سایر منابع:
سایر خبرها
طعم گس فقر زیر خرمالوهای کن
: برای مجازهاست! آنها که کارت دارند و شناسنامه. حرف های علی محمد تمام نشده، مرد دیگری که خودش را باختر می نامد، می پرد وسط حرف هایش، می خواهد داستان زنی را تعریف کند که چند وقت پیش از آلونک بالای پشت بام، روی زمین پرت شده! می گوید: حامله بود، سرش گیج رفت و افتاد. خانه شان 3 طبقه داشت، ولی یک نیم طبقه نصفه و نیمه بالای ساختمان ساخته بودند بدون هیچ در و پیکری! همان وقت موتور ...
نوشتن احادیث ائمه(ع) به من انگیزه می دهد/حس منفی تأثیر بسزایی در نوشتن خط دارد
کردن هنرجویان خود با این سبک هستند، لذا همگی در این زمینه با مشکل مواجه اند، زیرا مستقیما زیر نظر اساتید آن دوره نیستند و این سبک در طی زمان دچار تغییر و تحول شده است. ذوالریاستین در خصوص اساتیدی که از آنها خوشنویسی را فراگرفت، افزود: در شیراز زیر نظر پدرم و استاد حمید دیرین، خوشنویسی را یاد گرفتم و بعد از ازدواج نیز به مشهد آمدم و توفیق سه سال بهره گیری از محضر اساتیدی همچون محمدکریم ...
رسم پروانگی ...
معاش خانواده بیرون از خانه مشغول به کارگری شد. کارگری بر سر زمین های کشاورزی محصولاتی که در منطقه ما کشت می شد. مادر با تمام قدرت به کار خود ادامه می داد و تمام درآمد خود را برای درمان پدر و تحصیل و خوراک بچه هایش که قد و نیم قد بودیم هزینه می کرد. هر چند که این درآمد اندک برای اداره زندگی ما کافی نبود، اما خدا را شاکر بودیم که پدر کنار مان است خانواده ما حفظ شده بود. ناجی روزهای سخت ...
محاکمه پسر 16 ساله به خاطر قتل پدر و مادر
. همین موضوع سبب شد تا خانواده ام از من بخواهند رابطه ام را با مهدی قطع کنم. البته مهدی مشکل دیگری هم داشت و آن اینکه مدام با پدر و مادرش دعوا داشت. او خیلی وقت ها از پدرش کتک می خورد و در این باره با من درد و دل می کرد. با این وجود من ترجیح دادم به جای گوش دادن به حرف پدر و مادرم دوستی ام را با مهدی ادامه بدهم. یک روز که به خانه مهدی رفته بودم مادرم با خانه آنها تماس گرفت و به مادر مهدی گفت ...
اعتیاد و بیکاری منشاء زباله گردی در دومین شهر بزرگ هرمزگان
بودم علیرغم شغل آزاد باز هم کار می کردم و حقوق خوبی می گرفتم در سن 18 سالگی ازدواج کردم بعد از گذشت 14سال از شروع زندگی همسرم در جریان کارهایم نبود و نمی دانست چه کار می کنم ولی بعد از گذشت یک سال متوجه شد و از همان لحظه دم ناسازگاری و اختلافات خانوادگی شروع شد. این مرد گفت: پنج فرزند دارم و من یک معتاد تمام عیار که حال و حوصله هیچ کاری نداشتم، زنم هم قهر کرده و با بچه ام به خانه پدرش رفت ...
جشن تولد مرگ روی آب
موقع خیلی پیگیرش نشدم؛ ولی بعد پرس و جو کردم و فهمیدم که اسم کشتی سانچی بوده و همه آنهایی که در آن بودند، کشته شدند. همانجا نام ها را به شرکت نفتکش ایمیل کردم و خواستم پیاده ام کنند. پدرم هم که آنجا کار می کند، با موافقت این شرکت، چند روزی به چین رفت و از نزدیک شاهد غرق شدن کشتی بود. آرزوهای بر باد رفته خانه ای که قرار بود تا دو ماه دیگر، صدای ونگونگ آرسن در آن طنین بیندازد، پُر ...
