سایر منابع:
سایر خبرها
مشکلات 4 درصدی ها چیست؟
با تحصیلات بالا دنبال کار می گردند اما پیدا نمی کنند. حتی برای کارگری هم کار پیدا نمی شود؛ چراکه ساختمان سازی خوابیده است. من پیش از این مغازه دار بودم اما ورشکست شدم و حالا دست فروشی می کنم. مسئولین ما کاری برای مردم نمی کنند. علی تا سوم راهنمایی درس خوانده و دارای شغل آزاد است. او هم معتقد است مشکلات مردم بیشتر مالی و اقتصادی است. دو مرد دیگر هم همچون چند نفر قبلی بدون ...
افشاگری بازیگر معروف مرد از زندگی خصوصی اش با خانم بازیگر/عکس
را انجام داد و گوش نکرد با این که پرستار 24 ساعته هم برای نگهداری دخترمان داشتیم و پنجشنبه ها شب پرستار به خانه می رفت و جمعه بر می گشت اما او برای همین چند ساعت نبود پرستار هم اعصاب نگهداری فرزندمان را نداشت و فرزندمان را کتک می زد. بعضی اوقات متوجه می شدم که فرزندمان حال دیگری دارد اما نمی دانستم چنین کاری می کند اما روزی که من این موضوع را با چشم خود دیدم تصمیم گرفتم که فرزندم را نجات دهم ...
بازیگری که دوست داشت در ابد و یک روز بازی کند
خواستم سینما بخوانم اما آن سالی که من کنکور دادم سوره، سینما نگرفت. شکیبا درباره رمان هایی که خوانده است، بیان کرد: کیمیاگر را از کتاب های پدرم و کوری را از کتاب های مادرم خواندم. برادرم هم برایم کیهان بچه ها می گرفت و خیلی دوست داشتم. بازیگر هلن درباره اینکه در آن دوران ویدئو داشتند یا خیر، پاسخ داد: اوایل خیر. از فامیل ها قرض می گرفتیم و پنهانی به خانه می بردیم. خانواده ما فیلم ...
شهادت روی جاده گیلی گادر با 14 گلوله
برای پیدا کردن پدر همراه مادرم به بندرعباس رفتیم. البته چیز زیادی از این خاطره به یاد ندارم، اما بنده خدا مادرم خیلی این در و آن در زده بود تا بابا را پیدا کند. ما بعد از این دیدار به تهران برگشتیم و پدرم مجبور بود تا حوالی پیروزی انقلاب، غم غربت را تحمل کند. خود بابا از دوران حضورش در بندرعباس تعریف می کرد: برای اینکه شناسایی نشم مجبور بودم خیلی شب ها توی تانکر آب بخوابم، یا پشت فرمون ماشینم ...
سخن های خواندنی مادربزرگ و پدربزرگ برتر قصه گوی ایران + تصویر
دریادل در بیستمین دوره جشنواره قصه گویی عنوان برترین پدربزرگ قصه گوی ایران را از آن خود کرد، دریادل که با لهجه شیرین و محبوب آذری حرف می گوید اهل شهرستان خوی هست و جدای از قصه گویی سال ها تجربه نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر را هم در کارنامه دارد. آقای دریادل شما متولد چه سالی هستید؟ من متولد سال 1332 و الان 64 ساله هستم. چند تا فرزند دارید؟ .. ...
صحبت های دختر 18ساله فراری
.... در مسیر مدرسه ام چند موادفروش بودند که هر موقع از جلو خانه شان رد می شدم، چند مصرف کننده مواد مخدر یا در حال تزریق بودند یا مواد می کشیدند. این شرایط روی پسر خاله ام اثر گذاشته بود و او نیز مثل دیگر جوانان محله به شیشه معتاد شده بود. متاسفانه رابطه من و پسرخاله ام موجب آلوده شدن من هم شد. چگونه با مردان وارد رابطه می شدی؟ بعد از فرار از خانه خاله ام، آواره کوچه و خیابان ...
قهر بر سر مجلس حاج محمود یا حاج منصور !
