سایر خبرها
بازجویی شیطان از دیکتاتور
استفاده از زور علیه هر کشوری که آن را بالقوه خطر تلقی کنند، بودند، عراق را به عنوان تهدیدی وحشتناک برای بقا و صدام را به عنوان کسی که شخصا در حملات یازده سپتامبر شرکت داشت معرفی کرده و زمانی که کاملا نسبت به توان دفاعی عراق اشراف داشتند و حتی از تعداد چاقوهای جیبی آنها مطلع بودند، به عراق حمله کردند تا شاید خشم آمریکایی ها فروکش کند. مجبور شدم زمستان و تابستان سال های 2002 و 2003 را در عراق باشم ...
فکر داعش و موشک را کرده بودم اما زلزله را نه
اجرایم باید به مادرم آرامش می دادم او با اشاره به جای استودیو و افکاری که در آن لحظه از ذهنش گذشت اضافه کرد: استودیو ما هم در طبقه چهارم همان ساختمان شیشه ای معروف است و می دانستم که هیچ کاری نمی توانم بکنم و در نهایت تنها می توانستم به زیر میز بروم. من همیشه در زمان اتفاقات سخت و بد، انرژی پیدا می کنم که آستانه تحملم بالا می رود و خیلی سریع می توانم به خودم مسلط شوم، در آن لحظه هم گفتم خب ...
پول سازی با بازی
.... درباره چه سالی صحبت می کنید؟ چند سال پیش بود. می رفتیم داخل کلوپ بازی می کردیم. یادم هست یکی از دوستانم گفت که یک مسابقه ای هست در مصلای تهران. چه سالی دقیقا؟ 2013 بود. گفت کاپی گذاشته اند در مصلای تهران. گفتم ورودی اش چقدر است و خلاصه پول گذاشتیم و رفتیم. بعد که رفتم، فکر می کردم سطحم خیلی پایین تر باشد، ولی دیدم نه این طور هم نیست. در همین مسابقه ای که می گویم تا 8 ...
اگر شخص شما را ترور کنند بهتر از این وضع تشریفات است!
اراکی در منزل مرحوم آسید مرتضی لنگرودی که پیرمردترین روحانی در زمان آقای بروجردی پس از آقای بروجردی بود و آقای داماد به ما می گفت نزد آسید مرتضی بروید، آقای بروجردی به او احترام می کندد این قصه را نقل کرد که شنیدم مرتاضی از هند به نجف آمده است که خیلی کارها را می تواند انجام دهد و مذهبی هم هست. گفت نزد او رفتم و به او گفتم آیا می شود امام زمان(عج) را دید؟ گفت بله خیلی راحت است؛ شما همین فردا صبح به ...
پسرم وقت دلتنگی، قاب عکس پدر را بغل می کند
. طرف مقابل هم مرا نشناخته بود، چند بار پرسید منزل چگینی است یا نه، کمی که حرف زدیم متوجه شدم الیاس است، گفتم شمایید؟ او هم تعجب کرد گفت الهام خودت هستی؟ هر چند روز یکبار تماس می گرفت. یکبار گفتم خواهر و برادرتان خیلی دلتنگی می کنند اگر امکانش هست با آن ها تماس بگیر. یکی دوبار که با خواهر شوهرم تماس گرفت، خواهر شوهرم می گفت با بغض صحبت می کرد. اما با من که صحبت می کرد خیلی حالش خوب بود. به ...
روش های رضایت گرفتن شهید دهه هفتادی برای رفتن به سوریه
؟ این حرف ها را که زد من راضی شدم و گفتم برو، شیرم حلات برو، همه هستی ام فدای امام زمان، ولی طوری برو که نگویند بچه ات کوچک بود و عقب نشینی کرد، حالا که می روی مردانه جلو برو. وقتی راضی شدید، چه حرفی زد؟ زنگ زد و از شدت گریه به هق هق افتاده بود. گفتم حالا که اجازه دادم، پشیمان شدی؟ گفت نه، من یک سال و نیم است که دارم اجازه می گیرم، اجازه ندادی. وقتی رفتم کربلا، در بین الحرمین ...
