سایر منابع:
سایر خبرها
دخترم را با داستانسرایی فریب دادم
...> به خاطر همین توهم شیشه همسرم را به قتل رساندم. چه شد که شش سال قبل همسرت را در چالوس به قتل رساندی ؟ آن زمان همراه همسر و دختر 10 ساله ام برای تفریح به چالوس رفتیم و ویلایی برای چند روز سکونت اجاره کردیم و همسرم را آنجا به قتل رساندم. به رفتارهای همسرت مشکوک شده بودی ؟ نه. همسرم فهمیده بود که من شیشه مصرف می کنم و تهدید کرد، اگر اعتیادم را ادامه بدهم ...
افشای جنایت هولناک خانوادگی با حقوق بازنشستگی
مردی که چند سال پس از کشتن همسرش، برای دریافت حقوق بازنشستگی او دست به کار شده بود با شکایت خواهرزنش دستگیرشد. او سرانجام هفت ماه پس از بازداشت لب به اعتراف گشود و گفت: به خاطر مصرف شیشه متوجه نبودم چه می کنم و زمانی که به خودم آمدم فهمیدم همسرم را کشته ام و جسدش را به آتش کشیده ام. به گزارش ایران ، متهم پرونده تابستان سال 90 همسرش را به قتل رسانده و در تمام این مدت راز قتل را در دل ...
روزگار سیاه نازنین در خانه شوم پدر و پسر!
و ادامه داد: 20 سال قبل با جوان کارگری که به خواستگاریم آمده بود ازدواج کردم اگرچه مجالس عقد و عروسی در فضایی کوچک و بسیار کم هزینه برگزار شد، اما صفا، صمیمیت و شکوه آن روز را هرگز از خاطر نمی برم با آن که همسرم یک کارگر ساده بود و درآمد زیادی هم نداشت من به همین وضعیت قانع بودم و هیچ گله و شکایتی نداشتم تا این که یک سال بعد وقتی پسرم متولد شد احساس کردم رفتارهای همسرم نیز تغییر کرده است. هر روز ...
زنم از من خیلی بزرگتر بود من ...+عکس
کردم و در کارگاه آهنگری شوهر مادرم مشغول کار شدم ولی او حقوقی به من نمی داد به همین خاطر هم آن جا را رها کردم و نزد خواهر بزرگم رفتم. تا این که 5 ماه بعد وقتی به شغل بنایی مشغول بودم در یکی از جشن های خانوادگی دختری را برای ازدواج به من معرفی کردند که 7 سال از من بزرگ تر بود. او از طبقه ما نبود. تک فرزندی بود که همه نوع امکانات در دسترس اش قرار داشت. متاسفانه اختلافات ما 8 ماه پس از ازدواج این ...
همسرکشی برای تصاحب حقوق بازنشستگی
....وی افزود: 9 سال قبل من از طریق دوستانم به شیشه معتاد شدم. بعد از مصرف شیشه به خاطر توهم به جان همسر و دخترم می افتادم. همسرم از این وضع خسته شده بود حتی مرا کمپ برد که بی نتیجه بود. ازمحل کارم به خاطر اعتیادم اخراج شدم. همسرم خواست طلاق بگیرد که به خاطر دخترم از تصمیمش منصرف شد. دو بار هم تهدیدم کرد اگر اعتیادم را ترک نکنم همراه دخترم برای همیشه من را ترک می کند. مرد همسرکش افزود: 6 ...
تلفن ناشناس، راز خیانت را برملا کرد
هم رفت وآمد هم داشتیم تا اینکه مدتی قبل فردی با تلفنم تماس گرفت شماره تماس غریبه بود و چون از یک تلفن عمومی تماس گرفته شده بود، قابل ردیابی نبود. آن فرد به من گفت بهتر است بیشتر مراقب همسرت باشی و به زندگی ات توجه کنی. زنت به تو خیانت می کند. من و همسرم با هم اختلافی نداشتیم و زندگی خوبی هم داشتیم. بااین حال این تماس زندگی من را به هم ریخت و تصمیم گرفتم همسرم را تعقیب کنم. بعد از چند روز ...
