سایر منابع:
سایر خبرها
همدستی مادر و پسران در قتل پدر
- مستشار دادگاه- منتقل شده و پای میز محاکمه ایستادند. درآغاز جلسه قاضی دهقان نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند آنگاه پدرومادر مقتول در جایگاه قرار گرفتند و خواستار قصاص عروس و دو نوه شان شدند. پدربزرگ در حالی که به زحمت در دادگاه حضور یافته بود، گفت: همین نوه ام در مراسم ختم پسرم در حالی که هنوز من نمی دانستم چه اتفاقی افتاده به من گفت: پدربزرگ گریه نکن پدرم رفت بهشت..... چند هفته موضوع را پنهان ...
طلبه تا به جایگاه علمی خوبی نرسیده، اصلاً وارد اجتماعیات و سیاسیات نشود/ توقعات از روحانیت و مرجعیت ...
. من حدود یکسال بعد خدمت ایشان بودم. مرحوم آقای حاج علی صافی گلپایگانی آنجا بود به طور خصوصی کنار آقای بروجردی بود، من رفتم آنجا، آقای صافی به آقای بروجردی گفت این کتابی که شما تعریف می کردید برای ایشان است. دوباره ایشان مرا تشویق کردند این خیلی اثر داشت و روحیه انسان را نشاط می داد. استثناء بعضی این آقایان در همان موقع تشویق داشتند، وقتی می دیدند کسی تحقیقات و کاری کرده است. الان اگر کسی تحقیقاتی ...
داماد کینه جو دست به آتش افروزی زد
با دخترم اختلاف پیدا کرده است. سعی کردم آنها را آشتی دهم، اما دخترم گفت که او رفیق باز است و به زندگی اش توجهی ندارد تا اینکه دخترم به دادگاه رفت و مهریه هزارسکه ای اش را به اجرا گذاشت. پس از این اختلافات آنها زیاد شد و فرید هم از آن روز به بعد دیگر به رستوران من نیامد. وی ادامه داد: شب حادثه خسته بودم و خودروی شاسی بلند گرانقیمتم را در رستوران پارک کردم و با تاکسی تلفنی به خانه ام رفتم که همسایه ...
7 سال بلاتکلیفی در زندان!
، متهم در جایگاه حاضر شد و در آخرین دفاعش گفت: باور کنید مقتول برای من و سایر همسایه ها مزاحمت ایجاد می کرد و همه از دست او در آزار بودیم. شب حادثه نیز خسته از محل کارم به خانه برگشته بودم و داشتم استراحت می کردم که مقتول با رفتارش مرا عصبانی کرد و حادثه رقم خورد، اما از کاری که کرده ام پشیمانم. هفت سال در زندانم و خانواده ام برای یافتن نشانی و آدرس اولیای دم تلاش بسیاری کردند، اما به هیچ نتیجه ای ...
پیشرفت به مدد ممنوعیت شلوارهای پاچه گشاد!
مراجعه کردم و تصمیم گرفتم که اگر در مورد مسائلی که پدرم مطرح کرده اطلاعات و اسنادی پیدا شد، آنها را ضبط کنم. در جعبه هایی که در آن روز برایم آوردند، چند گزارش درباره وضع ایران در اواخر حکومت رضاشاه وجود داشت. این گزارش ها سرزمینی را توصیف می کرد که 20 سال غارت شده، با وحشیگری سرکوب شده و به شدت آسیب دیده بود. فقر،ستم، قتل در زندان، سانسور و جالب تر از همه کمبود مواد غذایی در کشور بیداد می کرد ...
شوهر سیاه دل زنش را تکه تکه کرد و اعدام شد!