بار هم برای عروسی. مسئول اعتکاف دانش آموزی یزد بود. از وسط برنامه ها می رفت و می آمد. قرار شد بعد از ایام البیض برویم کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه عقد کنیم. رفته بود پیش حاج آقای آیت اللهی که بیایند برای خواندن خطبهٔ عقد. ایشان گفته بودند: بهتره برید امامزاده! برنامه عوض شد و رفتیم امامزاده جعفر (ع) یزد. پدرم می خواست بعد از عقد داخل امامزاده، جشنی هم در سالن بگیریم. با چرب زبانی های ...
روایت امام سجاد (ع) از علت صبر زینب کبری (س)
تو در کنار فرات کشته خواهد شد، در زمینی که کربلا نام دارد. پس پیامبر فرمود: این بود آنچه مرا به گریه انداخت و محزون ساخت. زینب (س) فرمود: وقتی ابن ملجم - لعنة الله علیه - بر پدرم ضربه زد و اثر شهادت را در چهره او دیدم، به او عرض کردم که ام ایمن برایم این گونه نقل کرده، دوست دارم از شما آن را بشنوم، پدرم فرمود: دخترم این خبر همان گونه است که ام ایمن برایت نقل کرده است. گویا تو و دختران اهل تو را در ...
سلبریتی هایی که از آنجلینا جولی بیزارند
مانند همان کاری که برد پیت با جنیفر آنیستون کرد. وی در مصاحبه با ای بی سی نیوز در این مورد چنین گفته است:" من خانه را برای بازی در یک فیلم ترک کردم و وقتی که من بیرون از خانه بودم نامزد من ازدواج کرده بود و دیگر هیچگاه خبری از او نشنیدم". 6- امل کلونی برد پیت رابطه دوستانه ای با جورج کلونی دارد. این دو بسیار خوش چهره، شیک پوش، ثروتمند و با استعداد هستند اما نباید انتظار داشت ...
روایت پدری که تا مرز شهادت رفت اما شهید نشد تا بماند و فرزندی شهید تربیت کنید / خاطرات آخرین شب حضور رضا ...
مدرسه می رفت. *یک درصد هم امیدمان را از دست ندادیم / لحظه تاریخی حضور رهبر کنار مزار برادرم پس از اظهارات دلنشین مادر، نوبت به برادری می رسد که می خواهد از روز وقوع حادثه بگوید. محمد شفیعی بیان می کند: آن روز سرکار بودم و همکارانم از آتش گرفتن پلاسکو خبر دادند. چند ساعتی گذشت و متوجه شدیم که پلاسکو ریخته است، ظهر به خانه آمدم و وقتی پرسیدم رضا کجاست؟ گفتند که شیفت است، با تلفن ...
جزئیاتی از پیشینهٔ خانهٔ نیما از زبان پسرش/ آیندهٔ خانه نیما بستگی به تصمیم دولت و مردم ایران دارد
چنان آرامگاهی که برای شهریار درست کرده اند را برای نیما می ساختیم. ایده ی من این است که این خانه حتماً باید تبدیل به موزه شود. اما مگر یوش کمتر از این خانه بود؟ یوش هم همین بلا را سرش آوردند. خانه مرا غصب کردند. عده ای تبانی کردند و در غیاب من؛ نیمه شب با همراهی کسانی که در یوش با پول خریده بودندشان، در را شکستند و هر چه داشتم به تاراج بردند و چند روز بعد میراث فرهنگی روی خانه دست گذاشت و خانه را ...
نورافکن: با استقلال قهرمان می شوم بعد می روم
بازیکن بود و می خواست با یارگیری مرا هم آزاد کند تا به شارلروا بروم. من حتی به باشگاه گفته بودم حاضرم برای دریافت رضایت نامه رقم قابل توجهی هم به استقلال بدهم چون این ترانسفر شدن خیلی برایم اهمیت داشت ولی باز هم همه چیز به شفر مربوط می شد . با سرمربی تیم حرف نزدی؟ - با او هم صحبت کردم و اتفاقا گفت که هیچ مانعی برای انتقال من درست نمی کند و می خواهد من پیشرفت کنم چون خوب شرایط روحی ...
