سایر منابع:
سایر خبرها
گناه های غیر قابل باور ستاره های معروف هالیوود
هواداران بی نظیرم سبب گردید که من این بحران را پشت سر بگذارم. رابرت داونی جونیور(Robert Downey Jr) بازیگر معروف هالیوود، بین سال های 1996 تا 2001 به هرویین معتاد بوده هست. او چند بار به سبب استفاده و حمل هرویین دستگیر گردید. رابرت داونی جونیور خودش در این مورد گفته: من خیلی رخدادی دستخوش هرویین گردیدم. در حقیقت 8 سالم بود که پدرم این ماده مخدر را به من ارائه کرد و بعد از دومین بار استفاده به آن معتاد ...
شهید جواد شاه محمدی: پشتیبان امام و اسلام باشید، وگرنه مسوول خواهید بود
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، شهید ؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد. می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای ...
مصاحبه خواندنی با یک آقازاده!
دیدیم و به او علاقمند شدم. موضوع را با مادرم مطرح کردم تا برایم خواستگاری کند، اما ایشان برخی ملاحظات را مطرح کردند و از من خواستند تا پایان مأموریت پدرم صبر کنم. خانواده ها روابط صمیمی ای با هم داشتند و مادرم نمی خواست آنان برای پاسخ دادن معذوریتی داشته باشند. اینگونه شد که زمانی که بلیت خانواده همسرم برای بازگشت به ایران کانفرم شد. ما همان شب به خواستگاری رفتیم و بله را گرفتیم و دو روز بعد از آن ...
زنان شهری فقیر با طرد اجتماعی روبرو هستند
.... با این که این دو پدیده از لحاظ ویژگی ها و ابعاد مفهومی مجزا هستند و فقیربودن لزوما به معنای مطرودبودن نیست. فقر به شیوه های مختلف کیفیت زندگی افراد را تحت تأثیر قرار داده و احتمال حاشیه نشینی و طرد اجتماعی را افزایش می دهد. شرم حضور سریه 35ساله، دیپلمه و خانه دار است، او می گوید: بعد از به دنیا اومدن دومین دخترم، رفتم کلاس خیاطی. خیلی علاقه داشتم و الگوهای دامن رو یاد گرفتم، ولی پول ...
بزرگ ترین اشتباهم این بود که چاقو در جیبم داشتم
شب برای مقتول نماز می خوانم و از خدا طلب بخشش می کنم. ولی هر شب به این فکر می کنم که اگر چاقو نکشیده بودم و حتی در آن درگیری کشته می شدم وضعیت بهتر از حالا بود. حالا هر شب در زندان می میرم و زنده می شوم. خانواده ات چه شرایطی دارند؟ آنها هم حال و روز خوبی ندارند. هر روزکه می گذرد پدر و مادرم پیرتر می شوند. می دانم بارها برای جلب رضایت مقابل خانه مقتول رفته اند، اما بی فایده بوده است. ضمیمه تپش جام جم ...
طلاق به اصرار مادرشوهر
دارد مرا هم عذاب بدهد. در این میان کامیار هم دخالتی نکرده و با مادرش هیچ برخوردی نکرد. بارها موضوع را با کامیار در میان گذاشتم ولی او بی اهمیت بود. سه سال است که عذاب می کشم. مرتب انرژی منفی و افکار منفی به من منتقل می شود. این حرف ها روی من تاثیر گذاشته و با کوچک ترین موضوع استرس می گیرم. هر بار مادرشوهرم را می بینم اضطراب دارم. دیگر خسته شده ام. نمی توانم این حرف ها را تحمل کنم. برای همین تصمیم ...
دفاع دروغ خدمتکار
انجام دهم. هر روز صبح ساعت 7 می آمدم و شب ها بعد از این که شام میلاد را می دادم می رفتم. او مرد آرامی بود و همیشه پول خوبی بابت کارهایم می داد. امروز ساعت 8 صبح به اینجا رسیدم. میلاد خواب بود. وقتی بیدار شد، میز صبحانه را چیدم. مثل همیشه نبود و انگار حالت عادی نداشت. بعد از صبحانه برعکس همیشه به محل کارش نرفت. روی تخت دراز کشید و من هم مشغول درست کردن ناهار شدم. در آشپزخانه در حال کار بودم ...
