سایر منابع:
سایر خبرها
سرنوشت خانواده آتنا و خانواده قاتل او پس از یک سال از اجرای حکم اعدام/ پدر آتنا: عصبی بودم؛ خانه اهدایی ...
می کنید، ناراحتم. بعد از آن سعی کردم حداقل در ظاهر خودم را حفظ کنم تا شاید همسر و دخترم هم حالشان بهتر شوند؛ اما هر بار یاد و خاطره ای از آتنا همه ما رو به هم می ریزد. پدر آتنا درباره شرایط زندگی اش هم می گوید: الان چند وقتی است که به دستور رئیس جمهوری در ارگان دولتی استخدام شدم و کار ثابتی دارم. همان موقع قرار بود که به من خانه ای هم بدهند؛ البته کارهایش هم انجام شد، ولی من آن روزها ...
مرد نانوا: یک لحظه گرفتار جنون شدم و پسر 2 ماهه ام را کشتم
دائم از همسرم گلایه می کردند. از طرف دیگر همسرم هم از آنها دلخور بود و دائم گلایه شان را نزد من می آورد. من از ساعت 3 بعدازظهر تا یک نصف شب کار می کردم. وقتی هم به خانه می آمدم غرزدن های اعضای خانواده و همچنین همسرم خیلی آزارم می داد. شب حادثه با همسرم بحثم شده بود. صبح روزبعد هم با حالتی عصبی خانه را ترک کرد و بچه را به من سپرد. همسرم که رفت امیرعلی شروع به گریه کرد. من که عصبانی بودم در یک لحظه ...
اردیبهشت و بوی جاری کتاب
...، همه مسئولان را در موضوع آمار کتاب و کتابخوان، دچار اشتباه فاحش می کند که ضرورتا باید با تدبیر وزارتین و دانشگاه آزاد اسلامی در اندیشه مولفه های جدید و جایگزین تولیدات شکلی کتاب بود. کتاب، طروات روزگار پدربزرگ ها را وانهاده و رنگ و شکل و نمودارها در کاغذهای گلاسه براق امروز در بازار کتاب، قابلیت رقابت با بوی کاغذ کاهی دیوان حافظ باقی مانده از پدر بزرگ و عمّ جز مادر بزرگ که بر ...
وضعیت روحی نامطلوب دختر مو بریده آبادانی
را اجرا کردیم تا از استرسش کاسته شود و موهایش شروع به رشد کند. بعد از این موضوع همه ما روی موهای نرگس حساس بودیم، چون در طول درمان نرگس خیلی اذیت شد و بچه ها او را کچل صدا می زدند و همیشه از این می ترسید که موهایش رشد نکند. زمانی که موهایش رشد کرد، موهایش را خیلی دوست داشت. مسئولان آموزش وپرورش مدعی اند نامه ای از طرف پدر شما به آموزش وپرورش رسیده مبنی بر اینکه شکایتی در این مورد ندارد ...
پدر آتنا: استخدام دولتی شدم، خانه هم می خواهم
از آن سعی کردم حداقل در ظاهر خودم را حفظ کنم تا شاید همسر و دخترم هم حالشان بهتر شوند؛ اما هر بار یاد و خاطره ای از آتنا همه ما رو به هم می ریزد. پدر آتنا درباره شرایط زندگی اش هم می گوید: الان چند وقتی است که به دستور رئیس جمهوری در ارگان دولتی استخدام شدم و کار ثابتی دارم. همان موقع قرار بود که به من خانه ای هم بدهند؛ البته کارهایش هم انجام شد، ولی من آن روز ها عصبی بودم و مدارک خانه ...
مادر رونالدو : اگر کریس بد بازی کند، سرش غر می زنم!
... در اینکه ما مشکلات مالی داشتیم و این بچه ناخواسته بود، تردیدی نیست ولی وقتی به دنیا آمد زیباترین لحظه زندگی ام بود. حاضر بودم تمام عشق و خوشبختی ام را بدهم تا او خوشحال باشد. وقتی 6 سالم بود، مادرم مرد و من را به یک یتیم خانه فرستادند... بعد از آن اتفاقات من 4 فرزند داشتم که یکی از آنها هم ناخواسته بود. وقتی به دنیا آمد منبع نیرویی برای همه بود. برای ورودش کمترین انتظار را داشتیم ولی ...
