی انجام نمی شد تنها هفت بازی رسمی در کارنامه تیمسار نو آموز ثبت شده است. نو آموز سالها رئیس فدراسیون فوتبال ایران بود و در دوران ریاستش، پسرش آرش هم ملی پوش شد. آرش پس از چهره شدن در پاس از سوی علی پروین به تیم ملی دعوت شد. او 8 مهر 1371 ...
اولین بولدوزر خودران، رونمایی شد
ساختمانی با توجه به این که باید در فضای مشخصی بدون در نظر گرفتن عابران و دوچرخه سواران کار کنند، از نرم افزاری با دقت پایین تر استفاده می کنند. ردی کمپل می گوید: چیزی که ما از دستگاه خود می خواهیم حرکت روی زمین و کندن آن است؛ درحالی که شما هرگز از یک سواری خودران چنین انتظاری ندارید. پدر نوا که پیمانکار ساختمانی است ابتدا با انجام این پروژه موافق نبود. نوا می گوید: وقتی اولین بار با پدرم در این خصوص صحبت کردم، او واکنشی کاملا منفی نشان داد. انگار معتقد بود من می خواهم نان عده ای را آجر کنم. اما، بعد از دیدن عملکرد ماشین ها نظرش تغییر کرده است. ...
امیر عابدزاده چهارمین پسر ملی پوش فوتبال ایران
1980 آسیا هم با تیم ملی به عنوان سوم دست پیدا کرد ولی باید توجه داشت که پدر ایرج یعنی مرحوم علی دانایی فرد اول به خاطر فقر شدید بازی های تیم ملی در دوران اوج خود، دوم به خاطر ظهور بیوک جدیکار و بالاخره به خاطر عشق زیاد به مربیگری هرگز نتوانست در هافبک و گوش چپ(پست تخصصی خود) یا هر پست دیگری،پیراهن تیم ملی را برتن کند و به همین خاطر تعداد پسر و پدرهای ملی پوش فوتبال ایران در سه دسته دونفری متوقف ...
تندیس مرحوم پورحیدری و نقشه هایی که نقش بر آب شد
.... کوه موش زاییده بود. مجسمه ای که به همه کس شبیه بود جز منصور پورحیدری. چهره ای کاملاً نامأنوس با پدر استقلال که عده ای اصرار داشتند آن را القا کنند که شبیه منصورخان است ولی آش آنقدر شور بود که حتی صدای همسرش را هم درآورد و صراحتاً گفت آنچه ساخته اند، شبیه شوهر فقیدش نیست. از سوی دیگر جدا از بحث بی شباهت بودن سر تندیس به پدر استقلال، برای انتخاب لباسش هم نهایت بدسلیقگی اعمال شده بود طوری که شاهد ...
مادر ترامپ که بود و چرا او از مادرش یاد نمی کند؟ /تصاویر
؟" 1-2: مادر ترامپ در سال 1912 در روستای "تونگ" در جزیره "لوئیس" اسکاتلند متولد شد. 3: او در اواخر نوجوانی به همراه سه خواهرش سوار بر کشتی شد و به آمریکا رفت. 4: او دوران کودکی خود را در این خانه گذراند. اقتصاد این منطقه در جنگ جهانی اول شدیداً تحت تأثیر قرار گرفت. 5: پس از بازگشت به اسکاتلند، "ماری مکلئود" برای ادامه زندگی دوباره به آمریکا رفت. در چند ماه گذشته دوستان و اعضای خانواده ...
داستان 27 سال عشق بازی شیاطین سرخ با جنتلمن اسکاتلندی
به گزارش ورزش 11، سی و یک سال پیش در چنین روزی سر الکس فرگوسن با حضور در ورزشگاه الدترافورد به صورت رسمی هدایت شیاطین سرخ را بر عهده گرفت تا پس از آن افتخارات زیادی را به همراه این تیم در فوتبال جزیره کسب کند و لقب پدر فوتبال را از آن خود کند. الکس چپمن فرگوسن در روز 31 دسامبر سال 1941 در محله گووان شهر گلاسکو اسکاتلند چشم به جهان گشود. او در خانواده ای معمولی به دنیا آمد و برای تامین ...
روایت ام البنین دفاع مقدس از شهادت عباس: سه فرزند شهیدم استاد من بودند
من گفت: به خاطر خدا می روم و شما هم فقط خدا را داری. وقتی هم که شهید شد پیکرش دست عراق ماند. مجتبی گفت: من باید اسلحه برادرم را بردارم. گفتم: تو هنوز نمی توانی. گفت: باید بروم. چون تازه وارد 16 سال شده بود، پایگاه مالک اشتر قبول نمی کرد که او را به جبهه اعزام کند، برای همین هم شناسنامه اش را دستکاری کرده و تغییر داد و سنش را یکسال بزرگتر کرد و با شناسنامه اش دوباره برای رفتن اقدام کرد ...
سه فرزند شهیدم استاد من بودند
...> مادر شهیدان حسینجانیان: من خودم هم یک بسیجی هستم که چندین سال پشت جبهه در منطقه کار می کردم. آن موقع که محمدرضا اعزام شد، برای رضای خدا رفت و سفارش رهبری بود. بار اول رفت و برگشت؛ بار دوم به من گفت: به خاطر خدا می روم و شما هم فقط خدا را داری. وقتی هم که شهید شد پیکرش دست عراق ماند. مجتبی گفت: من باید اسلحه برادرم را بردارم. گفتم: تو هنوز نمی توانی. گفت: باید بروم. چون تازه وارد 16 ...