سرنوشت سیاه
نمانده بود، پس از ان اتفاق شوم درس و مدرسه را رها کردم و خانه نشین گردیدم. با ازدواج خواهرم، سرزنش های پدر و مادرم آغاز گردید، آن زمان 18 سال زیادتر نداشتم، ولی آنان به علت سوختگی و اعتیادم مرا اذیت کردن می دادند، با سخن های نیشدارشان آتش به جانم می انداختند، راه حلی جز حوصله و سکوت نداشتم. دایم پدر و مادرم، خواهرم را به رخم کشیده و می اظهار کردند که تو بی ارائه ای، ببین خواهرت ازدواج کرد ...
تجاوز جنسی به دختر باکره در قرار شوم هتل مشهد
ع گفت: در یکی از شهرستان های اطراف مشهد به جهان آمدم و بعد از گرفتن دیپلم در یکی از دانشگاه های بجنورد قبول شدم, اگر چه خانواده ام مخالف تحصیل من در دانشگاه شهری دور بودند اما من پافشاری به ادامه تحصیل داشتم و با اسم نویسی در دانشگاه مشغول تحصیل شدم,. پدرم از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردار بودو من دریک خانواده اصیل و سنتی رشدکرده بودم بهمین علت رفتارهای بعضی دوستان و همکلاسی هایم برای ...
پایان تلخ ازدواج دختر19ساله با مرد 55ساله ای که قبلا2همسرداشت - او حاضر نشد اسمم درشناسنامه اش باشد
به همین خاطر نه تنها به نصیحت های پدر و مادرم گوش نمی دادم بلکه با دیگران هم مشورت نمی کردم، تا این که براساس همین افکار غلط تصمیم گرفتم در بیرون از منزل کار کنم. 15 سال بیشتر نداشتم که در یکی از فروشگاه های لباس زنانه مشغول به کار شدم. صاحبکارم که مرد میانسالی بود، به من اعتماد نداشت و هر شب برای بررسی و مقدار فروش لباس ها به فروشگاه می آمد اما بعد از گذشت حدود یک سال از این ماجرا ...
داستان دختری که برده جنسی شد +عکس
گروه خودم جدا شدم,, و دیگر آن دو دختر را ندیدم. با ماشین من را به منزل ای بردند و در آنجا قاچاقچیانی که مرا به کشور امریکا کشانده بودند به من تجاوز کردند. انها اندونزیایی, تایوانی, چینی های مالزیایی و آمریکایی بودند. چیزی که آن شب بخصوص مرا خیلی گیج کرده و ترسانده بود این بود که لباس یکی از این مردان آرم پلیس داشت و تا به امروز نمی دانم که او واقعا پلیس بود یا نه. آنها به من ...
مرگ یک کارگر در ...
نوآوران آنلاین - روزهای سختی را پشت سر گذاشتم و چه شب هایی که آرام و بی صدا در تاریکی به یاد مادر خدابیامرزم اشک ریختم. سال ها گذشتند و من با دل تنگی پنهانی که در صندوقچه خاطرات تلخ دوران کودکی داشتم قد کشیدم و بزرگ شدم. پسر یکی از اقوام به خواستگاری ام آمد. خانواده اش راضی نبودند اما ما همدیگر را دوست داشتیم و ازدواج کردیم. همسرم با کارگری برای لقمه ای نان حلال تلاش می کرد. حاصل زندگی ...
مونولوگ: آلفرد هیچکاک درباره ترسهایش
خواب بیدار می شدم. هیچ کسی در خانه نبود جز سکوت و نوعی روشنایی خفه. بی خود نبود که قبل از ازدواج به زنم گفتم که شب های یکشنبه می خواهم یک غذای خوب در میان نور فراوان بخورم و مردم در اطرافم باشند. ترس از پلیس ها وقتی 11 ساله بودم و برای برگشتن پول بلیت نداشتم.پیاده به طرف خانه راه افتادم و شب ساعت 9 به خانه رسیدیم. پدر در را باز کرد و چیزی نگفت. نه سرزنشی و نه هیچ چیز دیگری فقط به من نامه ای داد و ...