بارها به خدا متوسل شدم و از او خواستم که هلال را از جبهه سالم به من بازگرداند و محافظ او باشد و حقیقتا ...
دوباره به دنیا هبوط کرده ام. او فرشته ای بود عاشق حسین، دارای شجاعت علوی و صفات نیکو. نمی توانم درست وصف کنم اولین لحظه ای را که متوجه شدم جنینی در درونم دارم که او پدرش است. بارها به خدا متوسل شدم و از او خواستم که هلال را از جبهه سالم به من بازگرداند و محافظ او باشد و حقیقتا هیچ گاه خدا مرا ناامید نکرد تا زمانیکه خدا او را گلچین کرد و در جوار خود سُکنا داد. و البته زندگیِ ...
پناهگاه امام خمینی در دوران جنگ تحمیلی کجا بود؟
حسینیه آماده شده . امام فرموده بود که من نگفتم که برای من الان جا تهیه کنید، گفتم بروید برنامه تان را بدهید که می خواهید چه کار کنید. این ها دیدند که امام گوش به این حرف ها نمی دهد. جریان گذشت؛ بین اتاق حاج احمد آقا و اتاق امام یک تکه فاصله ای بود، بنا شد این تکه را یک پناهگاه بسازند به اسم خانواده حاج احمد آقا، که حاج احمد آقا گفته بود چون خانواده من می خواهند بروند تویش ، شما اجازه بده این ...
فلسفه تسبیحات حضرت زهرا چیست؟
گردیده است، درواقع تسبیح حضرت حق تعالی است!! معنای تسبیح حضرت زهرا(س) الله اکبر انسان با گفتن الله اکبر به نهایت عجز خود اعتراف می کند و به ناتوانی اش به درگاه الهی بارها اقرار می کند. جمیع بن عمیر می گوید: در محضر امام صادق(ع) بودم. حضرت از من پرسید: جمله الله اکبر یعنی چه؟ گفتم: یعنی خدا از همه چیز بزرگ تر است. حضرت فرمود: مطابق این معنا خدا را چیزی تصور ...
جسم ناقص، روح کامل!
...> - من تقریبا 6 ساله بودم که دچار محروحیت شدم و نحوه مجروحیت به این شکل بود که به اتفاق برادرانم به حومه شهر رفته بودیم که به دلیل رفتن روی مین دچار مجروحیت شدید شدم. در آن دوران، پیرانشهر شهر کوچکی به شمار می رفت و ما در حاشیه شهر قصد رفتن به خانه عمویم را داشتیم که ناگهان با انفجار مهیبی از هوش رفتم. فاش نیوز: وقتی مجروح شدید چه وضعیتی داشتید؟ - من وقتی که مجروح شدم بیهوش ...
وصال در خندق ؛ وداع در اروند !
جبهه منع می شود. حسین لادانی، مسئول مخابرات گردان امام حسین(ع) و بیسیم چی حاج علی باقری می گوید: با وجود اینکه حاج علی بعد از عملیات محرم به دلیل مجروحیت شدید از انجام فعالیت های سنگین و حتی راه رفتن توسط پزشکان منع شد؛ ولی با این حال حضور در میدان جنگ آنقدر دغدغه او بود که مدت زمان زیادی از دوره درمانش نگذشته دوباره راهی جبهه شد و این بار در سنگری مهمتر از سنگر فرماندهی گردان به عنوان فرمانده ...
روایت احمد توکلی از آخرین ملاقاتش با آیت الله حائری
به سراغش رفتم با توپ پر. حرف های تند مرا با متانت شنید و آرام گفت: این خانه به همسرم تعلق دارد و این اسباب و اثاث هم که می بینی، جهیزیه همسرم است. گفتم: مگر مجبور بودید با چنین خانواده ای وصلت کنید؟ گفت: من زیاد بازداشت می شوم و زیاد زندان می روم. من با این خانواده وصلت کردم چون مثل من آدمی با این شرایط که یک پایم خانه است و یک پایم زندان، باید خیالش از بابت قدرت مدیریت و زمینۀ نفوذ اجتماعی همسرش ...
