سایر منابع:
سایر خبرها
روایتی متفاوت از “گل بی منت بارون” کهگیلویه و بویراحمد (+تصاویر)
نفرت و بیزاری ذاتی از رنگ ها و نیرنگ ها داشت و افق نگاهش بحران فزاینده و غیر منتظره اخلاق را در جامعه به باد انتقاد گرفته ، و در شکل و شمایل یک روشنفکر بادیه نشین سخت دل بسته بازگشت به رویاهای شیرین گذشته خویش بود!از ریا ، دو رنگی و یا بهتر بگویم چند رنگی ، دروغ ، تبعیض ، نا برابری و نا مردی ها در حق مردم گله مند بود و دلی پر خون داشت . زندگی هنری اش را پس از طی دوره کوتاهی در حوزه و در کسوت طلبگی ...
دولت تدبیر و امید خادمی کوچک در مسیر اراده مردم بزرگ ایران است
حمایت پرشور مردم در استقبال از هیأت دولت در این روز گرم تابستان، تشکر و قدردانی کرد و گفت: من از طرف شما از دانشمندان هسته ای که از سال 1376 تلاش کردند، بخاطر تلاش، ایثار و ایستادگی شان بویژه از شهدای هسته ای که در مسیر پیشرفت و توسعه کشور جان خود را فدا کردند، تشکر کنم. من در ضمن از دیپلمات ها ورزیده، دانشمند و هنرمندان قدردانی می کنم که در صحنه دیپلماسی برای ما با وجود همه دشواری ها با منطق و ...
جنجال جدید حامد بهداد
، هنرمندان دست می زدند اما شانه هایشان از گریه می لرزید، هورا می کشیدند اما همه صورت شان خیس اشک بود. نشست خانه دختر در نشست فیلم خانه دختر در جشنواره سال پیش فجر عوامل فیلم به ویژه حامد بهداد در پاسخ به سوالات، مرز بین جدی و شوخی ار رعایت نمی کردند. حامد بهداد نیز با حاضرجوابی ها و حرکات عجیب و غریب سعی می کرد به هر سوالی که می شود، جواب بامزه ای بدهد. بعد هم جلوی دوربین عکاسان ...
بهنوش بختیاری این همه فالوئر می خواهد چه کار؟
ها آرزوی نیمی از آن را دارند! این دو موضوع محور گفتگو با بهنوش بختیاری شد؛ در پشت صحنه سریال محله گل و بلبل ؛ ساعت سه شب. برنامه آبرنگ که سال پیش برای شبکه نسیم اجرا کردید یک اتفاق نو بود. پیش از این و حتی بعد از آن مجری زن که با لباس شاد جلوی دوربین قرار بگیرد و راحت اجرا کند سراغ نداریم، از این تجربه راضی هستید؟ – هنوز که هنوز است خیلی ها از من سراغ آبرنگ را می گیرند. این ...
آقای سماع از کنسرت امشب و فردا شب می گوید
شمار می آید. بخش فرهنگ و هنر عصر ایران در ادامه گفت و گوهای ویژه خود با چهره های فعال در بخش موسیقی پس از گفت و گوی مفصل با سیامک آقایی ، داود آزاد و نیما رمضان این بار به سراغ امیرحسین حسنی نیا خواننده و سرپرست گروه آقای سماع رفته است. در مورد اجرای پیش رو در تاریخ 15 و 16 مرداد ماه در تالار رودکی توضیح مختصری می دهید؟ پروژه موسیقیایی آقای سماع کمتر از یک سال است که ...
سیرک عقاب بدون حیوانات هم جذاب است/ در نگهداری حیوانات تابع قانونیم
کاری می شوند، موسیقی ملایمی که از باندهای سالن پخش می شود، عوامل را در نظافت سالن، چک کردن کابل های برق و تست نورپردازی و بازسازی صحنه یاری می کند. پس از اتمام برنامه، چند نفر از هنرمندان سیرک به محوطه بیرونی آمدند با و جوانان عکس می اندازند، بازار گرفتن عکس های یادگاری از نوع سلفی داغ است. از عوامل پشت صحنه جویای دیگر حیوانات سال های گذشته سیرک می شوم که یکی از آنها می گوید: دیگر در ...
چند خبر کوتاه از خراسان شمالی
... وی با توجه به اهمیت آموزش در حوزه تئاتر اظهارداشت: همچنین برزویه عبدالرزاق مدرس کارگردانی از کشور مسکو سه روز کارگاه آموزشی در استان برگزار خواهد کرد. عابدی همچنین از افتتاح پلاتو و تماشاخانه شمس در استان همزمان با افتتاح دهمین جشنواره تئاتر رضوی در استان خبر داد و گفت: همزمان با افتتاح دهمین جشنواره تئاتر رضوی تماشاخانه شمس افتتاح و به بهره برداری رسیده و دبیرخانه دائمی جشنواره تئاتر رضوی نیز افتتاح خواهد شد. دهمین جشنواره سراسری تئاتر رضوی 25 الی 29 مردادماه سال جاری در بجنورد، مرکز استان خراسان شمالی برگزار می شود. /9314/پ203/ ...
