پدر معتاد پسر چند روزه اش را روی زمین پرت کرد و کشت !
سایر منابع:
سایر خبرها
پدری در جست وجوی نوزاد 34 ساله اش +عکس
34سال پیش بود که متولد شد. پدر و مادرش تنها شاهد 3 روز نفس کشیدنش بودند. بعد از آن سرنوشتی معمایی و تلخ، این پسر کوچک را از پدر و مادرش برای همیشه جدا کرد. سرنوشتی که هیچوقت مشخص نشد چه اتفاقی برای این نوزاد تازه متولد شده، رخ داده است. فاضل و سرور تنها سه روز به یک خانواده کوچک تبدیل شده بودند که خبری مرموز از بیمارستان، آنها را از فرزندشان جدا کرد. خبری که این پدر و مادر شوکه شده را تازه چند ...
باید فردا بیایی!
خانواده ها حاضرند مقداری پول به عنوان رشوه به دکتر یا عوامل بیمارستان بدهند تا نوزاد آنها در روز خاصی که در نظر گرفته اند به دنیا بیاید. تاریخ های خاص به هر قیمتی آقای علی-م کسی است که فرزندش در تاریخ 12 بهمن ماه به دنیا آمده و فرزند اولش نیز پنج سال پیش در همین تاریخ به دنیا آمده است. او در این باره به خبرنگار صبح نو می گوید: از همان ابتدا هم دل مان می خواست تاریخ تولد فرزندانمان ...
موراتا: ماندم چون می خواهم بجنگم
است اما این بهترین احساس زندگی است. حالا من آماده ام. چیزهای زیادی در زندگی های ما تغییر کرده است و تنها چیزی که در فکر و ذهن من می گذرد، گلزنی است، گلزنی است و گلزنی. بعد برگشتن به خانه و وقت گذراندن در کنار نوزادان و همسرم. برای من ساده ترین کار این بود که تابستان امسال چلسی را ترک کنم. می توانستم به ایتالیا برگردم. همسرم هم ایتالیایی است و اگر آنجا می رفتیم فقط یک ساعت تا خانه اش فاصله داشتیم ...
جمال با دیدن فیلم های سیاه سراغ زنان بی عفت می رفت !
دست ها و صورتش به خوبی نمایان بود. به همین دلیل از او وحشت داشتم و از همسرم خواستم دیگر او را به منزلمان نیاورد اما جمال عصبانی شد و گفت: بهتر است هر وقت او به خانه ما آمد، تو به خانه پدرت بروی! چاره ای نداشتم و به حرف همسرم گوش کردم اما یک روز که وارد منزل شدم جمال به همراه پسرخاله اش در حال نصب ماهواره بودند با دیدن این وضعیت اخم هایم را در هم کشیدم و به همسرم گفتم: مگر ما با هم قرار نگذاشته ...
دختر جوان در سن 14 سالگی فرزند نا مشروعش را از مرد مواد فروش سقط نکرد
، مادرم به هر دری زد تا بچه را سقط کنم اما نشد و من پسرم را به دنیا آوردم و مادرم او را به دست یکی از اقوام سپرد و برای دومین بار زندگی نکبت باری برای من رقم زد و دست مرا در دست مردی گذاشت که زن و بچه داشت و من پا به دنیای دیگری گذاشتم. وقتی زن اول شوهرم متوجه حضور من در زندگی او شد از آن به بعد لقمه در خون می زدم و تمام فکرم در زندگی مشترک با همسرم شده بود فرزند پسرم و این فکر و ذهن مرا به سیاهی ...
مرگ غم انگیز 2 دانش آموز یزدی در گرجستان
ها هستند اما از زمانی که ارتباطمان با بچه ها قطع شد هیچکس تماس نگرفت. من از پسرعمویم خواستم پیگیر شود که آنجا گفتند پسرم در ساحل مشغول توپ بازی بوده که در باتلاق گیر افتاده و از دست رفته است. همه زندگی ام همین یک بچه بود اما حالا می گویند جسدش را هم تا چند روز دیگر نمی دهند . پدربزرگ این پسر نوجوان نیز گفت: من هیچ قدرتی ندارم اما از مسئولان می خواهیم به طور جدی به این موضوع رسیدگی کنند ...
