سایر منابع:
سایر خبرها
اهواز| شهید سواری؛ مدافع حرمی که برای دفاع از حرم خانم زینب (س) بی تابی می کرد
می داد. شهید سواری به شکل ناشناس با تیپ فاطمیون به سوریه اعزام شد خانم شریفی افزود: چند روز بعد گفت می روم تهران کار دارم، دو بار رفت تهران و برگشت؛ نگران شدم؛ ولی چیزی نگفتم. هر سفر حدود 10 روز طول کشید تا بار سوم که 7 مهر 92 بود، علیرضا مدرسه می رفت کار مهد کودک خودم هم شروع شده بود. آمد خانه گفت مامان علی! -مرا "مامان علی" صدا می کرد- عزیزم می خواهم بروم زیارت امام رضا(ع ...
زندگی برای انتها پایانی ندارد
به هیچ عنوان قصد تسلیم شدن نداشتم به عشق ادامه تحصیل ماهها بستری بودن در تهران، سال ها طول درمان و همه روزهای سخت و دردناک بیماری را تحمل کردم. این طور که پزشکان می گفتند قرار بود از دنیا بروم، اما من همه دوره های شیمی درمانی و مراحل آزاردهنده درمان را تاب آوردم و با وجود آنکه از ناحیه چشم و گوش دچار آسیب شده بودم، زنده ماندم. رنگین کمان موفقیت آن روزها فقط 18 سال داشتم ولی ...
متهم به قتل در آستانه سفر حج،از همدستش خواست نزد پلیس برود و اعتراف کند
نداشته و نمی دانم چه کسی شوهرم را کشته است. تحقیقات پلیس برای برملا شدن راز جنایت در ابهام باقی مانده بود که پنج سال بعد فریبا در ششم تیر 89 به اداره آگاهی پلیس رفت و پرده از جنایت پرداشت . وی گفت: وقتی با منوچهر ازدواج کردم متوجه شدم او مرد بد اخلاقی است. ما مدام با هم اختلاف دشتیم. به دنیا آمدن دخترمان هم از اختلاف هایمان کم نکرد. به همین خاطر بارها از احمد که واسطه این ...
مرد کارتن خواب را کشتم چون مزاحم بود
...> متهم گفت: آن قدر عصبانی بودم که کنترل کارهایم دست خودم نبود. به آشپزخانه رفتم و یک چاقو برداشتم و به سمت کامران حمله کردم و سه ضربه چاقو به شکمش زدم وقتی خون را دیدم یک دفعه به خودم آمدم و سعی کردم به او کمک کنم اما فایده ای نداشت و جانش را از دست داده بود. بعد از این اعترافات و تأیید پزشکی قانونی مبنی بر اینکه مقتول براثر اصابت چاقو به بخش های حیاتی بدنش جانش را از دست داده است، سعید ازسوی ...
قتل همسر از سوی زن هوسر ان
. برخلاف مادرم از این کار لذت می برم. زنگ تلفن به صدا در آمد. زنی گریان پشت خط تلفن، خودش را الهام معرفی کرد. گفت که مادرم باعث شده شوهرش او را طلاق دهد. از من خواست با شماره خانه شوهرش تماس بگیرم. گیج و حیران از خانه خارج شدم. به اولین باجه تلفن همگانی که رسیدم شماره ای را که روی کاغذ خریدم نوشته بودم، گرفتم. مرد جوانی پاسخ داد، قطع کردم و دوباره شماره را گرفتم. مادرم پاسخگو بود. از او خواستم که زو ...
با همسران معتاد چه کنیم؟
زنانی است که دیگر امیدی به ادامه زندگی با همسر معتادش ندارد. او هفته گذشته تصمیم خود را برای جدایی گرفت و به دادگاه خانواده رفت، اما قبل از ارائه دادخواست به اتاق مشاوره رفت تا با روانشناسان مشورت کند. از همسر معتادم خسته شده ام حدود سه سال است ازدواج کرده ام. آن هم با پسری که به اعتقاد و اصرار پدرم، پسر خوبی بود و نباید او را از دست می دادم. هیچ علاقه ای به شوهرم نداشتم، اما پدرم ...
