سایر منابع:
سایر خبرها
در روزگار پلیس و گشت نامحسوس، صاحب سانسورچی نامحسوس هم شده ایم
همان هفته های فیلمبرداری حواشی اش آغاز شد و با یادداشتی از پرویز پرستویی و پاسخی از کسعود کیمیایی و یادداشتهایی از شما و جواد طوسی و دیگران ادامه پیدا کرد و نیز با جدل تهیه کننده و کارگردان در نشست مطبوعاتی اوج گرفت و بالاخره بعد از انتشار اخبار مختلف و خبر عوض شدن صدای خواننده و چند تدوین بالاخره مدتی ست اکران آن آغاز شده. اگر امکان دارد کمی درباره این حواشی و نحوه همکاریتان صحبت کنید. ...
به من بگویید تا کِی؟
سردربیاوریم برنامه چطور است. توی همین فکرها و حساب و کتاب ها، رسیدیم به شهری و در شهر به مدرسه ای؛ شهر سالم بود پس سرپل ذهاب نبود. پرسیدیم؛ گفتند کرند است، در حدود 50 کیلومتری سرپل. آمده بودیم که راه صبح کوتاه شود. مدرسه کنار کوه های دیوارشکلی بود که بدون شیب سر بر آسمان گذاشته بودند. شهر، جان می داد برای لوکیشن فیلمی که در دهه ی شصت اتفاق می افتد؛ انگار در همان زمان مانده. خانه ها یک و دو طبقه ...
دلنوشته تولد خودم برای سلیقه های مختلف
یادش نیست. نمی دانم چرا حتی یک سال نشده که بگوید در فلان سال پیش، در فلان لحظه تو را به دنیا آوردم. مگر اینکه خودم سماجت کنم و اتفاقات تولدم را بپرسم. او هم بی حوصله از فرزندی می گوید که در یک روز عادی به دنیا آمد و همین. دوستانم هم بی محبت هستند. گاهی از اینکه من تولد تک تک آنها را یادم هست و آنها هیچ کدام روز تولد مرا یادشان نیست، عصبانی می شوم. دلم می خواهد خفه شان کنم. دلم می خواهد ...
گفت وگو با رضا نیازمند درباره تکنوکراسی عصر پهلوی
. تا اینکه مغازه ای دیدم که کمی تر و تمیز بود و پمپ آب می فروخت . رفتم و گفتم شاگرد می خواهید؟ گفت بله، چه کسی است؟ گفتم خودم. گفت من می خواهم شاگردم دیپلمه باشد. گفتم این هم دیپلمم. کاغذ لوله شده دستم بود . گفتم برای چه کاری؟ گفت این پمپ هایی که اینجا می آورم وقتی خراب می شوند نیاز به تعمیر دارند، اینجا یک آلمانی هست که تعمیرشان می کنند اما دستمزدش خیلی گران است. می خواهم زیر دستش بگذارمت که ...
امیراحمدی: احمدی نژاد یک نمونه ملی مذهبی است!/ روشنفکرهای اطراف خاتمی ایده های من را می دزدیدند
لاریجانی و روحانی بسیار به هم نزدیک است. نظرتان در مورد او چیست؟ من چند باری آقای لاریجانی را دیده ام اما شناختم از ایشان دور و از طریق مطبوعات بوده است. نمی خواهم در مورد شخص ایشان صحبت کنم چون شناخت کافی از او ندارم. اما به نظرم اگر روحانی شکست بخورد، این شکست ها به آقای لاریجانی هم سرایت می کند. لاریجانی نیمه دوم آقای روحانی است. اعتقاد دارم که او با روحانی می سوزد مگر این که سریع از این ...
تهامی : من پیش خودم مطمئن بودم در جام جهانی فیکس بازی می کنم
، دیوانه شده بودم و حوصله هیچکس را نداشتم. مگر می شود نقش بزرگ در رفتن جام جهانی داشته باشی و کنارت بگذارند؟ بازی ایران و استرالیا مثل فیلم از جلوی چشمانم رژه می رفت. با خودم می گفتم تو جانت را گذاشتی و این ها بازی ات دادند. باور می کنید از 8 آذر متنفرم؟ من همیشه در این روز تنها بودم، می زنم به کوه و دشت، می روم جایی که دست هیچکس به من نرسد! گریه می کنم، بغض می کنم. در این 20 سال کارم این بوده و می خواهم ...