شهر قزوین پرونده را مورد بررسی قرار داد و متهم را با توجه به قرآئن، شواهد و اعترافات با استناد به بند ب ماده 290 و مواد 172، 173، 350، 351، 360، 417، 419، 436، 727-727 و مواد 211 و 135 از قانون مجازات اسلامی مصوب سال 92 محکوم کرد. متهم در خصوص قتل عمد به قصاص نفس با چوبه دار در محل زندان مرکزی قزوین پس از دریافت تفاضل دیه محکوم شد همچنین از جهت جنایت بر میت و بریدن سر نیز به پرداخت یک دهم دیه کامل انسان، از حیث بریدن دو دست به یک دهم دیه کامل، از حیث بریدن دو پا به پرداخت ارش و از جهت پاره کردن شکم به عنوان دیه جنایت بر میت به 74 ضربه شلاق تعزیری محکوم کرد. برنا ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار از اعدام پسرش
روی سرم خراب شد. به دفتر وکیل رفتیم. همسرم هم به زندان رفت. تلفنی به ما گفت که جرثقیل و آمبولانس آماده شده تا بهمن را صبح اعدام کنند. از آن به بعد چیز زیادی یادم نیست. وقتی جنازه بهمن را دیدم، باورم نشد. هنوز فکر می کنم او زنده است. کاش به او یک فرصت دیگر داده بودند. پسر من توبه کرده بود. همه از او راضی بودند. ماموران زندان از بهمن من تعریف می کردند. حتی همه کسبه و ساکنان محلی که بهمن و دوستش از ...
اعتراف سارق خشن به سرقت از توریست ها
بیشتر درس نخوانده و می گوید با بقیه افراد جامعه فرق دارد! سابقه داری؟ 6فقره سابقه دارم و نخستین بار زمانی که 15ساله بودم خلاف کردم و مدتی را در کانون گذراندم. چرا در آن سن و سال مرتکب سرقت شدی؟ همه اش به خاطر مشکلات مالی و دوستانی بود که فریبم دادند. از طرفی من عشق موتور سواری داشتم و از 10سالگی پشت موتور نشستم. مهارت خاصی در موتور سواری داشتم. برای ...
دختر نوجوان به خاطر دوست اینستاگرامی تا پای مرگ رفت + عکس
بیمارستان منتقل کردند و او تحت درمان قرار گرفت.چند روز بعد این دختر 17ساله که از خطر مرگ نجات یافته بود، پس از مرخص شدن از بیمارستان راهی اداره پلیس شد تا از پسری که وی را از کوه به پایین پرت کرده بود، شکایت کند. او گفت: کیوان(متهم) را از چند سال پیش می شناختم. او دوست برادرم بود تا اینکه 5سال قبل زمانی که من 12سال زیادتر نداشتم در حادثه ای تلخ برادرم را از دست دادیم. او در دریا غرق شد و پس ...
تلگرام بستری امن برای تبادل اطلاعات، جابجایی، انتقال مهمات و ورود تروریست ها به کشور
در ترکیه به سوریه رفتم در آنجا مرا تحویل نمی گرفتند اما وقتی که گفتم دنبال فلانی می گردم مرا پیش او بردند و گفتند که فلانی در آنجاست. و اینطوری بود که من در سوریه ماندگار شدم . قاضی صلواتی گفت: شما 25 روز در موصل چه می کردید . متهم گفت: در آنجا که بودیم به ما گفتند که باید شما را جای دیگری ببریم من مدتی در یک آسایشگاه بودم و به صورت موقت آنجا اسکان داده شده بودم . ...
با تو بدرود، ای مسافر، آقای عشق
سرپرست ارکستر می شوید، در هجده سالگی خیلی از مدارج ترقی را طی می کنید و در آن سال ها و در عنفوان جوانی، این همه آهنگ های زیبا می سازید؟ می گوید: تمام این احساسات که شما از آن حرف می زنید، از یک نت می آید. یک نت که به آن می گوییم نت پدال یا پایه. این نت پایه را هیچ کس به من یاد نداد، جز پدرم. حالا من اولین اتود و اولین قطعه ای که پدرم با آکاردئون به من یاد داد و خودش با کمانچه می زد را ...
سعادت و لیاقت می خواهد آدم مالش را صرف امور خیر کند
خاص را تهیه کنم و جالب است بدانید آن موقع، خانواده ی افسران منتظر بودند تا از جنس های جدید من خرید کنند. *گویا ورود درشکه به خرم آباد از کارهای ارزشمند شما بوده، داستان آن چه بود؟ بله، من خیلی اهل سفر بودم. هر فرصتی پیدا می شد به سفر می رفتم و وقتی با چیزهای جدید مواجه می شدم برای زادگاهم متأسف می شدم که چرا اینقدر محروم است. سال 1318 با مرحوم پدرم به همدان رفتیم و آنجا درشکه ...