دانشجوی ارشد فیزیک هسته ای چرا پدرش را کشت؟
در قتل پدر خانواده صادر شد . هفته گذشته هر سه متهم از زندان به شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی هدایت رنجبر و با حضور قاضی یزدان پور - مستشار دادگاه- منتقل شده و پای میز محاکمه ایستادند . درآغاز جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند. آنگاه پدرومادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص عروس و دو نوه شان شدند. پدربزرگ در حالی که به زحمت در دادگاه ...
قتل با ادعای انگیزه اخلاقی
سلامت نیوز :دفاعیات مردی که مدعی است در دفاع از خودش مرتکب قتل شده، قضات را قانع نکرد و دادگاه به قصاص او حکم داد. به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، مردی مدتی قبل نزد کارآگاهان پلیس استان فارس رفت و خبر داد پسرش گم شده است. او گفت فرزندش به نام حمید برای انجام کاری از منزل خارج شده و دیگر برنگشته و به تلفن همراهش هم جواب نمی دهد. کارآگاهان بعد از دریافت این شکایت تحقیقات خود را آغاز ...
7 سال بلاتکلیفی به خاطر قتل مرد کارتن خواب +عکس
ابراهیم به دست نیاورد. به همین خاطر حامد هفت سال در زندان بلاتکلیف ماند. تا این که طبق ماده 429 قانون مجازات اسلامی درخواست تعیین تکلیف را مطرح کرد و از قضات دادگاه کمک خواست. در این میان نظر رئیس قوه قضاییه استعلام شد. رئیس قوه قضاییه پس از بررسی پرونده اعلام کرد بهتر است این پرونده با مصالحه مختومه شود .به این ترتیب حامد در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمدباقر قربانزاده و ...
همسر شهید رضوان خواه: مسجد، محل وصال و وداع با همسرم بود
...> یکی از هم رزم های حسن آمد. کمیل را که دید، بغل کرد و بوسید. می خواست پنهان کند؛ اما قطره اشک را گوشه چشمش دیدم. احساس کردم رفتارش کاملا ترحم آمیز است؛ با اینکه چیز خاصی نگفت، ولی نگرانم کرد. گل سفید بودم، هنوز اطمینان نداشتم و نخواستم عکل العملی نشان دهم. گفتم برگردم لنگرود خانه مان، شاید حسن تماس بگیرد. رفتم. منتظر ماندم. زنگ در را می زنند. عمو غلام بود با دو سه نفر دیگر. کمی ماندند و رفتند ...
همه بدهی های رادیو پرداخت شد/ پایان نگاه دسته دومی به رادیویی ها
ملاحظات توصیه کرد. پدرم بعد از فروش رادیو بار دیگر به شکلی محرمانه و حتی بدون اینکه ما بچه ها بدانیم رادیو خرید و به طور محرمانه نیز آن را گوش می کرد. او سال ها تا زمانیکه در قم بودیم به این شکل رادیو گوش می کرد و زمانیکه به تهران آمدیم این وضعیت آشکار شد. ما در کوچکی ضبط هم داشتیم و در منزل ما بیش از همه چیز نوار قرآن بود و ترتیل های مختلفی از قاریان را نگهداری می کردیم. *از آنجایی که ...
گفت وگوی شفقنا با دکتر حسینی: مردان جامعه ایران باید باز تربیت شوند/ جامعه در حال جنگ نگه داشته شده در ...
انقلاب اسلامی همه این شعارها را می دانستند، به دنبال این شعارها هم بودند و بر اساس همین شعارها این قانون اساسی وضع شد، اما در حال حاضر و بعد از 39 سال با (به گفته مسئولین) حدود 20 میلیون حاشیه نشین و حدود 7 تا 8 میلیون فرد بیکار مواجه هستیم. * همانطور که اشاره کردید انقلاب ها با هدف صورت می گیرند و قطعاً کسانی که خواهان تغییر در کشور از حالت شاهنشاهی به جمهوری اسلامی بودند، قصد بر کاهش ...