بیوگرافی صداپیشه ” جناب خان”
خان خندوانه می باشد بحرانی دارای مدرک لیسانس بازیگری از دانشگاه تهران و مدرک کارشناسی ارشد کارگردانی از دانشگاه تربیت مدرس است. وی از سال 1380 وارد تلویزیون شد و اکثر کارهایش کودک و عروسکی بوده است. علاقهٔ بحرانی به نمایش عروسکی از جشنواره های تئاتر عروسکی دانشجویی آغاز شد. او که در آن دوران چند کار در این حیطه داشت، با گذر زمان به این موضوع علاقه مند شد. در سال 1380 در همین حین مریم ...
صالحی امیری: روحانی در طراز ملت ایران است
پیشبرد گفتمان اعتدال ساخته است. - همکاری شما با آقای روحانی به پیش از انتخابات سال 92 برمی گردد، زمانی که ایشان مسئولیت ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام را برعهده داشتند. با توجه به دوره طولانی همکاری ای که داشتید، برداشت شما از ویژگی های فکری و شخصیتی روحانی چیست؟ آقای روحانی، یک شخصیت نواندیش دینی با رویکردهای چندجانبه است. ایشان همزمان چند ویژگی را نمایندگی می ...
در انتظار احمدی نژادهای دیگر
تا افتضاح های دیپلماتیک که در آن هشت سال اتفاق افتاد، همه جا نقل مجالس است. شاید گاهی این اخبار، مبالغه آمیز باشد ویا شاید در مواردی، خسارتی که کشور متحمّل شده بسیار بیش از اینها باشد. هرچه بوده گذشته است. البته باید مجرمان مجازات شوند و حتی المقدور خسارت های وارده جبران شود، ولی چیزی که بیشتر اهمیت دارد، پاسخ دادن به این سؤال است که چرا اصولا محمود احمدی نژاد در انتخابات سال 1384 توسط مردم انتخاب ...
سونامی تحریم علیه رژیم صهیونیستی
.... مسئله مهم در این جا تغییر افکار عمومی و گرایش آنها به سمت فلسطینی ها است. گویا مردم جهان آگاه شده و می دانند که رژیم اشغالگر صهیونیست چه جنایاتی در حق مردم مظلوم فلسطین مرتکب شده است. باتوجه به جنایاتی که رژیم صهیونیستی طی سال های اخیر مرتکب شده (مانند مورد اخیر که یک کودک 18 ماهه را در آتش سوزاند) نظر افکار عمومی به نفع این رژیم به این سادگی ها تغییر نخواهد کرد. همه ...
ابعاد جدید حمله آل سعود به یمن
قالب کمیته های مردمی با محوریت انصارالله و ارتش یمن در حالی طرح سلطه بر یمن با حملات نظامی را ناکام ساخت، به گونه ای که جهانیان عربستان را با وجود کشتار بی رحمانه مردم غیرنظامی و نیز نابودسازی 90 درصد زیرساخت های یمن بازنده جنگ نامیدند که دشمنان یمن مرحله چهارم طرح خود را به روی صحنه بردند. نشست ژنو برای بررسی راهکار سیاسی با محوریت بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل نیز در حالی برگزار شد که عربستان با ...
معین راهبر: در تولید اسمش عشقه ، جایگاه ویژه مرتضی پاشایی را مدنظر داشتیم
از طریق موسیقی ما منتشر کردی؟ این قطعه از آثار زنده یاد ناصر عبدالهی است. سال ها قبل، زمانی که این قطعه را شنیدم، خیلی دوست داشتم آن را بخوانم و قصد داشتم اگر خوب از آب درآمد، آن را منتشر کنم. چند وقت پیش این قطعه را به صورت آنپلاگد و با یک گیتار اجرا کردم و خیلی خصوصی در اختیار برخی دوستان و نزدیکان گذاشتم و فکر نمی کردم جایی منتشر بشود. اما چند روز پیش متوجه شدم کار به لطف دوستان در برخی سایت ها ...
از شیطنت های شبانه فززاد فرزین تا کرمان گردی وزیر کشور
به گزارش عرش نیوز به گزارش خبرنگار اخبار داغ گروه فضای مجازی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ با گسترش فضای مجازی و وجود شبکه های اجتماعی فراوان، این روزها هنرمندان برای ارتباط تنگاتنگ با طرفدارانشان از کوچک ترین جزئیات زندگی خود عکس گرفته و آن را به اشتراک می گذارند. هر چند که این امر باعث کاهش شایعات درباره افراد معروف شده است اما مشکلاتی را نیز به همراه دارد. باشگاه خبرنگاران قصد ...
واقعه مشروطیت در رامیان
میرفندرسکی بگیریم چرا که او برادر زاده میرسعداله است، جوانان چند بار بلند یاعلی گفتند، باصدای یاعلی رسم بود جمعیت جمع شوند، در فاصله کوتاهی جمع کثیری از مردم معترض همچون سیلی بطرف خانه عباسخان در محله "بای ها" رهسپار شدند با صدای مرگ بر عباسخان ، عباسخان فرار کرده و به مدرسه سعدیه رامیان پناه برد و زن و بچه او هم به منزل آیت الله شیخ عبدالحسین جعفری پناهنده شدند. حسن بایرو در همین لحظه ...
نظارت نهاد های قانونی کابوس این روزهای افراطی ها/ تمکین یا عدم تمکین؛ مساله این است!
