سایر منابع:
سایر خبرها
زن جوان برای خودش هوو آورد!
رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید ...
مرگ مشکوک مرد صاحبخانه در نزاع با نوه مستاجر
انتقال خودرو پراید را داشتند، پسر 22 ساله در محل حاضر و از سوی ماموران بازداشت شد. با انتقال متهم به کلانتری پسر جوان در بازجویی های اولیه گفت: صاحبخانه مادربزرگم هر روز خودرواش را به خانه او آورده و در حیاط پارک می کرد. من هر روز به مادر بزرگم سر می زنم و مجبور بودم پرایدم را در خیابان پارک کنم. صبح امروز بار دیگر پیرمرد صاحبخانه خودرواش را در حیاط خانه مادربزرگم پارک کرد. وقتی با این ...
ماجرای شعار مرگ بر شوروی در اختتامیه فیلم فجر
کوپترها در جنگ و پشت جبهه و اهمیت کارشان صحبت کردم. شب به تالار وحدت رفتیم. در مراسم افتتاحیه پنجمین جشنواره فیلم فجر سخنرانی کردم2. در پایان سخنرانی ضمن شعارها، مرگ بر شوروی گفتند. اعضای سفارتخانه شوروی که جزو مهمانان بودند، به عنوان اعتراض بیرون رفتند. گفتم از آنها دلجویی شود و به حضار تذکر بدهند3. به خانه رفتم و فیلمی از تلویزیون تماشا کردم. بد نبود. عفت و بچه ها، بیرون شام ...
ارتباط با مخاطب به نحوه روایت و لحن نویسنده بستگی دارد
داستان های حوض نقره ای مهتاب را دست این بچه ها دادم که بخوانند، دیدم که بچه ها خیلی خوب با آن ها ارتباط برقرار کردند؛ در درجه اول بچه های خودم و در درجه بعد نوجوان هایی که در اطرافم بودند. البته داستان های این مجموعه در دوره خیلی دوری هم نسبت به دوره نوجوان های امروز نمی گذرد. شاید دو نسل پیش باشد و بچه ها می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. شما در داستان هایتان تصویری از دهه 60 را به ...
فرمانده به او لقب ذوالفقار فاطمیون داد
مجاهدین شد. پدر نگران از دست دادن فرزندش در درگیری با دشمن بود اما او می گفت: شرکت کردن در عملیات علیه نیروهای متجاوز، برای من لذت بخش است. وقتی در جنگ و جهاد هستم، حس بسیار خوبی دارم. باید متجاوزان را از کشورم بیرون کنم. مدتی از حضورش در گروه های جهادی گذشته بود که به اصرار پدر و خانواده راهی ایران شد. وارد بازار کار شد و حرفه سنگ کاری را انتخاب کرد و بعد از مدتی در کار خود استادی چیره دست شد. قائله ...
تا هستم نمی گذارم خرسک بافی از بین برود
را کنار گذاشتند حالا به ندرت در خانه ای دار قالی بزرگ هست وبه تازگی برخی بافت قاب قالی را شروع کردند اما من کنار نمی گذارم و31 سالی هم که دبیر ریاضی و علوم بودم همزمان قالی می بافتم. هنر ارتباطی به مدرک تحصیلی ندارد آدم باید کنار شغل رسمی، هنری را بیاموزد که حداقل ایام تنهایی و پیری بیکار نباشد. مادر خود را نشان می دهد که با دو نوه اش زیر کرسی نشسته و به صحبت های ما گوش می ...
هم حکم قطع دست دادیم و هم اعدام / ماجرای شلاق زدن حزب اللهی ها
. در بند یک مطهری بود، من را هم برای دفعه چهارم بازداشت کرده بودند و نمی دانستم برای چه این بار من را گرفته اند، مدت سه سال و 8 ماه به من حکم دادند، یک روز از یک سلولی صدایی آشنا شنیدم، که گفت آقای نگهبان سلول دو آبخوردن. صدا را تشخیص دادم که هم تیمم بودم. فوری پشت پنجره پریدم و گفتم آقای نگهبان سلول 4 آب خوردن و اینگونه بود که به هم علامت می دادیم از عصایش کمک می گیرد تا شکلی ...
گفت وگویی منتشرنشده با زنده یاد ناهید دایی جواد
شدم معلم بودم، چهار سال آموزگار بودم و بعد رفتم دانشگاه در امور دانشجویی کار کردم. سال 1355 با کیوان قدرخواه ازدواج کردم. مجددا برگشتم به آموزش وپرورش تا سال 1374 که بازنشسته شدم . ادامه گفت وگویمان به شرح زیر است: در مورد آثار و فعالیت هنری تان توضیح دهید. کارهایی که در رادیو اصفهان انجام دادم، در کنار آقای کسایی بودم و با ارکستر رادیو اصفهان که عبارت بودند از: مرحوم علیخان ...