روضه ای که عشق غلامرضا سازگار است/ ماجرای قصیده گم شده ای که در بیابان پیدا می شود
؟ - مداحی توفیقی است که خداوند لطف می کند، از دوران کودکی عشق به مداحی داشتم و از همان بچگی عاشق این کار بودم، شب ها آنقدر دیر از از هیئت به خانه می آمدم که گاهی پدر و مادر به من اعتراض می کردند که تا این وقت شب چرا بیرون ماندی؟! ولی عشقم بود و جلسه امام حسین(ع)، به خاطر همین خداوند کم کم لطف کرد و مداح اهل بیت(ع) شدم. 10 سالگی، آغاز شروع مداحی استاد سازگار *چه زمانی احساس کردید که ...
اعتراف سارق خشن به سرقت از توریست ها
کانون گذراندم. چرا در آن سن و سال مرتکب سرقت شدی؟ همه اش به خاطر مشکلات مالی و دوستانی بود که فریبم دادند. از طرفی من عشق موتور سواری داشتم و از 10سالگی پشت موتور نشستم. مهارت خاصی در موتور سواری داشتم. برای همین با دوستانم سوار بر موتور می شدیم و کیف قاپی می کردیم. دو تا از سابقه هایم هم به خاطر درگیری است. آخرین بار کی از زندان آزاد شدی؟ شهریور پارسال ...
پول دوست ها پزشک نشوند
ملحفه ای سفید در کنار دکتر، بساط چایی را گذاشته روی آن و با پارچه ای نخی روی آن را پوشانده. برای شما چایی دم کردم. گفتم از راه می رسید خسته اید و پزشک مهربان 84 ساله شرمنده می کند مرا.می نشیند پشت میز، دست هایش را گره می کند در هم و دور هم می چرخاند. من هم می نشینم مقابلش. حسین جمشیدیانم اهل اصفهان. حدود 84 سال سن دارم. پدرم بقال بود و مادرم خانه دار، بافتنی هم می کرد. یکی از برادرهایم رفت رشته ...
تلگرام بستری امن برای تبادل اطلاعات، جابجایی، انتقال مهمات و ورود تروریست ها به کشور
در ترکیه به سوریه رفتم در آنجا مرا تحویل نمی گرفتند اما وقتی که گفتم دنبال فلانی می گردم مرا پیش او بردند و گفتند که فلانی در آنجاست. و اینطوری بود که من در سوریه ماندگار شدم . قاضی صلواتی گفت: شما 25 روز در موصل چه می کردید . متهم گفت: در آنجا که بودیم به ما گفتند که باید شما را جای دیگری ببریم من مدتی در یک آسایشگاه بودم و به صورت موقت آنجا اسکان داده شده بودم . ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار
واقعی بود. وکیل بهمن خبر اجرای حکم را به آنها داده بود. مادر بهمن می گوید: وقتی این خبر را شنیدم همه دنیا روی سرم خراب شد. به دفتر وکیل رفتیم. همسرم هم به زندان رفت. تلفنی به ما گفت که جرثقیل و آمبولانس آماده شده تا بهمن را صبح اعدام کنند. از آن به بعد چیز زیادی یادم نیست. وقتی جنازه بهمن را دیدم، باورم نشد. هنوز فکر می کنم او زنده است. کاش به او یک فرصت دیگر داده بودند. پسر من توبه کرده ...
طلبه تا به جایگاه علمی خوبی نرسیده، اصلاً وارد اجتماعیات و سیاسیات نشود/ توقعات از روحانیت و مرجعیت ...
. من حدود یکسال بعد خدمت ایشان بودم. مرحوم آقای حاج علی صافی گلپایگانی آنجا بود به طور خصوصی کنار آقای بروجردی بود، من رفتم آنجا، آقای صافی به آقای بروجردی گفت این کتابی که شما تعریف می کردید برای ایشان است. دوباره ایشان مرا تشویق کردند این خیلی اثر داشت و روحیه انسان را نشاط می داد. استثناء بعضی این آقایان در همان موقع تشویق داشتند، وقتی می دیدند کسی تحقیقات و کاری کرده است. الان اگر کسی تحقیقاتی ...