صلاحیت ها و انتخابات ریاست جمهوری دهم باعث شد آنان از صحنه قدرت سیاسی به دور افتند و خیال بازگشت به صحنه سیاست را صرفا در محافل داخلی خود بپرورانند، قطعا آنان بیش از هر چیز به اشتباهات افراطی خود می اندیشیدند تا آینده را عقلانی تر از گذشته رقم زنند، آنان خود به خوبی دریافتند که افراط و ساختار شکنی حاصل از خود رایی با آنکه هزینه ی بسیاری برای مردم و نظام به بار آورد اما نتیجه نهایی انزوای و طرد ...
اثر فمنیستی که ضد مرد نیست!
در چند ماه گذشته با فیلم های کمدی با سینما آشتی کردند در این فضا و در شرایطی که فروش فیلم های کمدی بالاست شما یک فیلم جدی اکران کرده اید. پیش بینی شما از اینکه مردم برای دیدن چنین فیلم هایی بیایند چیست؟ در آمار پرفروش ها در چند سال اخیر بجز شهر موش ها که فضای فانتزی و کودکانه داشت ، فیلم های پرفروش همه کمدی بوده اند. به نظر می رسد که فضای هیجان زده ی اجتماعی و سیاسی ایران، مردم را از یک ...
سرافکندگی حامیان دولت از توقیف و تحدید مطبوعات منتقد/ هتک حرمت به بانوان ایرانی در ترکیه/ کنایه فردوسی ...
صلح افغانستان در آن شرکت کرده بودند و خشم کارشناسان سیاسی و نهادهای این کشور را در پی داشت. کنایه فردوسی پور به دکل گم شده شنیده شد که عادل فردوسی پور با 90 برای هفدهمین سال به خانه های فوتبال دوستان آمد. خبرآنلاین نوشت؛ سال هفدهم برنامه 90 بعد از 3 ماه تعطیلی، آغاز شد. عادل که امسال نتوانست استودیوی ویژه برنامه اش را آماده کند، با همان استودیوی قدیمی مهمان خانه های مردم شد ...
حضور بیش از 180 هنرمند در دهمین جشنواره تئاتر رضوی
به گزارش خبرنگار قدس آنلاین از بجنورد، حسین ثابت قدم وحید در نشست خبری دهمین جشنواره تئاتر رضوی با اشاره به استقبال خوب مردم از برگزاری جشنواره تئاتر رضوی در دوره های گذشته، اظهار داشت: امسال این جشنواره با رویکرد جدید و متفاوتی نسبت به دوره های گذشته برگزار خواهد شد. وی افزود: در دهمین جشنواره تئاتر رضوی، هنرمندان استان اجرای مشترکی با کشور تاجیکستان خواهند داشت که از کارهای شاخص ...
آسید کاظم یادمان می دهد زود قضاوت نکنیم/ پذیرایی با چای
سارا داروفروش کارگردان نمایش آسید کاظم به خبرنگار مهر گفت: نمایش آسید کاظم نوشته زنده یاد محمود استادمحمد است که اجرای خود را از اول مرداد ماه آغاز کرده است. در اجرای این اثر نمایشی در عین اینکه تلاش کردم به متن وفادار باشم، رویکرد خودم را هم به اجرا تزریق کرده ام تا نمایش به ذائقه مخاطب امروز نیز نزدیک شود. وی ادامه داد: انتخاب این اثر نمایشی برای اجرا پیشنهاد رضا صمدپور یکی از اساتید ...
سقف شیشه ای توانمندی های زنانه
در این گزارش که در شماره روز چهارشنبه چهاردهم مرداد 1394 خورشیدی به قلم ارمغان زمان فشمی انتشار یافت، می خوانیم: به نظر می رسد در سال های اخیر، زنان با کسب تحصیلات و تخصص های گوناگون، در بسیاری از عرصه ها به رقیبانی جدی برای مردان تبدیل شده اند، پس چگونه است که هنوز در رده های بالای مدیریتی و در صحنه های سیاست و اقتصاد، کمتر نشانی از حضور موثر آنان مشاهده می کنیم؟ چه موانعی بر سر راه زنان توانمند قرار دارد که نمی ...
گفتگوی صریح با سردار باقرزاده درباره آن 175 شهید!
اینجا باید کفش را از پای درآورد... اینجا هنوز حال و هوای جبهه دارد. سردار می گوید جنگ برای همه واحدها تمام شد ولی برای واحد تعاون، مأموریت ادامه دارد. حضور مادران شهدا و افرادی از خانواده مفقودین، حکایت از تداوم روند شناسایی پیکرها می کند. باقرزاده با لباس خاکی در اتاق پشتی منتظر ماست. دیداری که یادآور خاطرات گذشته شد خواستم تا از فرصت موجود نهایت استفاده را برده باشم. با مقدمه ای ...
آفتاب یزد، به دیدار جانبازی با چهره ای عجیب رفت /قصه غصه های 26 سال تنهایی دلاور مرد سرزمینم، چه ساده ...