فرار نوعروس از مسافرخانه / شوهرم با یک دختر دیگر هم ارتباط شوم داشت!
اما چون اطلاع کافی از فوت و فن این کار نداشت، ورشکست کرد و اوضاع مالی اش خیلی بی ریخت شد. مادرم نتوانست با این وضعیت کنار بیاید و طلاق گرفت و دنبال سرنوشت خودش رفت. حدود دو سال از این ماجرا گذشت. پدرم که از نظر روحی خیلی آسیب دیده بود، به پیشنهاد عمه هایم زن دیگری گرفت. متأسفانه نامادری ام چشم دیدن مرا نداشت و اذیتم می کرد. مدتی خانه مادرم رفتم. او هم عصبی تر شده بود و خودش را نفرین می کرد که چرا ...
نویسنده باید از خواننده جلوتر باشد
و گفت: آقا فورا می آید. یوزف از پله هایی پایین رفت که ظاهرا بیشتر برای مرغ ها ساخته شده بود تا برای آدم ها؛ و بلافاصله دست راست وارد دفتر فنی شد. بعد از کمی انتظار در باز شد. جوانِ منتظر از صدای قدم های محکم روی پلکان چوبی و از طرز باز شدن در آقا را فورا شناخت. ظاهر آقا فقط تأییدی بود بر اطمینان اولیه، چون واردشونده کسی نبود جز شخص توبلر، آقای خانه؛ جناب مهندس توبلر. نگاه برافروخته ای ...
اهمیت بازی برای کودکان، حتما بخوانید
بسیاری از ما والدین، برای ابراز حس والدینی و تمام کردن حقوق وابسته به آن، به اشتباه گمان می کنیم وقتی پدر و مادر خوبی هستیم که بتوانیم تمامی نیازهای فرزندانمان را برآورده سازیم و او را مجهز به آخرین اسباب آسایش کنیم که در این میان، تهیه اسباب بازی های به روز و مدرن، یکی از مهم ترین دغدغه های ذهنی والدینی می شود.ای درددل مادری نشسته بودم، او می گفت: هیچ اسباب بازی ، نظر کودک مرا به خود جلب نمی کند ...
رونمایی رسمی از هویت واقعی ابراهیم رها
نثری مجزا، قلم، دیدگاه و حتی اهدافی مجزا داشتند. به همین دلیل به عنوان شخصیت های نوشتاری مجزا جا افتادند و قابل اختلاط نبودند. خوشبختانه با چند تا از آن اسم ها از سال 90 به بعد چیزی ننوشتم و از تندباد فضای سایبری مصون ماندند و هویت اصلی نویسنده فاش نشد. ولی ابراهیم رها چون کماکان ادامه پیدا کرد و مخاطبان پیگیرش بودند با گسترش فضای سایبری نقاب زورو به قول شما بالاخره - و البته تأکید کنم که متأسفانه ...
سینما پارادیزوی
نیم قرن از زندگی ام را با فوتبال گذرانده ام اما به من نگویید که چند تا قهرمانی داری، چند تا گل زده ای، چند تا کاپ گرفته ای، این ها را شاید دقیق خاطرم نباشد اما این یادم هست که در این نیم قرن فوتبالم حتی یک جلسه غیبت در تمرینات نداشته ام. این برایم مهم است. این که تلاش کرده ام. این یکی از شعارهای اساسی زندگی من است: تلاش ! من می خواستم قهرمانِ تلاش هایم باشم تا قهرمان فوتبال. پس، وقتی از تلاقی عشق و مرگ می گویم، یعنی مرگی که زندگی هم تویش هست. زندگی ای که مرگ هم تویش هست. تلاش هم تویش هست. تنها وقتی که عاشق هستی، زندگی تقدس دارد و دوقلوی مرگ و عشق، دو امر متضاد اما همراه اند. ...
رفتارهایی که نمی پسندید برای همسر هم نپسندید!