روایت زن 21 ساله از اتفاقات دردناک در خانه مرد شیطان صفت
.... با آن که عمویم در مشهد زندگی می کند اما همسرم بعد از دعوت صاحب مغازه، از رفتن به خانه عمویم منصرف شد و گفت دیگر مزاحم خانواده عمویت نمی شویم و بعداز کمی استراحت و گرفتن پول به شهرستان برمی گردیم. همسر ساده و بی ریای من خام حرف های مغازه دار شد و من و فرزندم را به منزل پسردایی آن مرد برد. اما تا عصر نیز خبری از پول نبود و صاحب مغازه به همراه پسر دایی اش گفتند به داروخانه می روند تا قرص سردرد ...
موراتا: ساده ترین کار جدایی از چلسی بود
لازم را نداشته باشم. فوتبال همه چیزش به ذهنیت و روحیه شما بستگی دارد. انتظارات از من بالا بود و فشار زیادی را تحمل می کردم. دوست نداشتم با هیچکس صحبت کنم و فقط می خواستم در خانه بمانم. ستاره سابق رئال در مورد تصمیمش برای ماندن در چلسی گفت: ساده ترین کار، جدایی از چلسی و رفتن به ایتالیا یا اسپانیا بود. همسرم هم ایتالیایی است و می توانستم به میلان یا یووه بروم. از اسپانیا هم پیشنهادات بسیاری با دستمزدهای عالی دریافت کرده بودم ولی تصمیم گرفتم بمانم و بجنگم. می خواهم ناکامی فصل گذشته را جبران کنم. حالا هدفم فقط و فقط گلزنی برای چلسی است. ...
پیامک هایی که بوی خون می داد
نداشتیم اما اختلافمان هم به حدی نبود که بخواهیم طلاق بگیریم. یک روز وقتی پیشنهاد طلاق را مطرح کردم همسرم پذیرفت؛ آن هم بدون چون و چرا و با وجود داشتن فرزندی حدودا 2ساله. بعد هم به دادگاه خانواده رفتیم و طلاق گرفتیم. چند سال با همسرت زندگی کردی؟ محمد: 3سال پیش با او ازدواج کردم. دختر همسایه مان بود. از ماجرای جنایت بگو، چرا مجتبی را به قتل رساندی؟ محمد: من ...
دردسر از زمانی شروع شد که خاله مجرد شوهرم به خانه ما آمد
پذیرایی کن تا من برگردم، اما او این موضوع را بی احترامی به خودش تلقی و نزد مادرشوهرم گلایه کرده بود. همسرم وقتی ماجرا را از زبان مادرش شنید چند روز نگذاشت از خانه بیرون بروم و حتی تلفن منزل را نیز قطع کرد. او می گفت بنا به خواست مادرم باید بروی دست خاله ام را ببوسی و از او عذرخواهی کنی، اما مادر من هم معتقد است هیچ بی احترامی به خانواده آن ها نشده است که من برای عذرخواهی به شهرستان بروم. در این ...
فیلم زن خیانتکار به دست شوهرش رسید !
و مادرشوهرم با بهانه های بیخودی مرا کتک می زدند تا مجبور شوم از امید طلاق بگیرم. آن ها آن قدر مرا در تنگنا قرار دادند تا 2 سال بعد ناچار شدم به منزل پدرم بروم چرا که آن ها مرا از خانه بیرون انداخته بودند. یک سال از این ماجرا سپری شد ولی امید مرا رها کرده بود و هیچ گاه از من خبری نگرفت. در این مدت تنها شده بودم تا این که شبی به یک میهمانی جشن تولد دعوت شدم. آن جشن به صورت مختلط و همراه ...
کومله پسرم را حین امدادرسانی به مجروحان به شهادت رساند
محمد خراسانی: محمد فرزند اول خانواده بود. ما در روستای مبارکه زندگی می کردیم و محمد هم تا کلاس ششم در روستا بود؛ ولی از ششم به بعد، چون در روستا امکاناتی نبود، برای ادامه تحصیل به خانه یکی از فامیل هایمان در بردسیر رفت. روز های تعطیل را به روستا می آمد و در کشاورزی به پدرش کمک می کرد. محمد دبیرستانی بود که انقلاب شد. او هر روز کلاس درس را ترک می کرد و برای شرکت در تظاهرات علیه رژیم طاغوت ...