زندگی دختر هتلدار ثروتمند مشهدی/ پدرو مادرم معتاد بودند ، مرا هم به یک معتاد شیاد شوهر دادند
آفتاب نیوز : پدرم یکی از ثروتمندترین افراد مشهد است و درآمد زیادی دارد ولی از زمانی که به خاطر دارم پدر و مادرم مواد مخدر مصرف می کنند. آن زمان که وارد مدرسه ابتدایی شدم آن ها ماده ای سیاه رنگ به نام تریاک مصرف می کردند. ولی پدرم مدام برای سرکشی از مراکز تجاری اش بیرون می رفت و بیشتر اوقات را نیز در دفتر هتل بزرگ اش می گذراند. هنوز مقطع ابتدایی را تمام نکرده بودم که فهمیدم نوع ...
صبر زینب(س)، بهترین الگوی پرستاران
. پدر موافق ادامه تحصیل نبود و مدام می گفت دختر تا کلاس ششم درس بخواند کافی است و بقیه اش اضافی، اما من دوری از کتاب را تاب نمی آوردم و از طرف دیگر دوست نداشتم مقابل پدر بایستم و حرف روی حرف اش بزنم. با مادر صحبت کردم و قرار شد او با پدرم حرف بزند و تا زمان راضی شدن پدر، من در خانه خواهرانم به درس خواندن ادامه بدهم و البته همین طور نیز شد. چند ماهی گذشت و با واسطه مادرم به خانه ...
دانشجوی پسر با نیت شومی لباس زنانه پوشید اما!
از نگاه کردن به جنس مخالف وحشت داشتم. این شرایط درحالی برایم به یک عادت تبدیل شده بود که دیگر در رشته کارشناسی حقوق تحصیل می کردم وهمواره به خاطر رفتارهای غیرمتعارفم در کلاس های مختلط مورد سرزنش و تمسخر دوستانم قرار می گرفتم. از سوی دیگر خیلی دوست داشتم پس از پایان تحصیلات دانشگاهی ازدواج کنم، اما وقتی پدر و مادرم مرا کودک قلمداد می کردند و به طور غیرمستقیم عنوان می کردند که باید در سنی ازدواج کنم ...
عروسک گردان لقمه کیست؟
دیپلم ریاضی را هم همانجا گرفتم. اما علاقه ام به تئاتر از سال های کودکی بود، زمانی که پدرم در قوچان کارگردانی تئاتر انجام می داد. یادم هست که آن زمان روی صحنه می رفتم و وسایل روی صحنه را هم خیلی دوست داشتم، آن زمان برایم بیشتر حضور داشتن در این جمع مهم بود. بعدها هم کسانی که در نمایش ها می شناختم، از تئاتری های حرفه ای قوچان شدند. اولین باری که روی صحنه تئاتر رفتم اولین باری که روی ...
همراه با زیباترین و جذاب ترین بانوی کاخ سفید ! + عکس ها
درسال 2017 را در ماه اکتبر می داند که تصمیم گرفت به سخنان “ایوانا ترامپ” همسر اول رئیس جمهور پاسخ دهد. ایوانا گفته بود که ملانیا به رابطه ی میان او و رئیس جمهور حسادت میکند. ایوانا به شوخی خودش را “بانوی اول” نامید، زیرا همسر اول ترامپ بوده است. ملانیا در بیانیه ی تندوتیزی به او پاسخ داد: “خانم ترامپ کاخ سفید رابه خانه ای آسان برای بارون و رئیس جمهور تبدیل کرده است. او زندگی در واشنگتن را دوست ...
از بی خوابی های شبانه تا لحظات ناب عاشقی/ از کودکی عاشق پرستاری بودم
کنون در وجود او نهادینه شده است و اکنون نیز در حرفه پرستاری به فعالیت خود ادامه می دهد. فاطمه چاووشی می گوید: از کودکی عاشق پرستاری بودم و اطرافیانم مرا تشویق می کردند که وارد این حرفه شوم همیشه در کودکی لباس پرستاری و دکتری به تن می کردم و مشغول بازی می شدم علاوه بر عشق کودکانه به پرستاری مادرم بسیار در این کار مشوقم بود، اطرافیان به منزل ما می آمدند و می گفتند که رشته پرستاری را انتخاب ...