داماد کینه جو دست به آتش افروزی زد
با دخترم اختلاف پیدا کرده است. سعی کردم آنها را آشتی دهم، اما دخترم گفت که او رفیق باز است و به زندگی اش توجهی ندارد تا اینکه دخترم به دادگاه رفت و مهریه هزارسکه ای اش را به اجرا گذاشت. پس از این اختلافات آنها زیاد شد و فرید هم از آن روز به بعد دیگر به رستوران من نیامد. وی ادامه داد: شب حادثه خسته بودم و خودروی شاسی بلند گرانقیمتم را در رستوران پارک کردم و با تاکسی تلفنی به خانه ام رفتم که همسایه ...
پیشرفت به مدد ممنوعیت شلوارهای پاچه گشاد!
مراجعه کردم و تصمیم گرفتم که اگر در مورد مسائلی که پدرم مطرح کرده اطلاعات و اسنادی پیدا شد، آنها را ضبط کنم. در جعبه هایی که در آن روز برایم آوردند، چند گزارش درباره وضع ایران در اواخر حکومت رضاشاه وجود داشت. این گزارش ها سرزمینی را توصیف می کرد که 20 سال غارت شده، با وحشیگری سرکوب شده و به شدت آسیب دیده بود. فقر،ستم، قتل در زندان، سانسور و جالب تر از همه کمبود مواد غذایی در کشور بیداد می کرد ...
شوهر سیاه دل زنش را تکه تکه کرد و اعدام شد!
شهر قزوین پرونده را مورد بررسی قرار داد و متهم را با توجه به قرآئن، شواهد و اعترافات با استناد به بند ب ماده 290 و مواد 172، 173، 350، 351، 360، 417، 419، 436، 727-727 و مواد 211 و 135 از قانون مجازات اسلامی مصوب سال 92 محکوم کرد. متهم در خصوص قتل عمد به قصاص نفس با چوبه دار در محل زندان مرکزی قزوین پس از دریافت تفاضل دیه محکوم شد همچنین از جهت جنایت بر میت و بریدن سر نیز به پرداخت یک دهم دیه کامل انسان، از حیث بریدن دو دست به یک دهم دیه کامل، از حیث بریدن دو پا به پرداخت ارش و از جهت پاره کردن شکم به عنوان دیه جنایت بر میت به 74 ضربه شلاق تعزیری محکوم کرد. برنا ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار از اعدام پسرش
روی سرم خراب شد. به دفتر وکیل رفتیم. همسرم هم به زندان رفت. تلفنی به ما گفت که جرثقیل و آمبولانس آماده شده تا بهمن را صبح اعدام کنند. از آن به بعد چیز زیادی یادم نیست. وقتی جنازه بهمن را دیدم، باورم نشد. هنوز فکر می کنم او زنده است. کاش به او یک فرصت دیگر داده بودند. پسر من توبه کرده بود. همه از او راضی بودند. ماموران زندان از بهمن من تعریف می کردند. حتی همه کسبه و ساکنان محلی که بهمن و دوستش از ...
دختر نوجوان به خاطر دوست اینستاگرامی تا پای مرگ رفت + عکس
بیمارستان منتقل کردند و او تحت درمان قرار گرفت.چند روز بعد این دختر 17ساله که از خطر مرگ نجات یافته بود، پس از مرخص شدن از بیمارستان راهی اداره پلیس شد تا از پسری که وی را از کوه به پایین پرت کرده بود، شکایت کند. او گفت: کیوان(متهم) را از چند سال پیش می شناختم. او دوست برادرم بود تا اینکه 5سال قبل زمانی که من 12سال زیادتر نداشتم در حادثه ای تلخ برادرم را از دست دادیم. او در دریا غرق شد و پس ...
با تو بدرود، ای مسافر، آقای عشق
سرپرست ارکستر می شوید، در هجده سالگی خیلی از مدارج ترقی را طی می کنید و در آن سال ها و در عنفوان جوانی، این همه آهنگ های زیبا می سازید؟ می گوید: تمام این احساسات که شما از آن حرف می زنید، از یک نت می آید. یک نت که به آن می گوییم نت پدال یا پایه. این نت پایه را هیچ کس به من یاد نداد، جز پدرم. حالا من اولین اتود و اولین قطعه ای که پدرم با آکاردئون به من یاد داد و خودش با کمانچه می زد را ...
