سایر منابع:
سایر خبرها
فال روزانه 1394/05/14
کنید و این ملاقات در پیشرفت شغلی شما موثر واقع خواهد شد. بنابراین سعی کنید تمام تمرکزتان را بر آن بگذارید تا این فرصت را از دست ندهید. حتی اگر در راهی که می خواهید انتخاب کنید تردید دارید، باز هم به جلو حرکت کنید. در مورد مسائل عاطفی درست زمانی که فکر می کنید همه چیز خوب و سر جای خودش است، ناگهان یادتان می آید که به قول های خود عمل نکرده اید. اما نگران نباشید، با گفتگو با شریک زندگی تان و ابراز ...
برج آزادی نماد علوم انسانی در جهان است
...: دکتر نعمت ا... فاضلی رئیس پژوهشکده مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با انتقاد از برخی معضلات جامعه فعلی مان در سطوح مدیریتی گفت: برای پیشرفت یک جامعه باید مدیران فرصت گوش کردن به حرف های مردم را داشته باشند و به منتقدین فرصت بدهند. به گزارش نواندیش ، وی که چندی پیش در نشستی تخصصی سخن می گفت و گزیده ای از سخنان او در اختیار نواندیش قرار گرفته است، افزود ...
کاسبان تحریم چگونه معامله می کنند؟(یادداشت روز)
حرف بزنیم؟! ما به ازا و نتیجه این ذوق زدگی چه خواهد بود؟! همان گونه که اغتشاشگران در میانه فتنه سال 1388 لو دادند انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است ، امروز هم به نظر می رسد برای بعضی ها حل چالش هسته ای و برجام بهانه است و جمال خود آمریکایی ها را عشق است! امروز اهل خبر و رسانه نیک می دانند که پس از افتادن فتنه 88 در سراشیبی زوال، چه کسانی به اسم نمایندگان سران جنبش سبز به آمریکایی ها ...
اخبار ویژه
زنجیره ای- مثلاً به خاطر اهانت به آیات قرآن یا ائمه معصومین(ع) و اصل اسلام- قشقرق به پا کرده و برای آزادی نقد و انتقاد سوگوار می شدند. اغلب نشریات مذکور البته صفحه اول خود را به عکس و تیتر اظهارات آقای هاشمی اختصاص داده اند که گفته در انتخابات 7-8 ماه بعد شرکت می کند. آنچه توقیف و تحدید مطبوعات منتقد برخی عملکردهای دولت را بیشتر به چشم می آورد، همزمانی این اقدام با اظهارات تلویزیونی رئیس ...
علامه دهر بدون چشم هایش رفت
به گزارش ایران ویج به نقل از ایسنا، احمد علامه دهر، بازیگر پیشکسوت تئاتر و تلویزیون یازدهم مرداد ماه بر اثر عارضه مغزی درگذشت و مراسم تشییع پیکر این هنرمند صبح امروز – سه شنبه – با حضور هنرمندان تئاتر ، سینما و تلویزیون از مقابل تالار وحدت انجام شد. علی مرادخانی (معاون هنری وزیر ارشاد)، ایرج راد (مدیر عامل خانه تئاتر)، مهدی شفیعی (مدیر کل مرکز هنرهای نمایشی)، جلیل فرجاد ، داوود فتحعلی ...
سرچشمه های فساد را بخشکانید
مثلاً چند شب پیش که طبق معمول اخبار کالاهای قاچاق گل سرسبد خبرهای رسانه ملی است، درباره گوشی های تلفن همراه قاچاق گزارشی پخش شد. یکی از وزیران محترم فرمودند بیش از 90 درصد گوشی های موجود در کشور قاچاقی وارد شده و مالیات و حقوق گمرکی آنها پرداخت نشده است. وی اضافه کرد یافتن این گوشی ها کار بسیار آسانی است. براحتی می توان یک برنامه نرم افزاری اجرا کرد تا تمام گوشی های قاچاق قفل شده و به صاحبان آنها ...
بهترین همسر روی زمین باشید
.... سعی کنید چارچوب مشخصی برای عقاید تان داشته باشید و با قاطعیت نظر تان را اعلام کنید. به خودتان و توانایی هایتان اعتماد داشته باشید تا دیگران هم به شما اطمینان کنند. اگر همسرتان احساس کند که فرد توانا و قدرتمندی هستید، دیگر به خودش اجازه نمی دهد که به شما شک کند. البته این موضوعی نیست که به تنهایی از پس آن بربیایید. اگر شما هیچ وقت آدم قوی ای نبوده اید، نمی توانید یک شبه خودتان را تغییر دهید ...