اعتراف وحشتناک پسر 17 ساله تهرانی به قتل پدر و مادرش
کردیم و جنازه اش را به اتاق طبقه بالا بردیم. محمد گفت: آن روز پدرم به خاطر اینکه دست همکارش زیر دستگاه پرس رفته و خرد شده بود حال خوشی نداشت. به همین خاطر همراه خواهرم از خانه بیرون رفته بودند. وقتی به خانه برگشتند آبمیوه مسموم را به پدرم خوراندم و به دروغ گفتم مادرم به خانه همسایه رفته است. پدرم به خواب رفت و من و مهدی چند ساعت با ماشین در خیابان ها گشتیم. آخر شب بود که به خانه برگشتیم و ...
اعترافات نیلوفر 18 ساله در باند فحشای بابا ؛ همه رابطه هایم قانونی بود نه نامشروع
...، فرصتی پیش آمد که گفت و گویی با این متهم انجام شود، مصاحبه ای که ماحصل آن را در ادامه خواهید خواند: من خانواده ای ندارم. 9 سال است که آن ها تنها دخترشان را از یاد برده اند. من هرچه می کشم از سر خود خواهی و بی اعتنایی آن هاست. الان مادرم پیش شوهرش است و پدرم هم یا خماری می کشد یا در یکی از کوچه های شهر پی مواد برای مصرف روزانه اش می گردد. سال 87 . ...
حامد آهنگرانِ جبهه های سوریه بود + عکس
همیشه برای من خاطره بود قبل از اینکه زن و شوهر باشیم خیلی با هم دوست بودیم خیلی با هم جور و خودمونی بودیم اما در محل کار من که می امد من برایش خانم یعقوبی بودم و ایشان برای من آقای بافنده بود. حامد هیچوقت دکتر نمی رفت همیشه من برایش دارو تجویز و تهیه میکردم دکتر و پرستارش من بودم، جالب است بدانید حامد بافنده از آمپول می ترسید. وی ادامه داد: خاطره ای که در ذهنم باقی مانده ...
زن تنها که به تازگی همسایه ما شده بود به بهانه های مختلف مرا به خانه اش می کشاند تا اینکه زنم فهیمدم و!
رفت چه اشتباهی کرده ام، دوباره حالش بد شد. او می گوید: حتما با این زن و دوستش سر و سری داری که دست بردارت نیستند. بچه را همراه خودش به خانه پدرش برده است و می گوید از من بدش می آید. خانواده خودم نیز مرا طرد کرده اند و مادرم مدام نفرینم می کند. آن زن قبلا یک بار هم به سراغ مادرم رفته بود و با سر و صدا می خواست آبرویشان را ببرد. مانده بودم چه کار کنم. با راهنمایی کارشناس کلانتری30 به مرکز مشاوره پلیس Police آمده ام تا راهی برای نجات زندگی ام پیدا کنم. ...
خطابه حضرت زینب(س) افکار خفته مردم شام را بیدار کرد
الله حسینی گرگانی افزود: شیخ صدوق به اسنادش از احمد بن ابراهیم نقل می کند که گوید در سال 262 هجری قمری بر حکیمه خاتون دختر حضرت جوادالائمه و خواهر امام هادی(ع) وارد شدم و از پشت پرده با وی سخن گفتم و از دینش پرسیدم، امام زمان(ع) را نام برد و از اسم مبارک او را بر زبانش جاری ساخت گفتم: آن مولود کجاست؟ گفت: مستور است. گفتم: پس شیعه به چه کسی مراجعه می کند؟ گفت: به جدّه ی او، مادر امام حسن عسکری(ع ...
شهیدی که 2 بار به شهادت رسید
عالیه رحیمی خواهر شهیدان علی، مهدی و عسگری رحیمی به گفت وگو بنشینم. نکته جالب در خصوص شهدای رحیمی این است که مهدی و عسگری هر دو در یک روز شهید شده و به خاک سپرده شده بودند. مادر شهدا حاج خانم چند فرزند دارید، کمی از خودتان و خانواده تان بگویید. من متولد 1315 هستم و 9 فرزند داشتم. هفت پسر و دو دختر بودند که سه تا از پسرانم در دفاع مقدس به شهادت رسیدند. همسرم کاسب بود و شغل ...