قصاص برای سرباز وظیفه ای که نامزدش را کشت
.... او را از مقابل دانشگاه سوار کردم و به طرف خانه حرکت کردیم. در طول مسیر بود که هنگام صحبت بر سر زمان برگزاری مراسم ازدواج مشاجره مان شد. من هم عصبانی شدم، کنترل خودم را از دست دادم و او را خفه کردم. وقتی متوجه شدم که زیبا فوت شده است، ترسیدم و با ماشینم به طرف شهریار راه افتادم.جسد زیبا را در محل خلوتی در جاده سعیدآباد شهریار رها کردم و به خانه برگشتم، اما دچار عذاب وجدان شدم و به ...
برای گرفتن پستانک از کودک چکار کنم؟
بهترین راه است چون اغلب پستانک ها گم می شوند. مدت کوتاهی پس از تولد یک سالگی فرزندم، فقط یک پستانک در خانه وجود داشت. یک روز یا چند روز بعد از تولد، همان یک عدد پستانک هم گم شد و من دیگر پستانک نخریدم. پسرم شب اول بسیار بی قراری کرد اما شب سوم به راحتی خوابید. پیشنهادهای آزموده شده توسط پدر و مادرها در این زمینه 1. من توانسته بودم زمان پستانک خوردن پسرم را به زمان خواب یا شرایط خاص( مثل ...
نوزاد چند روزه ام را 5 میلیون تومان فروختم
...، در همون زمان دوباره به مواد رجوع کردم از اون فرد باردار شدم، اما بچه م به علت خماری مُرد. در خانه زایمان کردم، تنها بودم، خمار بودم و بچه م هم از خماری و نبودِ شیرخشک مُرد. حتی پول بیمارستان رفتن هم نداشتم و بند ناف نوزاد رو خودم بریدم. دو روز بود که نخوابیده بودم. وقتی بیدار شدم دیدم که بچه م مُرده و شوهرم بچه را دفن کرد. بعد از مرگ نوزادش با مرد دیگری رابطه برقرار می کند که در ...
تهمت خیانت به عروس فداکار
...، به خواستگاری دختر خواهرم رفتم و مقدمات عروسی او با پسرم را فراهم کردم. زن به این جای حرفش که رسید آه بلندی کشید و گفت: افسوس که پسرم از زندگی با دخترخاله اش خیری ندید، چون آنها صاحب 2 فرزند معلول شدند و سیمین که تحمل این شرایط را نداشت، از او جدا شد و به دنبال زندگی خودش رفت و پسرم هم از آن روز به بعد دچار افسردگی و ناراحتی روحی شدید شد. من که خودم را مقصر اصلی این ماجرا ...
همه چیز درباره ویشکا آسایش
دانش آموز مهمان و با من و خواهرم خیلی مهربان بودند و تشویقمان می کردند . به هر حال بعد از یک سال به ویشکا و خواهرش ویزای انگلیس ندادند و دو خواهر به تهران برگشتند. ویشکا به درس اش ادامه داد. سریال امام علی(ع) ویشکا آسایش چه طور برای بازی در نقش قطام انتخاب شد؟ خودش در این باره می گوید: مرحوم دایی ام مازیار پرتو از چهره های مطرح در عرصه فیلمسازی بودند. با این که رابطه ...
گل هایی که در خواب پرپر شدند...
سال گذشته که پایگاه راه اندازی شد دیگر هیچ گروهک ضد انقلابی جرات نداشته وارد روستا شود و مردم از آن روز به بعد بسیار راحت زندگی کرده اند. داستان آن شب، آنقدر بازگوییش سخت است که نمی توان در یک خبر، گزارش یا مصاحبه بیان کرد چون حال و روز مادران، پدران و همسران داغ دیده به گونه ای بود که دل همه را به لرزه در می آورد. برای ادامه داستان به خانه شهید شادمان مرادی رفتم، پسری 27 ساله ...
بگویم که نگویند مملکت را خوردند!