عذاب وجدان، قاتل پدرکش را به اداره پلیس کشاند + جزییات
حادثه وقتی فهمیدم که پول وام ها و اقساط را پرداخت نکرده به سراغش رفتم و گفتم چرا پول را ندادی. پول ها را چکار می کنی. او گفت هر چه پول گیرم آمده به حسابت ریخته ام. پدرم همیشه جلوی دوست و همکارش مرا مدام تحقیر می کرد. سر این موضوع هم از او دلخور بودم، رفتم سراغ مادرم و به او گفتم. مادرم گفت او امروز شیشه مصرف کرده باهم صحبت نکنید ممکن است دعوایتان شود. قبول کردم و به حیاط رفتم، چشمم به ...
زن جوان: آتنا ، ارتباطات دیگر همسرم را لو داد
وی گفت: 17 ساله بودم که با شاهپور آشنا شدم. امتحانات آخر سال هنرستان شروع شده بود که او خانواده اش را به خواستگاری ام فرستاد، من هم که شوق ازدواج داشتم بلافاصله پاسخ مثبت دادم. این گونه بود که تنها طی چند روز مراسم عقدکنان ما برگزار شد و دو ماه بعد نیز پا به خانه بخت گذاشتم. در آغاز زندگی خودم را خوشبخت تر از همه دوستانم می دانستم و به همسرم عشق می ورزیدم. یک سال بعد و در حالی که پسر ...
اعدام، تاوان آزار یک زن در پارک +عکس
به گزارش جام جم، اوایل پاییز سال 96 زن میانسالی به کلانتری رفت و از جنایت سیاه یک مرد کارتن خواب پرده برداشت. وی گفت: من 50 سال دارم، ولی در این مدت هیچ وقت ازدواج نکردم. سر کار می رفتم و مستقل زندگی می کردم. دیروز از محل کارم به خانه مان در غرب تهران بر می گشتم که در نزدیکی پارک یک مرد کارتن خواب و معتاد که حال طبیعی نداشت به من حمله کرد. مرد شیطان صفت بدون توجه به التماس هایم مرا در ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه!
پدر این بار برخلاف سایر موارد از جلویش درآمده بود، کوتاه آمد و روزی که داشت به پادگان بازمی گشت به من گفت:”چون بابا اصرار داشت بیخیال شدم وگرنه قلم پات رو می شکستم. خوب حواست رو جمع کن ببین چی می گم. فکر نکن رفتم راه دور و از همه جا بی خبرم. خودت می دونی چقدر دوست و رفیق و آشنا دارم. اگه دست از پا خطا کنی، میام سرت رو می ذارم لب همین باغچه و گوش تا گوش می برم!” دیگر با نبود فرهام در خانه نفس ...
توافق امروز مهمتر از جنگ و فتح خرمشهر بود
به ایران آمد سه ماه در زندان بود و توسط وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار گرفت و پس از آن با من تماس گرفتند و گفتند پسرتان می خواهد با شما مشورت کند که در این دیدار مهدی به من گفت می خواهم بر اساس قانون مجازات شوم مگر اینکه شما نظر دیگری داشته باشید . رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: در پی دیدار با پسرم با رهبری دیدار کردم و ایشان به من گفتند نظر خودت چیست؟ و من گفتم اگر شما پسرم را ...
زندگی ناآرام آرمیدگان دو قبر
کتاب می خواست داشت حتی سگش کتی را هم داشت اما به هر حال زندان بود مخصوصاً اینکه تنها پسر 12 ساله اش اجازه ملاقات داشت. به نظر می رسد شهامت ستاره، خواهر زندانی، در نقل شرایط نسبتاً مرفه برادرش در زندان موید همان تصاویر متناقضی است که به ویژه در همین روزها و پس از پیدا شدن جنازه مومیایی شبیه به رضاشاه، درباره اش نقل محافل شده است، شاهی که هم به زندان می فکند و هم کتاب و قلم به دست زندانی می دهد ...