بعداز پارتی رفتم خونه پسره و اونجا شد که ازش حامله شدم و...
خانه آرامش و از بودن در کنار خانواده احساس خوبی نداشتم. وقتی از مدرسه بر می گشتم با دیدن پدر بیمارم و زندگی سخت مادرم به هم می ریختم و احساس خفگی به من دست می داد. اوایل دوران نوجوانی را سپری می کردم که پدرم از دنیا رفت. پس از این هم مادرم به جای این که شرایط ما را درک کند و ستونی برای تکیه کردن من و خواهرم باشد مدام دم از ناامیدی و خسته شدن از شرایط موجود می زد. مشکلات و ...
بازخوانی زندگی قرآنی شهید رجب بیگی در کلام مادر
صدای امام را گوش می کرد، با دستانش مطلب می نوشت و با زبانش شعر می سرود و همزمان همه این کارها را انجام می داد و در نهایت شهادت قسمتش شد. او صحبت هایش را ادامه می داد اما به این جمله که رسید صدایش آهسته شد: شهدا رفتند و پدرومادرهای شان هم پشت سر فرزندان شان رفتند. برادرشهید ادامه صحبت های مادر را گرفت و گفت: پدرم در عصر 15 خرداد ماه سال 76 پس از آنکه سرخاک مهدی رفتیم؛ به خانه ...
مرد 16 ساله! میان آشوبگران به دنبال یک لقمه نان/ معترضان واقعی حرفشان نان است نه تخریب
. برای محسن که تنها یک کودک 16 ساله مدرسه نرفته و بی سواد بود، خیلی عجیب به نظر می رسید که مردم شهرش از سر نداری و فقر، دست از کار کشیده و به خیابان ها آمده اند. دوست داشتم یکی از اسباب بازی هایی که می فروختم مال خودم باشد محسن از خانواده 5 نفره اش اینطور گفت: پدرم یک کارگر ساختمانی بود که بر اثر افتادن از روی داربست فلج شد و چندین سال است که خانه نشین است و من به ...
مریم حیدرزاده: نگرانم عشق منقرض شود!
ایرانی آن سوی آب ها پررنگ تر کرد. خود حیدرزاده درباره آن روزها می گوید: من کارهایی آن جا انجام دادم و انکارش هم نمی کنم. اما دلیلش این بود که به عنوان یک هنرمند حس می کردم اگر کاری انجام ندهم از دست می روم و نابود می شوم؛ و این جا راه امیدی برای من باز نبود. آن دوره دغدغه مدیران این عرصه اصلا فرهنگ و هنر نبود و تبعیض و بی عدالتی موج می زد. تا این که دولت تدبیر و امید روی کار آمد و دیدم ...
شهیدتهمتن و سوگندی که تا قبل از شهادتش فاش نشد
...> نام عملیات: والفجر8 رحیم تحصیلات خود را تا سال اول راهنمایی در مدرسه فرصت ادامه داد و پس از آن به کار مشغول شد. با شروع جنگ ایران و عراق او 13 ساله بود و عشق و علاقه بسیاری به جنگ و جبهه داشت. یک روز متوجه شدم که می خواهد به جبهه برود. پدرش را در جریان گذاشتم. سنّش کم بود به همین خاطر نمی توانستیم اجازه دهیم ...خیلی ناراحت بود قرآن را برداشت و قسم خورد که اگر اجازه ندهید ...
خطی که زندگی نابینایان را متحول کرد
نامگذاری شده که همه ساله فعالیت های صنفی و اجتماعی مختلفی در این روز جهت آشنایی آحاد جامعه با این خط و نحوه فعالیت های نابینایان در زمینه های مختلف در سراسر جهان برگزار می شود . در گذشته تصور روزی که نابینایان نیز مانند سایرین قادر به خواندن و نوشتن باشند دور از ذهن بود اما لویی بریل که در زمان حیات خود از نعمت بینایی محروم شد دست به ابتکاری زد که بعدها به نام خود وی به ثبت رسید . ابتکار او ...