ماجرای سخنرانی نواب پیرامون فلسطین در اردن
کن . این راجع به تیمور بختیار است. آیت الله طالقانی گفت با این شعری که سرودی، فهمیدم من هم مسلمان نیستم این را شما جایی هم منتشر کردید؟ عبدخدایی: نه، به پسرم این شعر ها را یاد داده بودم. ایشان ده ساله بود، مردم روی دست بلندش می کردند و می خواند. حتی در همان روز های انقلاب او را بردم و یک شعر دیگری که گفته بودم را در مقابل مرحوم آیت الله طالقانی خواند و مطلع آن این بود ...
نادر وقتی فهمید مادر در خانه نیست به اصرار وارد خانه شد / مهتاب التماس کرد ولی!
آذرماه امسال دختر 14 ساله ای به نام مهتاب با مراجعه به اداره پلیس پایتخت از مرد جوانی شکایت کرد و گفت: چند سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند و من و خواهر کوچکترم با مادرم زندگی می کردیم. مادرم برای تأمین مخارج زندگی ناچار بود سرکار برود به همین دلیل او هر روز خواهرم را به مهد می برد و من هم بعد از مدرسه تنها بودم. خانه مان نزدیک پارک بود به همین دلیل گاهی عصرها برای تفریح به آنجا می ...
برخی سوپر انقلابی ها وقتی به قدرت نمی رسند پشیمان می شوند/ اگر انقلاب فرانسه کبیر باشد، انقلاب اسلامی ...
معتقدند که کل جامعه جهانی یک خانواده است که همه، فرزندان آدم و حوّا هستند و وقتی پدر و مادر این خانواده می میرد، قدرت پدر به برادران بزرگ تر می رسد. آن ها معتقدند که به عنوان قدرتمندترین برادران در جهان، این حق و وظیفه رادارند که دنیا را اداره کنند و اگر برادران کوچک تر از فرمان ها تخطی کنند تنبیه می شوند. براساس همین نظریه حق وتو برای 5 کشور ابرقدرت جهانی صادر شد. این وضعیت ادامه داشت که ...
مرگ مشکوک مرد صاحبخانه در نزاع با نوه مستاجر
پراید متهم را شناسایی کنند. در حالیکه ماموران قصد انتقال خودرو پراید را داشتند، پسر 22 ساله در محل حاضر و از سوی ماموران بازداشت شد. با انتقال متهم به کلانتری پسر جوان در بازجویی های اولیه گفت: صاحبخانه مادربزرگم هر روز خودرواش را به خانه او آورده و در حیاط پارک می کرد. من هر روز به مادر بزرگم سر می زنم و مجبور بودم پرایدم را در خیابان پارک کنم. صبح امروز بار دیگر پیرمرد صاحبخانه خودرواش ...
درد از این بدتر هم هست / قصه تلخ مادری و 8 فرزند سرطانی اش / صدای گریه مادری در این حوالی بلند است...
شد و هیچ وقت همچنین حرف های را از زبان کسی نشنیده بودم. این مادر خانواده می گوید؛ سخت است که اعضای یک خانواده همه بیماری سرطان داشته باشند و در یک خانواده و زیر یک سقف روزها را سپری کنند و شاهد مرگ تدریجی هم باشند. وی ادامه می دهد که 4 خانواده 27 نفره در یک باب خانه 2 خوابه زندگی می کنند، که خانه سهم پدر خانواده و عموی آنان است، از طرفی عموی خانواده به دلیل مشکلات مالی یکی ...
انگشت شاه نجس است
یادداشت برمی داشتند و حتی نوار می گرفتند. آن سال،ماه رمضان، بنده سوره مبارکه حدید را شروع کردم. روز ششم ماه مبارک رمضان، مرا دستگیر کردند. آن روز ظهر، جلسه تفسیر را تمام کرده بودم و همراه خانواده ام با ماشین به طرف خانه می آمدم. یک دفعه متوجه شدم از چهار طرف، ماشینم با چهار ماشین دیگر محاصره شده است و به هر طرف که می پیچم این ماشین ها نیز به همان طرف می پیچند. به طرف فرعی راهنما زدم و ...
از سال 1392 شروع کردم ویک سال بعد رو به داستان نویسی آوردم
؟ پدرم درزمینه شعر وداستان فعالیت دارد وخواهرم که دانشجوی رشته روانشناسی هست در زمینه شعر وموسیقی،درضمن مادر بزرگم هم بااینکه سواد آنچنانی ندارد شعر می گوید ووقتی به خانه اشان می رویم با هم مشاعره می کنیم که بیشتر اوقات من کم میارم . آثار چه شاعرانی را دوست دارید؟ شاعرها همه دوست داشتنی هستند ولی حافظ وسعدی وفردوسی را بیشتر دوست دارم ودرتابستان که مدارس تعطیل ...
