سایر خبرها
قتل عام خانوادگی در 210 دقیقه!
داخل خانه و آثار خون حکایت از جنایتی دلخراش داشت. مرد میانسال به مأموران گفت: نیم ساعت قبل خواهرزاده ام یاسمن با من تماس گرفت. چون نتوانسته بود خبری از خانواده اش بگیرد به من زنگ زده بود.او از من خواست به خانه شان بروم تا مشخص شود خانواده اش کجا هستند. قبل از رفتنم به خانه خواهرم، من هم با آنها تماس گرفتم اما بی فایده بود و همین مسأله مرا نیز نگران کرد. خودم را به خانه خواهرم رساندم. اما هر چه زنگ ...
به اجبار پای سفره عقد نشستم که آن بلای شوم سرم آمد!
رفت و من و احد به منزل پدری ام کوچ کردیم. همسرم بیکار بود و علاوه بر مصرف مواد مخدر چشم به درآمد اندک من داشت. او به فردی پرخاشگر تبدیل شده بود به طوری که در کوچه و خیابان نیز با مردم درگیر می شد و من با دادن دیه و التماس به شاکیان از آن ها می خواستم رضایت بدهند تا همسرم از زندان آزاد شود. اما او چند روز قبل با چاقو به سمت من و پدرم حمله کرد و مرا نیز از خانه بیرون انداخت. دیگر تحمل ندارم.... http://www.aftabir. ...
تراژدی فرشته ها در سال 96
آبادی بود که به طرز فجیعی کشته و جنازه او در بشکه ای در پارکینگ خانه قاتل پیدا شد، آغاز اخبار سریالی کودکانی بود که امسال خبرساز شدند. آتنا هر روز بعد از مدرسه کنار بساط دستفروشی پدرش می نشست و به او کمک می کرد اما بیست و هشتم خرداد ماه به طرز مرموزی ناپدید شد. مرد رنگرز 40 ساله که گاهی اوقات آتنا برای خوردن آب به کارگاهش می رفت به عنوان مظنون بازداشت شد و پس از روزها سکوت ...
ریحانه و مادرش چگونه توانستند برای ده ها زن سرپرست خانوار اشتغال زایی کنند؟/ گلدوزی، اینستاگرام و باقی ...
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو -نیلوفر هوشمند؛ همیشه کارهایی کوچکی که با عشق انجام می دهیم نتیجه های بزرگی خواهند داشت، عشق ذاتی مادرهاست، مثلا همان گلدان کوچک لب پنجره را آنقدر با عشق سیراب می کنند که هرروز گل می دهد، یا برای لقمه مدرسه بچه هایش آنقدر وقت می گذارد که تا پیری هم باز مزه لقمه نان و پنیر و سبزی مادرت زیر دندانهایت می ماند. خانه را با مهربانی اش گرم می کند و عصاره عشق را در سانت به ...
به هوش که آمدم فهمیدم مصطفی از آزار شیطانی من فیلم گرفته است
چنین کاری زده است. گفت وگو با این متهم نوجوان را می خوانید. چند سال داری؟ متولد سال 78 هستم. الان 18ساله ام و وقتی دست به قتل زدم 17 سال داشتم. چقدر درس خوانده ای؟ تا اول راهنمایی درس خوانده ام. چرا ادامه تحصیل ندادی؟ با آن که در ایران به دنیا آمدم ولی چون پدر و مادرم افغان بودند، نتوانستند برایم شناسنامه بگیرند. به همین دلیل بدون شناسنامه نمی ...
خاطره چند پرونده جنجالی سال 96 + تصاویر
) و عباس قادری فرزند فتح اله (اهل بناب) به درجه رفیع شهادت نائل شدند. پرونده ستایش بسته شد 14 دی؛ امیرحسین تنها پسر یک خانواده بود که پس از دو سال زندان و محاکمه به اتهام تجاوز و قتل ستایش دختر 6 ساله افغان به دار مجازات آویخته شد. آن طور که اسناد پرونده نشان می دهد 22 فروردین سال 95، ستایش که تنها سه خانه آن طرف تر از خانه پدری قاتل زندگی می کرد برای بازی با خواهرزاده های امیرحسین با ...