شهاب حسینی چگونه عاشق پریچهر قنبری شد ؟
.... سال دوم راهنمایی بودم که در درس های ریاضی، علوم و عربی کارم به شهریورماه کشید. در راهنمایی نیز ورزشم فوتبال بود و این بار طعم مبصری را چشیدم. سال سوم مرا مبصر کلاس مان کردند. دیپلم با اعمال شاقه نزدیک امتحانات ثلث سوم سال سوم دبیرستان بود که به شدت دچار بیماری یرقان شدم. حالم به قدری خراب بود که نمی توانستم از خانه خارج شوم. معده ام حتی آب خوردن را هم پس می زد. به خاطر ...
خاطرات شهدا در انقلاب
مریم عرفانیان اگر امام نمی آمد مدتی از همسرم خبری نداشتم. همسایه ها مدام به خانه مان رفت وآمد می کردند تا اطلاعی از او کسب کنند. هر کس چیزی می گفت. یکی می گفت: - اوستا عبدالحسین رو کشتن. دیگری ادامه می داد: - مگه کسی می تونه با شاه درگیر بشه؟ تا وقتی پس از 10 روز یک نفر خبر آورد که: - اوستا زندان هست. شما می تونید یه سند یا صد هزار تومان پول ببرین و ...
حرف های جنجالی مدلی که برای آقای فوتبالیست دردسرساز شد!
تفاهم کامل رسیدیم. البته تفاهم کامل ما این بود که "هرچیزی که همسرم بگوید، من بگویم چشم!" این تفاهم بعد از 3سال ایجاد شد و من حرف اول و آخر را در خانه می زنم و آن هم "چشم" است (خنده!) نسیم نهالی: اتفاقا محسن اصلا زن ذلیل نیست! ما با هم تفاهم داریم... نسیم نهالی: ضمنا من این را هم بگویم که برای خواستگاری، پیشنهاد رومانتیکی از محسن دریافت نکردم! محسن: همیشه این موضوع را می گوید که ...
مادر بچه هایم راه کثیفی رفت و من در دام زن مطلقه ای افتادم
فرزندم به دنبال رویاها و آرزوهای خودش رفت و دیگر سراغی از فرزندانش نگرفت. مجبور بودم فرزندانم را در مهد کودک ثبت نام کنم و بعدازظهر که از سر کار برمی گشتم در کنار دختر و پسرم بودم. 4 سال به همین ترتیب سپری شد تا این که تصمیم به ازدواج دوباره گرفتم. قصد داشتم با زن مطلقه ای ازدواج کنم که شرایط خاص من و فرزندانم را درک کند تا بار دیگر طعم تلخ شکست را تجربه نکنم. در این میان با کمک اطرافیانم ...
لحظه پیروزی انقلاب اسلامی سجده شکر به جا آوردم
اسلامی داشته باشیم و نظام ولایت فقیه بر کشور حاکم باشد. از این رو به دنبال شرکت در تظاهرات بودم. وقتی انقلاب به پیروزی رسید هنوز کودکی نداشتم. کودکان ما بعد از به دنیا آمدن فوت می کردند. سال 57 و قبل از پیروزی انقلاب به خانه خدا مشرف شدم. خوشبختانه این حج واجب را همراه با همسرم در سنین جوانی مشرف شدیم. این حج در آن سال های جوانی خاطرات شیرینی برای ما به جا گذاشت که هنوز حلاوت آن را در زندگی خود احساس ...
خواستگاری با 50 هزار تومان
سختی هایش می ارزد همانطور که مشتاقانه گل پسر 2ماهه اش را در آغوش گرفته است، ادامه می دهد: من اواخر تحصیلم ازدواج کردم و از طرفی چون از ابتدای تحصیل، عادت به کار داشتم، درس خواندن بعد از ازدواج هم خیلی برایم سخت نبود اما همسرم که اوایل تحصیلش را می گذارند، گاها شب ها به خاطر بچه بیدار می ماند و کمی برایش سخت است اما معتقد است لذت و حلاوت زندگی و فرزندداری ارزش این سختی ها را دارد . این پدر ...
