سایر خبرها
در میزگرد ایرنا مطرح شد؛ ضرورت زنده نگه داشتن نمادهای جنگ در کربلای غرب ایران
او سوال کردم که این طناب چیست؟ گفت این را برای بستن دست و پای عراقی ها آورده ام. در واقع آن بسیجی در آن شرایط حساس و خطرناک از چنان قدرت ایمانی برخوردار بود که گویی اصلا دشمن را نمی دید و ترس برای او معنی نداشت؛ آن لحظه اشک در چشمان من جمع شد و به خود گفتم من کی ام که بخواهم فرمانده این بچه ها باشم. (موحد وقتی به اینجای سخنانش رسید اشک از چشمانش سرازیر شد و برای لحظاتی سکوت کرد) بعد از چهل روز که ...
حماسه هایی از جنس ایثار و پایداری
دربندیخان عراق و تکمیل عملیات والفجر 10 در ششم فروردین 1367 هجری خورشیدی در منطقه ی عمومی دربندیخان آغاز کرد. نیروهای عمل کننده توانست ارتفاع های مهم منطقه، مانند شاخ شمیران ، شاخ سومر ، قسمتی از دشت تولبی و ارتفاعات برددکان را تصرف کنند. در این عملیات بیش از 20 دستگاه تانک و نفربر،50 دستگاه خودروی سبک ، سنگین و تعدادی تجهیزات جنگی دشمن منهدم و 2 تیپ، 2 گردان تانک و یک گردان توپخانه ی دشمن از میان ...
روایتی از خاطرات شنیدنی جانبازی گمنام؛
او را بیدار نکردم. این رزمنده دوران دفاع مقدس عنوان کرد: روزهای بعد متوجه شدیم مصطفی بیات آن شب خواب امام زمان(عج) را دیده و انگشتر ایشان را هدیه گرفته و حضرت ولی عصر(عج) چندین بار صورت مستمر خطاب به مصطفی گفته است برای فرج بنده دعا کنید . وی اضافه کرد: هر چند آموزش های لازم را در نقاط مختلف سپاه گذرانده اما با گذشت زمان، بسیاری از این آموزه ها را فراموش کرده بودم اما با این ...
خلبانی که گرگ آسمان لقب گرفت +تصاویر
های تکه تکه آنان را جمع کردیم که این واقعه من را واقعا منقلب کرد و من اعلام کردم که دیگر با هواپیمای اف-4 پرواز نمی کنم و می خواهم با اف-5 که تک کابین است پرواز کنم؛ من نمی خواهم اگر دچار سانحه شدم، جان یک نفر دیگر را هم به خطر بیندازم. اما آن ها قبول نکردند و گفتند که درجه شما را می گیریم و من هم دوباره گفتم فقط در صورتی می مانم که با اف-5 پرواز کنم. بعد از 6 ماه سرانجام آن ها قبول کردند و من را ...
دو چشم صدام را در کربلای3 کور کردیم
شهادت کنارشان بودید؟ کربلای 5 عملیات بسیار خوب و عالی بود. مشکل اصلیمان موانع آبی دشمن در جلویمان بود که کارمان را کند کرده بود. شب به شب خاکریز دو جداره می زدیم و جلو می رفتیم. سه سمت مان عراقی ها بودند. یکی از این شب ها به سمت شهرک دویرجه به سمت رودخانه اروند می رفتیم. صبح آقای عزیز جعفری و شهید احمد کاظمی آمدند. در حال صحبت بودیم که چهار خمپاره 60 وسطمان خورد. آنجا من مجروح شدم. من و ...
عامل موفقیت عملیات بیت المقدس چه بود؟
، 417، 601، 602، 605، 606، 409، 238 و 501 پیاده. تیپ های 31، 32 و 33 نیروی مخصوص. تیپ های 9، 10 و 20 گارد مرزی. تعداد 30 گروهان کماندو. تعداد 10 قاطع جیش الشعبی (هر قاطع 450 نفر). گردان تانک مستقل سیف سعد. گردان های شناسایی حطین، صلاح الدین، حنین. توپخانه دشمن نیز از 530 قبضه توپ در انواع مختلف تشکیل شده بود که به طور تقریبی ...