مرتّباً اشتباه می کرد. در واقع تذکّراتی که می داد بجا و صحیح نبود. یک روز که مشغول پارک دوبل بودم گفت: نرو، نرو! با این فرمان بری، رفتن تو جوی آب. من که با آینه بغل به اوضاع مسلّط بودم، در همان حال توقّف کردم، از ماشین پیاده شدم و به او گفتم پشت فرمان بنشیند. وقتی نشست، گفتم: قبل از حرکت خوب نگاه کن! الآن زاویه دیدت فرقی نکرده؟ فکر می کنی اگر با همین فرمان برم در جوی آب می افتم؟ خوب ...
پدرم وصیت کرد با لباس سپاه دفن شود + عکس
من خبر دهید. وی ادامه داد: مادرم به همراه برادرم به بندر عباس رفت تا خبری از پدرم به دست آورد. روزهای سختی را در آن دوران گذراندیم. به خاطر دارم که مادرم با پرده دوزی مخارج زندگی مان را تامین می کرد. دختر شهید استاد مرتضی تصریح کرد: اواخر پیروزی انقلاب، پس از دو سال پدرم به خانه آمد. در همین ایام دانش آموزان با شعار مرگ بر شاه به خیابان ها آمده بودند که مورد ضرب و شتم ...
افشاگری بازیگر مرد سینما از زندگی شخصی اش با لادن طباطبایی
می توانستند بازی کنند آن ها هم در حال فوت یکی پس از دیگری هستند. این مرگ و میرها به خاطر فشار ناشی از وضعیت بیکاری است که کسی نمی داند. کسی که مدتها بازی کرده اند کنار گذاشته می شوند و از بازیگران جدید در فیلم ها استفاده می کنند. بازیگران خانم را در فیلم ها بازی می دهند، بعد از دو تا سه فیلم این افراد احساس بازیگری می کنند و بعد کنار گذاشته می شوند. این افراد برای این که اسمشان روی زبان ...
شیرین کاری 20 دقیقه ای و دلار 4650 تومانی / دست دولت در جیب مردم / بنزین خانوار به جای بنزین خودرو/ ...
از این عوامل هستند. هادی قوامی با اشاره به تحولات ارزی ماه های اخیر و افزایش نرخ دلار اظهار کرد: این موضوع چند دلیل دارد؛ اول آنکه عمدتا تقاضا و عرضه ارز در اختیار دولت بوده و بیشترین تقاضا در این دو بعد دست خود دولت است. عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با بیان اینکه در بودجه ها ارز به عنوان یک منبع درآمد محسوب می شود، تصریح کرد: نرخ محاسباتی ارز در بودجه سال 96، 3 هزار و 300 تومان ...
روایت کارتن خوابی که فوق لیسانس از آلمان دارد
دامادهایمان) را از دست دادم و تصمیم گرفتم ایران را ترک کنم، حتی نامزد هم داشتم، اما نامزدی را به هم زدم و از ایران خارج شدم . تصمیم گرفتم به آلمان بروم. در آن زمان یعنی سال 72 در سفارتخانه آلمان، ویزا می فروختند و اصلا به همین خاطر هم بود که آلمان را انتخاب کردم، 185 هزار تومان دادم ویزای آلمان را خریدم، یعنی پول و پاسپورت را به آقایی دادم و بعد از 20دقیقه او از سفارتخانه بیرون آمد و ...
دوم بهمن 57 برگ زرینی در تاریخ حماسه آفرینی های مردم ارومیه
خشم بدنشان می لرزید، اول خیال کردم از ترس اینطور شده اند اما خطاب به من گفتند: حاج آقا چرا دستور تیراندازی نمی دهید و گفتم نیازی به دستور نیست بزنید. سربازها که حرف مرا شنیدند فوری روی تانک و اطراف آن را خالی کردند و ما تانک را به رگبار بستیم؛ از پایین چند نفر از دوستان بر روی تانک اولی کوکتل مولوتوف انداختند و تانک بلافاصله آتش گرفت. لوله ی تانک که قبلا به سمت ما و مسجد نشانه رفته بود، بی ...