شوهر و مادرشوهرش به من جواز هرزگی را دادند
گوید انجام بدهی! در همین حال همسرم به خاطر بیکاری و نداشتن درآمد مرا وادار به کارهای خلاف و غیراخلاقی در حد تن فروشی می کرد. من هم که کس و کاری نداشتم مجبور بودم به خواسته هایش تن بدهم، اما دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم و به ناچار از خانه فرار کردم و تقاضای طلاقم را به دادگاه ارائه دادم ولی مدرکی برای اثبات کارهای غیراخلاقی همسرم نداشتم. این در حالی بود که تنفر شدیدی از همسر و مادر شوهرم داشتم. حالا هم سرگردان مانده ام و آواره خیابان ها شده ام تا شاید بتوانم طلاقم را از سلمان بگیرم چرا که هیچ گاه دوست ندارم به آن خانه ناآرام و شرم آور بازگردم. . ...
پدر قاتل بنیتا: مصرف شیشه پسرم را بیچاره کرد
هم داشتیم، اما خیلی وقت ها می شد که 15 روز یک بار هم به خانه نمی آمد. خودش می گوید از 12 سال پیش به مواد، خصوصا شیشه اعتیاد پیدا کرده است، اما من از سه سال پیش متوجه این موضوع شدم. چند بار او را در کمپ خواباندم اما هر بار که بیرون آمد، دوباره سراغ مواد رفت. قاتل بودنش را باورم ندارم سه بار به خاطر مواد و سرقت به زندان افتاد. خیلی تلاش کردم دست از خلاف بردارد. حتی بار آخر ...
در میان تصاویری که از تشییع پیکر شهدای مدافع حرم منتشر شده است، شاید هیچ تصویری تاثیرگذارتر از وداع ...
اسلامی پیوستند و چند بار اعزام شدند؟ حدوداً دو سال پیش بود که از طرف بسیج به ایشان اطلاع دادند که امکان اعزام وجود دارد. خود شهید هم پیگیر رفتن بود. تلاش کرد و داوطلبانه عازم شد. همسرم برای اولین بار روز یک شنبه 28 آبان ماه مصادف با روز شهادت امام رضا(ع) رفت و دوشنبه ششم آذر مصادف با شهادت امام حسن عسگری(ع) به شهادت رسید. شهادت رزمنده یک طرف قضیه است و دلتنگی که خانواده دچارش می شوند ...
رویاهایت را پاک نکن دست به صورت ماه بکش از پنجره شب چهارده
رضا بیک ایمانوردی. چقدر سعی کردم رنگ صدای خسروشاهی باشم تا آلن دلون شوم تا صدای عاشقی را دلدار بشنود حتی راضی بودم شبیه راج کاپور باشم. روزگار عجیبی بود یک وقت هایی سعی کردم بلیت پاره کن سینما مبین سنندج باشم تا هر فیلم را 100بار ببینم؛ مثلا سامسون و دلیله را یا دلم می خواست اگر ازدواج کردم همسرم شبیه وویان لی بازیگر فیلم برباد رفته و پسرم، شبیه پسر فیلم پسربچه چاپلین باشد اما نشد، همسرم شبیه فقط ...
قصد شکایت از قائدی را نداریم / قلب فرزند من می تپد، پس زنده است
مهدی بگویم. در این چند روز مهدی سراغ فرزندتان را نگرفته است؟ یک بار که بر بالین او در بیمارستان رفتم، او از من پرسید که احمدرضا کجاست؟ و من هم گفتم پایش شکسته است اما خانواده اش شب گذشته و بعد از خاکسپاری به منزل ما آمدند و تسلیت گفتند. امیدوارم هرچه زودتر مهدی شرایطش بهتر شود. در این بین فقط فرزند من بود که از بین ما رفت. فکر می کنم حکمتی در این اتفاق بوده است. من با خدا معامله کردم و ...