دوران افراط و تفریط به پایان رسیده است
که متأسفانه تمامی کسانی که سرکار بوده اند، می گویند پیشینیان ما خائن بوده اند و بعدی ها نیز بی عرضه اند. در حالی که هر کسی که بر سر کار می آید، حداقل برای حفظ خودش هم که شده کارهایی را انجام می دهد که بخشی از آن می تواند عام المنفعه باشد. شما هیچ حکومتی را نمی توانید پیدا کنید که تمام آن خیانت بوده و سرجای خود باقی مانده باشد. چنین چیزی محال است؛ البته این مسأله نسبی است. مثلاً در مورد برخی افراد ...
دولت برای حل مساله هسته ای شرایط جدیدی ایجاد کرد
...، افزود: بر اساس یک تصور که غنی سازی مثلا 1.2 درصد که در کالای الکتریک صورت می گرفت از نظر حقوقی نیازی به انعکاس به آژانس نبود، پرونده هسته ای ما شکل گرفت، البته ما و دکتر خرازی درگیر نبودیم، خبر هم نداشتیم. ظریف با اشاره به سخنان رییس جمهوری در گفت و گوی زنده تلویزیونی با مردم راجع به پیدا شدن آلودگی سطح بالا افزود: لذا از ابتدا هیچوقت شما بر اساس یک صفحه سفید برای مذاکره نرفتید که بده ...
خدا را شاهد می گیرم در بعد فنی هیچ چیز را از دست نداده ایم
نیاز جهت دستیابی به توسعه پایدار و همه جانبه می باشد. اگرچه اینجانب به مصداق آیه شریفه سوره مبارکه اسراء در مقامی نیستم که به ارائه توصیه و راهکار در این حوزه بپردازم اما بنا بر دعوت انجام شده از سوی شما دوستان گرانقدر تنها به خود اجازه می دهم تا نکات و ملاحظاتی را پیرامون این موضوع اساسی و راهبردی مطرح نمایم. نخست باید به این نکته اشاره نمایم که هدف از الگوی اسلامی ایرانی ...
عالی: والدین پادگانی رفتار نکنند
گرایش می یابند و در مسیر درست حرکت می کنند. این مبلغ دینی خاطر نشان کرد: در خانه ای که ماهواره با هزاران شبکه مخرب وجود دارد، مطمئنا یاد خدا و ائمه اطهار در آن به ندرت صورت می گیرد و در این امواج پرتلاطم رسانه های بیگانه فرزندان گمراه و سردرگم می شوند. وی با اشاره به فریضه امر به معروف و نهی از منکر در اسلام، اظهار کرد: امر به معروف و نهی از منکر، احساس مسئولیت کردن مومنین ...
سجادپور در کافه خبر: افراد براساس نظام ارزشی خود درباره توافق قضاوت می کنند
اینگونه استناد کرد که نوع تحلیل هرفرد یا گروه و جناح از هر موضوعی و در این خصوص توافق هسته ای به نظام ارزشی آنها بستگی دارد و حالا اگر از این زاویه منافع همه جانبه کشور را مطرح کنیم و مبنا و شاغول قضاوت قرار دهیم، به روندی بودن مذاکرات و شرایط پیشینی و پسینی توجه کنیم در یک ارزیابی متعارف و معقول به این باور می رسیم که نمی توانیم بگوییم این توافق خوب نیست و قطعا ویژگی های منحصر بفرد و مزایایی برای منافع ملی ما دارد که روشن است. 49308 ...
ظریف: اثر بازگشت ما زودتر از بازگشت تحریم ها خواهد بود
این از مجموعه قطعنامه ها ناشی شده بود. وی تصریح کرد: اینکه شما در قطعنامه ها کلمه به کلمه دقت می کنید کار خوبی است من نیز شش سالی که کاری جز حرف زدن در کلاس نداشتم در این زمینه یعنی معنی کلمات دقیق می شدم و این کار را می کردم. وزیر امور خارجه فضای ایجاد شده را مهم تر از کلمات عنوان کرد و گفت : معتقدم آن چیزی که مورد نگرانی تندروهای امریکایی و رژیم صهیونیستی و کشورهای منطقه ...
جهانی بیاندیشیم و بومی عمل کنیم/ مسیر صحیح، مسیر اعتدال است نه افراط و تفریط
تعریف و یک کلمه بود که مذاکره کنندگان ما با طرف مذاکرات بر سر آن اختلاف نظر داشتند و اگر این حرف با نظر آنها تعیین می شد شاید خیلی چیزها در متن برجام تغییر می کرد، اما فرزندان شما ساعت ها بر سر همین یک کلمه و حرف تعریف در متن توافق بحث و مذاکره کردند. رییس جمهوری با تاکید دوباره بر پیچیدگی و سخت بودن مذاکرات هسته ای خاطرنشان ساخت: با وجود همه سختی ها ثابت شد که این رویه ، نتیجه بخش است و ...