چند سالیست به خاطر مشکل تنفسی متوفی شدند. ما نمی دانستیم باید برای احراز شهادتشان پرونده تشکیل بدهیم و پیگیر باشیم اما الان دیگر نتیجه ای نمی گیریم. من پدرم را شش ماه قبل از فوتشان به کمیسیون پزشکی بنیاد بردم، آن هم با اصرارهای فراوان که داخل یک جلسه کمیسیون پزشکی درصد جانبازیشان از 25به 69 درصد رفت چون بعد از جنگ دیگر پیگیر رفتن به کمیسیون نبود و مدام به ما می گفت: چکارم دارید، من جسمم ...
جزئیات لحظه قتل و سوزاندن جسد مرد جوان در امین آباد
متهمان قتل وی در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت و بعدازظهر روز گذشته قاتل به همراه یک متهم دیگر در تهران بازداشت شده و پیش از ظهر امروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند. قاتل که 40 سال سن دارد، در اظهاراتش به بازپرس گفت: حدود چهار، پنج سال با مقتول رفیق بودم، مقتول شیشه می کشید و برای همسرم پیامک می فرستاد، حتی ذهن مرا به سمت یکی از دوستانم به نام ناصر برده بود و می گفت: ناصر با همسرم ...
خانواده های داعشی عراق این روزها چگونه و کجا زندگی می کنند؟/ پسرم از من شکایت کرد تا داعشی ها کتکم بزنند!
دوستان و کارهای اداریم را برخی از بستگان انجام می دهند، اگر کسی از افراد خانواده بیمار شود، همسرم یا خواهر همسرم او را به بیمارستان و درمانگاه می برد. عراقی هایی که تاوان اقوام داعشی خود را می دهند پدر صباح ادامه می دهد: خودم از پسرم شکایت کردم و محل اختفای او را اطلاع داده و از او و کارهایش اعلام برائت کردم. اگر با کارهایش موافق بودم که اینجا نمی ماندم، دست خانواده ام را می گرفتم و ...
رفتن و بازآمدن و باز رفتن و بازآمدن و باز رفتن و بازآمدن و باز رفتن و بازآمدن و....
موفقیتم5 تصور کنم، یک پسر طلایی مو بور که با اتکاء به چشمک ها و فریبندگی رندانه اش می تواند از نردبان پیشرفت حرفه ای بالا برود. در این معنا، رفت وآمد فرصتی برای خودفریبی است. در این یک ساعتی که مشغول خودآرایی و انگیزش هستیم، روحیه مان را برای فشار های کاری روز بالا می بریم. در اولین دهۀ قرن جاری که بیست و چند ساله بودم، در یک آپارتمان چرک در حومۀ شمالی شیکاگو زندگی می کردم و کارآموز یک ...
دلم تنگ شده برای خانواده ام. اسم نمی برم. همه. ولی امروز و دیروز دلم برای الهه خیلی تنگ شده. الهه بابا. ...
رفتیم کوه برای آموزش کمین. و تقریبا 13 یا 14 کیلومتر توی کوه و بیابون پیاده روی کردیم. از ساعت 4/5 که بیدار شدیم تا ساعت 2/5 عصر تو رفتن و آمدن بودیم. یعنی بعد از بیدار شدن و صبحانه خوردن راه افتادیم و ساعت 2/5 برگشتیم. دلم تنگ شده برای خانواده ام. اسم نمی برم. همه. ولی امروز و دیروز دلم برای الهه خیلی تنگ شده. الهه بابا. الهی بابا فدات بشه دخترم. انشاءا... اگه خدا خواست که برگشتم دلم می خواد بگیرم تو بغلت و نوازشت کنم. دخترم. ...
دیدار جهادگران جهاددانشگاهی اردبیل با خانواده شهید قدرت ظهوری
به گزارش ایکنا از اردبیل، مهران اوچی اردبیلی، رئیس جهاددانشگاهی اردبیل روز گذشته 14 مرداد ماه در دیدار با خانواده شهید ظهوری، ضمن قدردانی از همسر شهید والامقام به خاطر تربیت فرزندان موفق در جامعه افزود: باید سپاسگذاری خود را از فداکاری شهیدانی، چون شهید ظهوری و خانواده های معظم آنان، در عمل و تلاش جهت سربلند کردن کشور نشان دهیم و میراث دار واقعی و صادق راه آنان باشیم. اوچی اردبیلی با بیان ...
