روایت خواندنی از ماجرای اولین حکم پدر موشکی ایران
سایر منابع:
سایر خبرها
عرعر کردم و خط زنده شد!
یک بیل لودر، خاکریز را شکافته بودند و ما در آن، کنسرو و کمپوت و آب معدنی و نوشابه و نان و ... ریخته بودیم. داودآبادی برای اینکه این مواد غذایی با ترکشها از بین نروند، رفت که آنها را جا به جا کند. در همان حال، آتش هم خیلی سنگین شده بود. من دم در سنگر نشسته بودم و همه اش به داودآبادی می گفتم: بابا بیا تو! یه وقت ترکش می خوری ها! گوشش بدهکار نبود. یک خمپاره 82 خورد کنارش و حسن نقش زمین شد ...
کربلای 4 رسمی بود اما بعدا فریب شد/ فرماندهان جنگ با تیر مستقیم دشمن شهید شدند نه با ترکش خمپاره
ی جنگیدن و استفاده از امواج غیر انسانی می شد، معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه بیان داشت: طبیعتا در یک معادله ساده تلفات ما باید نسبت به طرف مقابل بیشتر می بود. در ضمن در هشت سال جنگ تحمیلی، هفت سالش را ما در نقش آفندی بودیم. زمانی که یک نیرو بخواهد آفند بکند، در منطقه باز و در تیررس قرار می گیرد و این نیز دلیل دیگری بر بالا بودن تلفات ما باید باشد در حالی که چنین نبود. وی به میز ...
یادواره "نابغه آذربایجانی" دفاع مقدس در تبریز برگزار می شود
به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز ، همزمان با 9 بهمن ماه، سالروز شهادت نابغه تبریزی جبهه های دفاع مقدس، یادواره بزرگداشت شهید غلامحسین افشردی، معروف به حسن باقری در زادگاهش، آذربایجان شرقی برگزار می شود. این شهید والامقام به عنوان نخبه علمی و اطلاعاتی و نظامی، اهل روستای افشرد هریس است و همزمان با سالگرد شهادتش، این یادواره بزرگ در تبریز برگزار می شود. به گزارش خبرگزاری تسنیم ...
سال غافلگیری های عربستان و امارات در یمن
توانمندی های نظامی به دست آورده و نیازهای جبهه های خود را به مقدار کافی از مهمات و گلوله های توپ فراهم آورد. صنایع نظامی یمن همچنین موفق شد خمپاره هایی در انواع مختلف تهیه کند که از جمله آن ها خمپاره کالیبر 120 با نام رجوم و گلوله های توپ و خمپاره های دیگر است که چند روز پیش از شهادت صالح الصماد توسط وی رونمایی شد. این موضوع منطبق با اظهارات سید عبدالمالک بدرالدین الحوثی بود که ...
دوست داشتم برای ایران شهید شوم
و هاسو سه خواهر و برادری هستند که بعد از فوت پدر و مادر و برادرشان سه نفری با هم زندگی می کنند. هاسو که 35 سال پیش در جریان عملیات والفجر2 بر اثر موج انفجار مجروحیت شدیدی پیدا کرد، تمام این سال ها به عنوان تنها جانباز اعصاب و روان ارمنی هشت سال دفاع مقدس، زندگی خود را می گذراند. هاسو کم حرف و آرام است و به خاطر داروهای قوی اعصاب و روانی که مصرف می کند، کمتر خود را درگیر بحث های خانوادگی می کند ...
اشتیاق عبادت و شور شهادت
توانست دان چهار ورزش تکواندو را با موفقیت پشت سربگذارد. مدتی رئیس هیأت تکواندو در شهرستان شاهرود بود، همچنین در کلاس های بسیج هم حضوری فعال داشت. وقتی در سن 18 سالگی همراه خانواده به شاهرود نقل مکان کردند، از طرف سپاه پاسداران عازم جبهه شد. مدت 30 ماه در گردان کربلا به عنوان فرمانده دسته تا فرمانده گردان جانفشانی کرد. در عملیات های کربلای چهار، پنج و والفجر هشت هم حضور داشت. در 24 دی ...
یک سال از رفتن علی خوش خوراک گذشت!
فامیلی هم با شهید خوش لفظ داشتند ترتیب دادیم که مطالعه آن خالی از لطف نیست. مونا اسکندری نویسنده جوانی که کتاب های اشک جمعه و پنجره های نزدیک سقف را از او دیده و خوانده ایم، ردپای نوشته هایش در ماهنامه انتظار نوجوان و کیهان بچه ها نیز دیده می شود و حالا به عنوان یکی از بستگان شهید خوش لفظ با خبرنگار ما به گفت وگو نشسته است. *در آغاز سخن بفرمایید چه نسبتی با شهید خوش لفظ دارید و ارتباط ...