معمای پیچیده قتل زن شیشه ای
ارائه داد و مدعی شد این عکس خودش و دخترش بهاره است. بدین ترتیب پرونده در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران تحت رسیدگی قرار گرفت. در این جلسه که سال گذشته به ریاست قاضی اصغرعبداللهی تشکیل شد مادر و پدر بهاره درخواست دیه را مطرح کردند.سپس محمد به دفاع پرداخت و گفت: باور کنید من زن جوان را نکشتم. 7سال است که بی گناه در زندانم و تقاضای کمک دارم.در حالی که مدرکی علیه محمد به دست نیامده ...
زندان و ترک کشور، مجازات همدستی در قتل زن تنها
...> پلیس به ردیابی گلاب پرداخت ولی پسر افغان از ایران گریخته بود.پلیس در ادامه تحقیقات دوست صمیمی گلاب به نام امیر را بازداشت کرد. امیر 17 ساله که او نیز افغان است لب به اعتراف گشود و گفت: آخرین بار همراه گلاب به دیدن زن میانسال رفته بودیم. ولی همان موقع گلاب و زن میانسال با هم درگیر شدند و گلاب او را کشت. درحالی که هیچ نشانی از متهم فراری به دست نیامده بود، امیر در شعبه هفتم دادگاه کیفری ...
ناگفته های مادر بهمن ورمزیار از اعدام پسرش
و واقعی بود. وکیل بهمن خبر اجرای حکم را به آنها داده بود. مادر بهمن می گوید: وقتی این خبر را شنیدم همه دنیا روی سرم خراب شد. به دفتر وکیل رفتیم. همسرم هم به زندان رفت. تلفنی به ما گفت که جرثقیل و آمبولانس آماده شده تا بهمن را صبح اعدام کنند. از آن به بعد چیز زیادی یادم نیست. وقتی جنازه بهمن را دیدم، باورم نشد. هنوز فکر می کنم او زنده است. کاش به او یک فرصت دیگر داده بودند. پسر من توبه ...
الکی الکی زنم را کشتم
دادید همسرتان به منزل شخص غریبه برود و پرستاری کند؟ آدم های خوبی بودند و من خودم هم خانه شان رفته بودم و قابل اعتماد بودند. کی خودت را به پلیس معرفی کردی؟ چند روز بعد از این ماجرا که فراری بودم بعد از مراسم تشیع جنازه همسرم، شب سر خاکش رفتم و صبح فردا خودم را به پلیس تسلیم کردم. سر خاک چیزی به همسرت گفتی؟ فاتحه خواندم و گفتم ببخش مرا، اشتباه ...
محاکمه 2 برادر کشتی گیر به اتهام آدم ربایی
سپس با چاقو زدند. به همین خاطر برایشان تقاضای کیفر دارم. سپس سامان که کشتی گیر و صاحب مقام کشوری در این رشته است و حالا با قرار وثیقه آزاد شده، روبه روی قضات دادگاه ایستاد و گفت: چند سال پیش با دختردایی ام ازدواج کردم اما بعد از مدتی او را طلاق دادم. اما دایی ام کینه مرا به دل گرفت و چند نفر را اجیر کرد از من انتقام بگیرند. مردان غریبه شبانه در خیابان به من حمله کردند و مرا بشدت کتک ...
"شیشه" عامل دعوای مرگبار بین پدر و پسر شد
که من به داخل حیاط رفتم و دیدم پدرم، موتوری را بدون سند خریده است؛ هر زمان پدرم موتور بدون سند می خرید با او دعوایم می شد، زمانیکه به داخل حیاط رفتم مقدار بسیار کمی بنزین که داخل موتور بود را کشیده و داخل یک لیوان کوچک ریختم، قصد داشتم بنزین را داخل موتورم بریزم و از آن به بعد بدون خودرو و با موتورم به سر کاربروم اما بنزین داخل موتوری که پدرم خریده بود، بسیار کم بود، به همین دلیل به داخل خانه ...
