سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات نوجوانی که لباس رزم به تنش زار می زد + عکس
را با باند به بدنم بسته بودند. تکان نمی خورد ولی زقزق آن را زیر پوست و گوشتم حس می کردم. صدای سوت شنیدم. رزمنده نشست. همراه صدای انفجار یکی گفت: مواظب باش! آن که مرا حمل می کرد گفت: یا علی برو، پشت سرت می آم. بلند شدند و دویدند. دل درد امانم را بریده بود. خواستم بگویم برای لحظه ای مرا زمین بگذارد ولی باز صدایم در نیامد. با دست به پهلوی آن رزمنده زدم. به هن و هن افتاده بود. از خدا خواسته ...
آهو فقط غزال بیابان نمی شود
... طبق طبق گل احساس می رسد از راه... دمی اگر تو بیایی کنار شب بوها... رضای نجمه ای و چون نگاه می کنی به دلم... شکوفه زار می شود این دل قرار شب بوها... و باز ادامه می دهد: بر لبم ذکر خوش نام رسول است اینجا... نام زیبای گل باغ بتول است اینجا... چه مبارک سحری در حرمش معتکفم... چو نگاهش به گدا مُهر قبول است اینجا . میان آن همه زائر فاطمه قوامی در شعرش سری به دنیای شیرین کودکی می زند: بوی ...
دریانوردان را دریابیم
علوم دریایی را تدریس می کنم؛ سعید دهقانی، پوریا عیدی پور و سجاد عبداللهی از دانشجوهای من بودند و نخستین دوره کارآموزی شان را در کشتی سانچی می گذراندند که در این حادثه به شهادت رسیدند. و جمله ای برای همکاران تان.. در این کویر اقیانوس مرا ببخش که با چند قطره اشک نتوانستم عطشت را خاموش کنم؛ ای فرزند سرزمین مهجور من، تو آرش وار مرزهای سرزمینم را تا کویر اقیانوس تداوم بخشیدی و من در حسرت دیدن جای پایت هر روز به اسکله خواهم رفت. این جا همه دلتنگ تان هستیم. ...
سید علی شجاعی از هزار و چند شب لیالی نوشت
...، اندوه سیگار و چند خاطره، دفتر نهم باب هشتاد و یکم، چند گزاره مخدوش از تئوری انتخاب اصلح، آئینه فراموش نمی کند حتی اگر رفته باشی، کبین کرو بی ردی فور تیک آف، یک دال و دو پ، اف از سی برای دندان سی و هشت، اندوه حسرت و یک خاطره، فلوچارت ساخت یک باب توالت و تا سه دل. سیدعلی شجاعی در مقام نویسنده و پیش از این اثر تاکنون در قالب داستان کوتاه آثاری چون مرا به خواب هایت ببر ماریه ، فرشته ها ...
تعبیر خواب فوتبالی
اینکه رونالدو می خواهد جدا شود؛ تصمیم دارد مرا به خدمت بگیرد؛ اما این رونالدوی حسود؛ از لج اینکه من به رئال نروم؛ برای من مشکل سازی می کند. حالا چی کار کنم؟ توپ سوراخ: کار خاصی لازم نیست انجام بدهی. بخواب و ادامه این خواب شیرین را ببنین. یک بازیکن آرزو به دل: خواب دیدم بعد از پنج شش سال که هیچ تیمی به سراغ من نیامده است، برای فصل جدید با تیم خوبی به توافق رسیده ام و قرار است ...
پیامدهای حرکت جوهری در تحول وجودی انسان
صورتی جدید به دست می آورد. وی معتقد است حرکت در چیزهایی است که قابل نقصان و زیادت باشند و چون جوهر و سایر اعراض قابل نقصان و زیادت نیستند، حرکت نمی پذیرند. بنابراین، اگر آب، بخار یا بخار، آب شود، حرکتی صورت نگرفته است. چون حرکت، تغیر تدریجی است و تبدل جسمی به جسم دیگر کون و فساد و تغیر دفعی است (نک: ابن سینا، 1405، ج1، ص205). به این ترتیب ابن سینا، که تغیر دفعی را استحاله و تغیر تدریجی را ...