"روش های جدید دزدی را در زندان آموختم/ برخی اطلاعات را از کسبه محل می گرفتم"
نداشتم و از آن ها دزدی نمی کردم. سابقه هم داری؟ بله، پیش از این سه بار دستگیر شده بودم و حدود یکسال و 18 روز در زندان بودم. 40 روز پیش از زندان آزاد شده بودم. درس خواندی؟ بله، فوق دیپلم حسابداری دارم. مواد هم مصرف می کنی؟ بله 15 سال است که شیشه و هروئین مصرف می کنم. وضع مالی خانواده ات چگونه است؟ پدرم کارخانه ...
خواهر 12 ساله ام عروس شد / او شب اول از ترس با لباس عروس فرار کرد!
را با روغن چرب کند. خواهرم 12 سال بیشتر نداشت که پدرم او را به یکی از اقوامش که جوان معتادی بود شوهر داد. یادم می آید که که خواهرم از ترس با لباس عروسی فرار کرد ولی هنوز از خانه داماد خارج نشده بود که او را گرفتند و ... مدتی بعد مادرم بیمار شد و نتوانست مانند قبل کار کند من هم با وجود این که به درس و مدرسه علاقه مند بودم ترک تحصیل کردم و در یک پیتزافروشی مشغول کار شدم آن قدر کارم را درست انجام دادم ...
گزارشی خواندنی از درون خانه شهید حدادیان
العباس هستیم. 5 سال پیش بود که کنار در امامزاده چیذر ایستاده بودیم که یکی از دوستان از بیت رهبری تشریف آورده بودند و من را برای نماز ظهر 23 ماه رمضان دعوت کردند. همان موقع محمدحسین هم کنار من بود و آن روز 16 سالش بود. ما آن روز را پشت سر حضرت آقا نماز را اقامه کردیم و بعد از نماز، آن فرد به ما گفت: بعد از اتمام نماز شما از زیر آن پرده که آقا سخنرانی می کنند تشریف بیاورید که آن طرف یک حیاط خلوتی ...
ارتباط نامشروع زن شوهردار با دوست برادرش | شوهرم قربانی رابطه کثیف و شیطانی من شد!
ساختگی قیصر با ضربات چاقو همسرم را مقابل چشمانم به قتل رساند. جسد او را در همان منطقه در حالی دفن کردیم که هنوز آخرین نگاهش تمام وجودم را می سوزاند او در طول چهار سال زندگی، عاشقانه برایم زحمت کشید. حدود سه ماه بعد نیز کارآگاهان آگاهی مرا دستگیر کردند و قیصر هم یک سال بعد هنگام خروج از کشور به دام افتاد. او به اعدام و من و برادرم به زندان محکوم شدیم. با آن که بعد از تحمل 100 ضربه شلاق آزاد شدم ولی ... http://www.aftabir. ...
بازخوانی مناظره جنجالی زیباکلام و علیزاده
زیباکلام و زیباکلام ها دقیقاً روی دیگر سکه امنیتی شدن فضای ایران در 20 سال گذشته هستند. من هم جای دولت و حاکمیت ایران و آقای خامنه ای بودم وقتی صدای امثال دکتر زیباکلام بلند می شد می گفتم اطلاعات سپاه! همه را بگیر، چون چاره ای غیر از این کار نبود. چه اشتباه بود و چه نبود همان ایران را نگه داشت. اگر امثال زیباکلام بودند الان ایران مثل لیبی بود و من و شما نگران بودیم خانواده مان را کدام بازار برده فروشی می فروشند و سپاه و اطلاعات سپاه نگذاشت این اتفاق بیفتد. ...
مجموعه 25 داستان خیلی کوتاه جالب و خواندنی
مردانگی ات به زمین افتاد و هرگز آن را نخواهی یافت. *** زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد. مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد مقدار زیادی مواد خوراکی بخرد و برای زن ببرد. ضمناً به او گفت: وقتی آن زن از تو پرسید چه کسی این غذا را ...
آیت الله کاشانی می توانست حکومت اسلامی تشکیل دهد
در ایران زحمت کشیدند یک قانون مدار بود. به مناسب سالروز درگذشت آیت الله کاشانی با محمد مهدی عبد خدایی دبیر کل فداییان اسلام به گفت وگو نشستیم . * آیا شما خاطره ای از آیت الله کاشانی دارید؟ نخستین باری که توفیق داشتم آیت الله کاشانی را ببینم در سال 1329 بود. زمانی که تنها 12 سال داشتم با پدرم به تهران آمده بودم. مرحوم آیت الله کاشانی به دیدار پدرم آمد پدرم از علمای مشهور مشهد ...