گران ترین داروی جهان برای یک بیماری ژنتیک
و یک دختر به نام فاطمه دارم. سال ها پیش بعد از پسر اولم، خدا پسری به ما داد که او هم به همین بیماری دچار بود و بعد از 6 ماه فوت کرد. حالا حلما دومین بچه ای است که این بیماری را دارد و ما می خواهیم هر طور شده او را نگه داریم.حلما زمانی که به دنیا آمد سالم بود و تا 40 روزگی اثری از بیماری در بدنش وجود نداشت، بعد از آن عضلاتش شروع شد به شل شدن.قبلا با این بیماری آشنا بودم و دیده بودم که ...
60درصد مشتریان این کافه فرزند خاص دارند
مبتلا به HIV مثبت است، هم برای دیدن این مبتلایان از نزدیک آمده و چند هدیه برای آنها خریده است. او از سوی پدرش به این بیماری دچار شده و برای گذراندن امرار معاش خانواده، مجبور است روزها در خیابان ولیعصر کتاب بفروشد. عباسی می گوید: متأسفانه مبتلایان به HIV مثبت نمی توانند براحتی بین مردم زندگی کنند و مشکلات فراوانی دارند، اما از زمانی که به اینجا آمده ام با دیدن این بچه ها روحیه ام نسبت به قبل بهتر شده ...
30 سال مبارزه با معلولیت ناشناخته/ جانی که با SMA ذره ذره آب می شود
... پدر و مادر علیرضا حتی زمانیکه به انگلیس سفر کردند با نام و علائم بیماری فرزندانشان آشنا نشدند زیرا پزشکان صرفا تشخیص دادند که بیماری های آنها نوعی فلج مغزی نادر است و باید کاردرمانی انجام شود برای همین امیدوار بودند فرزندانشان با کاردرمانی بهبود یابند علیرضا پیرویسی در ادامه در خصوص مشقت های زندگی با SMA ، می گوید: من از 2 سالگی نتوانستم راه بروم و سعی می کردم از دستانم برای جا به ...
التماس برای حضور در میدان مین
اصرار فراوان چند وقتی را پیش ما در منطقه ماند. حمید را با وجود چند بار مراجعه مکرر به پایگاه های اعزام نیرو در تهران، بخاطر سن کمش پذیرشش نمی کردند و به همین دلیل تا آن زمان هیچگونه آموزشی ندیده بود برای همین در کمترین وقت ممکن در پادگان ابوذر آموزش های لازم را دید و به جرأت می توانم بگویم که او در مدت زمان کوتاهی تبدیل به یک تخریبچی جسور و کار بلد شد. این را نه بخاطر اینکه او برادرم هست ...
وصیت نامه شهیدی که پایش به خرمشهر نرسید
جان تو خود بهتر می دانی که دنیا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقی که : الدنیا دار الفناء و الاخره خیر وابقی مادر جان سفارشی که بشما دارم در مورد خواهرم است که دلم می خواست ایشان بعد از تمام کردن کلاس نهم به قم برود انشاء الله کاری کن که او این عمل را انجام دهد و سفارشی عظیم تری که به شما دارم که مادرم، چون خودت فرزند یک روحانی بوده ای. دلم می خواهد که تو مرا بخاک بسپاری ...
حمله تند کیهان به آیت الله هاشمی رفسنجانی / هاشمی نه مهاتیر محمد بود نه عالیجناب سرخپوشی که ادعا می کردند
نظامی داشته باشند، محروم شدند. نیروهای نظامی بیشترین خرج کشورهای در حال جنگ را می بردند و از این رو با این اقدام پول هایشان آزاد شد و به دنبال کارهای علمی و تولیدی رفته و اقتصاد دانش بنیان برای خود درست کردند لذا دیگر آسیب پذیر هم نیستند، این راه در ایران باز شده است و مدیران و دلسوزان و معاملان باید وارد این فضا شوند؛ مطمئنم دوره دوم دولت روحانی می تواند ما را به آنجا برساند. (!! ...
