سایر منابع:
سایر خبرها
دیگر از او باردار شده بودم ؛ کار دیگری از دست بر نمی آمد ؛ از او خجالت می کشم
زن 38 ساله در حالی که سعی می کرد دستبندهای آهنین قانون را زیر چادرش پنهان کند تا چشمان اشکبار دخترش شاهد این صحنه تلخ نباشد چشم به نامه زندان دوخت و با بغضی فرو خفته در گلو به کارشناس اجتماعی کلانتری احمدآباد مشهد گفت: درست 21 سال قبل بود که در مراسم خواستگاری وقتی به چشمان پرویز نگاه کردم انگار قل
وارد خانه ام شدم دیدم با لباس ناجور جلوی من ایستاده ؛ صیغه شوهرم شده بود !
گلایه ای نزد پدرم نمی کردم تا این که فهمیدم او با زن دیگری ارتباط دارد. آن شب به خاطر همین موضوع به مشاجره پرداختیم تا جایی که فرهاد مرا کتک زد، من هم با حالت قهر به منزل پدرم رفتم و همه چیز را برایش بازگو کردم. پدرم که این حرف ها را شنید با پدر فرهاد تماس گرفت تا راه حلی پیدا کند اما وقتی پدرشوهرم مدعی شد این موضوعات به او ارتباطی ندارد، دست مرا گرفت و به خانه ام برد تا وسایل شخصی ام را بردارم. در این هنگام زن غریبه ای در را به روی من گشود که با وضعیت زننده ای مقابل چشمان ما ایستاده بود. فهمیدم او همان زن صیغه ای فرهاد است. این بود که با پلیس تماس گرفتم و ... . ...
پسر بی شرم دختر بیچاره را مجبور می کرد که به خواسته های کثیفش تن دهد
بود که دیگر اخلاق تند شوهرم را طاقت نیاوردم و درخواست طلاق دادم و از او جدا شدم. پس از طلاق، دخترم مدتی با من بود و مدتی نزد شوهرم. هرچه دخترم بزرگ تر می شد مشکلات او و پدرش زیادتر می شد. سختگیری بیش از حد و رفتار خشونت آمیز او باعث شده بود آن ها مرتب با هم درگیر شوند تا این که مدتی پیش دخترم با حالت قهر به منزل من آمد و گفت اگر مرا نزد پدرم برگردانی دیگر هیچ کدام مرا نخواهید دید. با همه تنفری که ...
زندگی نامه تلخ کامیار شاپور فرزند فروغ فرخزاد: شعر فروغ برای پسرش + تصاویر
...> بیشتر بدانید : ابراهیم گلستان: فروغ فرخزاد به خاطر رضا شاه بینی اش را عمل کرد! داستان خیابان از چه زمانی شروع شد؟ بعد از فوت پدرم. خانه عمه ام قیطریه بود. صبح های زود می رفتم درکه و آنجا ساز می زدم و بعضی وقت ها هم کسی رد می شد و پولی برایم می انداخت مثلا50 تومان که آن موقع پول زیادی بود بعد از آن مرا گرفتند و البته گیتارم را پس دادند و فقط تعهد گرفتند که دیگر ساز نزنم ...
دختر کم سن و سال روستایی پای ثابت بساط مردان شیطان صفت !
نوآوران آنلاین -بعد از سقوط در لجن زار اعتیاد دیگر نه آبرویی و نه ریخت و قیافه ای برایم ماند و از همه بدتر وارد خانه شیطان شدم. دختر جوان که تا قبل از آشنایی اش با دوست نابابش حتی مواد مخدر را از نزدیک ندیده بود با چشمانی اشک آلود و با دندان های کدر درباره زندگی غبار گرفته اش گفت: دختر کم سن و سال روستایی بودم و برای این که کمک خرج خانواده ام شوم پا در شهر گذاشتم. اوایل در خانه برادرم زندگی می ...
راه سخت مادرشدن
یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد به بخش دولتی مراجعه کنم که در آن بیمارها بیشتر و بالطبع تجربه پزشکان نیز بیشتر است. راستش هزینه های بخش خصوصی هم پدرم را درآورد. شغل شوهرم آزاد است و توانایی پرداخت هزینه ها را نداشتم. در اتاق کوچک انتظار بخش درمان ناباروری بیمارستان شهید اکبرآبادی زنانی برای بار چندم است که برای درمان مراجعه کرده اند. چند نفری از قدیمی ها همدیگر را می شناسند و از مراحل ...
عشق نوشتن
پاینده - تاریخ ادیان ترجمه علی اصغر حکمت - انواع توضیح المسائل و چند کتاب ریز و درشت دیگر که بیشتر تم و بن مایه مذهبی و تاریخی داشتند. من از همان کودکی با اینکه هنوز مدرسه نمی رفتم و نمی توانستم چیزی بخوانم اما کشش خاصی به این کتابخانه کوچک در خود احساس می کردم و گهگهای که چشم پدر را دور می دیدم کتابها را برمی داشتم نگاه می کردم و ورق می زدم . بزرگتر که شدم ولع و علاقه ام به مطالعه خصوصا مجله و ...
باز هم ردپای یک زن خائن در پرونده دسیسه خونین! + عکس و جزییات
پیش در یک گروه اینترنتی با هم آشنا شدیم .رفت و آمدهای ما با هم بیشتر شد و من به خانه آنها رفت و آمد داشتم تا اینکه متوجه شدم او همسرش از هم جدا شده اند .من که به الهه علاقمند بودم چند بار با او تماس گرفتم و به دیدنش رفتم .اما پس از مدتی فهمیدم الهه بار دیگر به زندگی سابقش برگشته و آنها صاحب دومین فرزند شده اند. آن موقع بود که رابطه ام را با الهه تمام کردم. ولی از الهه شنیده بودم محمدرضا مرد بدخلقی ...