داستان تلخ زندگی - شارلیز ثرون -
در بزرگسالی گذاشت زندگی در خانواده ای با یک پدر الکلی بود که هرگاه از خواب بیدار می شدم نمی دانستم که چه اتفاقی برایم خواهد افتاد. و نمی دانستم که باقی روز چگونه برایم پیش خواهد رفت و تمامی این موضوع به شخص دیگری وابسته بود که آن روز او الکل می نوشید یا نه”. و ناگهان در سال 1991 شبی فرا رسید که زندگی او و مادرش را برای همیشه تغییر داد و او را به یک بازیگر با شخصیت قوی تبدیل کرد که ...
آیت الله علوی بروجردی: عقاید مهدویت بین حوزویان جا نیفتاده است/ لزوم تدوین کتاب جامع مهدویت/ حوزه بیش از ...
خیلی پایین تر است. این چاه را زدند و موتور گذاشتند و تا انتها کار را به نحو احسن انجام دادند. آقای لرزاده می گفت به سراغشان رفتم و گفتم صورت حساب بدهید، اما امروز و فردا می کردند. تا اینکه یک روز خود جمشید، که مدیر بنگاه بود، گفت صورت حساب دادن ما یک شرط دارد. شرطش این است که ما آقای بروجردی را از نزدیک ملاقات کنیم. آقای لرزاده می گفت من نمی توانستم از طرف ایشان قولی بدهم و بعید می دانستم که آقای ...
دختر 11 ساله پرده از راز قتل مادرش برداشت
دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی قرار گرفت. صبح دیروز، در ابتدای جلسه دادگاه زهرا، دختر 11 ساله مقتول گفت: روز حادثه، پدر و مادرم با هم درگیر شدند. پدرم از من خواست خواهر دو ساله ام را به طبقه پایین ببرم و همانجا بمانم اما من چند دقیقه بعد برگشتم و مادرم را افتاده روی زمین دیدم. دست پدرم هم یک تکه چوب بود. زهرا با بیان این که یک ساعت قبل از حادثه، همسر ...
شرح جزئیات حمله خونین آشوبگران به مردم دورود
آموزش دیده هم بوده اند. این جوان مجروح در رابطه با چگونگی مجروحیت خود نیز می گوید: داشتم دفاع می کردم که متوجه شدم پهلویم دارد می سوزد، روی زمین افتادم که بچه ها آمدند نگاه کردند و گفتند تیر خوده ای سپس مرا به بیمارستان آوردند دکتر نیز می گوید یک تیر جنگی بوده حال نمی دانم چه تیر جنگی بوده است. منبع: مشرق ...
نیما: من دانم و شهریار می داند چیست!؟/ پاسخ نیما و شهریار به پیشنهاد خودکشی که توسط صادق هدایت مطرح شد
شما زحمت بی اجر می کشد. اجرش را با یک کلام شاعرانه بدهید، شما که خوب بلدید. مثلاً بگویید: عالیه! دیدم این قشنگ بود، بارِ خاطرم به تو بود، برایت خریدمش. نیما گفت: آخر سیمین، من خرید بلد نیستم، مخصوصاً خرید این چیزها که تو گفتی. تو می دانی که حتی لباس و کفش مرا عالیه می خرد. پرسیدم: هیچ وقت از او تشکر کرده اید؟ هیچ وقت دست او را بوسیده اید؟ پیشانی اش را؟ نیما پوزخند طنزآلود خودش را زد و ...