از ماجرای بستن عمامه تا پیامکی که به دادم رسید
به شهرهای ایلام، کرمان، پاکدشت ورامین و بندرعباس سفرهای تبلیغی داشته و همچنین در فضای مجازی و در مباحث معرفت دینی و توحیدی امامت و امام زمان(عج) فعالیت دارد. گذراندن دوره های تجزیه و تحلیل اطلاعات و موضوع شناسی تبلیغ در کارنامه ی علمی و فرهنگی او دیده می شود و در معاونت های فرهنگی از جمله کانون تولیت هیأت دانش آموزی اقدامات فرهنگی خوبی انجام داده است. * مشت اول شب شده بود ...
طاهر احمدزاده؛ استانداری که سوار دوچرخه می شد
چرا بازداشت کرده اید. من در این زمان به نوعی مشاور سیاسی آیت الله میلانی بودم. وقتی به خانه ایشان می رفتم، به خلوت می رفتیم و در اندرونی صحبت می کردیم و حتی پسر ایشان هم وارد اتاق نمی شد. شما غیر از آن تجربه بازداشت دسته جمعی، چند بار دیگر قبل از انقلاب بازداشت شدید؟ - در سال های 1340، 1341 و 1342 سه بار بازداشت شدم. یک بار به خاطر قصد برگزاری نماز عید فطر، شب فطر بازداشت شدم ...
جزئیات سرقت نمایشی
تدبیر24 شهروند با این مقدمه نوشت: متهم دیگری هم بود که مرتب گریه می کرد. به اتهام کف زنی تحت عنوان مامور پلیس دستگیر شده بود. او مقابل سفارتخانه ها و هتل ها می ایستاد و طعمه هایش را از میان اتباع خارجی انتخاب می کرد. 5 مرد عمانی، اردنی و عراقی از شاکیان او هستند. این مرد تحت عنوان مامور و با یک بی سیم و تجهیزات پلیسی، به سراغ طعمه هایش می رفت و به بهانه این که آنها مشکوک به نیروی داعشی هستند و باید بازرسی شوند، آنها را به محلی خلوت می برد. او هنگام بازرسی پول هایشان را کف زنی می کر ...
آرزوی امیرالمؤمنین(ع) تحقق حماسه ای همچون 9 دی بود/ برخی خودی ها زمینه ساز نفوذ می شوند/ اگراعتماد عمومی ...
: مغیره بن شعبه ثقفی می گوئید، او کسی است که قضیه ولایتعهدی یزید را برای معاویه جا انداخته و فردی خائن به اسلام است. حال ببینید معاویه کیست که مغیره صدایش درمی آید و نقل می کند: روزی پدرم از نزد معاویه برگشت، در حالی که به هم ریخته بود. علت را پرسیدم، گفت من تا امروز نمی دانستم معاویه این قدر از خدا و پیغمبر به دور است. به او گفتم تو به هر آنچه که می خواستی رسیدی، علی کشته شد و حسن صلح کرد و تو بر ...
امام جعفر صادق(ع) در متون اهل سنت
چون به شجره (محلی است در اطراف مکه که حاجیان در آن جا احرام می بندند) رسید، محرم شد، پس هر گاه می خواست تهلیل بگوید حالت غش و بی هوشی بر او عارض می گردید. من به او گفتم آیا این حالت حتماً باید بر تو عارض شود؟ او با اکرام و چهره شادمان به من گفت: ای پسر ابی عامر من می ترسم از این که بگویم لبیک اللهم لبیک خداوند بگوید لا لبیک و لا سعدیک (یوسف بن عبدالله، 1387ق، ص 67) به گفته ابونعیم ...
روایت عطار نیشابوری و ملای رومی از مردی که در فرار از مرگ به هندوستان گریخت اما...
.../ چو او را دید از پیشش بدر شد جوان از بیمِ او زیر و زبر شد/ سلیمان را چنین گفت آن جوان زود که فرمان ده که تا میغ این زمان زود/ مرا زین جایگه جائی برد دور که گشتم از نهیب مرگ رنجور/ سلیمان گفت تا میغ آن زمانش ببرد از پارس تا هندوستانش/ چو یک روزی به سر آمد ازین راز به پیش تخت عزرائیل شد ...