به بهانه ی سفر 10 ساله ی "عمو خسرو"
؛ وقتی که وارد سالن تاریکی شدیم ، روبه رویم دیواری را دیدم که اتومبیل سیاه رنگی با سرعت زیادی به سمت ما می آمد که باعث شد از ترس وحشت زده فریاد بکشم که پدر پناهم داد و از آنجا بود که با سینما آشنا شدم. در دوران کودکی ام تلویزیون در خانه مان نبود از این رو گاهی ساعت ها پشت شیشه مغازه هایی که تلویزیون می فروختند می ایستادم و تماشا می کردم چرا که تصویر برایم حکم آتش شومینه را داشت و مرا به ...
"تو مشغول مردنت بودی" به روایت نویسنده، کارگردان و بازیگرش
پیدا کند ولی به نظر نمی رسد همه دلیلش هم این باشد. چه چیزی باعث شد شما به تئاتر علاقه مند شوید؟ مژگان خالقی: من پدرم فیلمساز بودند و بیشتر مستندسازی می کردند. توی خانه ما همیشه یک فضای هنری بود و کتاب های مربوط به فیلم و سینما وجود داشت. من هم گرایش پیدا کردم و حتی در بچگی هم در فیلم های پدرم حضور داشتم. دلم می خواست هنرپیشه سینما شوم. همیشه مجله ها را ورق می زدم و دوست داشتم معروف شوم ...
تار و پود موفقیت پنج نسل
تجارت صرف نبود. من به فرش به عنوان یک منبع درآمد نگاه نکردم. من از کودکی به کار فرش علاقه داشتم. فکر می کنم به نوعی به دلیل حضور در یک فضای خاص که ریشه در محیط زیست خانواده ما داشت، این اتفاق افتاد. من در محیطی نفس کشیدم و بزرگ شدم که حضور فرش در آن بسیار قدرتمند بود؛ بنابراین همین موضوع روی من تاثیر گذاشت. همه آنها وارد این کار نشدند. پدربزرگ من پنج پسر داشت. پدر من پسر سوم است ...
دلاور تنومند فعال
. تقریباً سال 1346 – 1345 بود که پدرم به لشگر 77 مشهد منتقل شد. می توان گفت که من در مشهد بزرگ شدم و از یکی دو سالگی به مشهد آمدیم و در مشهد زندگی کردیم. فاش نیوز: چطور بچه ای بودید؟ - باید از خانواده ی من بپرسید. من نه خیلی شر بودم و نه خیلی مظلوم. خداوند هم می گوید خیرالامور اوسطها. من همین طور که وسطی آفریده شدم، اخلاقم هم وسطی بوده، نه خیلی صبورم و نه خیلی بداخلاق. متعادل ...
درخواست مادر شهید ردانی پور از رهبر انقلاب عملی شد/ مادر جای خالی فرزند را پُر کرد
نویسد و به ضریح حضرت معصومه(س) می اندازد. خواب شهید مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم به کجا برویم؟ شبی حضرت زهرا(س) را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده است، شهید ردانی پور به ایشان می گوید: خانم!! قصد مزاحمت نداشتم و فقط می خواستم احترام کنم، حضرت زهرا (س) پاسخ می دهند: مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم به کجا برویم؟ مصطفی دیگر تا صبح نخوابید و نماز می ...
درگیری حضرت موسی (ع) با ساحران به کجا رسید؟
خاک افتادند، و اعلام تسلیم مطلق و بیقید و شرط در برابر دعوت موسی (علیه السلام ) کردند. البته این موضوع که انسانهائی اینچنین منقلب گردند نباید جای تعجب باشد، زیرا نور ایمان و توحید در همه دلها وجود دارد، ممکن است پرده ها و حجابهای اجتماعی ، زمانی کوتاه یا طولانی ، آنرا بپوشاند، اما گهگاه که طوفانها میوزد، و حجابها کنار میرود، فروغ خود را چنان آشکار میسازد که چشمها را خیره می کند. ...
کودتای نوژه برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و ارتش بود!
. ایشان می آورد کرمانشاه پیش همین سردار لطفیان که مسئول اطلاعات غرب بود و این نامه می رود به شورای امنیت کشور و من با خواندن ده بیست تا آیت الکرسی نوشتم که سرهنگ، علی مرادی، بهرامی، ارتش رهایی بخش و... و... همچین خیالی دارند. با غلط نوشتن بعضی از کلمات می خواستم برسانم که داستان این جوریه و خیلی جالب این ها آن چنان رمزی نبود. با نگاه کردن سطحی فهمیدند که روی این حروف نظر هست؛ در برگشت از ...
قوانین خانواده
طلاق (منجمله دعاوی مربوط به جهیزیه و مهر زن) و کتاب هشتم در اولاد و کتاب نهم در خانواده و کتاب دهم در حجر و قیمومت قانونی مدنی همچنین از مواد 1005 و 1006 و 1028 و 1029 و 1030 قانون مذکور و مواد مربوط در قانون امور حسبی ناشی شده باشد. ماده 3 - دادگاه می تواند هر نوع تحقیق و اقدامی را که برای روشن شدن موضوع دعوی و احقاق حق لازم بداند از قبیل: تحقیق از گواهان و معلمین استمداد از مددکاران ...