روایتی دیگر از زندگی در کور ه پز خانه های تهران
شعار سال: از آن زمان تا امروز، چیز زیادی تغییر نکرده است؛ کوره ها هرچند تک وتوک، راست راست ایستاد ه اند کنار جاده هایی که منتهی به شرق است؛ جایی که خورشید هر روز از آنجا طلوع می کند. روایت همشهری در یکی از همین روزها پیش روی شماست . محمود آباد، انتهای جاده خاوران، نزدیک خاورشهر؛ جایی میان زباله و دود که اجتماعی از کوره های خاموش در وسعتی بیش از صدها هکتار، سال هاست سر جای خود ایستاده اند. پایین تر اما هنوز اجاق چند کوره روشن است و چند کارگر مشغول کارند . این فصل از سال، بیشتر کارگرها به دستفروشی در ورامین و پاکدشت و گاهی هم تهران مشغولند؛ عده ای هم به زادگاه شان برگشته اند. این را اکبر نوجوان 16ساله محمودآبادی می گوید ...
دلجویی از خانواده معظم شهید قنبر ابراهیمی/تصاویر
وافتخار کن همچون فرزند روستا زاده ات، از مکتب خویش ( اسلام) را درک کرده است . آگاهانه و داوطلبانه به سوی جبهه رفتم و بعد از تلاش، شهادت را در آغوش خود گرفتم . به گفته های امام امت و این ستون اسلام و منجی بشریت ، گوش فرادهید .مبادا از طرف من سوء استفاده شود. پدرم من قربانی خدا بودم . برادر کوچکم را برای اسلام و ادامه راهم تربیت کنید، تا منافقان و دشمنان بدانند ما از دانشگاه به کربلا رفتیم . گفته هایم را به کاغذها بنویسید به باسوادها بدهید تا بخوانند . گردآوری و تنظیم : سید مصطفی مرادخانی ...
تنبیه کردن کودک، چند نوع دارد؟
انسان موجودی آزاد است و این انتخاب و آزادی از 7 ماهگی کودک به چشم میخورد. انسان در مورد مسائل و امور اخلاقی آزاد است. کودک ، موجود انسانی است که با رفتار صحیح پدر و مادر ( تشویق و گاهی تنبیه مناسب ) احتمال افزایش کار خوب و احتمال خودداری یا کاهش کار بد را از او انتظار داریم. پس تشویق و تنبیه فقط احتمال افزایش کار خوب و کاهش کار بد را دارد. هرقدر تعداد دستورها بیشتر شود احتمال اجرای دستورها ...
فقر و خشکسالی، چگونه بیرجند را آباد کرده است؟
اند اما اینجا هم برای آنها نه رفاهی هست و نه کاری. می گویند طی 10 سال گذشته وضع هر روز بدتر از روز قبل شده و چاره ای هم پیدا نمی شود. چشمان منتظر پای قلعه دور میدانی که پایین برج و باروی قلعه تاریخی بیرجند است، هر ساعتی از روز می شود کارگران روزمزد را دید. بقچه ای زیر بغل و لباس های خاکی و کثیف و چشمانی که فقط منتظر ترمز زدن ماشینی هستند تا به سمتش بدوند. دویدن دنبال ماشین و چانه ...
آزار شیطانی زنان در خودرو
حضور داشت و با متهم درگیر شده بود، پس از حضور در پایگاه چهارم پلیس آگاهی در اظهاراتش به کارآگاهان گفت:ساعت 10 شب در حالی که هوا بارانی بود از محل کارم در افسریه برای رفتن به خانه، سوار یک خودروی پراید شدم. زمانی که در نزدیکی خانه ام به راننده گفتم؛ کمی جلوتر پیاده می شوم، راننده خودرو را متوقف کرد و به سرعت به عقب ماشین آمد؛ به من حمله ور شد و با دست، دهان و گلویم را گرفت. به زور مرا به صندلی جلو برد ...
عاشورا پشتوانه تشیع
شمشیرهایمان آماده است اما تاریخ می گوید که در همان لحظه ها نامه هم می نوشتند به دمشق، قاصد لایقی بفرست تا کوفه را اداره کند، کاش این نامه ها برای ما مانده بودند و امروز ما می دیدیم که زیر نامه ها را، بعضی زیر هر دو نامه را امضا کردند یعنی هم نامه های شام را امضا کردند و هم نامه های کوفه را. کمابیش شما با تاریخ آشنایی دارید و می دانید که در قبل از اسلام، 3300 سال قبل، 2 دسته عرب جنوبی از 2 ...