قاتل آتش افروز تسلیم شد
نداشت و خودش هم بدرستی سر کار نمی آمد. همیشه مرا مقابل دیگران تحقیر می کرد. آن شب از او خواستم کارتی را که پول حساب و کتابمان در آن است، بدهد که ندادو طفره رفت. من هم بنزینی را که برای موتورم برداشته بودم، روی چهره اش ریختم و فندک را روشن کردم که ناگهان آتش گرفت و بعد از ده روز به خاطر شدت سوختگی فوت کرد. پدرم با همه دعوا داشت رامین تا دوم دبیرستان درس خوانده ، سه ...
تعرض وحشیانه به زن کارمند تهرانی در پارک
رسیدگی به این پرونده از اوایل پاییز سال 96 با مراجعه زن میانسالی به اداره پلیس شروع گردید. آن زن که بشدت می لرزید و گریه می کرد در طرح شکایتش به علت اذیت و آزار مرد معتاد Addictedکارتن خواب اظهار کرد: 50سال سن دارم، ولی در این سالها ازدواج ننموده ام و مجرد بودم. خودم زندگی مستقلی داشتم و سرکار می رفتم. دیروز وقتی از محل کار برمی گشتم در مسیر خانه از پارکی قدم بانوان رد می گردیدم که متوجه مرد ...
4 شبانه روز تجاوز خواستگار کینه جو به دختر جوان در خانه مجردی
فقط مجازات زندان Prison دارد و پس از مدتی تحمل کیفر آزاد می شوم چرا که شنیده بودم سارق 3 بانک که به دزد The Thief سنگین وزن معروف شده بود به تحمل 30 سال زندان محکوم شده است اما نمی دانستم که سلاح او قلابی بوده و شلیک هم نکرده است. من در کلاس سوم دبستان ترک تحصیل کردم چرا که هیچ علاقه ای به درس و مدرسه نداشتم پس از آن در مغازه الکتریکی پدرم مشغول به کار شدم و زندگی آرامی داشتم تا این که ...
روایت بانوی تازه مسلمان روس از زندگی جدیدش
...، خودم به نتیجه ای درباره حقیقت اسلام دست پیدا نمی کردم. برای شناخت شیعه آقای جهانی(همسرم) کتابی را به من معرفی کرد که درباره اسلام واقعی و ناب بود، با کمک ایشان حقیقت شریعت را یافتم و با تشیع آشنا شدم. وقتی حقیقت را یافتم خدا را نزدیک تر به خود می دیدم، با او صحبت می کردم زیرا می دانستم او صدای مرا می شنود و پاسخم را می دهد، این بهترین حس زندگی من بود. یک سال طول کشید تا به یقین رسیدم و تصمیم ...
عبادت در نقاشی
صراحت می توانم بگویم پنج شش سالم بود که روی زمین افتادم و با دست های کوچک خودم از روی نقوش فرش طراحی کردم.گه گاه با پدرم و بزرگ ترها به مساجد یا ابنیه تاریخی می رفتم این نقوش مرا مسحور خودش می کرد. تا آنجایی که حافظه ام یاری می کند از کودکی عاشق نقاشی بودم و نقاشی کردن را یک عبادت می دانستم. اگر معتقد باشیم که عظیم ترین و بزرگ ترین منبع آفرینش ذات پاک پروردگار است و بخواهیم با یک تصویر به ...
بنزین را روی بدن پدرم ریختم و فندک را روشن کردم که ناگهان آتشی شعله ور شد و...
کشیده و داخل یک لیوان کوچک ریختم، قصد داشتم بنزین را داخل موتورم بریزم و از آن به بعد بدون خودرو و با موتورم به سر کاربروم اما بنزین داخل موتوری که پدرم خریده بود، بسیار کم بود، به همین دلیل به داخل خانه بازگشتم. این متهم افزود: داخل خانه رفتم و به پدرم گفتم بهتر است دیگر هر دو داخل خانه بمانیم و سرکار نرویم و به او گفتم دیگر با خودرویم سرکار نمی روم زیرا پدرم قبلاً سر اینکه با خودرو سر ...