طنز؛ ژن خوب ، فکر بد
هومن جعفری در ستون طنز روزنامه جهان صنعت نوشت: بعد از ماه ها سکوت آقای عارف در مصاحبه ای فرموده اند : جای پسرم بودم آن حرف را نمی زدم ! دست شما درد نکند که سرانجام از پیله سکوت خارج شدید و بعد از قرنی دو کلام سخن گفتید . ترسیده بودیم یک وقت موش کوری چیزی زبان شما را خورده باشد ! حالا که نگرانی برطرف شد ، یادآوری می کنیم که ما اگر جای شما بودیم به پسرمان نمی گفتیم آن حرف را نزند ! به ...
برای حفظ اسلام باید جان داد
خمیده به من نزدیک شد و دستم را گرفت من از شدت ناراحتی سر و صورت خود را می کندم اما این خانم من را آرام کرد و به من گفت: برای حفظ اسلام و حرم ما باید جان بدهید، با به سر و صورت زدن اسلام زنده نمی ماند. از خواب بلند شدم و ماجرا را برای همسرم تعریف کردم و به او گفتم: دیگر مانعت نمی شوم هر چند بار که می خواهید به سوریه برو. او هم بلافاصله ظرف چند روز کارهایش را انجام داد و دوباره به سوریه ...
رابطه با زن همسایه باعث قتل لیدا شد + عکس
محاکمه ایستادند. در این جلسه که در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محسن زالی بوئینی و با حضور یک مستشار تشکیل شد اولیای دم برای متهمان حکم قصاص خواستند. سپس حمید به دفاع پرداخت. وی گفت:چند سال قبل من و همسرم با پدر طاهره همسایه بودیم. اما چون من و همسرم مدام با هم اختلاف داشتیم همیشه مادر طاهره وساطتت می کرد تا من و همسرم را با هم آشتی دهد. اما بعد از چند سال من و همسرم از ...
گزارش مکتوب ... انگشتهای حقیقی ، واقعیتهای مجازی
صورت پسر چشم دوخته است مردی 60 ساله همراه پسر 28 ساله فروشنده لوازم خانگی وعرضه کننده جهیزیه هستند حاج قربان می گوید: دیدم دست درکارما زیادشده است وهر روز باید درانتظار می ماندم تا مشتری بیاد و با کلی حساب وکتاب بالاخره جنسی را انتخاب کند ودر اخر هم به جای پول نقد نسیه ای جساب کند هرروز همین منوال ادامه داشت تا اینکه پسرم گفت: برایت در اینترنت (تلگرام ...
فرمایش حضرت زهرا(س) درباره امت پیامبر در لحظه شهادت
شما رضایت می خواهم روزی که دشمن به صورت من سیلی زد و با خستگی و درد جسمانی و روح افسرده آمدم منزل دیدم تو در کنج حجره نشسته ای و مشغول جمع آوری قرآنی با تندی با شما سخن گفتم و به شما گفتم یابن ابیطالب ای پسر ابی طالب در کنج حجره نشسته ای و مثل جنین در رحم حجره قرار گرفته ای دشمن به همسرت تعدی کرده... غصه دار بودم و با تو پرخاش کردم اینک از تو رضایت می خواهم از من راضی باش) مولای متقیان ...
فرزند خوانده؛ امید زوج های نابارور
ازای پرداخت پول به آن ها نوزادشان را بگیرم، اما همسرم به این کار راضی نشد چون نمی توانست یک نوزاد را از مادرش جدا کند حتی اگر این کار به قیمت برگشتن شادی به زندگی خودش باشد.وی ادامه داد: بعد از تحقیقاتی که انجام دادیم متوجه شدیم کودکانی که بهزیستی در اختیار خانواده های متقاضی فرزند خواندگی قرار می دهد والدین آن ها مشخص نیستند، نزدیک به یک سال است که در نوبت فرزند خوانده از بهزیستی هستیم. محمد مردی ...