چه کنیم دعایمان مستجاب شود؟
...> درخواست واقعی و اخلاص شرط اساسی اجابت دعا که تمام شرایط به نحوی در آن می گنجد درخواست واقعی از خدا است. ازاین رو، در دعایی از معصومان(ع) می خوانیم: إِلَهِی مَا دَعَاکَ مَنْ لَمْ تُجِبْهُ، لِأَنَّکَ قُلْتَ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ؛ خدایا آن که را اجابت نکردی [در حقیقت] تو را نخوانده است؛ چراکه تو خود فرمودی: بخوانید مرا تا اجابت کنم شمارا . اما بنا به بعضی از آموزه های ...
بررسی واکنش کودکان به طلاق والدین
بررسی اجمالی تغییرات رفتاری و روانی فرزندان و واکنش کودکان به طلاق والدین می پردازد. با ویکی روان همراه باشید. تغییر در رفتار و خلق و خوی کودکان بلافاصله پس از جدایی والدین یک اتفاق بسیار شایع است. شما به عنوان پدر و مادر باید انتظار برخی تغییرات را در رفتار و احساس فرزندانتان داشته باشید. اما لزوما بر اساس واکنشی که آنها بلافاصله پس از جدایی نشان می دهند، نمی توان پیشبینی کرد ...
مرگ مشکوک پسر جوان تهرانی با شلیک گلوله در حمام خانه شان
خزانه بخارایی است. شب حادثه ما همگی بیرون از خانه بودیم و از مجید خبری نداشتیم تا اینکه به خانه آمدیم و با جسد بی جان او داخل حمام روبه رو شدیم. احتمال دادیم او با شلیک گلوله به سرش خودکشی کرده است و به خاطر اینکه آبرویمان پیش همسایه ها و بستگان نرود تصمیم گرفتیم او را به بیمارستان ببریم و به دروغ بگوییم به خاطر گاز گرفتگی جان خود را از دست داده است. در ادامه جسد مقتول به دستور قاضی ...
بررسی آثار زنان نویسنده ای که داستان غربتشان را روی کاغذ آورده اند/ روزگار زنان مهاجر
اندیشه زنانه، بدن جایگاه اصلی را به خود اختصاص داد و در دفتر رمان زنان بیشترین حضور را یافت. حضوری که از نگاه معیکل با نگاه مردان و نویسندگان مرد تفاوت های بسیار زیادی داشته است. در آستانه فصل سرد زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد من سردم است من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد من عریانم عریانم مثل سکوت ...
واقعه ی عشق های پشت سر هم خانم بازیگر/تصاویر
علاقمند گردد؛ سوژه ای که جوهانسون خود نیز آن را تایید کرده هست. جوهانسون در گفت و گو جوهانسون در ای در این خصوص چنین گفته هست:" مادرم در کودکی فیلم های بسیاری را به من نشان داد، تمام فیلم هایی که خود دوست داشت. او عاشق فیلم های موزیکال بود. عاشقانه فیلم های الیا کازان را دوست داشت. مادر اسکارلت جوهانسون جوهانسون ارتباط بسیار نزدیکی با مادربزرگش دارد اسکارلت ...
فهرست برنامه های تلویزیون در ماه رمضان
تصویربرداری سریال پدر انجام شده است. توفیقی سال گذشته سریال زیر پای مادر را برای این ایام روانه آنتن تلویزیون کرد. حالا او بار دیگر به سراغ قصه ای از دل خانواده رفته است، او این بار سریالی با محوریت پدر را آماده می کند. در خلاصه داستان سریال پدر آمده است: حامد پسر جوانی است که طی یک ماجرا درگیر داستانی عشقی می شود. او به خاطر اعتقاداتش و پدری که برایش الگویی تمام عیار است، ناچار سر یک دو راهی قرار می ...