تخبه جوان کردستانی که دستفروش شده است+ تصاویر
به رویش بسته شد و راهی برای پیدا کردن کار پیدا نکرد، ناچار شد دستفروشی کند؛ زیرا پدر ناتوان و از کارافتاده شده است و او باید چرخ زندگی خانواده را بچرخاند. همسرش با هزار امید سال قبل به خانه او آمده است و نباید او را ناامید کند و این ها مثل یک کوه روی دوش او سنگینی می کند و به همین دلیل باید تلاش کند. پویا می گوید: دانشجوی دانشگاه دولتی بهشهر بودم و بعد از کارشناسی ارشد در مقطع دکترا ...
آواهای یک شهر
پدرم سر به بیرون برد و به شنیدن آواز او ایستاد. من هم که هشت یا نه سال بیشتر نداشتم، از سر کنجکاوی کنار آن ها رفتم. مادرم که مرا با دست گرفته بود کمک کرد تا سر به بیرون ببرم و دختر آوازخوان را از دور ببینم. قامتی نازک و بلند و چهر ه ای بسیار زیبا داشت، پیراهنش به رنگ آبی نیلگون بود و روسری اش به رنگ بنفش، همراه با چند دختر و پسر جوان پیاده اسب ها را هدایت می کرد. می گفتند او همیشه با اسب ها می ...
واقعه ی تصویری که موضوع رسانه های بیگانه گردید/ روایت جدال آقا معلم با فوت برای تهیه مایحتاج محصلین
های متفاوت حضور یافتم و در مجموع، شش ماه را در سال های 63 تا 64 در نقاط عملیاتی گذراندم و به سبب بمباران شیمیایی مریوان توسط عراق مجروح گردیدم. *مجروح شیمیایی هستم شیمیایی شدنم در حالی اتفاق افتاد که بنده در روستای نجمار در منزل دایی مادرم بودم که این منطقه توسط عراق بمباران شیمیایی گردید و بعد از انتهاء جنگ تحمیلی با توجه به تشکیل پرونده پزشکی در کمیسیون ذی ربط رد گردیدم و ...
هوتن شکیبا بازی کدام بازیگران زن را می پسندد؟
احتمالاً بالای 500 بار گوشش دادم. در سنندج در دبیرستان تئاتر بازی می کردی؟ از چهارم ابتدایی بازی ام شروع شد. من خیلی کمرو بودم اما خیلی دوست داشتم. چطور با کم رویی وارد تئاتر شدی؟ به اجبار. یادم است معلم کلاس چهارم، آقای قمری یک روز سر کلاس آمد و گفت که چه کسی برای دهه فجر برنامه دارد. آن زمان فعالیت های فرهنگی یک هفته در ایام فجر بود. چند نفری دست بلند کردند ...
شناسایی شاکیان تازه در پرونده شکارچی بانوان
قاضی بخشوده، بازپرس شعبه هفتم دادسرای جنایی وارد عمل گردیدند اما ارزیابی ها نشان می داد خودرویی که مرد شیطان صفت در اختیار داشت مسروقه بوده هست. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد مأمورین گشت پلیس آگاهی تهران در محدوده اتابک به یک خودروی پراید که داخل کوچه ای توقف کرده بود، مشکوک گردیدند. داخل ماشین زن جوانی با راننده درگیر شده بود و راننده به محض رویت خودروی پلیس پایش را روی گاز گذاشت و ...
شهیدی که با روضه حضرت زینب (س) دلش آسمانی می شد
سالم و سلامت باشند تا محمدباقر رهرو راه پدر و عصای دست مادربزرگش باشد و طوری رفتار کند که غم فرزند را از دل مادربزرگش از بین ببرد. از وقتی زندگی ما با شهید شروع شد با اینکه خیلی به خاطر مشغله کاری خسته بود ولی خستگی را پشت در خانه می گذاشت و وارد منزل می شد. بسیار با متانت و آرام صحبت می کرد. شبی که می خواست به سوریه برود خیلی نگران بودم، انگار سفر آخرش با سفر اولش فرق می کرد به من گفت ...