صورتش باعث شده تا هر که او را می بیند هر گمانی جز واقعیت را از ذهنش عبور دهد، عقب ماندگی، جذام، سوختگی و ... . عکس العمل و واکنش ها هم تقریبا یکسان بوده، هر غریبه ای که در کوچه و بازار او را می بیند یا از او روی بر می گرداند یا ناخودآگاه صورتش در هم کشیده می شود. از او فقط عکسی دیده بودیم، نام و نشانی هم نداشتیم، پیگیر شدیم، فهمیدیم 26 سال است که مردی در مشهد مردانه زندگی می کند، بی هیچ هیاهو و سر و صدایی و همسری که او هم مردانه به پای این زندگی ایستاده است. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- منطقه خراسان، حاج رجب محمدزاده، یکی از جانبازان 70 درصد کشورمان است که ظاهرا وضعیت جسمی و نوع مجروحیتش او را از یاد خیلی ها برده است. او از سال 64 به عنوان بسیجی چهار مرحله به جبهه اعزام شده و آخرین باری که خاک جبهه تن حاج رجب را لمس کرد، سال 66 و در مکانی به نام ماهوت عراق بود. قرار شد برای دیدن حاج رجب به خانه اش در یکی از مناطق پایین شهر مشهد برویم، درحالیکه تا قبل از رسیدن به خانه او هنوز تردید داشتیم که آیا این شخص همان مردی است که ما به دنبالش بودیم یا نه، وارد خانه که شدیم، مردی به استقبالمان آمد که دیدن صورتش تمام تردید های ما را به یقین تبدیل کرد. وقتی به دنبال نام و نشانی از حاج رجب بودم، می گفتند جانبازی که شما دنبالش هستید یک سوم صورتش را از دست داده، نمی تواند به خوبی حرف بزند، اما همین باعث می شد تا برای دیدنش مشتاق تر شوم، وقتی وارد خانه اش شدم و او را دیدم، تنها سوالی که در ذهنم بی جواب ماند این بود که دو سوم دیگری که می گویند از صورت این مرد باقی مانده، کجاست؟ وارد خانه که شدیم مردی به استقبالمان آمد که تنها پیشانی و ابروهایش کمی طبیعی به نظر می رسید، بینی، دهان، دندان، گونه و یکی از چشمهایش را کاملا از دست داده بود، چشم دیگر او هم به سختی باز می شد و مقدار اندکی بینایی داشت. مقابلش نشستیم، روز جانباز را با اندکی تاخیر به او تبریک گفتیم، حاج رجب هم با زبانی که به سختی با آن سخن می گفت از ما تشکر کرد، دیدن صورتش کمی ما را بهت زده کرده بود و شروع مصاحبه را سخت تر... از او پرسیدم چه شد که صورتتان را از دست دادید، آن لحظه را یادتان هست؟ حاج رجب با صدایی که به سختی و کمی نامفهوم شنیده می شد، لحظه مجروحیت خود را اینگونه برایمان وصف کرد: خیلی کم یادم است، فقط اندازه یک ثانیه، در سنگر داشتم برای کلمن یخ می شکستم و دو نفر از همرزمانم در کنارم بودند، ناگهان خمپاره زده شد و بعد از اینکه احساس کردم خون زیادی از من می رود، بیهوش شدم. طوبی زرندی، همسر حاج رجب به کمکش می آید، همزمان که او برایمان از لحظه مجروح شدنش می گوید، همسرش هم جملات نامفهوم حاج رجب را برایمان بازگو می کند؛ در آن لحظه چهار نفر در سنگر حضور داشتند، یک سرباز رفته بود تا از تانکر آب بیاورد، حاج آقا هم در حال شکستن یخ بوده و بقیه هم خواب بودند که خمپاره جلوی سنگر می خورد. دوست هم سنگرش می گفت یک دفعه دیدم آقا رجب افتاد، تا آمدم از جایم بلند شوم و به او کمک کنم دیدم نمی توانم، یک دست و یک پایم قطع شده بود و دیگر هم سنگری هایش هم شهید شده بودند، آن جانباز نیز چند سال پیش بر اثر جراحاتش شهید شد. خانم حاج رجب که زمان جانباز شدن همسر نانوایش 30 ساله بود و چهار فرزند داشت، می گوید: همسرم همیشه می گفت اگر نماز و روزه واجب است، جبهه رفتن هم حق و واجب است. پرسیدم چگونه خبر مجروحیت حاج آقا را به شما دادند، محمدرضا محمدزاده، فرزند بزرگ حاج رجب که تنها هشت سال پدرش را با صورت عادی اش دیده، می گوید: آن موقع من دوم دبستان بودم، قبل از اینکه خبر جانباز شدن پدر را به ما بدهند، او نامه ای نوشته بود که مرخصی گرفته و به مشهد بر می گردد، ما هنوز از چیزی خبر نداشتیم تا اینکه یکی از هم رزمان پدرم من را در کوچه دید و پرسید پدرت نیامده؟ من جواب دادم نه و او که با خبر از ماجرا بود گفت که انشاء الله خبرش می آید. بعد از آن بود که متوجه شدیم جانباز شده ولی نمی دانستیم از چه ناحیه ای، فکر می کردیم دست یا پایش قطع شده است، اما وقتی وارد بیمارستان فاطمه الزهرا تهران شدیم من و مادرم با صحنه ای مواجه شدیم که برایمان قابل درک نبود. پدرم را فقط از پشت سر توانستم تشخیص دهم، ترکشی که به او خورده بود تمام صورتش را از بین برده بود. از همسر حاج رجب خواستیم تا برایمان روزهای قبل از مجروحیت و لحظه ای که خبر جانباز شدن همسرش را به او می دهند، بازگو کند؛ وقتی با پسر هشت ساله ام و دختر کوچکم که در بغلم بود وارد بیمارستان فاطمه الزهرا شدم، با دیدنش فهمیدم این مجروحیت ساده نیست و اتفاق بزرگی برایش افتاده است. ملحفه سفیدی روی همسرم انداختند تا تمام کند نزدیک تر شدم، صورتش کاملا باندپیچی شده بود، بعد از اینکه باندهای صورتش را برداشتند دیدم فک بالای همسرم از بین رفته، صورتش صاف صاف شده بود و زبان کوچک ته گلویش به راحتی دیده می شد. یک چشمش هم به دلیل افتادگی نابینا شده بود و تنها چشم دیگرش آن هم از فاصله های نزدیک می بیند. بعد از دیدن آن صحنه از حال رفتم و در اتاق دیگری بستری شدم، آن قدر وضعیتش وخیم بوده که در همان ابتدا وقتی متوجه میزان آسیب دیدگی همسرم می شوند، یک ملحفه سفید روی او می کشند، گوشه سالن رهایش می کنند تا تمام کند، ولی گویا یک پزشک جراح خارجی از کنارش رد می شود، وضعیت او را می بیند و می گوید او را مداوا می کنم. فرزند بزرگ حاج رجب یادآور می شود: گویا در همان لحظه ها هم فکر می کردند که حاج آقا شهید شده، چون صدای خرخر مثل قطع شدن سر شنیده می شد، او را به تبریز و شیراز اعزام می کنند، ولی گفته می شود که درمان چنین مصدومی کار آن ها نیست و به تهران می برند. حاج رجب در این مدت 26 بار زیر عمل جراحی قرار گرفته تا به شکل امروز درآمده، هر بار در این عمل ها یک تکه پوست از دست، پا یا سرش جدا می کردند و به صورتش پیوند می زدند، از پوست سرش برایش ریش و سبیل ساختند، ولی استخوان دماغش جوش نخورد، خانواده اش می گویند در چهره ای که شما از حاج رجب می بینید، همه چیز ساخته دست پزشکان است. وضعیت حاج رجب بعد از مجروحتیش باعث شده بود تا زندگی خودش و خانواده اش هم مثل صورتش از حالت عادی و طبیعی خارج شود، بچه هایی که تا مدتی قبل از سر و کول پدر بالا می رفتند حالا با دیدنش جیغ می کشیدند و فرار می کردند . او بعد از هر عمل صورتی جدید پیدا می کرد و همین باعث شده بود تا خانواده اش نتوانند به راحتی با این وضعیت کنار بیایند، از همسرش که می پرسم چگونه با این وضعیت کنار آمدید، پاسخ می دهد: کارم شده بود گریه و تا دو سال هر شب با بغضی می خوابیدم که رهایم نمی کرد، یک شب که قبل از خواب بسیار گریه کرده بودم خوابی دیدم که بعد از دو سال خداوند صبری به من داد که تا همین حالا ادامه دارد. خواب دیدم در پایین جایی شبیه به جبل النور کوهسنگی ایستاده ام، مقام معظم رهبری در بالای این کوه دستشان را دراز کرده اند و مرا به بالای بلندی آوردند، مادر شهیدی که در کنارمان ایستاده بود را نشان دادند و گفتند مقام شما با مقام این مادر شهید یکی است. همسر این جانباز 70 درصد بیان می کند: هیچ وقت پیش خدا و بنده خدا از این وضعیت گلایه نکردم، ولی فشار این اتفاق آن قدر بود که تا مدت ها صبح ها به یک دکتر مراجعه می کردم و بعد از ظهرها به یک دکتر دیگر، این اتفاق برای من بسیار سنگین تمام شد، گاهی می گفتم کاش رجب قطع نخاع می شد ولی این اتفاق نمی افتاد، بچه ها نیز کوچک بودند، نمی توانستند با شرایط کنار بیایند و با دیدن چهره پدرشان می ترسیدند. فرزند بزرگ حاج رجب هم می گوید: برای یک کودک دبستانی سخت بود که پدرش در این وضعیت باشد ولی شاید معجزه خدا بود، اینکه هیچ حس بدی نداشتم، پدر را خودم حمام می بردم، لباس هایش را تنش می کردم و با همان سن کم، همه جا با او می رفتم. حاج رجبی که نه دهان دارد، نه فکی و نه دندانی، حالا آرزویش شده تا بعد از 26 سال لقمه نانی را در دهانش بگذارد و غذاهای خانگی را بخورد، همسرش می گوید تا یک سال فقط با سرنگ به حاج آقا غذا می دادم. او 27 سال است که فقط مایعات می خورد. در طول تمام این سال ها کسی پیدا نشد که درد دل ما را بفهمد، فقط می گفتند خدا اجرتان دهد، حاج رجب تنها 30 درصد سلامتی داشت که آن هم دو سال گذشته سکته قلبی کرد و مجبور به انجام عمل قلب باز شد، همیشه می گویم خوش بحال شهدا که شهید شدند، رفتند و راحت شدند، شوهر من جلوی چشمانمان روزی چند بار شهید می شود. در این لحظه فرزند بزرگ حاج رجب دو سال گذشته را به یاد آورد که پدرش را به خاطر عمل قلب باز در بیمارستان بستری کرده بودند، او می گوید: سکته ای که پدرم دو سال پیش کرد از سنگینی همین حرف های مردم بود، زمانی که حاج آقا عمل قلب باز در بیمارستان داشتند، در بخش آی سی یو مانیتورهایی برای ملاقات کنندگان جهت آگاهی از وضعیت بیمارشان نصب شده بود. وقتی برای