روایتی از مدافع حرم که با دعای همسرش شهید شد
این وعده همسرش شهیدش روزگار را به شکر از این تقدیر الهی می گذراند. در ادامه گفت وگوی تفصیلی تسنیم با همسر شهید مدافع حرم٬ محمدتقی اربابی را می خوانید. تسنیم: چگونه با شهید اربابی آشنا شدید؟ همسر شهید: ما به اصطلاح خانه یکی بودیم و من نوه عمه محمدتقی می شدم. با خواهرش هم دوست بودم و خلاصه این که کاملا یکدیگر را می شناختیم. پدربزرگم عاقد و بزرگ روستا ...
مروری بر صفحات معارفی رسانه ها / شروع ثبت اسم بیمه فعالین قرآنی استان تهران
مستمر می گویند ارتش و سپاه دو بازوی انقلاب می باشند و به طور مستمر از این دو نهاد پشتیبانی داشته هست. در زمان انقلاب ما حتی سیم خاردار هم نداشتیم اما رهبری بعد از انتهاء جنگ به فکر تولید موشک با برد بالا بود. این تصمیم های در زمان های حساس به ذهن چه کسی می رسد. نام نویسی 150هزار نفر در امتحان محافظت و مفاهیم قرآن عنوان خبری دیگری هست که در این صفحه منتشر گردیده هست. طبق این گزارش، امتحان سراسری ...
کشف اختلاس بانکی در روانسر/ شلاق و زندان تاوان تجاوز به دختر دانشجو/ ربودن خانم مهندس برای خواستگاری
بازداشت شد. متهم با انتقال به پلیس آگاهی به ربودن دختر مورد علاقه اش اعتراف کرد و به افسر تحقیق گفت: من دانشجوی مشروطی معماری هستم. معتاد به شیشه بودم و هزینه زندگی ام را پدرم تامین می کرد. به طور اتفاقی در تلگرام با شاکی آشنا شدم که خانم مهندسی بود. به دروغ به او گفتم که مهندسم و شرکت دارم. علاقه ام به او باعث این همه دروغ شد. سرانجام ماجرای دروغ هایم و مهندس نبودنم لو رفت و همه چیز به هم ...
رضا ربع پهلوی به دنبال ترویج جاذبه های جنسی در ایران
سرمایه گذاران در این مورد تردید دارند. او گفته جای تعجب نیست که فساد اداری و ریسک سرمایه گذاری ناشی از تحریم ها و قوانین ایالات متحده بر دغدغه مدیران بیافزاید . رضا پهلوی هم چون مادر و پدرش و عمه اش روابط جنسی بسیار زیادی را تجربه کرده و بر اساس نوشته ها و خاطرات احمد علی انصاری یکی از نزدیکان خانواده پهلوی در سال هایی که ایران و بوده بارها با زنان شوهر دار ارتباط جنسی داشته و حتی در ...
منوچهر اسماعیلی به روایت منوچهر اسماعیلی
...> و "ناخدا خورشید"ی که دوست دارم من عاشق "ناخدا خورشید" ناصر تقوایی هستم. این فیلم زمانی کار شد که صدابرداری همزمان کم کم داشت متداول می شد. من در این فیلم به جای "داریوش ارجمند" به لهجه جنوبی صحبت می کردم. البته من با این لهجه آشنا هستم و از قبل هم که با آقای تقوایی کار می کردم خودش می دانست که خانواده ی همسرم هم بوشهری هستند و پدر خانم من پسر "رییس علی دلواری" بوده به خصوص که در ...
خانم پرستار مشهدی که از یک مرد قصاب تب کنگو گرفت!/می دانستم فوت در یک قدمی ام هست
....او در ادامه می گوید: خانم سیامکی باید می رفت، چون بجز من باید به چند مریض دیگر سر می زد، اما آن شب، بعد از آنکه سراغ دیگر بیمارانش رفت، دو مرتبه به اتاق من آمد و تا سپیده دم کنارم ماند. متوجه نشدم چند ساعت گذشت، اما حضور خودش برای من قوت قلب بود و آرامم کرد.آن هفته، هفته ای سخت برای من و خانواده ام بود. من تا دم مرگ رفتم و خاطره های آن لحظه ها را همسرم بعدها برایم تشریح کرد. یکی از همان ...