سعادت و لیاقت می خواهد آدم مالش را صرف امور خیر کند
خاص را تهیه کنم و جالب است بدانید آن موقع، خانواده ی افسران منتظر بودند تا از جنس های جدید من خرید کنند. *گویا ورود درشکه به خرم آباد از کارهای ارزشمند شما بوده، داستان آن چه بود؟ بله، من خیلی اهل سفر بودم. هر فرصتی پیدا می شد به سفر می رفتم و وقتی با چیزهای جدید مواجه می شدم برای زادگاهم متأسف می شدم که چرا اینقدر محروم است. سال 1318 با مرحوم پدرم به همدان رفتیم و آنجا درشکه ...
عذاب وجدان، قاتل پدرکش را به اداره پلیس کشاند + جزییات
حادثه وقتی فهمیدم که پول وام ها و اقساط را پرداخت نکرده به سراغش رفتم و گفتم چرا پول را ندادی. پول ها را چکار می کنی. او گفت هر چه پول گیرم آمده به حسابت ریخته ام. پدرم همیشه جلوی دوست و همکارش مرا مدام تحقیر می کرد. سر این موضوع هم از او دلخور بودم، رفتم سراغ مادرم و به او گفتم. مادرم گفت او امروز شیشه مصرف کرده باهم صحبت نکنید ممکن است دعوایتان شود. قبول کردم و به حیاط رفتم، چشمم به ...
زن جوان: آتنا ، ارتباطات دیگر همسرم را لو داد
وی گفت: 17 ساله بودم که با شاهپور آشنا شدم. امتحانات آخر سال هنرستان شروع شده بود که او خانواده اش را به خواستگاری ام فرستاد، من هم که شوق ازدواج داشتم بلافاصله پاسخ مثبت دادم. این گونه بود که تنها طی چند روز مراسم عقدکنان ما برگزار شد و دو ماه بعد نیز پا به خانه بخت گذاشتم. در آغاز زندگی خودم را خوشبخت تر از همه دوستانم می دانستم و به همسرم عشق می ورزیدم. یک سال بعد و در حالی که پسر ...
اعدام، تاوان آزار یک زن در پارک +عکس
به گزارش جام جم، اوایل پاییز سال 96 زن میانسالی به کلانتری رفت و از جنایت سیاه یک مرد کارتن خواب پرده برداشت. وی گفت: من 50 سال دارم، ولی در این مدت هیچ وقت ازدواج نکردم. سر کار می رفتم و مستقل زندگی می کردم. دیروز از محل کارم به خانه مان در غرب تهران بر می گشتم که در نزدیکی پارک یک مرد کارتن خواب و معتاد که حال طبیعی نداشت به من حمله کرد. مرد شیطان صفت بدون توجه به التماس هایم مرا در ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه!
پدر این بار برخلاف سایر موارد از جلویش درآمده بود، کوتاه آمد و روزی که داشت به پادگان بازمی گشت به من گفت:”چون بابا اصرار داشت بیخیال شدم وگرنه قلم پات رو می شکستم. خوب حواست رو جمع کن ببین چی می گم. فکر نکن رفتم راه دور و از همه جا بی خبرم. خودت می دونی چقدر دوست و رفیق و آشنا دارم. اگه دست از پا خطا کنی، میام سرت رو می ذارم لب همین باغچه و گوش تا گوش می برم!” دیگر با نبود فرهام در خانه نفس ...
توافق امروز مهمتر از جنگ و فتح خرمشهر بود
به ایران آمد سه ماه در زندان بود و توسط وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت و پس از آن با من تماس گرفتند و گفتند پسرتان می خواهد با شما مشورت کند که در این دیدار مهدی به من گفت می خواهم بر اساس قانون مجازات شوم مگر اینکه شما نظر دیگری داشته باشید . رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: در پی دیدار با پسرم با رهبری دیدار کردم و ایشان به من گفتند نظر خودت چیست؟ و من گفتم اگر شما پسرم را ...