ملاقات پدر به بیمارستان آمدیم، متوجه شدیم که مانیتور اتاق حاج آقا را قطع کرده اند، با پرس وجوهایی که کردم فهمیدم مردم شکایت کرده و از تصویر پدرم ترسیده بودند، به همین دلیل مانیتور اتاقش را قطع کردند، این قدر رفت و آمد کردم تا پس از مدتی تصویر وصل شد ولی از دور پدرم را نشان می دادند. او تصریح می کند: پرستار اتاق پدرم برای دادن قرص هایش با حالتی خاص دم در اتاق می ایستاد، در حالیکه صورتش را به سمت دیگری می برد تا پدر را نبیند، قرص ها را دست من می داد تا به او بدهم، درحالی که این ها وظیفه پرستار است، من به آن پرستار گفتم، پدرم ترس ندارد، او فقط یک جانباز است، همین. ما غرق سوال و جواب و نگاه به صورت نداشته حاج رجب بودیم و او نگران دهان خشک مهمانانش، در طول مصاحبه بارها صحبت های فرزند و همسرش را قطع می کرد و با دستانش به سمت میوه و چای هایی که مقابلمان بود اشاره می کرد، به اصرار حاج رجب گلویی تازه می کردیم و دوباره سوال و جواب هایمان را از سر می گرفتیم. دو سال است که کسی به همسرم سر نزده از خانواده اش پرسیدم در این 26 سال که حاج آقا جانباز و از کار افتاده شده بودند با داشتن 6 فرزند آیا مشکل مالی هم داشتید؟ همسرش پاسخ داد: با همان حقوق ماهانه بنیاد زندگی مان می چرخد، چند سال پیش خانه ای برایمان گرفتند که برای داماد کردن آخرین فرزندم مجبور شدم آن را بفروشم و در حال حاضر هم مستاجریم، یک بار به بنیاد جانبازان زنگ زدم و گفتم برای عروسی یکی از فرزندانم یک میلیون تومان وام می خواهم، آن ها هم پاسخ دادند ما پول نداریم قبض آب و برق اینجا را پرداخت کنیم، چگونه به شما وام بدهیم؟ همسر حاج رجب تاکید می کند: من هیچ انتظاری ندارم که کمک مالی بشود، ولی حداقل اگر خبری از همسرم بگیرند بد نیست، حدود دو سال است که از طرف بنیاد هیچکس به ما سر نزده، دلیلشان هم این است که بنیاد پول آژانس برای سرزدن به جانبازان را ندارد، به نظرم بنیاد بین جانبازی که روی ویلچر می نشیند، با سایر جانبازها تبعیض قائل می شود. حاج رجب 26 سال در آرزوی دیدن مقام معظم رهبری است اگر حاج رجب را از نزدیک می دیدی، کنار آمدن با این جمله که دو سال است کسی به او سر نزده، برایت بسیار سخت می شد، خواستم سوال کنم در طول این 26 سال چه کسانی به دیدن حاج آقا آمدند، آیا ایشان دیداری با مقام معظم رهبری، امام جمعه مشهد یا ... که پسرش با خنده ای حرفم را قطع کرد و گفت: دو سال گذشته قرار بود پدرم در حرم امام رضا دیداری با رهبری داشته باشند، ولی وقتی در صحن حرم مسوولان با چهره پدرم روبه رو شدند طور دیگری برخورد کردند. من نمی توانستم پدرم را با این وضعیت تنها در میان آن جمعیت رها کنم، با او از حرم برگشتم در حالی که آرزوی دیدار با مقام معظم رهبری همچنان بر دلش مانده است. فرزند این جانباز 70 درصدی می گوید: حاج آقا خیلی مظلوم است، بدنبال جایگاه نیست، ولی داشتن یک دیدار با رهبری فکر نمی کنم برای چنین جانبازی خواسته بزرگی باشد. سخن گفتن از 26 سال تنهایی حاج رجب و فرزندانی که یک بیرون شهر رفتن با پدر، بزرگ ترین آرزوی شان شده تمامی نداشت، وقتی یکی از عکس های او در اینترنت و برخی شبکه های اجتماعی منتشر می شود، عده ای نظر می نویسند خدا به این مرد اجر دهد، اما دلیل نمی شود که فرزندانش با سهمیه به دانشگاه بروند. این حرف ها بر دل دختر کوچک حاج رجب که از وقتی به دنیا آمده صورت پدر را به همین شکل دیده، سنگینی می کند، او با بغضی که سعی در فرو بردن آن دارد، می گوید: به پدرم افتخار می کنم، او سایه سر ماست، اما طاقت نگاه ها و حرف های مردم را ندارم. باور کنید حسرت یک پارک رفتن یا زیارت رفتن برای یک کودک آن قدر بزرگ است که با یک سهیمه کنکور نمی توان آن را جبران کرد، من درس خواندم و امسال بدون استفاده از سهمیه به دانشگاه رفتم. دلم می خواست بنشینم کنار حاج رجب تا جواب همه سوالاتم را از دهان نداشته خودش بشنوم، زبان او برای حرف زدن خیلی سخت می چرخید، اما دیگر طاقت نیاوردم، کنارش نشستم، پرسیدم حاج آقا حرم امام رضا که می روی از او چه می خواهی؟ آرزویت چیست؟ دور گوش هایش باندپیچی بود و صدایم را به سختی می شنید، سوالم را بلندتر تکرار کردم و گوش هایم را تیزتر، خودکارم را آماده در دستانم گرفتم تا از آرزوهای حاج رجب کلمه ای را جا نیندازم، دیدم دو دستش را به سوی آسمان دراز کرد و گفت می خواهم خدا از من راضی باشد منتظر بودم تا حرفش را ادامه دهد، اما با دستمالی که در دستش بود گوشه همان چشم کوچکی که در صورتش کمی سالم مانده بود را پاک کرد و دیگر چیزی نگفت. حالا حاج رجب با سیرت است و بی صورت، در میان مردمی راه می رود که همه آن ها بی آن که بدانند این صورت را چه کسی و برای چه چیزی از او گرفته، نگاهشان را از حاج رجب می دزدند، شاید حق دارند، نمی دانند که او صورت داده برای نترسیدن ما، برای آرامشی که هنگام غذا خوردن در یک رستوران به آن نیاز داریم، رستورانی که روزی گذر حاج رجب و فرزندش به آن جا افتاد و صاحبش به خاطر آرامش مشتری هایش او را به آنجا راه نداد. خودش زبانی برای گلایه کردن ندارد، اما دل همسرش سخت شکسته، دلگیر است از وقتی که با شوهرش بیرون رفته بود، مادری که فرزندش گریه می کرد آنها را می بیند، انگشت اشاره اش را سمت حاج رجب دراز می کند و می گوید پسرم اگر گریه کنی می گم این آقا تو رو بخوره . برای همسرش سخت است تا به مادر آن کودک بفهماند شوهرش صورتش را فدا کرده تا دیگر هیچ کسی جرات نکند در خاک وطنش به فرزندان این کشور نگاه چپ بیندازد. نمی دانم چگونه، اما آسان نیست جبران زخم زبان ها و نگاه هایی که باعث شده تا آخرین خاطره بیرون رفتن دو نفره این زن و مرد به دو سال قبل باز گردد و آنها دو سال از اینکه نمی توانند با هم به پابوسی امام رضا(ع) بروند حسرت بخورند . همسرش می گوید: طاقت شنیدن حرف های مردم را ندارم، وقتی بیرون می رویم و به حاج رجب توهینی می کنند، نمی توانم ساکت باشم، جوابشان را می دهم و در نهایت دعوایی بلند می شود، حالا ترس از همین دعواها دو سال است ما را خانه نشین کرده است. به حاج رجب می گویم دلت که می گیرد چکار می کنی، در این سال ها خسته نشدی، با همان صدایی که حالا شنیدنش برایمان عادی شده بود، پاسخ داد: خستگی از حد گذشته، در هر حالتی خسته ام، چه وقت هایی که در میان جمعیت و شلوغی هستم، یا وقت هایی که استراحت می کنم، روزی هزار بار عذاب وجدان دارم که چقدر مردم با دیدن من اذیت و ناراحت می شوند. این صورت برای من عادی شده ولی برای مردم نه. حاج رجب نوه هایی هم دارد که بودنشان او را کمی از تنهایی درآورده، در طول مصاحبه شنیدن غصه های پدربزرگ برایشان آسان نبود، دور او می گشتند و هوایش را داشتند، نادیا، نوه بزرگش کلاس پنجم دبستان است، او می گوید: جشن تولدهایمان را اینجا در خانه پدربزرگ می گیریم، عیدها پیش او می مانیم و پدربزرگ به ما عیدی می دهد، دوست داریم با او بیرون برویم اما طاقت حرف های دیگران را نداریم. اما عشق که باشد، خلاصه شدن زندگی برایت در یک چهار دیواری آن قدرها هم تلخ نمی شود، کنار همسرش نشستم، آرام به او گفتم در این 26 سال فکر جدایی به سرتان نزد، خندید و گفت: چند سال پیش همسر یکی از جانبازان که دوست من هم بود، زنگ زد، گفت اگر شوهر من وضعیت حاج رجب را داشت حتما از او جدا می شدم ، بعد از این تماس تلفنی تا چهار سال نتوانستم با این دوستم ارتباط برقرار کنم، حرفش به دلم سنگین آمد و به شدت مرا ناراحت کرد. از حاج خانم می پرسم شما که اکثرا در خانه اید، با آقا رجب دعوایتان هم می شود، صورتش غرق تبسم می شود و می گوید بله، چرا دعوا نکنیم گفتم آخرین بار کی دعوایتان شد، با لبخندی که حال و هوای ما را هم عوض کرد، گفت قبل از آمدن شما ، پرسیدم سر چه چیزی، پاسخ داد: داشتم برای آمدن شما خانه را آماده می کردم که حاج آقا با فلاسک چایی اش آمده بود بالای سرم و اصرار داشت تا همان لحظه برایش چایی درست کنم. *** به صورت نگران حاج رجب نگاه می کنم که گویا این روزها در هیاهو و کش مکش های سیاسی گم شده، او روزگاری برای این نگرانی جانش را کف دستانش گذاشت، بی سر و صدا رفت، بی سر و صدا و بی صورت هم بازگشت تا امروز منافع ملی و صورت نداشته اش در میان دلواپسی های نابه جای عده ای به فراموشی سپرده شود. حاج رجب نقاب نمی زند، برخلاف خیلی از آدم هایی که چهره واقعی شان را پشت شعارها و نگرانی های ساختگی شان پنهان می کنند، او با همین حالش هم از فضای سیاسی کشور بی خبر نیست، از میان برنامه های تلویزیونی فقط اخبار را نگاه می کند و از هیچ راهپیمایی یا انتخاباتی جا نمی ماند . حاج رجب خودش است، بی هیچ نقابی، حتی می توانی لبخند خدا را بر روی لب های نداشته او ببینی، صورت حاج رجب جایی جا مانده که هرگاه خواستی روی ماه خدا را ببینی، می توانی به اینجا بیایی، اینجا می توانی امضا و دست خط خدا را ببینی که بدون هیچ پرده ای بر صورت او به یادگار مانده است. ...