روایت ام البنین دفاع مقدس از شهادت عباس
اینکه بخواهید اجازه رفتن به آن ها ندهید؟ مادر شهیدان حسینجانیان: من خودم هم یک بسیجی هستم که چندین سال پشت جبهه در منطقه کار می کردم. آن موقع که محمدرضا اعزام شد، برای رضای خدا رفت و سفارش رهبری بود. بار اول رفت و برگشت؛ بار دوم به من گفت: به خاطر خدا می روم و شما هم فقط خدا را داری. وقتی هم که شهید شد پیکرش دست عراق ماند. مجتبی گفت: من باید اسلحه برادرم را بردارم. گفتم: تو هنوز ...
مادران باید نسبت به تربیت دلبندشان بی تفاوت نباشند / دنیا می داند که ایران بی نظیر است
تصریح کرد: بعد از گذشت آن سال ها تاکنون اثرانگشت من روی کمر فرزندم است؛ زمانی که پسرم در والفجر مقدماتی مجروح شد تیر به پیشانی اش اصابت کرد و از پشت سرش بیرون آمد و خودم همان زمان نیز در پشت جبهه فعالیت داشتم. وی یادآور شد: پیشانی پسرم به اندازه انگشت خودم سوراخ است و سطح روی آن پوست است و استخوان ندارد؛ ایشان جانباز هستند و به لطف الهی در حال زندگی و دارای فرزند است. عطار نژاد ...
زندگی و زمانه نجم السلطنه ، مادر نخست وزیر در تبعید
محاسبه و وساطت خانواده طرفین انجام شد. خانواده های فیروزمیرزا و میرزا هدایت آشتیانی وزیر دفتر از قبل با هم آشنایی داشتند و ترتیب این ازدواج دشوار نبود. وزیر دفتر هم جوان نبود و پیش از آن، همسر و چندین فرزند داشت؛ اما او ثروتمند بود و در نظر نجم السلطنه با همه مصائب، وصلتی مناسب می آمد. ازدواج با وزیر دفتر دو سال پس از فوت مرتضی قلی خان برپا شد. یک سال بعد نجم السلطنه پسری به دنیا آورد ...
همسر سرداری که برای خرج زندگی بافتنی می بافت + عکس
که می تونست و تا جایی که می شد کمکم می کرد. مثلا من بافتنی می کردم، اگه نمی تونست ببافه، تشویقم می کرد یا مثلا خاتم که ایشون می زدن، به من یاد می دادن، با همدیگه خاتم رو می زدیم. حتی من تزریقات و پانسمان رو انجام می دادم که هزینه زندگیمون بچرخه! دیدار حاج قاسم سلیمانی با خانواده شهید حسین رضایی سختی زیاد کشیدیم، هرچند حضور پر محبت حسین آقا خیلی جبران می کرد ولی الان که می شنوم یه عده میگن اینا بخاطر پول میرن سوریه، خیلی داغ به دلمون میشه. ما اون دوران سخت رو گذروندیم، الان که دیگه زندگیمون به اوج راحتی و رضایت رسیده بود، حسین از همه چی دل کند و رفت. ...
زندگی نامه شهید امامعلی فاضلی
، اشنویه، نقده، پیرانشهر، سردشت، مهاباد و بوکان را بر عهده داشت و با نیروهای تحت امر تا سرحدات بانه، تمرچین در عراق پیش رفت. امامعلی با دختر دایی خود، خانم عالیه ایمان زاده ازدواج کرد که ثمره نه سال زندگی مشترکشان سه دختر است. زمانی که برای سرکشی خانواده و دیدار پدر و مادر به مرخصی می آمد ابتدا از خانواده های شهدا دیدن می کرد و از همه بیشتر به دختران برادر شهیدش ابراز محبت می کرد. با اینکه فرماندهان ...
هنگام بازگشت از شهرستان ها با چند کیلو نامه مردمی می آمد/می گفت در قیامت درباره تبعیت از آیت الله خامنه ...
گذاشته است." شیخ جعفر شجونی را همه با خاطرات مبارزه با پهلوی، صراحت کلام در مواجه با مسائل سیاسی و البته شوخ طبعی هایش می شناسند. روحانی مبارز و مجاهدی که تا آخرین لحظه عمر خویش دست از مبارزه و روشنگری برنداشت و حتی در آخرین مصاحبه خبری خود که چند روز قبل از رحلت بود، گفت که همواره با مبارزات دوران پهلوی و البته حمایت های صریح از انقلاب اسلامی، امام و رهبر معظم انقلاب افتخار و برای قیامت ...
و اگر مرگ نبود...
جنگ جهانی اول و جست و جوی معنی پس از ویرانی های جنگ جهانی دوم بود. انسان، قادر به خشونت و بی رحمی ای استثنایی شده بود، حدود 61 میلیون نفر فقط طی جنگ جهانی دوم کشته شدند. مردم به طور طبیعی هر روز به فکر مرگ، وحشت و ناامیدی بودند. چشم انداز مرگ و نابودی میلیون ها نفر نزدیک بود. همه این ها چه معنایی داشت؟ آیا زندگی بی معنی بود؟ انسان ها، با اضطراب مرگ چگونه دست و پنجه نرم می کنند؟ چگونه می توانند از ...