سایر خبرها
خاطرات هولناک یک مرد از شب های پر از خجالت!
آن که زندگی ام از هم نپاشد با کمک خانواده و همسرم در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شدم ولی طولی نکشید که دوباره مرا گوشه خرابه ها در حال چرت زدن پیدا کردند. چندین بار دیگر نیز مرا ترک دادند اما موفق نشدند اوضاع عجیبی داشتم. یک روز در خودروی اورژانس به هوش می آمدم روزی دیگر در جوی خیابان می افتادم و گاهی نیز خودم را در بیمارستان پیدا می کردم. آن اراده ترک اعتیاد در گورستان دفن شده بود و هیچ کدام از انواع ...
فرزندان مقتول مادرشان را بخشیدند
اعتراف نداشت گفت: من نمی خواستم این اتفاق بیفتد اما شوهرم آنقدر مرا کتک زد که عصبانی شدم و با چاقو یک ضربه به سفید رانش زدم. وی در تشریح جزئیات درگیری گفت: همسرم مرد بدخلقی بود و سر هر موضوعی کتک کاری راه می انداخت. من همیشه به خاطر فرزندانم سکوت می کردم. امروز من از استخر به خانه برگشتم چون خسته بودم به شوهرم گفتم خودت تنهایی غذایت را بخور من می خواهم بخوابم اما چند دقیقه بعد او به اتاق خواب آمد ...
مردی برادرزنش را به طمع تصاحب ارثیه 2میلیاردی ربود
یکی خودش را سرهنگ و دیگری سروان معرفی کرد مدعی شدند که من به اتهام قاچاق مواد مخدر تحت تعقیب بودم و حتی دادگاه نیز حکم غیابی برایم صادر کرده است و آنها برای جلب من آمده اند بعد هم یک کارت به من نشان دادند که اصلاً خوانا نبود. این مرد ادامه داد: به آنها گفتم اجازه بدهید که به همسرم اطلاع بدهم و داروهایم را بردارم اما موافقت نکردند. دست ها و چشم هایم را بستند و سوار خودروام کردند. یک ساعتی ...
شرحی از قدم های تند قهرمان والیبال نشسته روی یک مین!
گفتم آقای طوسی سلام. بالای سرم آمد. دستی به سرم کشید و گفت که من را نمی شناسد. حق داشت. آن چند روز اقلا 15 کیلو وزن کم کرده بودم و مسلما رنگ و رویی هم نداشتم. به او گفتم، 9 روز است مجروح شده ام و خانواده ام از من بی خبرند. از او خواهش کردم به خانواده ام تلفن نکند تا حالم بهتر شود. می دانستم مادرم طاقت ندارد مرا در آن حالت ببیند. ساعت پنج صبح روز بعد، در اتاق ما باز و برادرم وارد شد. او هم ...
ماجرای شهادت مامور مبارزه با مواد مخدر
به گزارش جهان نیوز ، نیروی انتظامی بیش از 13 هزار شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. شهید سروان "مهدی جمشیدی" یکی از شهدای مبارزه با مواد مخدر است که در سال جاری در درگیری با قاچاقچیان به شهادت رسید. پریسا جمشیدی همسر شهید مهدی جمشیدی گفت: من همیشه عاشق شغل پلیسی بودم، سال 92 ازدواج کردیم و در حسن آباد زندگی می کردیم. وی افزود: حاصل ازدواجمان عماد رضا 5 ساله و ...
تعرض با وعده ازدواج
مردی روی تله کینه
بانی این افتضاح شدم. همسرم هم بعد از چند روز چون همه اموال به نام او بود مرا مثل یک آدم نمک نشناس و قمارباز از خانه بیرون کرد. رسوای فامیل و دوست و خانواده ام شدم طوری که حتی جایی برای رفتن نداشتم چون از خجالت نمی توانستم سرم را بالا بگیرم. به ناچار بعد از چندین سال زندگی آبرومندانه با خفت و خواری با تنها دارایی ام که لباس تنم بود به خانه پدرم که در حاشیه شهر در یک خانه کلنگی زندگی می کرد، برگشتم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید. صدیقی حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید: منبع خبر : رکنا ...