با مدیریت صدقه ای چگونه کی روش حفظ شود؟/ حق پخش فوتبال باید 150میلیون دلار باشد
یافته توسط کشورهای همسایه و سایر کشورهای دنیا در ارتباط با این مقوله، رای صادره توسط کمیته استیناف در پرونده راه آهن و پیکان و مسائل ایجاد شده در ارتباط با سرمربی تیم ملی که در چند روزه اخیر به آن دامن زده شده است، صحبت کرد. * از رای کمیته استیناف آغاز کنیم، گویا شما پیشنهادی برای حل و فصل این موضوع داشته اید. در نهایت رایی صادر شد که حرف و حدیث های بسیاری پیرامون آن به وجود آمد؟ ...
چرا قهرمانی برای قضاوت سوپرجام انتخاب شد؟
فارس نوشت: سعید آذری در مورد دربی اصفهان در هفته دوم لیگ برتر گفت: دربی همیشه حساسیت های خودش را دارد. احساسم این بود که اگر این مسابقه در زمانی دیرتر برگزار می شد می توانست سطح کیفی بالاتری داشته باشد. فصل گذشته هم دربی اصفهان در هفته چهارم لیگ برگزار شد که تیم ما آن زمان هنوز به بلوغ تاکتیکی نرسیده بود. ذوب آهن در چند سال اخیر نتوانسته دربی اصفهان را ببرد و دو مساوی که با گل محمدی ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
فال روزانه چهارشنبه 14 مرداد 94
.... فال روزانه 14 مرداد متولدین بهمن ماه رویاهای تان بسیار واقعی به نظر می رسند، درست مثل بیداری، به همین خاطر تمایل دارید که آن ها را با کسی که طرز فکرش مثل شماست در میان بگذارید. اکنون ماه به دوازدهمین خانه در طالع شما یعنی خانه ی روابط اجتماعی وارد شده است، از این رو دوستان و آشنایان زیادی در اطراف تان هستند که می توانید به آن ها دسترسی داشته باشید. با این که آدم های ...
چگونه خواهرم را باحجاب کنم؟
...؛ نباید آن را در خانه داشته باشید. باید این را بپذیرید که ماهواره به تدریج حیا را در زنان و غیرت را در مردان از بین می برد. لازم است زمینه های گناه هم چون ماهواره و فیلم های مبتذل و موسیقی های حرام را در خانواده از بین ببرید، شاید شما نتوانید همه ی آن ها را به یک باره از خانه تان حذف کنید. اما باید در این راه تلاش کنید. مطمئناً خود شما نیز به یک فضای سالم و پاک از نظر اخلاقی و اعتقادی نیازمندید ...
طرح نتانیاهو برای تخریب توافق هسته ای
به گزارش گذارنیوز نتانیاهو از توافق گروه 1+5 با ایران تعبیر به اشتباه تاریخی کرده و واکنش تندی نشان داده و از سویی دیگر سرمقاله نیویورک تایمز از آن با عنوان توافقی که به بهترین شکل منافع آمریکا ، اسرائیل و سایر کشورهای شرکت کننده در تهیه پیشنویس توافق را تامین می نماید یاد کرده است. دیدگاه مطرح شده در سرمقاله نیویورک تایمز، متعاقبا در نامه ای که به امضای بالغ بر 100 نفر از سفیران سابق ...
کارتن خوابی فزآینده زنان هم چنان سرگردان میان دستگاه ها
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس به نقل از مهرخانه، درحالی که به گفته معاون رییس جمهور در امور زنان و خانواده، 13 نهاد مختلف از جمله شهرداری ها و سازمان بهزیستی، مسئولیت رسیدگی به وضعیت زنان کارتن خواب را دارند، آمار زنان کارتن خواب کشور هم چنان رو به افزایش است. تا چند سال پیش موضوع کارتن خوابی تنها در حیطه مردان تصور می شد و به ندرت در گوشه و کنار شهر زنانی را می دیدیم که جز ...
هاشمی: روحانی اهل تعامل جهانی است
این است که الزامات جهانی امریکا را به سمت همکاری با ایران سوق داده و سوای اینکه رئیس جمهوری امریکا، دموکرات باشد یا جمهوریخواه برای تأمین منافع ملی خود در سطح جهان و منطقه، به گزینه تداوم همکاری با ایران تن خواهد داد. نظر شما چیست؟ غیر از مسائل عمومی، جهانی و منطقه ای که امریکایی ها دارند، باید یک مسأله دیگری را هم در نظر بگیرید. ما از قدیم و بعد از انقلاب، هر وقت صحبت می شد که حزب دموکرات ...
فارن پالیسی: چه اتفاقی برای توافق میفتد؟
...، یعنی توافقی که در آن ایران به همه خواسته های ما تن می داد، حتی با فرض عملی شدن دقیقاً توافقی بود که به محض بسته شدن این کشور تمام تلاشش را می کرد که از زیر آن شانه خالی کند. اگر می خواهید توافقی داشته باشید که دو طرف داوطلبانه به مفاد آن عمل کنند، باید آن را طوری تنظیم کنید که منافع هر دو طرف تضمین شود. این درس اول کلاس دیپلماسی است. فراموش نکنید که هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان بدهد ...