منافقی که شهید لاجوردی برایش حکم "امام" را داشت
دقیقاً چه چیزی. * چطور وارد تیم های ترور شدید؟ کمی قبل از ورود سازمان به فاز مسلحانه، تیم های نظامی هم به تدریج شکل گرفتند. یک بار که در خانه تیمی بودیم، مسئول ما آمد و گفت شما از الان جزو تیم های ویژه هستید. نارنجک و کلتش را هم درآورد و گذاشت جلوی ما. عضویت در تیم ویژه خیلی هم راحت نبود. آنها قشنگ افراد را بررسی می کردند و کسانی که انگیزه و دل و جرأت ...
نشئه بازی های دختر 21 ساله میان ترقه گل کرده بود
اصلا امروز چند شنبه است و چه خبر است و اما همچنان چشم امید به نجاتی معجزه آسا بسته اند. دوست دارم پاک زندگی کنم مژگان دختر 21 ساله کارتن خوابی است که به گفته خودش از 13 سالگی از خانه فرار کرده و در حال حاضر 8 سال از کارتن خوابی اش می گذرد. پایپ و یک بسته کوچک شیشه را در میان انگشت های خشک و چوبی اش گرفته بود و به دیوار سیمانی اوراق چی ها تکیه زده بود و با چند زن و مرد دیگر ...
علت خون بازی در بین دختران نوجوان
کند و به دنبال تزریق مواد مخدر می روند). نظام آموزشی و والدین گرامی اگر به اندازه کافی استراحت کردید، برنامه عقب افتاده، مسئله در حال بررسی نداشتید و بودجه مددکار اجتماعی متخصص یا مشاور متخصص داشتید و شما والدین عزیز، مشغول میهمانی های خانوادگی، سرگرم فرزند کنکوری، فرزند شیرخوار، فرزند معلول، همسر بی کار، ظرف های نشسته، خانه کثیف، مادر و پدر پیر و علیل نبودید؛ فکری به حال نوجوانان بکنید. روزنامه شرق ...
گفت وگو با زن جوانی که همسرش را در آخرین سه شنبه سال از دست داد
سال پیش به جریان افتاد. متاسفانه درآن حادثه پدر یک خانواده به دلیل یک لحظه غفلت و بی توجهی جانش را از دست داد و یک جوان 23 ساله هم به اتهام قتل بازداشت شد. بازپرس ویژه قتل مشهد درباره جزییات این حادثه هم توضیح می دهد: روزحادثه، یعنی آخرین سه شنبه سال 93،کسری متهم اصلی پرونده همراه امیرحسین در یکی از خیابان های فرعی بلوار صیادشیرازی مشهد. چند نارنجک دست ساز را منفجر می کنند. این کار آنها باعث ...
روایت کمک خواهی یک جوان بعد از ترک اعتیاد
. پدرم کم کم وارد شهرداری و در آنجا مشغول به کار شد. او در سال 88 به دلیل ورشکستگی و کلاهبرداری به زندان افتاد، در صورتی که وکیل های پدرم املاک مردم را با مهر شرکت پدرم فروخته بودند. همان وقت ها پدرم احساس خطر کرد اما وکیلش گفت به من اعتماد کن و برو چند وقتی تهران نباش. ما 6 ماه به گرگان رفتیم و وقتی برگشتیم، پدرم را بازداشت کردند. همه اموال مان را گرفتند و ما نیز از خانه مان به اتاقی رفتیم ...
متهمان قتل پدر و پسر را بر گردن هم انداختند
به گزارش سراج24 ، بیستم دی سال93، زن جوانی مأموران پلیس آگاهی دماوند را از ناپدید شدن شوهر 47 ساله اش به نام محمود و پسر 12 ساله اش به نام یاسر باخبر کرد. او در توضیح به مأموران گفت: شوهرم روز گذشته به محل کارش رفت، اما به خانه برنگشت. پسرم معلول بود و خیلی توان راه رفتن نداشت اما از او خواستم دنبال پدرش برود. او هم از خانه بیرون رفت اما هرچه منتظر ماندم، بازنگشت. نگرانم اتفاق بدی برای آنها ...