بگو آمده ام سنی ها را بکشم!/ روزی که فرار کردم
دنبال من. این بار به گروه العمری فروخته شده بودم. از وسط راه چشم هایم را بستند. یک ساعتی راه بود، بعد رسیدیم داخل یک پارکینگ. چشم هایم را باز کردند و مرا خواباندند روی زمین، مقداری آب دادند، چاقو را درآوردند و گذاشتند روی گردنم. با خودم گفتم اینها مرا نمی کشند چون پای پول در میان است. بازهم مرا خواهند فروخت، تنها می خواستند مرا اذیت کنند. بردنم داخل اتاق، 20 دقیقه بعد یک جرثقیل آمد و مرا با آن بردند ...
اگر مجروح رسد، مرهم بسازیم- مختار مسعود*
نوین اطلاعاتی، این شکاف را با از بین بردن مرزهای جغرافیایی و دگرگون سازی اعتبار ها افزایش داده هست. رییس جمهوری هفته گذشته به ریشه یابی حوادث موخر کشور پرداخت و با عنوان اینکه ریشه مشکلات، فاصله مدیران با نسل جوان است اظهار کرد: امروز آنطوری که ما می اندیشیم با آنچه جوانان می اندیشند متمایز هست. امروز نگاه جوانان به دنیا و زندگی با نگاه ما فرق می کند و این اشکال بنیادی هست که باید آن را حل ...
عادت های نویسندگی افسانه شعبان نژاد/ هنوز خردسال مانده ام
شعری که گفتم سوم دبستان بودم؛ در آن زمان با خانواده به مشهد رفته بودیم چون برف شدیدی می بارید خانواده به زیارت رفتند و مرا با خود نبردند. در اتاق نشسته بودم که حس خاصی به من دست داد و روی ورق روزنامه چیزی نوشتم که بعدها فهمیدم نامش شعر است. همین طور ادامه دادم. در دوره راهنمایی هم شعر و داستان می نوشتم و آنها را تصویرگری می کردم و به شکل کتاب درمی آوردم. در آن زمان معلمی داشتیم به نام خانم فنایی که ...
گلایه، تاسف و حسرت از سوی قهرمان اسنوکر
...> برای من اینکه بخواهم به کشور دیگری بروم و با ملیت آنها بازی کنم، خیلی راحت است. 15 ساله بودم که قطر به من گفت به اینجا بیا و برای ما بازی کن. امارات همین الان مرا می خواهد یا اینکه حتی از عربستان هم پیشنهاد داشتم. واقعا پول خیلی خوبی هم به من می دادند؛ اما خیلی بیشتر از آن را می توانستم از تور حرفه ای به دست بیاورم. به همین خاطر هیچ وقت فکر نمی کردم که با حضور در تور حرفه ای هم نتوانم اسپانسر ...
در خانه زن دوم پدرم دوربین نصب کردم و راز شوم او را به دادگاه خوی بردم و ..!
شد و با یک حرف، خواسته پسرانش را تغییر داد. علی می گوید: هشت ماه از زندانی Prisoner شدن مریم گذشته و حکم قصاص در آستانه اجرا بود که مادرم مرا صدا کرد و گفت مریم را به خاطر خدا ببخش. او اشتباه بزرگی انجام داد اما بخشش، سنت پیامبر(ص) است. من هم گفتم چشم مادر؛ حرف شما را روی چشمم می گذارم. درست روز بعد، مادر علی در حالی که هیچ بیماری خاصی نداشت جان باخت تا بخشش، آخرین وصیتش باشد. ...