آرام گرفتن در آغوش مادر، پس از 12 سال دوری
به گزارش ملیت به نقل از روزنامه ایران، 12 سال از آن روزهای تلخ سپری شد و چشم انتظاری این مادر و خانواده و اهالی این روستا به پایان رسید و کلبه احزان خانواده سلمانی سرانجام گلستان شد. سالار سلمانی کودک گمشده دیروز و جوان 19ساله امروز هنوز هم روزی را که مسیر خانه را گم کرد به خوبی به یاد دارد. سال ها حسرت آغوش گرم مادر را داشت و هر بار کودکی را در آغوش مادرش می دید به یاد خانواده می افتاد. او در این سال ها زبان مادری اش را فراموش کرده اما هیچ گاه لالایی های شبانه مادر وقتی در گهواره برایش می خواند را فراموش نکرده است. روایت پیدا شدن سالار سلمانی بعد از 12 سال هفته گذشته در فضای ...
بمب ساعتی هستم
، ولی پدر و مادرم شناسنامه ام را آمل گرفتند، نمی دانم چرا. کودکی ام را در یک خانه بسیار بزرگ شمالی با معماری قدیمی آلمانی گذراندم. آن زمان معماران آلمانی در مازندران ساختمان سازی های خوبی می کردند. ما در آن سبک خانه ها زندگی می کردیم که اتاق های بسیاری داشت. من آن موقع تنها فرزند خانواده بودم، ولی حدود 15نفر آدم های دیگر هم با ما زندگی می کردند که ما اصلا آنها را نمی شناختیم. آنها کردهای رانده شده از ...
سنم کم بود ولی عاشق دختری شده بود تا اینکه ناخواسته مادربزرگم وارد ارتباط ما شد و!
عاشق شده بودم و نمی فهمیدم چه کار می کنم. برای رسیدن به دختر مورد علاقه ام لحظه شماری می کردم. موضوع را به مادرم اطلاع دادم. او هم با پدرم صحبت کرد. خانواده ام می گفتند: دهانت هنوز بوی شیر می دهد و وقت زن گرفتنت نیست. اما کو گوش شنوا؟ مادر بزرگم را در جریان قرار دادم. او به سراغ پدر و مادرم آمد و داد و فریاد راه انداخت که چرا به حرف دل بچه تان گوش نمی کنید؟ باید بتوانید با همدیگر حرف ...
روانشناسان به داد مردم برسند!
روانکاوی ندارن؟! سری تکان دادم و گفتم: حق با شماست عمه جون! ولی بدون نیاز به روانشناس هم می شه نتیجه گرفت! مثلاً همین نادر پسر شوکت خانم سر کوچه ما! خیلی پسر مؤدب و احترام گزاری هست! ولی وقتی توی اداره روی صندلی محل کارش می شینه شخصیتش 360 درجه تغییر می کنه! فکر کنم هر چی هست یا از صندلی محل کار و اتومبیل هاست یا از نشیمن گاه و نحوه تکیه زدن بر اون صندلی ها! عمه که به نظر می رسید ...
گزارش لحظه به لحظه از مراسم اختتامیه سی و ششمین جشنواره فیلم فجر + تصاویر و سخنان برندگان سیمرغ ها
های سازنده روی سن بیایند. شیرین ترین لحظه برای من که تاکنون در سینما تجربه نکرده بودم، لحظه ای بود که تماشاچیان در پایان فیلم، برای اسم شهدای گردان عمار دست می زدند. * بهترین فیلم از نگاه ملی: سیمرغ زرین این بخش به دست اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهوری اهداء شد به سید حامد حسینی برای فیلم " سرو زیر آب ". سخن برنده: محمدعلی باشه آهنگر برای این کار بسیار زحمت کشید و هرچه در ...
لذت های نویسندگی
می توانم این کار را بکنم. داستانی که برای آقای معروفی فرستادم تقریبا نخستین داستانم بود. ایمیلش دو خط بیشتر نبود. نوشته بود چه داستان قشنگی نوشتی، نوشتن را جدی بگیر! شور و شوقی که از این نوشته به من دست داد باعث شد تا انگیزه پیدا کنم و خودم را باور کنم. اینطور نبود که از بچگی آرزوی نویسندگی داشته باشم. همینطور قدم به قدم نزدیک شدم، به چیزی که اکنون هستم. کارگاه رمان هم بسیار تأثیرگذار بود و من را ...