حقوق بشر در نگاه اسلام
...: ادعای جامعیت و کمال دین اسلام برای همه انسان ها در همه اعصار و مکان ها، وقتی بیش از پیش ثابت می شود که مرور بر آموزه های روایی توجه به مسئله ای مثل حقوق بشر را در قالب رعایت حق برادران دینی، همسایه و ... فریاد می زند؛ از این رو، در ذیل برخی از روایات در این باره مرور می شود: رعایت حقوق برادران دینی حضرت امیر(ع) در پاسخ مردی که گفت: ای امیرمومنان! مرا از برادران باخبر ...
روایت توکلی از آخرین ملاقاتش با آیت الله حائری شیرازی: دو آرزو داشت: حذف ربا و تدوین علوم انسانی اسلامی
. فردای همان شب، تنها به سراغش رفتم با توپ پر. حرف های تند مرا با متانت شنید و آرام گفت: این خانه به همسرم تعلق دارد و این اسباب و اثاث هم که می بینی، جهیزیه همسرم است. گفتم: مگر مجبور بودید با چنین خانواده ای وصلت کنید؟ گفت: من زیاد بازداشت می شوم و زیاد زندان می روم. من با این خانواده وصلت کردم چون مثل من آدمی با این شرایط که یک پایم خانه است و یک پایم زندان، باید خیالش از بابت قدرت ...
ریشه کن کردن بیسوادی باید اولویت آموزشی کشور باشد
حسن عسکری اظهار داشت: بارزترین کار ایشان برای آماده سازی زمینه برای غیبت امام قائم (ع) بود چرا که کردم پیش از آن از غیبت حضرت مهدی (عج) آگاه نبودند. حجت الاسلام والمسلمین حسین فصیح نیا افزود: در دنیای امروزی هم اگر فردی از رهبری و ولایت فقیه اطاعت کند اطاعت از امام زمان (عج) است و دشمنی با بنیانگذار انقلاب کفر تلقی می شود. وی با اشاره به تشکیل نهضت سوادآموزی در سال 1358 ...
مادر که به ملاقاتش آمد شهید شد
...> شبی که به نیت محمد در مسجد روستایمان دعای کمیل برگزار کردیم، در خواب دیدم در کنار ساحل دریا هستیم و من دختر سه ساله ام را در قایق جا گذاشته ام و نگران هستم. محمد با موتورسیکلت و با لباس سبز سپاه آمد و گفت نگران نباش من سارا دخترت را می آورم که ناگهان یادم افتاد و گفتم محمد تو که شهید شده ای و دیدم روی اتیکت لباسش نوشته شده است شهید جماران مادر شهید ته تغاری عزیزم! همه فرزندانم برای ...
روایتی دیگر از زلزله تهران
مردم نیوز : دیشب که زلزله اومد طبقه چهار مجتمع جلال آل احمد بودم و پشت لبتاب در حال ارسال پیام تلگرامی به دوستان بودم. ناگهان احساس کردم صندلی حرکت می کند اصلا در آن لحظه به زلزله فکر نکردم. با دو تکان بسیار شدیدی که کل ساختمان را لرزاند لبتابم از روی میز کارم افتاد. که در این لحظه متوجه شدم زلزله است. بعد از چند ثانیه همه چیز آرام گرفت اما صدای همسایه هایی که فریاد می زدند : زلزله ...
خسرو معتضد: کریسمس نشات گرفته از یلدای ایرانی هاست/ اگر خاک مهم نیست چرا ویلای 45 میلیاردی در لواسان می ...
.... ناشر کتاب جشنی هم در برج میلاد گرفت و مرا هم دعوت کرد. وسط آن مراسم سالار عقیلی با من تماس گرفت. به سالار عقیلی گفتم سریع خودت را به برج میلاد برسان وقتی سالار عقیلی تماس گرفت من به او گفتم سریع خودت را به برج میلاد برسان! او هم خودش را به سرعت به مراسم رساند و بدون موسیقی آواز خواند. یک هفته بعد، سفیر ایران از تاشکند با من تماس گرفت و گفت معتضد! مردم ازبکستان تو را ...
