سایر منابع:
سایر خبرها
پشت پرده فینال جنجالی یزدانی در المپیک
را به کرسی بنشانند مدیر کسی است که خودش از پس کارش بر بیاید که من این موضوع را در خادم دیدم و برای من بسیار جالب بود. او تمام نظرات و صحبت هایش را ارائه کرد و اصلا کاری نداشت که دیگران موافق یا مخالف او هستند و حرف خودش را می زد. خادم واقعا با جسارت و جنگندگی خاصی در جلسات هیات رییسه حضور پیدا می کند که این موضوع باعث شده تا در بسیاری از بحث های مهم دیگر کشورهای صاحب نام نتوانند به ...
لالایی بیداری توران خانم
دادیم و نتوانستیم تا وقتی در قید حیات بود ارکستر مورد نظرمان را برپا کنیم. حدود 6-7 ماه قبل یکی از دوستان نزدیک، برنامه اجرای کنسرتی برای کودکان و نوجوانان را مطرح کرد که قرار بود آواز آن را خانم سیمین قدیری یکی از مربیان سابق مدرسه فرهاد برعهده بگیرد. موافق این اجرا بودم و به سرعت طراحی اش را انجام دادم، خانم شیوا اعلایی هم یکی دیگر از دوستانی بود که در اجرای این کنسرت همراهی مان کرد، جالب است که ...
مادر شهید مدافع حرم: خوابی دیدم که هر بار خوابیدم دوباره تکرار شد
شهادت رسید. آنچه خواهید خواند گفت وگویی است با خانواده شهید شهید سید محمد هادی هاشمی که از ماجرای رفتن پسرشان می گویند. *من مادر شهید هستم طاهره حسینی هستم مادر شهید سید محمد هاشمی که در اولین روز سال 1368 در شهر بامیان افغانستان متولد شد. خودم سال پیش در شهر بامیان افغانستان متولد شدم. 14 سال بیشتر نداشتم که با پسر دایی ام سید محمد ازدواج کردم. مهریه ام ده هزار تومان بود که ...
ظهرها که گله را به کنار جوی آب می بردم و آنجا می خوابیدند خودم وضو می گرفتم، چیزی را پهن می کردم و اول ...
گذشت و فردایش میهمان رفت. مادرم صدایم زد که زهرا این خانم خواستگار تو بود. با بد اخلاقی پاسخ دادم برو بابا خواستگار چی؟ از آنروز به بعد رفت و آمدهای آن خانم به خانه مان زیاد شد و با عشق و علاقه فراوانی به من محبت می کرد و به مادرم می گفت عاشق نماز خواندن دخترت شده ام. مادرم بشدت مخالف بود و می گفت دخترم کوچک است. البته اندام درشتی داشتم و به سن و سالم نمی خوردم، پدرم بی معطلی موافقت کرد و قرار عروسی ...
مردم می گویند "با تیمتان حال کردیم"/ هیچ وقت از شکست حسرت نمی خورم
.... ما آمار و ارقام بسیار خوبی را از خودمان به جا گذاشتیم و نشان دادیم روی برنامه پیش رفتیم و تمرکز داشتیم. اگر بازیکنان ایرانی در مسیر درست قرار بگیرند، موفق می شوند. از نگاه فرانسه، ما تیم درجه چندم بودیم اما در نگاه ما تفکر و غرور وجود داشت قبل از اینکه گزینه فدراسیون برای هدایت تیم ملی نوجوانان باشم، با کمیته فنی در ارتباط بودم و همیشه می گفتم اگر کاری درست باشد، شک ...
قدم در راه بی بازگشت!
. خودمان هم از مسیر راه خبر نداشتیم. هرجا رابط برایمان بلیت می گرفت مجبور بودیم برویم. اتیوپی را به مقصد آلمان ترک کردیم. دو شب را در فرانکفورت به سختی و با استرس گذراندیم. آلمان کشور منظمی است و مهاجرین بسیاری به آنجا می روند. هرلحظه امکان داشت دستگیر شویم. می توانم بگویم آلمان را مو به مو رد کردیم. چند بار نزدیک بود دستگیر شویم. مسیر به انتهای خود نزدیک می شد ولی هر روز سخت تر از روز قبل می گذشت ...