عملیات والفجر 3 در مناطق عملیاتی مهران بازسازی شد
ایلام عنوان کرد: گردان های بیت المقدس، امام حسین (ع) و تیپ مردم پایه سپاه امیرالمومنین (ع) در بازسازی این عملیات حضور دارند. وی گفت: عملیات والفجر 3 ساعت 11 شب 7 مرداد ماه 62 با رمز مقدس (یاالله، یاالله، یاالله) و در حالتی نیمه گسترده در جبهه غرب واقع در منطقه عمومی مهران با هدف کلی تامین امنیت شهر مهران توسط 32 گردان پیاده، زرهی و مکانیزه و چهار گردان توپخانه رزمندگان اسلام آغاز و به مدت دو هفته انجام شد. طهماسبی خاطرنشان کرد: بازسازی این عملیات امشب ساعت 22 برگزار می شود. انتهای پیام/ ...
نگاهی به زندگی معلم جانباز مازندرانی و گله هایی از نبود دادرسی
...، با دست خالی که جز کلاش چیزی نداشتیم چگونه می توانستیم در مقابل دشمن تا دندان مسلح بایستیم. وقتی در شط علی روی آکاسیو بودیم، بعد از یک ماه می خواستیم به حمام برویم و دو رزمنده دیگر به جای من و یکی دیگر از هم رزمانم ایستادند، همان شب نیروهای عراقی خمپاره زدند و آن دو نفر به شهادت رسیدند. نشسته- نفر اول از سمت راست علی ابراهیمی بر روی آکاسیوی که دو هم رزم ابراهیمی به شهادت ...
لقب بلبل خمینی (ره) را رادیو عراق به من داد / در هزار گروه تلگرامی عضو هستم
درمجالس رسمی به تن میکنم اما حالا بخشنامه ای آمده که بازنشسته ها هم میتوانند در مراسم های رسمی مثل زمانی که رفتیم خدمت مقام معظم رهبری لباس رسمی بپوشند. در آن دیدار اکثر فرمانده ها حضور داشتند و تاکید بر این بود که همه با لباس سپاه حاضر شوند. درجه من هم سرتیپ دومی بود. در واقع کسی به آن شکل نمی داند که من پاسدار بودم. جز زمان جنگ که لباس پاسداری بر تن داشتم، اما در آن دوران درجه ای نداشتم. همه ...
خالِصی، شهیدی خالص و بی ریا/ صبحانه ای که خورده نشد
، از ادارات مختلف بودند؛ ادارات، فرمانداری، راه آهن یزد(از کارکنان و لکوموتیوران و رییس قطار و...)، سنگ آهن مرکزی بافق و...، از دانشسرای عالی تربیت معلم یزد هم که بعدها دانشگاه تربیت معلم یزد، و بعد هم با دانشگاه یزد یکی شد، چهار نفر از کارکنان بودند و از دانشجویان هم من بودم، البته، اعزامهای دانشجویی جدا بود. ما به اهواز رفتیم و تیپ الغدیر، فرماندۀ گردان، آقای رشیدی بود، که از آن به بعد ...
ناگفته هایی از سقوط C130 حامل فرماندهان ارتش و سپاه
شکستن حصر آبادان انجام شده بود. شب آمدم گردان. روحش شاد، شهید همتیان افسر عملیات بود که برنامه ها را ابلاغ می کرد. خواستم بروم منزل که گفت فردا به تو نیاز داریم. گفتم من 6 روز پرواز داشتم، فردا می خواهم استراحت کنم. اصرار کرد و گفت که نفر کم داریم. گفتم راستش را بخواهید فردا سالگرد ازدواج من است. من هیچ وقت به شما نه نگفتم و حتی پروازهایم را هم جابجا نکردم ولی این ...
دخالت نظامی تل آویو به نفع تکفیری ها در سوریه
عملیات نیروهای ارتش سوریه در این منطقه چندین خمپاره انداز تروریست ها منهدم شد. منابع سوری همچنین از عملیات نیروهای ارتش علیه گروه های تکفیری در تپه الزبده در نزدیکی شهرک الحمیدیه خبر دادند که به کشته و زخمی شدن شماری از اعضای این گروه ها منجر شد.رژیم اسرائیل از طریق این منطقه، سلاح و مهمات برای تروریست های جبهه النصره ارسال می کند. روز گذشته یک گروه تروریستی در جنایتی هولناک ...