گزارشی از اجلاسیه اساتید سطوح عالی و خارج حوزه/ هشدار آیت الله علوی بروجردی نسبت به ایجاد فاصله بین ...
...: استصحاب شما ساقط است وجه سقوط آن این است که آن زمان من اقوی بودم اما حالا شما اقوی هستید بعد که قاصد بازگشت و به شیخ پیغام سعید العلماء را رساندند فرمود: استصحاب ساقط است نتیجه این شد که شیخ رساله ای نوشتند و در حاشیه این رساله مکتوب فرمودند: در زمان غیبت حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف عمل به رساله من از باب اکل میته و اضطرار مانعی ندارد. این علم و این زهد و این دیروز و این امروز ...
از خاطرات ممنوع الفعالیتی تا حضور ستاره ها بر صحنه تئاتر روایتی از مصائب گاه و بی گاه ورود عنصری به نام ...
طی نکرده بود و همچنان زیر نظر تلویزیون بود و کارمندانش هم کسانی بودند که تلویزیون تعیین کرده بود. من بعدها فهمیدم که رئیس آن زمان تئاترشهر صادق هاتفی بود. آن موقع فکر می کردم علیرضا مجلل است که در واقع مدیر داخلی تئاترشهر بود ولی همه تصمیمات اصلی را او می گرفت. پیش مجلل رفتم و گفتم می خواهم نمایشی اجرا کنم! گفت نمی شود و من حدود یک سال آمدم و رفتم و موی دماغ شدم. تا این که منیژه محامدی ...
گفت و گو با جی-زی از ازدواج و سیاهپوست بودن در آمریکای ترامپ
. آهنگی ساختم به نام Song Cry که در آن می گویم: "هرگز از چشم هایم جاری نشد، ولی باید آهنگ را بگریانم." همینجا می گوید که من کجا قرار داشتم، من پنهان شده بودم. سخت ترین کاری که یک مرد می تواند بکند گریه کردن است. فاش کردن احساسات، آسیب پذیر بودن در برابر دنیا. این قدرت و نیروی واقعی است. فکر می کنی باید گارد بگیری. ولی اینطور نیست، نباید گارد بگیری. باکت: یعنی آن زمان خوشبخت نبودی؟ منظورت ...
پیاده روی تماشاگر نماها روی اعصاب بازیگران!
.... ماجرا از این قرار است؛ بعد از آنکه اجرای ما تمام شد، من از آن خانم خواهش کردم بلند شود. ایشان بلند شدند و من از گروه اجرایی ام خواهش کردم برای او دست بزنند و آنها هم تشویق کردند. به آن خانم گفتم که در حسی ترین لحظه بازی بازیگر من موبایل شما زنگ خورد، اجازه می دهید که تماشاگر، بازیگر مرا تشویق کند؟ ایشان هم گفتند بله و تماشاگران بازیگران را تشویق کردند. من گفتم از شما خواهش می کنم که دیگر این ...
به یاد او که اسوه ایمان و اخلاق بود
...! ظرف پلاستیکی غذا را که مقابل آیت الله گذاشتند، ایشان دستان خود را با کمی آب تمیز کرده و سپس مشغول غذا خوردن شدند. نوجوانی 15, 16 ساله نزد آیت الله آمد و گفت اگر می شود مقداری از غذای خود را به من دهید. آیت الله لقمه ای که قرار بود میل کند را با دست خودش، در دهان آن نوجوان گذاشت.... سایر مردم با دیدن این صحنه جرئت پیدا کردند! جوان دیگری گفت: آقا لطفاً به من هم غذا دهید ...
مرحوم آیت الله حائری شیرازی که بود؟
خمینی در آنجا درس می دادند و صحبت می کردند و روحانیون هم زیاد بودند. سیدی وارد شد، اما م جلوی او راست قامت روی منبر ایستاد و سه بار فرمود الامان، الامان، الامان یا صاحب الزمان! من متوجه شدم وجود مقدس حضرت اما م زمان بوده. از فردای آن شب روش بازجویی عوض شد. یکی از صلحا گفت که اما م برایت امان گرفته است. این خیلی مقام است که اما م واسطهٔ فیض می شود. این، معنی نیابت است. معنی این است که بین اما م (عج ...