روایت زنان زندانی از تجربه زیسته خود در زندان و پس از آزادی
وقتی زندان افتادم، همه چیزم رو از دست دادم؛ اعتبارم، آبروم، همکارهام، دوست هام و فامیل هام یک جور دیگه روی من حساب می کردن. با این اشتباهی که من کردم، آبروم رو از دست دادم. یک ماه اول پدرم اصلاً نیومد ملاقاتم... بدترین چیز توی زندان بی ملاقاتیه. دخترایی بودن که خانواده اون ها رو طرد کرده بود. به نظرم آدم هرچقدر هم که مجرم باشه، نباید خانواده ها اون ها رو تنها بذارن. اون هایی که بی ملاقاتی بودن، بعضی وقت ها از فشار زیاد خودکشی می کردن. یک نفر جلوی من خودش رو از بالای پله ها انداخت پایین، یا با شیشه خودشون رو می زدن. حس خودکم بینی، جلب توجه، عدم تحمل مشکلات، همه باعث خودکشی می شه... ...
قرآن حافظ زندگی مان شده است
در همه زندگی ها خستگی و سختی وجود دارد. خدا را شکر بچه های سالمی دارم. همه چیز که مادیات نیست. سال ها خیاطی می کردم و با چند خیریه کار کرده ام. توان مالی آن چنانی هم نداشتم. فیلم برداری خیریه ها را انجام می دادم. پس از چند سال در چند شرکت خارجی بازرگانی فعالیت داشتم و پس از سال ها بازنشست شدم و خانه نشین. به طور اتفاقی دو سال پیش بیماری به سراغ من آمد و مرا سه روزه درگیر کرد. ناچار شدم عمل کنم ...
بررسی پدیده فحاشی مجازی ؛ ریشه ها، عواقب و راهکارها
چیز عوض می شود. این فعال اجتماعی و رسانه ای، مدرس دانشگاه و نامزد یک دوره شورای شهر قیمت گزافی بابت آزارگری مجازی یا آزار کلامی (Cyber Bully)پرداخته؛ او فرزند به دنیانیامده اش را از دست داده است! با این بهانه تلخ پای صحبت های آزاده نشسته ایم تا ردپای دردناک آزارگری مجازی را در دنیای واقعی دنبال کنیم. یک لقمه نان سنگک تا قبل از این ماجرا، خودتان در فضای مجازی با کسی درگیری ...
از سیاهی رو به آفتاب
ات راحت است و هم اینکه به تو پولی می دهند که اجاره خانه را بپردازی و آرش هم می تواند یک موتور بگیرد و کار کند. قبول نکردم. به خانه رفتم و گریه کردم. به آرش فحش دادم و گفتم این قدر بی وجودی که امروز گفتند بچه مان رو بفروشیم. فردای آن روز حالم خیلی بد بود. از مرکز ترک اعتیاد شیرخشک گرفتم اما گفتند دفعه بعد، از تو آزمایش می گیریم، اگر مصرف نداشتی شیرخشک می دهیم . نگران از تامین شیر خشک فرزندش تصمیم به ...
پرنده دل را به سوی آرزویش پرواز داد
نصب می کرد. خواهرش مهری از آن روزگار خاطراتی را از جنب و جوش او به یاد می آورد مراسم عزاداری ائمه(ع) که می شد، جنب و جوشش شروع می شد؛ تو همه مراسم ها شرکت می کرد و هر کاری که از دستش بر می آمد برای تکیه های محل انجام می داد؛ بعد از اینکه من ازدواج کردم، روزی نبود که به خانه ما نیاید و به ما سر نزند؛ مگر کاری برایش پیش می آمد که مانعش می شد؛ بچه ها را خیلی دوست داشت؛ موقع کار کردنم در ...
دردسر نوزاد رها شده در دادگاه برای قاضی / ازدواج نکرده صاحب فرزند شدم!
. بعد از یک ازدواج ناموفق، بچه دار شدنم وضعیت ما را بدتر کرد. بچه ای ناخواسته. آن هم در آن فضای خانه مان، جایی نداشت. زندگی ما در مدت دو سال به نابودی کشیده شد و دیگر نمی توانیم باهم ادامه دهیم. او ادامه داد: همسرم که اوضاع خانه را نامناسب دید آنجا را ترک کرد و من هم بعد از مدتی تنهایی تصمیم گرفتم از دادگاه کمک بگیرم. امیدوارم که شما بتوانید کاری برایم انجام دهید، به همین دلیل بود که زودتر ...