آزمون بقای یک ایده با فصل پنجم پایتخت
با پایان پخش فصل چهارم سریال پایتخت ، تولید پنجمین فصل این سریال با دیدگاه های متفاوتی همراه شده و کارگردان این مجموعه نیز از عدم قطعیت تولید این فصل سخن به میان آورده اند، ولی سوای بحث تولید فصل تازه که قطعی به نظر می رسد، آنچه حائز اهمیت است، کیفیت فصل تازه خواهد بود که به ایده استمراربخشی به مجموعه های تلویزیونی جان می بخشد. به گزارش هدانا ، سریال مناسبتی پایتخت که برای نخستین بار ...
سیدعلی محقق
حسن روحانی شب دوشنبه یک بار دیگربا یک گفتگوی زنده تلویزیونی مهمان خانه های ایرانیان بود. این گفتگو درحالی انجام شد که درستدو سال از روزی که رئیس جمهور کلید پاستور را از رئیس دولت قبلی تحویل گرفت می گذشت وسه هفته پیش هم توافق تاریخی وین نهایی شد. روحانی طی دو سال گذشته بارها از دریچه تلویزیون رودروی خبرنگاران رسانه ملی وبه صورت زنده با مردم گفت و گوها کرده بود؛ در روزهای پیش از تحلیف و پس از ...
بورس مسکن رقیب بنگاه های املاک می شود؟
کارکرد را داشته باشند. سلطانی نژاد اظهار داشت: در حوزه مسکن ، بورس ها می توانند نقش آفرینی کنند اما این بدان معنی معامله آپارتمان و املاک بصورت سیستم رایج خصوصی فعلی نیست. مدیر عامل بورس کالای ایران افزود: در خصوص بورس مسکن بحثی که سیاستگذاران ما مد نظر داشتند این است که در مورد املاکی که متراژهای بالایی دارند و این املاک متعلق به ارگانهای عمومی و دولتی از قبیل بانکها و ...
شهادت مهدی نوروزی به روایت مادر
...! من هم گفتم هر چه که تکلیف است همان را انجام بده. اگر حضور تو آنجا نیاز است بمان اگر نه برگرد او هم گفت اینجا خیلی نیاز است که بمانم. گفتم پس فعلا" بمان اما مواظب خودت باش و تا زمانی که خواست خداباشد همانجا بمان من هم راضی هستم. گذشت.یک روز لحن حرف زدن دوستای مهدی و نوع احوالپرسی آنها من رو بیشتر مشکوک کرد و تقریبا مطمئن شدم اتفاقی افتاده و حتما" هم بحث شهادت در میان است چون می دانستم ...
هشدار در مورد بازنمایی های گول زننده از وضعیت جامعه
ویژگی های داشته باشند و اگر تمام این مسائل به درستی انجام شود رصدنمای ملی عفاف و حجاب می تواند خدمت بزرگی به جامعه کند و هدف اصلی این رصدنما تقویت کارهای مردمی است و همه ما به عنوان یک انسان که به تعالی جامعه فکر می کنیم در این صورت به هم افزایی یکدیگر کمک می کنیم. انتهای پیام/ غ
درمراسم این شهیدغواص سفیدبپوشید +تصاویر
برمی گشت خودش غذایی تهیه می کرد و کارهای خانه را انجام می داد. حتی لباس می شست و خانه را تمیز می کرد. تابستان و روزهای تعطیل که وقت داشت سرکار می رفت و در تامین هزینه های خانه کمک می کرد. الان بچه های هم سن و سال او که به مدرسه می روند، اصلا به این چیزها فکر هم نمی کنند، اما حسین علی خیلی بزرگتر از یک پسر 13 ساله بود. به نظر شما چه چیز باعث تفاوت بچه های این دوران با آن زمان ...
روحانی: ملت ایران صلح طلب است اما متجاوز را پشیمان می کند/فضای جامعه ، مدارس و افکار نسل جوان باید متحول ...
به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، حجت الاسلام والمسلمین حسن روحانی شامگاه سه شنبه در اختتامیه سی و دومین اجلاس مدیران و روسای آموزش و پرورش که در سالن اجلاس سران برگزار شد این مطلب را بیان کرد. رییس جمهوری به مذاکرات هسته ای اشاره کرد و گفت: چرا امروز فرزندان شما در عرصه منطق مذاکره و دیپلماسی توانستند به اهدافی که مورد نظر بود دست یابند. به خاطر این که پذیرفتیم مسیر اعتدال مسیر مناسبی است و نه افراط ...