تاریخ | متن مناظره کروبی و موسوی درباره ی احمدی نژاد
روشنفکر بزرگ است البته من نمی خواهم تعصب را با این مسئله قاطی کنم اما ایشان تا این اندازه خودش را پایین می اورد اما شما می گویید بنده حرف نزنم چرا حرف نزنم ایشان هر کاری را می خواهد می کند. موسوی خطاب به مجری گفت : به شما حق می دهم اما نماینده دادستانی بیاید بگوید من چند دقیقه درباره ایشان صحبت کرده ام و آیا حق دارد یا نه . بیاید هر چقدر می خواهد صحبت کند عیبی هم ندارد جلوی ...
زاگرس نشینان مهربان/بخشش یادگاری های بهشت
دوست داشتیم که این یادگاری ها را به کسی اهدا کنیم، چون فهمیده بودیم علی در دوران زندگی اش مرد خیری بوده؛ اما مادرم به دلیل علاقه زیاد به برادرم راضی به این کار نمی شد، ولی زلزله باعث شد تا نظر مادرم هم عوض شود. خودش می داند که علی از این کار راضی است. مادرم می گوید تا الان راضی به این کار نبودم، ولی بعد از زلزله انگار مطمئن شدم که این همان کاری است که علی دوست دارد. بعد از این اتفاق هم علی به خواب ...
مشکل از پدر و مادرهای دیروز بود یا از کودکان امروز؟
لبیک می گفت! حالا من از یک طرف دلم به حال آن مرد و جیب نه چندان پرش می سوخت از یک طرف هم با فروش آن همه کالا و جنس، ذوق مرگ شده بودم! با خودم فکر کردم چگونستی که بچه های نسل قدیم با اینکه از طرف والدین کوچکترین توجهی به امیال و خواسته هایشان نمی شد و دائم تو سرشان می زدند حالا این همه آن پدر و مادر را عزیز می دارند و هنگامی که خدمتشان می رسند با احترام در مقابلشان کرنش می کنند و از صمیم ...
روایتی از زندگی یک معلم گلستانی/ از شنیدن خبر شهادت تا اهدای اعضای بدن فرزند
مراسمی که دوستان و اساتید علی در دانشگاه محل تحصیل وی به مناسبت چهلمین روز آسمانی شدنش تدارک دیده اند، شرکت کنند. سخن را کوتاه می کنم؛ موقع رفتن است، پدر لحظه ای درنگ می کند، انگار مطلبی مانده که ادایش نکرده است. می گوید: اهدای اعضای علی باعث شده که شادی آن کسانی که اعضای فرزندم در بدن شان است را شاهد باشم؛ این امر مرا آرام نگه داشته است؛ می دانم که روح شهیدم نیز آرام است و در ...
به حرمت اشک های شبانه رهبرم سید علی ظهور کن/خدایا به تمام آرزوهایم خواهم رسید اگر لذت یک سلام او را به ...
...، ماها آنقدر غرق در گناه و معصیت شده ایم که ندیدن تو برای ما کاری عادی شده و انگار نه انگار خورشید مغربی چشم انتظار دعای ما نشسته..مولای من شرمنده ات هستم تا قیامت که هیچ وقت منتظر خوبی برایت نبوده ام. نمیدانم کجای این دنیا دنبالت بگردم ای بزرگ زاده زهرا، دلم هر لحظه از غم هجرانت هزاران بار می میرد، می دانم از اینکه تنهایی خیلی دلت گرفته، غصه داری، همه از یاد تو غافل گشته اند، آقایم ...
آهِ دخترانی که پشت سرم بود...