از تبار راستان و رادمردان
دفعه اینجا بوده ام. چون که از کتاب ها، از لهجه ها و از هر نوع تصویرها، من ایران را مثل اینکه پیش چشم خود می بینم، و خوشبختانه من حالا حقیقتاً پیش چشم خود می بینم! دو سه روز زیاده نیست که من در ایران هستم اما من مهمان نوازی و دوستی و همکاری دانشمندان ایران را حس کردم. در ایران یک ضرب المثل مشهور است: دوستی با مردم دانا نکوست. اینکه درست است، به غیر از این، سرزمین ایران از هر طرف قشنگ است ...
مجوز هم بگیریم ول شده می مانیم!/عاشقِ صدایِ بنان و مایکل جکسون ایم
بهتان دست می داد؟ چون کار موزیکال است و موسیقی هم جزو کاراکترها محسوب می شود. حسن زاده: دقیقا. چون خودمان هم این اتفاق را دوست داشتیم و خواستیم دستی در این نمایش مثل نقش بازی کردن داشته باشیم. در دور قبلی اجرا این نقش بازی کردن کمی کمتر بود اما در سری جدید اجرا افشین ایده های جدیدتری داد که ما بیشتر بازی کنیم و ما هم استقبال کردیم. بهرحال یک روش دیگری برای بروز دادن خودمان بود که دوست ...
اردوگاه ما، جهنمی بود در دل عراق!
اردوگاه مجاور ما چه می گذرد و احیانا از دوستان و همشهری هایمان، چه کسانی آنجا هستند. یک روز در حالی که در محوطه اردوگاه بودیم یکی از بچه های اردوگاه مجاور که مرا دید دست تکان داد، من اصلا او را نشناختم و در دل گفتم شاید همینطور و از روی دلتنگی دست تکان می دهد. این موضوع گذشت تا اینکه یک روز یکی از رزمندگانی که به درمانگاه رفته بود در برگشت یادداشتی که روی زرورق نوشته شده بود به من داد، تعجب کردم ...
ستارگان مجازی (دوشنبه 25 دی 96)
خلاصه مطالب امروز: روبان مشکی را ببینیم یا خنده بازار را؟! اقدام هنرمندان برای همدردی با مردم ایران آیا برای رفع فیلترینگ تلگرام باید خوشحالی کرد؟ کلپچ چیست!؟ احمد ایراندوست نوشته: نه به اون روبان مشکی عزا و نه به پخش خنده بازار و سریال لیسانسه ها ...کلا تلویزیون تو یه فضای دیگه است بابا یکی شوهر ..یکی پسرش و یکی باباش و یکی خواهر ش رو از دست داده یه کم حرمت ...
حافظ گمنام اصفهان
حدیث از گفته کمال دلیلی بیاورم: گر برکنم دل از تو و بردارم از تو مهر آن مهر بر که افکنم آن دل کجا برم؟ بیت کمال در مقطع غزلی است از او که مطلعش این است: جان را چو نیست وصل تو حاصل کجا برم دل را که شد ز درد تو غافل کجا برم؟ (دیوان : 776) البته شادروان بهار اعتقاد داشتند که کمال خود این بیت شعر را از مسعود سعد سلمان با تصرف، تضمین کرده است. ...
به مناسبت فرا رسیدن روز جهانی خنده/ خنده بر هر درد بی درمان دواست
شفقنا- طفلی به نام شادی دیری است گم شده است با چشم های روشن براق با گیسویی بلند به بالای آرزو هرکس از او نشانی دارد ما را کند خبر این هم نشان ما: یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر شفیعی _کدکنی *** در سراسر جهان در شهرهای خاکستری مردمانی زندگی می کنند که با چشمانی غم گرفته جهان را می پایند واندوهناک خاطرات قدیمی روز ها را پشت سر می گذارند ...
زیباترین حکایت های بهلول
جواهرات داشتم از بیم سارقین آنها را به دکان عطاری به امانت سپردم و پس از چند روز که مطالبه آن امانت را از شخص عطار نمودم به من ناسزا گفت و مرا فردی دیوانه خطاب نمود. بهلول گفت: غم مخور. من امانت تو را به آسانی از آن مرد عطار پس خواهم گرفت. آنگاه نشانی آن عطار را سوال نمود و چون او را شناخت به آن مرد غریب گفت: من فردا فلان ساعت نزد آن عطار هستم تو در همان ساعت که معین می کنم به دکان آن مرد بیا و ...