رمان بزرگی که معروف نشد
می برد تا به او پناه دهد. آن شب، ژاک برای اولین بار، با زنی رابطه برقرار می کند و با آن زن می گذراند. صبح روز بعد ژاک و دانیل یکدیگر را پیدا می کنند. ژاک هیچ حرفی از ماجرا های شب قبلش با دانیل نمی زند اما به خوبی می دانست که این راز، فاصله زیادی بین او و دانیل ایجاد کرده است. ژاک و دانیل به راهشان ادامه می دهند، تا بالاخره پلیس در یک مسافر خانه آن ها را دستگیر می کند و به خانواده هایشان ...
از تهران فرار کردم
دانشگاه نرفتم و هرچه را که به آن علاقه داشتم، خودم دنبال کردم و یاد گرفتم من درشرایطی بودم که بین عصبی زندگی کردن و پول زیادداشتن، پول کم داشتن و در آرامش زندگی کردن، دومی را انتخاب کردم. من عکاسی، آشپزی و نوشتن بلدم و در انزلی صبح تا شب چیزهای قشنگ می بینم و چرا اینها را با آدم ها به اشتراک نگذارم؟ جلوگیری از تخریب خانه ها و مکان های قدیمی انزلی یکی از انگیزه های من برای راه ...
به بچه ها بیاموزیم؛ ه مثل هلال
شهروند| نفر برتر اهدای خون در استان مرکزی؛ خودش می گوید: داوطلبی را از پدرش آموخته، او شاگرد پدر است. از سال 1380 به عنوان یک خیر به عضویت جمعیت هلال احمر اراک درآمده و در این چند سال در گروه مشارکت به عنوان سرگروه فعالیت داشته. بانوی 48ساله که سعی کرده به عنوان مادر، داوطلبی را به فرزندان خود نیز بیاموزد. در مورد فروزان سلیمانی ، خیر استان مرکزی حرف می زنم. بانوی خیری که تمام سعی خود را کرده تا ...
روزگار زنان مهاجر
تحصیلات عالی اند. مثل آذر نفیسی که دکترای ادبیات دارد و استاد دانشگاه بود. کتاب لولیتاخوانی در تهران او یکی از پرفروش ترین کتاب های زنان مهاجر است که در آمریکا منتشر شد و خاطرات خانم نفیسی از دانشجویانش در تهران است وقتی با هم کتاب لولیتا اثر ناباکوف را می خواندند. این کتاب بسیار زنانه است و شرح زندگی دانشجویان دختر خانم نفیسی در آن نوشته شده است. نشر باران در سوئد ازجمله مهمترین نشرهایی است که آثار ...
جزییات تنبیه عجیب یک دانش آموز در مدرسه
نرگس موهات کو؟ این جمله ای است که نرگس بارها با گریه آن را تکرار و هر بار بیشتر از قبل گریه کرد؛ سوالی که همکلاسی هایش بعد از دیدن دسته موی بریده شده اش از او پرسیدند. نرگس دانش آموز کلاس ششم دبستان گلستان آبادان وقتی به خانه رفت، گیس بریده اش را در مشت گرفته بود و گریه می کرد. اسپری آسمش را در مدرسه جا گذاشته بود. تحریک کننده یعنی چه؟ این سوالی بود که نرگس چندین بار از خواهر بزرگترش ...
قصاص به خاطر یک ضربه چاقو
نجات می داد، همین شد که تازه دامادی را کشت و حالا در انتظار طناب دار شب و روزهایش را صبح می کند. اما مادرش همچنان چشم به راه فرزندش است. فرزندی که به خاطر غیرتش به مادر دست به عملی متعصبانه و اشتباه زد اما او سنی هم نداشت و شاید سن کم او باعث شد او راه اشتباه را انتخاب کند. مادرش در رابطه با این ماجرا خودش را مقصر می داند و به هر طریقه ای شده توانست رضایت اولیای دم مقتول را بگیرد اما هنوز هم ...
نگاه خیابانی و طنازانه سکینه مرا گرفتار خودش کرد و ...