کرده و هیچوقت او را نمی بخشم. خواستم او را ببینم تا با هم حرف بزنیم و حسابمان را با هم تسویه کنیم اما سمیرا مقاومت کرد. خواست دست از سرش بردارم و او را به حالِ خودش رها کنم. التماس کرد ولی وقتی تهدیدم را شنید و اینکه آبرویش را می ریزم کوتاه آمد و قبول کرد برای آخرین بار بیاید خانه امان... ****** سمیرا با چشم گریان از خانه امان رفت! زهر خودم را به او ریخته بودم و دلم خنک شده بود...! و از ...
دستگیری عروس در جشن ازدواج!
خصوصا خانواده همسرم جهیزیه ام را دیده بودند مجبور بودم آنقدر التماس کنم تا آبرویم نرود. بعد از اصرار من توافق کردیم ماهیانه مبلغ یک میلیون تومان به وی بدهم تا حسابم تصفیه شود، ولی حالا متوجه شدم بدون اطلاع و خبر به من، فروشنده شاکی شده وحتی وکیل گرفته وبدون احضاریه حکم جلب مرا گرفته است. حالا شمابفرماید چکار کنم؟ شب عروسی در بین همه اقوام بازداشت شدم . پولی ندارم که به او بدهم ...
افتخار می کنم پسرم لباس مقدس پدر را بپوشد
همه چیز را خودم انجام می دهم، آن سختی هست اما به هر حال یک پدر در خانه نیست و یک همسر کنار من نیست. (این جملات کاملاً بدون بغض و با اعتقادی که در صدایش است بیان می شود) آن چیزی که همیشه من را راضی و خشنود نگه می دارد و من این را واقعاً از ته دلم می گویم و حتی در آخرین لحظه تشییع همسرم به او گفتم؛ واقعا از شهادتش خوشحالم. چرا خوشحالید همسرتان شهید شدند؟ به خاطر اینکه آن لیاقتی که ...
نگاه به شیراز باید جهانی باشد
خودم می گیرم و معتقدم من حق ندارم بین شما خط کشی سیاه و سفید و آبی و قرمز کنم. فرهنگ یک حق مشاع بین همه جوامع است و ما اجازه نداریم این حق را سفید و سیاه کنیم . کرم اللهی به کسانیکه قائل به اصولگرایی و اصلاح طلبی در عرصه ی فرهنگ هستند، گفت: باید مشخص کنند مانیفست اصلاح طلبان و اصولگرایان در عرصه فرهنگ چیست؟! ایدئولوگ های فرهنگی این دو چه کسانی هستند؟! در عرصه فرهنگ اصولگرایی و اصلاح ...
رمز و رازهای ساخت ساز از زبان 4 استاد
فروش رفته ولی تارم به قیمت سازهای آقایان نیست. سعی کردم خودم باشم. سالی چند ساز می سازید؟ فرهمند: هشت، گاهی هم 9تا. سالی نیست؛ گاهی ساخت ساز 15 ماه طول می کشد. پوریا: خیلی نمی سازم؛ دوتا دوتا می سازم. تا حالا نشده که یکباره پنج تا ساز را با هم شروع کنم به ساختن. آیا تجربه های شما در کتاب خاصی جمع آوری شده؟ امیرعطایی: هیچ کدام از دوستانی که ...
بفرمایید امضا!
لحظه انگار سایه ی سیاهی می بینم. فکر می کنم توهم زده ام! آب دهانم را قورت می دهم و توی دلم به آسیه بد و بیراه می گویم. هنوز سکه تکان نخورده. دوباره زل می زنم به پشت قفسه ها. نه، توهم نیست، یک صورت پشت قفسه هاست. چشم هایش را می بینم! مائده می گوید: تکون خورد! سکه تکون خورد! سکه به سمت حرف میم می رود. یک چشمم به سکه است و یک چشمم به صورت پشت قفسه ها. سکه به سمت حرف ه می رود، صورت ...
پنج نقص اساسی در آموزش و پرورش ایران
. حالا آن استاد ممکن است مجری یک برنامه تلویزیونی باشد، همین طور معلمی که در دبستان یا دبیرستان در حال درس دادن به شاگردانش است و... براساس هر 5 فلسفه ای که برای آموزش و پرورش داریم، ما باید واقعیت را تفهیم کنیم، نه اینکه کاری کنیم که مخاطب بی آنکه واقعیت را فهم کرده باشد بتواند آن را در قالب زبانی بیان کند. حالا بعد با چند مثال این نکته را بیشتر باز خواهم کرد تا مرادم بهتر فهم شود. ...