راهی که من رفتم فقط برای رضای خداوند بود
.... همسر عزیزم، امیدوارم که مرا ببخشایی و حلالم کنی که اگر در زندگی که داشتیم نتوانستم حاجت و خواسته هایت را برآورده کنم و بر تو سخت گذشت، مراعفو کنی و اگر بدخلقی و برایت ناراحتی درست کردم از من راضی باش فقط به خاطر خداوند. و در مرگ من امیدوارم که هرگز اشکی نریزی و چون زینب(ع) پر خروش و استوار باشی و پیام شهیدان را به زندگان برسان و فرزندانم را طوری تربیت کن که غم نبودن پدر نخورند و چون زینب ...
فوت و فن نامه نوشتن به استاد در برگه امتحانی!
اطلاعات دانشجویی اولویت دارد و می توان با یک نوشتن نامه بخش بزرگی از نقص سواد و دانسته ها را جبران کرد. بعضی درس های بیهوده را باید به هر قیمتی پاس کرد مهدی دانشجوی سابق و یزدی رشته کامپیوتر است که حالا بعد از چند سال دانشجویی امروز برای خودش معلم شده است و تاکید می کند که نام فامیلش را ننویسیم. چون ممکن است این مطلب به دست دانش آموزانش برسد. مهدی میان هم دوره ای هایش در ...
برگزیده زیباترین اشعار فاضل نظری
ننشسته ست غباری به مزارم ای کشتی جان! حوصله کن می رسد آن روز روزی که تو را نیز به دریا بسپارم نفرین گل سرخ بر این شرم که نگذاشت یک بار به پیراهن تو بوسه بکارم ای بغض فرو خفته مرا مرد نگه دار تا دست خداحافظی اش را بفشارم بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست آه! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در ...
امین امام، امید مردم
مباد در این چمن چو درآید خزان به یغمایی/ رهش به سرو سهی قامت بلند مباد در آن بساط که حسن تو جلوه آغازد/ مجال طعنه بدبین و بدپسند مباد هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند/ بر آتش تو بجز جان او سپند مباد شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی/ که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد./9314/ی 703/س حجت الاسلام والمسلمین ابوالقاسم یعقوبی، نماینده ولی فقیه در خراسان ...
فیلسوف زندگی
گسترش یافته است، آزرده شدند و این را انصراف و عدول از قول قبلی دانستند. آنها فکر می کردند و البته هنوز هم فکر می کنند که غرب و تجدد محدود در سیاست و سلطه امریکا و انگلیس و روس است اما فرهنگ و علم و تکنولوژی پدید آمده در جهان غربی جهانی و بشری است و ... گروه کثیری هم که نمی توانستند بشنوند کسی بالای چشم دموکراسی و لیبرالیسم و سوسیالیسم و ... ابرو بگوید گفته های مرا کفر تلقی کردند و سزای آن را ...
پرده برداری از نسخه خطی بی بدیل+ تصاویر/بی مهری میراث فرهنگی
بخیل بد گمان این جهان چون مفلسان روز حساب از منعمان اللّهُمَّ اغفِر رَمَزاتِ الاَلحاظِ یا الهی بی رضایت گر زبان و چشم و دل زشت گوید یا ببیند یا رود جایی، مهل و سَقَطاتِ الاَلفاظِ و هَفَواتِ الّسان و شَهَواتِ الجنان کتبهُ عبد القادر الحسینی نسخۀ خطّی بی بدیل پرده برداری شده از نفایس کتابخانۀ استاد علامه جعفر سلطان القرّایی است. پرده برداری از این ...