طنازانه دختری چون تارهای عنکبوت به اطرافم تنیده شد و مرا گرفتار خودش کرد. آن دختر 17 ساله که تا کلاس سوم ابتدایی تحصیل کرده بود هر روز در مسیر کار و دانشگاهم قرار می گرفت و با نگاه ها و لبخندهایش، دلم را فرو می ریخت. زمانی به خود آمدم که دیگر دلباخته آن دختر مهاجر تبعه خارجی شده بودم به طوری که او را با خودم به کلاس درس دانشگاه می بردم و لحظه ای نمی توانستم از او جدا شوم. این درحالی بود که ...
فضولی ام گل کرد و ماشینش را زیر و رو کردم؛ یافتم آنچه را نباید می یافتم
بزرگ ترم، ازدواج کرده بودند. من هم تا دیپلم درس خواندم و به خاطر برخی مسائل و سنت های غلط محله مان، از ادامه تحصیل بازماندم. 20 ساله شده بودم و به نظر پدر و مادرم، برای ازدواجم خیلی دیر شده بود؛ اما چه کنم که 2سالی بود هیچ خواستگاری نداشتم. خودم هم داشت باورم می شد که دارد دیر می شود؛ باوجود این، روزهای خوب و شادی را با برادران کوچک ترم در خانه پدری می گذراندم. تابستان 83 بود که پسری 26ساله، از ...
محمدجواد حجتی کرمانی
خواهرم که یک سال از من کوچکتر بود1 همبازی نداشتم که گاهی بازیهایمان مثل بچه های دیگر به دعوا و بعضا به کتک کاری می انجامید! 2 در ایام مکتب نزد علویه مکرمه همسر مرحوم آیت الله صالحی کرمانی (مادر دکتر محمدحسن، محمد حسین صالحی) به جز خواهرم، برادرم مرحوم علی آقا نیز به همان کیفیت معروضه همدرس و همبازی و... بود. 3 در مکتب خانه (اکبرمشتی) که منزلش روبروی منزل مرحوم آیت الله شیخ ...
قتل فجیع مهران 51 ساله به دست همسر و دو فرزندش
از خودرو برداشتم به سراغش رفتم وبعد نمی دانم چه شد.... من قصد کشتن او را نداشتم پدرم درگیری را شروع کرد و حالا بشدت پشیمانم....سپس مادر خانواده در جایگاه محاکمه ایستاد و در دفاع از خودش گفت: همسرم به من ظلم کرد حتی با مردنش هم طور دیگری زندگی ام را نابود کرد.... من با تمام سختی ها ومشکلات سعی می کردم زندگی کنم اما وقتی فهمیدم او با زن دیگری ارتباط دارد دنیا بر سرم خراب شد.... ما دو پسر ...
مجروح و خسته آنقدر جنگید تا شهید شد
تا برادرم با روحیه جوانمردی رشد کند. دوران انقلاب که 15 سال بیشتر نداشت، جذب شخصیت حضرت امام شد و در تظاهرات و پخش اعلامیه شرکت می کرد. یک روحیه آزادمنشی در وجود قادر رشد کرده بود. دوست داشت به همه کمک کند. قدرت جسم، روحش را هم تقویت کرده بود. یک بار داشت دو عدد کپسول گاز را حمل می کرد. همسایه مان دید و گفت: قادر کپسول ها خالی هستند که اینقدر راحت می بری؟ وقتی فهمید پر از گاز هستند، از قدرت قادر ...
پدرم بعد از شهادت هم ایثار کرد
. مادربزرگم سر اینکه پدرم مرد یک خانواده است و عزت داشت برای پدرم مغازه گرفت اما پدرم مغازه را بیشتر از شش ماه نتوانست نگه دارد و 20 میلیون ضرر کرد. چون نمی توانست کار کند. در طول این سال ها مادرتان نقش بسیار مهمی داشتند؟ مادرم خیلی نقش مهمی داشت. اینکه با شرایط سخت مالی بسازد و همراه پدرم باشد کار بزرگی است. وقتی که من می خواستم دانشگاه بروم چقدر به دانشگاه آمد تا تخفیفی برایم بگیرد که موفق هم نشد. سختی های جانبازی پدر هم بود و مادرم در تمام این سال ها با مهربانی و صبوری اجازه سختی کشیدن به ما و پدرم را نداد. ...