روایتی از دوران اسارت؛ روزهای الرشید
مقابل دشمن بایستم همین مسئله بود ولی من قطعا بی دلیل به آنجا آورده نشده بودم حتما خداوند نقش خاصی را برای من رقم زده بود. وظیفه و تکلیف من دیگر کمک به مجروحان نبود، باید آن را می شناختم و در این راه هیچ چیز نباید باعث تضعیف روحیه من و حرکت می شد ولی مسئله تعرض برای یک دختر چیز کمی نبود. دو رکعت نماز صاحب الزمان(ع) خواندم و خودم را به دست خدا سپردم. با خدا که راز و نیاز می کردم گفتم هرچه در راه حفظ دین ...
کربلایی در سینه دارد مهران
. این فرمانده دوران دفاع مقدس گفت: در نهم تیرماه از چند جبهه همچون محور تپه غلامی، باغ کشاورزی، جاده دهلران مهران به دشمن هجوم بردیم و عملیات در 4 مرحله انجام شد و به خاطر برتری انسانی، هوایی و زرهی دشمن ما هیچ گاه عملیات در روز علیه دشمن نداشتیم و برای کاهش تلفات عملیات مجبور بودیم در شب عملیات انجام دهیم، ولی برای اولین بار مرحله چهارم عملیات کربلای 1 در روز انجام شد و ارتفاعات آب ...
از قابلمه ی غنیمتی تا عکس حجله ای پیش از شهادت
مرصاد به عکاسی پرداخت. پس از جنگ توجه او بیشتر به کاریکاتور معطوف شد اما به عکاسی به عنوان دل مشغولی هایش هم چنان ادامه می دهد. در ادامه شرح چند عکس به زبان سید مسعود شجاعی طباطبایی از دوران دفاع مقدس را می خوانید. *** از روحیه دادن به رزمندگان تا شهادت نوجوان لب تشنه نفر سوم: مسیح (اصغر) محمدی حوالی ظهر بود، گرما بیداد می کرد، دشمن که از ارتفاعات قلاویزان ...
حرف های شنیدنی یک رزمنده دفاع مقدس
حضور داشتید؟ والفجر 3 و 5، کربلای 1و4و10، نصر 4و8 و همراه رزمندگان علیه منافقین در عملیات چهل چراغ آن ها حضور داشتم. همچنین در 3 تک نفوذی هم جهت انهدام ادوات دشمن شرکت کردم. نسیم دهلران: چه مسئولیت هایی را در جبه به عهده داشتید؟ فرمانده دسته دوم گروهان دوم گردان 507 امام رضا(ع) را برعهده داشتم. نسیم دهلران: آیا کسی جلوی چشم شما شهید شد؟ بله ...
بنیاد در آینه مطبوعات
امام را در موضع فرمانده کل قوا خوب نمی شناختیم که با چه قاطعیتی فرماندهی را اعمال می کنند. این گفته مخصوصا برای بچه های سپاه تکلیف شده بود. در ستاد مرکزی سپاه جلسه ای تشکیل شد و بعد یک تیم مأموریت پیدا کردیم به آبادان برویم و طرح عملیاتی برای نابودی دشمن در شرق کارون به دست بیاوریم. آن روزها من از نیروی زمینی ارتش اخراج شده بودم. بچه های سپاه دعوتم کرده بودند که با آن ها کار کنم. جای خوبی گیر آورده ...
جوان ترین جانباز دفاع مقدس +تصاویر
بسیج هم مرا نشناسند، شنیده بودم پاسدار جدیدی به قسمت جذب نیرو آمده، وارد ستاد ناحیه که شدم، نگهبانی را به سلامت گذشتم. به اتاق ثبت نام که رسیدم برخلاف همیشه این بار خلوت بود و این چیزی بود که من می خواستم، مدارکم را دادم، برادر ثبت نام کننده به من زل زده بود، حالا دیگر مطمئن شدم که باز هم لو رفتم، چند دقیقه ای از اتاق بیرون رفت و با علی رضایی فرمانده وقت ستاد ناحیه دو شهید مزدستان سپاه ...