گفت وگو با پدر گردشگری ایران، راوی سرزمین های کهن
شعار سال : قرارمان در یک روز نسبتا سرد پاییزی در یکی از بوستان های پایتخت است. زودتر از موعد به قرار رسیده است و از همان ابتدای دیدار بسیار خوش خلق و مهربان است و با یک شعر سر گفت وگویمان باز می شود. اگر چه پیش شما تشنه سخن بودم کسی که حرف دلش را نگفت من بودم دلم برای خودم تنگ می شود، آری همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم چگونه شرح دهم عمق ...
چرا شرکت در برخی جلسات شبکه سازی تلف کردن وقت است
...> سخن آخر او این است که در کل شبکه سازی را کنار بگذارید. هر کسی که کار مهمی برای انجام دادن دارد، به خصوص آن هایی که درجات بالایی در تجارت یا سیاست دارند، تمایل به شرکت در جلسات شبکه سازی را ندارد. آن ها مشتاق صحبت های ارزشمند با افراد ارزشمند هستند که می تواند دوستانه و خصوصی باشد. من به ظاهر افراد اهمیتی نمی دهم اگر آن ها ارزش وقت من را داشته باشند. داوس در حدود سه هزار آشنای قدرتمند ...
سرکوب گودزیلا
غش و ریسه می روند و بعضی ها هم بی تفاوت و تنها از پیچ کوچه می گذرند و از جلوی چشم دور می شوند . مادرها خیلی کمتر از قبل، لااقل از زمانی که خودم در همین پایه درس می خواندم جلوی در منتظر بچه ها بودند . بچه هایی که دیده نمی شوند میان آن همه شور و شوق و خنده برای خانه رفتن، دو دختر آخرین نفراتی بودند که با بی حالی کوله پشتی شان را روی شانه های نحیف شان انداخته بودند و انگار هیچ ...
بخش مهم کتاب هایم مستندنگاری است/جمع آوری و ثبت خاطرات شهدا نیازمند عزم جدی مسئولان است
زیادی از مردم این استان برای حفظ حجاب و عقایدشان به قطر و امارات مهاجرت کردند، این خاطرات نباید به دست فراموشی سپرده شود. دغدغه جمع آوری خاطرات شهدا را دارم وی در ادامه بیان کرد: آدم ها می روند و خاطرات شان را با خود می برند، این دغدغه من است که تا زمانی که هستند باید به سراغ شان رفت و آنقدر که امروز دغدغه جمع آوری خاطرات را دارم دغدغه نوشتن ندارم. مسئولان فرهنگی ...
از هر دری با یاس ؛ رپری که سال هاست کنار مردم ایستاده
اجتماعی تو در رپ مشخصا با باقی رپرهای اجتماعی خون دیگه هم فرق می کنه. - اتفاقات غم انگیزی برام افتاده و این اتفاقات انرژی هایی رو به طرفم متساطع کردن که من رو به این کار واداشت. کوزه گر از کوزه شکسته آب می خور. یعنی خودم اون آدم سالم و سرحال نیستم. ولی به هر صورت خوشحالم که تونستم حرف هایی رو بزنم که تاثیرگذار باشه. به اعتقاد من انرژی ها، اتفاقات، تجربه ها، داستان ها و همه اینها انگار یک ...
داستان کوتاه ژانر اصلی زمانه ماست
را بشنوید. من به این معتقد نیستم. اصولا نویسنده همان قدر که به احساسات حقیقی اش میدان می دهد به منطق و شرایط بیرونی حاکم بر پیرامونش نیز میدان می دهد وگرنه نمی تواند بنویسد. این اصلا جنسیتی نیست. مثلا احساسی تر از سهراب سپهری کسی را سراغ دارید؟ و سوال دیگرتان؛ نه شخصیت های داستان هایم کاملا در کنترل من هستند. برخی از آثارتان به راحتی به فیلمنامه برگردانده شده اند و انگار فضای خلق شده در ...