شمارش معکوس برای خلق حماسه ای دیگر از مردم بهارستان و رباط کریم
به گزارش خبرگزاری فارس از غرب استان تهران، پنجشنبه هفته جاری روزی است که سایه معضلات و مشکلات پایتخت از حریم خود همزمان با ورود کاروان دولت تدبیر و امید کنار خواهد رفت تا بدرقه امید در دل مردم که سال ها منتظر چنین رویداد تاریخی بودند فرصتی باشد برای بیان ندای محرومیت و مظلومیت آنها در حریم پایتخت که معلوم نبود تاوان کدام گناه را می پردازند. از هم اکنون شهرستان رباط کریم و بهارستان حال ...
کارگردان نمایش رام کردن زن سرکش : برای گرفتن سالن اصلی تئاترشهر بسیار تلاش کردم؛ اتفاقی نیفتاد!
تکلیف بودجه نمایش، سالن های اجرا و دیگر چیزها مشخص شود. نمایش رام کردن زن سرکش نوشته ویلیام شکسپیر و یک کمدی خانوادگی است که مریم کاظمی طراحی و کارگردانی آن را بر عهده دارد. این نمایش که از 31 خردادماه از ساعت 22 در تالار ایوان شمس روی صحنه است، 15 اجرای دیگر تا 24 شهریور ماه دارد که اجراهای آن در شهریور ماه به ساعت 21 انتقال می یابد. ...
برادر روحانی ، برگ برنده یک جریان سیاسی برای انتخابات مجلس! ؟
به مقام ریاست جمهوری، به عنوان برادر رئیس جمهور راهی پارلمان شوند. آیت الله محمد خامنه ای در دوره دوم، سیدهادی خامنه ای در دوره های دوم، سوم و ششم نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بودند. دختری که جای برادر ها و پسران را گرفت در حالی که همه منتظر ورود پسران یا برادران آیت الله هاشمی به صحنه سیاسی کشور به ویژه حضور در پارلمان بودند، دومین دختر آیت الله وارد کارزار انتخابات شد و با رای گسترده مردم و ...
مراسم تشییع پیکر احمد علامه دهر بازیگر پیشکسوت
شهر محلی وجود دارد که خط زیبایی بر کاشی های آن نقش بسته و من که می دانستم این هنر احمد علامه دهر است نام او برایم تداعی می شد و نظرم را جلب می کرد. همت با بیان اینکه تلاش می کنم به احترام هنرمند از دست رفته گلایه ای مطرح نکنم؛ ادامه داد: من همواره به عنوان یک هنرمند نق زن شناخته می شوم اما سعی می کنم امروز حرفی از بی مهری هایی که به هنرمندان می شود؛ نزنم. او سپس متنی در رثای احمد علامه ...
واکنش جالب بازیگر زن مشهور سینما به مقایسه اش با علی کریمی
جوری فکر می کنند ولی ما هم مثل بقیه مردم هستیم. اگر حمایت های خانواده ام و خصوصا پدرم نبود، نمی توانستم چنین کارهایی را انجام دهم. به هر حال دست داشتن در این جور مراسم ها همیشه برایم یک افتخار بوده و شاید برای تان جالب باشد که بدانید من این کار را با پنج هزار تومان شروع کردم و خوشحالم که حالا کار به اینجا کشیده شده است. فوتبالی هم هستید؟ فوتبال را دوست دارم ولی این که بخواهم ...
سینما زیتون رودبار افتتاح شد؛ شمالی ها آماده میزبانی از سینماگران
به گزارش مهر، مراسم افتتاحیه سالن سینما زیتون صبح امروز سه شنبه 13 مرداد ماه با حضور حجت الله ایوبی رییس سازمان سینمایی، عطاءالله حکیمی نماینده مردم رودبار در مجلس شورای اسلامی، فیروز فاضلی مدیرکل ارشاد استان گیلان، فرید فرخنده کیش مدیرعامل انجمن سینمای جوانان، محمدمهدی طباطبایی نژاد مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، مهتاب کرامتی بازیگر، حسن برزیده کارگردان، منوچهر شاهسواری تهیه کننده فیلم ...
ترویج رپرتوار در مکان های مختلف دغدغه اصلی من است
به گزارش خبرنگار حوزه تئاتر گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ؛ نشست خبری نمایش رام کردن زن سرکش با حضور مریم کاظمی کارگردان و طراح این اثر، سیروس ابراهیم زاده و سه تن از بازیگران این نمایش ظهر امروز در تالار ایوان شمس برگزار شد. مریم کاظمی در خصوص انتخاب تالار ایوان شمس برای اجرای این نمایش گفت: به دلیل ترویج اجرای رپرتوار و استفاده از این تالار ها و سالن های نمایشی تالار ایوان شمس را ...