احیاگر عاشورا زینب کبری(س)/اشک جبرئیل بر احوالات ام المصایب
او گذاشت و شروع به اشک ریختن کرد. فاطمه (ص) ناگهان متوجه این صحنه شد و در حالی که شدیدا ناراحت بود از پدر پرسید: پدرم ، چرا گریه می کنی ؟! رسول خدا (ص) فرمود: (گریه ام به این علت است که پس از مرگ من و تو، این دختر دوست داشتنی من سرنوشت غمباری خواهد داشت، در نظرم مجسم گشت که او با چه مشکلاتی دردناکی رو به رو می شود و چه مصیبتهای بزرگی را به خاطر رضای خداوند با آغوش باز استقبال می کند. ...
نسخه ای آمریکایی از سینمای رئالیستی
یاد گرفت و هم با فیلم بازهای دیگر که بعدها فیلمساز شدند مثل اسپایک لی آشنا شد. کم کم از خانه نیکلاس ری سر درآورده بود. جارموش جوان مورد پسند استاد سینما قرار گرفت و کمی بعد یک بورس تحصیلی دانشگاه نیویورک هم به او رسید. جارموش فیلم پروژه تحصیلی خود را با نام تعطیلات همیشگی با استفاده از بورس تحصیلی ساخت. فیلم تعطیلات همیشگی به عنوان اولین فیلم جارموش موفق به کسب جایزه جشنواره فیلم انهایم ...
وقتی سوسک باعث موفقیت بانوی کارآفرین می شود
سن چهارده سالگی به کار مشغول شد. در جاهای مختلفی کار کرد و در نهایت با همسر خود که از ازدواج قبلی دارای دو فرزند دختر در سن های 2 و 5/4 سال بود آشنا و همین آشنایی منجر به ازدواج شد. در ادامه گفت و گو با او را بخوانید تا بدانید که چطور می توان با دقت بر اطراف و البته اطرافیان، حتی در دشوار ترین شرایط اقتصادی، نیاز مالی را کنار زد، به موفقیت رسید و با عنوان مخترع، صاحب شرکت شخصی و کارآفرین ...
روزها حسرت، شبها اشک...
می کرد، اما با سه خواهرم رفتار مناسب تری داشت. به خاطر دارم هر بار درِ خانه باز می شد و پدرم وارد می شد از ترس به خود می لرزیدم. از ترس اینکه دوباره سرِ موضوعی گیر بدهد و کتک کاری و حرفهای رکیک شروع شود. این ترس با من رشد کرد و بزرگ شد و هرچند در دوران دبیرستان کمرنگ تر شد اما هنوز کماکان ادامه داشت... جدایی از مادر هنوز ده سالم تمام نشده بود که مادرم را از من جدا کردند؛ پدر و ...
داستان سیل سال 1335 نی ریز
ام آقای رجب ضرغام پور) را بغل کرده و پای چنار ایستاده بودم، غلامرضا عیدی را دیدم که جنازه پدر خود را آورد. من که می دانستم این ماجرا به پدرم هم ربط دارد، همراه جنازه به منزل ایشان که همان پای چنار بود رفتم. در خانه آقاعلی، فرزند بزرگتر او به نام محمد که از غلامرضا بزرگتر بود، تا جنازه پدرش را دید، شروع به شیون کرد. من هم سریع به منزلمان رفتم تا این موضوع را به مادرم خبر بدهم، که او نیز ...
پدرسالار ایرانی/ از خان مظفر تا فرمانفرماییان ها
فرزندان بوده که گاه خلاف جهت اشرافی گری مرسوم بوده است. ستاره فرمانفرماییان، دیگر دختر شازده، در کتاب دختری از ایران دراین باره می نویسد پدرم برخلاف سایر اشراف، که مثل باران بر سر فرزندان شان جواهر و لباس های فرانسوی می باریدند، هرگاه نوبت دیدار از خانه ما [به دلیل همسران گوناگون] بود، برای همه فرزندانش کتاب می آورد و آخرین بار یک کلیات سعدی داده بود که برایم از هر انگشتری یاقوت و زمرد و الماس، که در ...