داوطلبان عشق
. خودش در این باره می گوید: در استان ما روستاهایی مانند برازی، اردشیر و... در مناطق صعب العبور کوهستانی و برف گیر وجود دارد که کار خدمات رسانی به این مناطق را دشوار می کند. حرف ها که به اینجا می رسد، وظیفه شناس خاطره دیگری برای مان تعریف می کند: برازین یکی از روستاهای صعب العبور ورزقان است. روستایی که در فصل زمستان به دلیل بارش شدید برف و کولاک مسیر دسترسی به آن مسدود می شود. چند سال پیش وقتی خبر وضع ...
رشد نوزاد هشت ماهه، راهنمای کامل تغییرات
همگام با رشد نوزاد هشت ماهه، توانایی ها و مهارت های او نیز افزایش می یابد. او در مورد همه چیز کنجکاو است و می خواهد از آن ها سر در بیاورد. چهار دست و پا به همه جا سرک می کشد و اولین صدا های "دادا" و "ماما" را از خود در می آورد. کودک بسیار به شما دلبسته شده و به شکل مشخصی مهربان تر شده است. در هیچ زمان دیگری به اندازه زمانی که با شماست، احساس شادی و امنیت نمی کند. در محیط های ناآشنا یا ...
نوزاد باید چند ساعت در شبانه روز بخوابد؟
افزایش خواب کودک دارد. میزان خواب کودکان تازه به دنیا آمده خیلی متفاوت است. اما پس از ماه اول اکثر بچه ها حدود 14 تا 17 ساعت در شبانه روز میخوابند. به مرور کودک زمان بیشتری در شب و کمتر در روز میخوابد. کودکانی که تازه راه رفتن را شروع کرده اند و یا آن هایی که مهد کودک میروند روزی 11 تا 14 ساعت زمان خواب نیاز دارند. بیشتر این زمان باید در طول شب باشد اما برخی اوقات بچه نیاز به اندکی خواب در ...
برای 80 فرشته کوچکم مادری می کنم
بیماری آشنا شدم و توانستم با حمایت از پسرم کاری کنم که او دیپلمش را بگیرد. در این مدت با خانواده های زیادی آشنا شدم که فرزند مبتلا به اوتیسم داشتند و بسیار ناامید بودند. تصمیم گرفتم با کمک شورایاران و در اختیار گرفتن اماکنی که کرایه ناچیزی داشتند انجمنی تشکیل بدهم و در آن با کمک خود والدین به درمان این کودکان بپردازم. خوشبختانه در سال های گذشته بیشتر محله ها در شهر تهران صاحب سراهای محلی، ورزشگاه ...
زیباکلام:اعتماد همسرم به برخی مسئولان ترک برداشته
...> لذت بخش ترین تفریح برای من احساسی است که بعد از 2 ساعت دویدن پیدا می کنم. چه زمانی فرصت ورزش و دویدن پیدا می کنید؟ خانه من در سعادت آباد است و قبلا مسیر خانه مان تا دانشگاه تهران را از کنار بزرگراه چمران می دویدم؛ اما الان به خاطر تغییر اتوبان چمران و لاین راست گرد به سمت اتوبان حکیم این مسیر جایی برای پیاده روی ندارد. بنابراین می روم پل مدیریت و آنجا سوار بی آر تی های جناب ...
نام فرزند علیرضا را امام (ره) انتخاب کردند
واکنش بدی نداریم، به خانه آمد. سفارش علیرضا در آخرین اعزام هر بار که به جبهه اعزام می شد، هیچ اعتراضی نداشتم، اما آخرین اعزامش گفتم: این اعزام با اعزام های پیشین فرق دارد. تو همسر داری. گفت: همسرم را به شما و همه شما را به خدا می سپارم. اگر خداوند فرزندی به من عطا کرد، دوست دارم نام فرزندم را امام راحل انتخاب کند. 13 روز بعد از اعزامش، علیرضا شهید شد. پس از شهادت علیرضا متوجه شدیم ...