کاری کردم که دوست همسرم از شوهرش طلاق بگیرد و صیغه ام شود!
به گزارش رهیاب، من شش سال قبل با دختر یکی از اقوام ازدواج کردم. من و همسرم صاحب یک فرزند شدیم و زندگی آرام و شیرینی را سپری می کردیم. دو سال قبل برای تفریح به مناطق ییلاقی اطراف شهر رفته بودیم. همسرم به طور اتفاقی یکی از دوستان قدیمی اش را دید. از خوش حالی در پوست خودش نمی گنجید و از همان روز رفت وآمد او و دوستش آغاز شد. چند ماه از این ماجرا گذشت تا اینکه ما متوجه شدیم دوست همسرم ...
کودکانه هایی دود شده در افیون و روابط زودرس
برای ارتباطمون نداشتیم، اما دیگران جلوی دخترم از گذشته من صحبت می کنند و به نوعی او را تحقیر می کنند. درسته که بچه ام کوچیکه اما همه چیز رو خوب می فهمه. من سعی می کنم باقی زندگیم رو طوری بگذرونم که دخترم راحت زندگی کنه و با وجود بیماری که دارم با رعایت اصول ایمنی نمی ذارم که به دخترم یا اطرافیانم آسیبی برسه هرچند که متاسفانه خیلی ها حتی بعضی از افراد خانواده ام این مساله رو هنوز نپذیرفتن. ...
تقدیر یک دزد از مسئولان!
کیسه صفرایم درست کار می کند. در خلال این تظاهرات با یک خانم هم آشنا شده ام که او هم مال باخته است اما دست پخت خوبی دارد و قرار است بعد از گرفتن حق مان با هم ازدواج هم بکنیم. یک پدر به خبرنگار ما گفت: دخترم چند روز پیش رفت نان بخرد اما وقتی برگشت خانه اعتراف کرد که در صف نان با یک پسر بی ادب مجرد بی خانواده درباره این که ماشین شاسی بلند بهتر است یا شاسی کوتاه حرف زده و آیدی تلگرام رد و بدل ...
من عثمان، پسر دین محمد، فرزند کویرم
... من عثمان، پسر دین محمد، فرزند کویرم خسته از روزگار پیری که توان راه رفتن را از او گرفته؛ اما هنوز مانند جوانی بیست ساله با غرور و صلابت خاصی حرف می زند. او عثمان محمدپرست معروف به عثمان خوافی است، مردی که نوای دلنشین دوتارش هوش از سر آدمیزاد می رباید. او زاده کویر خواف در استان خراسان رضوی و پسر دین محمد است. عثمان در سال 1307 و در چادرهای طایفه بای متولد شد. در وصف ...
گفت و گو با - جواد علیزاده - درباره زندگی و نوستالژی هایش
هرحال در جواب سوال شما، در آن موقع واقعا چیزی برای از دست دادن نداشتم، ترجیح دادم آن چیزی که درونم را راضی می کند و حرف نویی هم هست را انجام دهم و خب موفق بود. جواد علیزاده بودن چه تاثیری روی زندگی بچه های تان داشت؟ روی زندگی بچه هایم؟ خب شاید به هرحال توانستم یک دید تصویری به بچه هایم بدهم. دخترم آیدا شاید به همین دلیل سراغ رشته گرافیک رفت. پسرم تا مدت ها کمک حال من بود و ...
فرق ازدواج معمولی و مدرنیته
.... یکی از موضوعاتی که این روزها کمتر به آن توجه می شود و اتفاقا یکی ازعوامل اصلی بروز طلاق و متارکه همسران جوان است، سبک نادرست ازدواج یا همان ازدواج های غیرسنتی یا مدرن است. ازدواج های مدرن یا شبه مدرن از این جهت نادرست است که دختر و پسر بدون اطلاع خانواده و به دور از تجربیات والدین، خودشان انتخاب می کنند، خودشان تصمیم می گیرند و جالب آن که با اعتماد به نفس بالایی هم پای سفره عقد می ...