شکوفایی اقتصاد با صنعت گردشگری
...> روزنامه قانون در گزارشی با عنوان چشم هایم را می فروشم! نوشت: می خواهم کبدم را بفروشم، چشم هایم را هم می فروشم! ؛ مکالمه ما این گونه آغاز می شود. مردی است در حدود 50 ساله، آگهی کرده برای فروش کبد. شاید موقع چسباندن آگهی دست نویس روی صندوق صدقات، با خودش چند بار کلنجار رفته باشد، شاید هم نه، آن گونه که مصمم است. می گویم خبر داری که کبد را نمی شود فروخت؟ یعنی به این راحتی نیست و کلی شرایط دارد که بشود ...
مهراوه شریفی نیا از مصائب دهه شصتی ها می گوید
های خوبی داشتم. بعضی وقت ها دختر عمه خودم هم می آمد چون خانه شان نزدیک پارک شفق بود. بازیگری یک اتفاق خوشایند برای من شده بود. پدر یاشار صمیمی مفخم زنده یاد کامبیز صمیمی مفخم و مادرش هم هنگامه مفید است و ترانه سرا و خواننده ای است که با نام هنگامه یاشار، تعدادی از ترانه های نوستالژیک دهه 60 را برای کودکان خوانده است. آیا آن موقع مادرشان را هم می شناختی؟ - بله، زیاد. مادر من ...
ناگفته های همسر شهید حججی از زندگی محسن همیشه سرافراز
مرداد ماه سال 95 اسیرشدند و 18 مردادماه سال 96 به شهادت رسیدند.عباسی گفت: تا قبل از شهادت آقا محسن، میگفتم شهدا زنده اند این را حس می کردم اما درک نمی کردم بعد از شهادت همسرم قطع به یقین پیدا کردم که درست است و شب هایی که از خستگی یادم می رفت پتو روی پسرم بندازم و موقعی نگاه می کردم پتو روی پسرم می دیدم و این ها چیزهایی هستند که با چشمان خودم دیدم.وی با اشاره به دیگر خاطرات خود، اضافه کرد: شب هایی ...
مدیریت دولتی عامل رکود موزه هاست/ به تعامل با مدیریت جدید شهری اصفهان امیدواریم
نیز برای موزه نبود و موزه موسیقی اصفهان کاملاً روی پای خودش ایستاده است و واقعیت مطلب این است که این پابرجایی با فروش بلیت و فعالیت های جانبی موزه صورت گرفته است. سازمان میراث فرهنگی یک حرکت خیلی خوبی انجام داده و برای اینکه مکان های این چنینی بتوانند زنده بمانند انجام یکسری فعالیت های جنبی درکنار کار اصلی موزه را مجاز می داند، مثلاً ما یک کافی شاپ در موزه داریم که به صورت جداگانه کار ...
آوار بی اعتمادی اجتماعی، سنگین تر از آوار زلزله
با خود می گویند دیگر این بار فریب نخواهم خورد چون دفعه قبلی شنیدیم که مثلاً چادرهایی که برای زلزله زده ها اهدا شده بود، سر از بازار خرید و فروش درآورد و امثالهم. متأسفانه وقتی نه رسانه های ما و نه نهادهای نظارتی، اجرایی و قضایی این عزم را ندارند که درباره پرونده هایی که می تواند به اعتماد اجتماعی جامعه آسیب برساند مداخله های جدی داشته باشند و این رخنه ها را رفو کنند و به مردم بگویند و ثابت کنند ...
نه با اون می تونم، نه بدون اون
...، اگه یه روز نباشن... اگه یه روز نباشن دنیا چه شکلی میشه؟ سال هاست ذهنم درگیره. هر روز و هر لحظه از هجوم این افکار خلاصی ندارم. مثل خوره می مونه. انگار یه چیزی توی سرم می چرخه و می چرخه. شقیقه هام گزگز می کنن، سرم سنگین میشه و نمی تونم نفس بکشم. دستام، دستام تیر می کشن، انگار که جریان برق ازشون می گذره و بعد یک دفعه دیگه حسی ندارن. خالی ام از همه چیز و نیستم. دلم می خواد افکارم رو بالا بیارم ...