همسرم پس از انقلاب هیچ گاه از مواضع انقلابی خود کوتاه نیامد/ زندگی مان پس از انقلاب هیچ تغییری نکرد
شدم و درهمان دبیرستانی که درس خواندم معلمی را شروع و همان سال هم ازدواج کردم. زندگی با یک شاعر سخت؛اما شیرین صبح توس : زندگی با یک شاعر چگونه گذشت؟ شفقی: خوب بود هرچند که سختی های خودش را داشت، همسرم عادت داشت شبها شعرهایش را می سرود و زمانی که شروع به سرایدن یک شعر می کرد تا صبح بیدار بود چون در طول روز باید به سرکار میرفت و گرفتار بود، البته ما عادت کرده بودیم به ...
داستان عجیب قتل جوانی ایرانی که با دختر ژاپنی ازدواج کرد
فرودگاه نیز وارد عمل شده و پسر جوان را پس از دستگیری به آسایشگاه سپردند . اما بعد از آن رحمان در آسایشگاه فوت می کند. پلیس بانکوک نیز علت مرگ را خونریزی داخلی اعلام کرد . قتل به خاطر تغییر ندادن دین رسیدگی به این پرونده از اوایل دسامبر 2017 آغاز شد. در این روز مردی آلمانی با پلیس این کشور تماس گرفت و از درگیری میان زوج ایرانی داخل خانه شان در یکی از محله های شهر هامبورگ خبر داد ...
انسانیت له شده/ شب های سرد زمستان ، بی سرپناهی و شیشه!
. دوباره دور و برش را نگاه می کند و آه می کشد . از دهانش بخار بیرون می آید . می گوید: دو سال پیش پسرم فوت کرد . همون روزایی که تازه فوت کرده بود بی تاب بودم و فقط گریه می کردم و جیغ می کشیدم آخه یه پسرم سال 84 گم شد . اون روزا تنها بودم. از شوهرمم طلاق گرفتم چون خیانت می کرد و معتاد بود. خلاصه همسایه ها هر کاری می کردن من آروم نمی شدم تا یه روز یکیشون اومد گفت رفتم دعانویس و بهم آب دعا ...
مهمانداری که دست امام را روی پلکان هواپیما گرفت؛ جاسوس بود؟
فرانسه چند نفر را برای محافظت نزد امام فرستاد اما آقای خمینی هیچ کدام را نپذیرفت تا این که قسمت من شد و در همان دیدار اوّل علقه ای میان من و آقای خمینی برقرار شد و چون فارسی هم صحبت می کردم مزید بر علت شد. و در مدت 116 روز اقامت امام در نوفل لوشاتو همواره با امام بودم. (بعد از ورود به ایران) به علت علاقه ای که به امام پیدا کرده بودم به احمد آقا گفتم می خواهم در ایران بمانم. احمد آقا گفت ...
دلهره های مادرانه زمان انقلاب/ شب ها و روزهای بیاد ماندنی زمستان 57
تا در خانه پنهان شوند. وی افزود: پسرم در آن زمان 16 سال داشت و یکی از انقلابی ها شد و می رفت به دنبال آنها، کم کم خانه ما شد پاتوق جوانان انقلابی و مسیری برای پخش اعلامیه ها، یک روز ظهر بود یکی از ساواکیان به در خانه آمد و گفت باید خانه را بگردیم و من که تنها در خانه بودم به او اجازه ندادم و گفتم شما چه مدرکی برای جستجوی خانه ما دارید، او هم رفت و دیگر نیامد. عذرا معزی یک ...
دختر 2 ساله ام را از مسجد دزدیدند / مردان نقابدار چه کسانی بودند؟
و این آدم ربایی را خانوادگی انجام داده باشند. البته چند ماه بعد از ربوده شدن دخترم؛ همین مرد به همراه دوستانش در پارکینگ خانه مان کیف پر از طلاهای همسرم را که از طلافروشی اش آورده بود سرقت کردند. این اتفاق باعث شد چک های شوهرم برگشت بخورد و به زندان یفتد. آن زمان نمی دانستیم کسی که بچه مان را دزدیده همانی است که کیف طلاها را سرقت کرده است. البته روز سرقت کیف طلاها، مردان نقابدار به شوهرم گفته ...