مداحی حاج سعید حدادیان در شب اعزام نیروها از پادگان دوکوهه +دو خاطره
...> اما بخوانید خاطره ای از شهید شدن حاج سعید حدادیان: وی مدتی قبل در گفت و گویی درباره حسرت شهادت به ذکر خاطره ای از ایام دفاع مقدس پرداخت: یک بار در جبهه، تیر به پیشانی ام خورد، سریع زیر لب گفتم: یا مولاتی یا فاطمة الزهرا(س) انا لله و انا الیه راجعون و منتظر بودم که هر آن، حور و پری به سراغم بیایند. بعد دیدم لحظاتی گذشته و هنوز زنده هستم. پیش خودم گفتم چه قدر طول کشیده و چرا ...
تا ابد به آن مردان بی ادعا بدهکاریم
خوداز پیشتازان رزمندگان بودند. تا ابد به آن برادر بسیجی بدهکارم که دریک درگیری سخت از ناحیه پا بشدت مجروح شده بود ودر میان برف او را به پشت خود گرفتم به او گفتم تحمل کن که بتوانم از زیر باران گلوله خارجت کنم وقتی از دید و تیردشمن دور شدیم از شدت خونریزی وتحمل درد وشرمندگی از اینکه خود را بردوش من میدید بیهوش بر زمین افتاد وجسد بیجان اورا به بیمارستان اعزام گردید وپس از بهبودی درسال بعد ...
قطع نخاعی که با صدای دسته عزاداری شفا گرفت
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سرش همیشه پایین است. هر قدم که بر می دارد با وقارتر به نظر می رسد. هر شب جمعه به گلزار شهدا رفته و عهد و پیمانش را با دوستانش تجدید می کند. او یار و همرزم جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان، محمد ابراهیم همت، کاظم رستگار، احمد ساربان نژاد، مرتضی زارع، حسن بهمنی، بهمن نجفی و دیگر ...
اینجا معراج است؛ آغازی برای عزیمت
...... . مادر، پسرت کی شهید شد؟ بچه ام سرباز وظیفه بود مادر... بچه بزرگم بود. 22 ماه جبهه بود. راننده ماشین نفربر بود. بین سردشت و سنندج مهمات پخش می کرد. نیرو پخش می کرد. فقط با خدا عهد کرده بودم که جنازه اش نسوزد. رفته بود گیلانغرب دکترها را بیاورد. ماشینش را به رگبار بستند. خودش و تمام دکترها شهید شدند... ... خیابان خیام پر است از هیاهوی زندگی. روبه روی ساختمان ...
سینما گرانی که جبهه بودند
دیده می شد. جلوتر که آمدیم حسابی در معرض گلوله های خمپاره و تانک قرار گرفتیم. ترس برم داشته بود. شدت انفجار ها مجالی برای فکر کردن نمی داد. پشت یک خاکریز نگه داشت. از وانت پایین آمدم. هول کرده بودم. جنازه بچه ها را پشت خاکریز دیدم. همه چیز به هم ریخته بود. ظاهراً عراقی ها سعی داشتند این خاکریز را بگیرند، ولی بچه ها با تمام توان مقاومت می کردند. ترس و هیجان به جانم افتاده بود و رهایم نمی کرد. مثل ...
اهل افغانستان یا ایران؛آن روز مسئله این نبود
. سال 1360 وارد ایران شد و در کنار خانواده زندگی را آغاز کرد. می گوید: سال 1360 وارد ایران شدیم. برادرم در جهادسازندگی مشغول به خدمت بود. زمانی که از تلاش های خالصانه همکارانش برای خانه سازی و جاده سازی هم قطارانش در کردستان و مناطق جنگی تعریف می کرد این حس در من ایجاد شد تا در کنار برادرم به رزمندگان خدمت کنم. در همین حال و هوا و مسائل بودم که کلام حضرت امام خمینی را شنیدم جمله اسلام مرز ...