همدردی مهاجرین افغانستانی با ملت ایران در پی سانحه دردناک سانچی
حادثه شریک دانست. بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد این نخستین بار نیست در حوادث تلخ شاهد همدردی و غم شریکی دو ملت ایران و افغانستان هستیم، این صحنه های برادری بارها و بارها تکرار شده و این بار نیز مهاجرین افغانستانی در غم از دست دادن خواهر و برادران ایرانی خود در سانچی به سوگ نشسته اند. انتهای پیام/ ...
اسم های بامسمّا/ نگاهی به رمان آریا موسی اکرمی
فرهنگ امروز/ محمد عالی زاده: رمان آریا نوشته دکتر موسی اکرمی که در سال 1395 از سوی انتشارات نگاه منتشر شده است، داستان پسری به نام آریاست که در پی یافتن هویت خانوادگی خود از شهر به روستا سفر می کند و در این میان اتفاقاتی برایش رخ می دهد. داستان از این قرار است که آریا (مختار) دو نام دارد؛ نامی که از پدر و مادرش به عنوان هویت دارد (مختار) و نامی که برای اصالت خانوادگی اش یا فرهنگ ایرانی ...
باید خوراک معنوی جامعه را تأمین کرد
و بلوچستان و زابل اجرا کردیم - اجرا کنیم. قرار بر این بود که نمایش در تمام شهرستان ها اجرا شود و بعد اجرای نمایش در خود تهران باشد که متاسفانه با تمارض یکی از بازیگران من که متاسفانه باید بگویم که خیلی عمل غیرحرفه ای بود این نمایش متوقف شد. هیچ وقت سعی نکردید جایگزینش کنید؟ مسعود رایگان: خیر؛ چون باز دوباره فرایند تولیدش از اول شروع می شود، یعنی اینکه دوباره ما باید به نقطه صفر ...
همچون دو یار دبستانی؛ یادی از زنده یاد مشفق کاشانی در سالروز درگذشتش
درگاه و به بی گاه گذشت جان علوی به سراپرده میعاد نهاد تکیه بر ذکر توکلت علی الله گذشت یوسف مصر ملاحت به بُن چاه چه دید؟ که به بال طلب از پنجره ماه گذشت تا به سرمنزل عنقا رسد از جذبه عشق آفتابی شد و از بام سحرگاه گذشت کاروان سخن پارسی از دشت جنون دستش از دامن او گشت چو کوتاه، گذشت اشک حسرت ز فراقش به دل و دیده من شعله ای بود که از خاطر جانکاه گذشت *** قصه عشق و جوانمردی و ایثار و صفاست آنچه از نام بلند تو در افواه گذشت (مشفق کاشانی) ...
اندر احوال نامزد ایرانی جایزه نوبل
از از نامه هایش گفته است که 13 ژانویه امسال درست 101 ساله می شوم. 13 ژانویه برابر می شود با 23 دی ماه. جمالزاده 105 سال عمر کرد و در تمام این سال ها پیوسته مشغول خواندن و نوشتن و اندیشیدن و خلاصه، طرح نو درانداختن بود. چنین عمری شاید در مقایسه با عمر نه چندان طولانی امروزی ها عجیب باشد و عجیب تر روحیه و تلاشگری این مرد بوده است. مثلا در همان 101 سالگی می گوید: خیلی حال آزاردهنده ندارم و باز می ...
طبق درس هایی که خوانده اید رفتار معصوم حجت است یا آن اعرابی؟/ انحراف بزرگ تر تفکیک اقوال رسول خدا به قول ...
است) مرا حفظ فرماید. لازم به ذکر است که گفتن حق و مشورت در عدالت در همه جا خصوصا در همه حکومت ها در طول تاریخ لازم و ضروری است، اما در باب معصوم(ع) چند نکته درخور توجه است: 1) گفتن حق و مشورت در عدالت به خودی خود خوب است لکن نقد به معصوم زمانی مطرح می شود که حقی ترک و عدالتی فروگذار شود که این در باب معصوم محال است. 2) امیرالمؤمنین(ع) این جملات را در جامعه ای ...