کارگر ساده ای که شهید مدافع حرم شد
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شهید سیدرضا حسینی نوده هجدهمین شهید مدافع حرم استان گلستان نمونه بارزی از همان مستضعفان است که در نبرد با جبهه استکبار در خط مقدم حضور می یابند. این شهید که به همراه همسرش در مزارع کشاورزی مردم فعالیت می کرد به خاطر عشق به حضرت زینب (س) دست از زندگی شست و با شعار کلنا عباسک یا زینب (س) به دفاع از حریم آل الله رفت. این شهید بزرگوار که در آیین تشییع ...
سالروز حماسه دانشجویان شهید در هویزه
حمید و منطقه جفیر که عقبه دشمن محسوب می شدند و از اهداف مرحله اول بودند دست نخورده در اختیار دشمن باقی ماندند. طبق ط رح عملیات مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت 8 صبح شروع شد. نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و منطقه جفیر اقدام به پیشروی کردند. در مقابل تعدادی از تانک های دشمن در حوالی ام الغفار و ام الفصیح متمرکز شده و با آرایش نظامی جناح جنوبی لشکر زرهی 16 را مورد تهدید قرار دادند. ضد ...
خوش لفظ سراپا اخلاص بود
از لطف نیست. مونا اسکندری نویسنده جوانی که کتاب های اشک جمعه و پنجره های نزدیک سقف را از او دیده و خوانده ایم، ردپای نوشته هایش در ماهنامه انتظار نوجوان و کیهان بچه ها نیز دیده می شود و حالا به عنوان یکی از بستگان شهید خوش لفظ با خبرنگار ما به گفت وگو نشسته است. *در آغاز سخن بفرمایید چه نسبتی با شهید خوش لفظ دارید و ارتباط فامیلی شما با این شهید بزرگوار چگونه بود؟ شهید خوش لفظ ...
مسئول اطلاع رسانی سازمان بسیج هنرمندان استان سمنان از آغاز فراخوان جشنواره سرود بسیج خبر داد
، فرهنگی و هنری از خاکریز های نظامی بیشتر شده است؛ فضای مجازی، شبکه های اجتماعی میدان رزم بسیار گسترده ای شده اند که در آن ترانه و موسیقی، فیلم و کلیپ، عکس و نقاشی و داستان جای توپ، گلوله، خمپاره، فشنگ، نارنجک و ... را گرفته است. مسئول بسیج هنرمندان شاهرود خاطر نشان کرد: بسیج هیچ گاه و در هیچ نبردی جا خالی نکرده است؛ در این جنگ فرهنگی و هنری و اعتقادی نیز با تمام قوا و با لشکری میلیونی و ...
بهروز افخمی: کدام آدم حسابی گفت: درباره صادق هدایت دروغ گفتم؟
مختلف نوشته و فرستاده، بیشترین تعداد دفعاتی که اسم یک نفر در این نامه ها می آید، اسم دکتر فردید است. دکتر فردید هم خیلی با مهربانی راجع به این وضعیت که خودش از آن با عنوان انحراف یاد می کند، صحبت می کند. درواقع با کوشش در توضیح و توجیه صحبت می کند. ولی اسناد موجود است و کسی نمی تواند اسناد را منکر شود. یعنی اگر جای حرف زدن و انکارکردن داشت خیلی ها انکار کرده بودند. اما نکته دیگر این است که اصلا ...
روزشمار تحولات منطقه در سال 2018| از جنگ غزه تا جنایت قتل خاشقجی
شود طی دو روز می توانیم به تولید اورانیوم غنی سازی شده بازگردیم. 7- کشته شدن دست کم 5 نفر درسقوط یک بالگرد نظامی در چچن جیش الاسلام از مسئولیت خود برای ساقط کردن هواپیمای روسی در فرودگاه حمیمیم سوریه خبر داد. 8- یک فرمانده نظامی ارتش سوریه: غوطه شرقی به دو بخش تقسیم شده است . دستگاه قضایی عراق خواهر ابوبکر البغدادی را به اتهام عملیات تروریستی به اعدام ...
جانبازی که نشانی از جانبازی ندارد!
پایین خاکریز من و بچه های گردان و دسته، داشتیم خشاب هایمان را پرمی کردیم که یک دفعه خمپاره ای در چندمتری ما به زمین خورد. من یکباره به زمین کوبیده شدم و هیچ چیزی حس نکردم. یک لحظه فکر کردم شهید شده ام. گرد و خاک بسیاری بلند شد. با خود گفتم: "وای الان بسیاری از بچه های ما شهید شده اند." در آن درگردوخاک می چرخیدم و یکی یکی بچه ها را به اسم صدا می زدم. بعد به دست های خودم دست می زدم و منتظر خونی بودم که ...