خاطره ای از گریه شهید خرازی در جبهه
آن کسی که سکان قایق را در دست داشت با اصابت گلوله کالیبر هوایی فرق سرش شکافته شد و به بیرون قایق پرتاب شد؛ نفر بعدی سکان قایق را گرفته و نگرفته باز مورد اصابت گلوله های هوایی شد که بلافاصله حاج علی باقری با اینکه وظیفه اش نبود بدون آنکه به ما اجازه دهد سکان قایق را گرفت و پس از پیمودن 7 کیلومتر در آب قایقی از طرف دشمن ما را به رگبار گرفت و تیر به سمت راست بدن حاج علی باقری اصابت کرد و ایشان به ...
شهیدی که شهادت را معراج خود می دانست/ شهیدی که پیکرش بعد از 12 سال به میهن بازگشت
، رزمندگان عمل کننده تیپ نبی اکرم (ص) و لشگر نصر خراسان را زمین گیر کرده بود، شهید امینی، تنهایی از کانال و خاکریز خارج شد و شجاعانه و ماهرانه به دل دشمن زد و فرمانده عالی نیروهای بعثی را شناسایی نمود و او را به هلاکت رساند که این حرکت دلیرانه آقا حشمت باعث شد که آرایش نیروهای دشمن به هم بریزد و با دادن تلفات زیادی، عقب نشینی کند و باعث پیشروی رزمندگان اسلام گردید، که این خاطره و خاطره های دیگر شهید ...
آمدم بعد از 31 سال گمنامی
در منطقه را پیدا نکردم اما در این مدت احمد سه مرتبه در جبهه حضور پیدا کرد و در دو عملیاتی که در آن شرکت داشت هم مجروح شد. مدتی بعد یعنی در 15 اردیبهشت ماه 1362 راهی مناطق عملیاتی شدم و همراه با شهید در عملیات خیبر شرکت کردیم. خوب به خاطر دارم شب عملیات بود همه بچه ها در حال و هوای رفتن بودند. به گردان رفتم دیدم احمد ناراحت در کناری نشسته است. گفتم چه شده چرا ناراحتی؟ دوستانش گفتند: احمد ...
تنها خبرنگار جنگی بودم که افتخار همراهی با رهبری را پیدا کردم
همچنین با شهید شیرودی نیز رفاقت خوبی داشتم، به یاد دارم شب قبل از شهادتش در پادگان ابوذر سرپل ذهاب بودیم و قرار بود وی صبح روزی که شهید شد اطلاعات خوبی از موقعیت جنگ در اختیارم قرار دهد و من هم آن را برای مردم مخابره کنم. گردینی افزود: شهید شیرودی دادن اطلاعات را به بعد ازعملیات کوتاهی که قرار بود در ارتفاعات سیه قره بلاغ در آن شرکت کند واگذار کرد که بعد از چند ساعت خبر شهادتش را اعلام کردند ...
هرچه رهبرم را می بینم باز هم برای دیدار او تشنه تر می شوم
.... این جانباز 70 درصد مشهدی تصریح کرد: حضور ایشان آدم را منقلب می کند، آقا خودشان جانبازند و درد دل های ما را خوب می دانند. در پایان این مراسم استاندار خراسان رضوی بر دستان این جانباز سرافراز هشت سال دفاع مقدس بوسه زد. گفتنی است سیدرضا سجادنیا در سال 62 هنگام دیدبانی توپخانه لشکر پنج نصر در خرمشهر و در عملیات والفجر یک بر اثر اصابت ترکش خمپاره هر دو دست و هر دو پاهای خود را از دست داد. "انتهای پیام" کد خبر 122272 5/7/ ...
عملکرد لشکر27 در والفجر 8 حیرت دوست و دشمن را برانگیخت
، گرچه تلفات عراقی ها هم به مراتب بیشتر بود. عملیات والفجر8 اولین عملیات بزرگی بود که شما به عنوان فرمانده لشکر27 در آن حضور داشتید، لشکر 27 در این عملیات چه وظایفی برعهده داشت؟ یک سال پس از عملیات بدر ، عملیات عظیم والفجر با عبور رزمندگان اسلام از رودخانه بزرگ اروندرود شروع شد. در این عملیات، لشکر 27 مأموریت داشت تا از جاده فاو- ام القصر به سمت مواضع نیروهای عراقی پیشروی کند ...