تبرئه داماد در مرگ هولناک تازه عروس تهرانی / میترا در پردیس خودکشی کرد
ایستاد و گفت: من مدرس زبان انگلیسی بودم که به خواستگاری میترا رفتم و با او ازدواج کردم. بعد از ازدواج به خدمت سربازی رفتم و در یک موسسه زبان هم تدریس می کردم. من و همسرم هیچ اختلافی با هم نداشتیم تا این که پدر میترا فوت کرد. همسرم بعد از فوت پدرش به افسردگی مبتلا شد و مدام گریه می کرد. وی در تشریح جزئیات روز حادثه گفت: آخرین روز ماه مبارک رمضان بود و من روزه گرفته بودم. وقتی بیدار شدم ...
معنای واقعی زندگی به سبک چریک ها
خاطراتش را برای پسرش این طور تعریف کرده است: یک بار در بین راه، به پاسگاهی رسیدیم که متوجه شدم خانم ها را هم بازرسی می کنند. رئیس پاسگاه جلوی اتوبوس را گرفت و دستور داد مرد ها را آن طرف و زن ها را در طرف دیگر بگردند. آن روز، همراه من چهار کلت همراه با ده خشاب بود که اگر من را می گشتند، همه چیز به هم می ریخت. آن زمان محمود را شش ماهه باردار بودم؛ وقتی اوضاع را این طوری دیدم، یک لحظه خودم را باختم. پدرت ...
حکم قصاص برای قتل زن مطلقه
خدمت سربازی برود.ژاله گاهی اوقات برای دیدن فرزندان مان به خانه ما رفت و آمد داشت.آخرین بار او برای دیدن فرزندان مان آمد و گفت که این آخرین ملاقات ماست و قصد ازدواج دارم. من که از شنیدن حرف های او عصبانی شده بودم دست هایم را روی گردنش گذاشتم.وقتی ژاله بیهوش روی زمین افتاد او را با شال خفه کردم. این متهم به قضات گفت: همسرم با حرف هایش مرا فریب داده بود تا راضی شدم او را طلاق دهم. اما زیر ...
فریب دختر همسایه به بهانه ازدواج
.... من به او علاقه مند بودم و می خواستم با او ازدواج کنم اما وقتی به دروغگویی هایش پی بردم و از ازدواج با او منصرف شدم چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده است. او دختر صادقی نیست به عنوان مثال به من گفت متولد سال 80 است اما بعد فهمیدم متولد سال 72 است. بدتر از آن اینکه فهمیدم او یک بار صیغه مردی شده بود و این ماجرا را از من پنهان کرده بود. بعد از اینکه به این دروغگویی ها پی ...
امنیت امروز کشور را مدیون شهدا هستیم/ حضور معنوی پدرم همیشه در زندگی شامل حالم است
در مواجهه با مشکلات هرگاه به شهدا متوسل شدم دست خالی برنگشم. اللهیاری با اشاره به خاطره ای از پدر شهیدش گفت: هرچند به صورت فیزیکی هرگز حضور پدر را درک نکردم اما حضور معنوی او همیشه در زندگی شامل حالم بوده و هست. وی بیان کرد: در روز مراسم ازدواجم بسیار ناراحت بودم وقتی همسرم دلیل را جویا شد به او گفتم تا به امروز خیلی جای خالی پدر را حس نکردم چراکه در طول این سال ها همه سختی زندگی بر ...
از مربیگری بدنسازی تا زندگی کنار قاتلان
، از این رفتارها اجتناب کنند تا دچار اتفاقات غیر قابل جبران نشوند. به خاطر سوءظن، معتاد شدم فرشید، زمانی که از زندان به دادسرا منتقل شده بود، حال و روز خوبی نداشت و فکر می کرد امروز دیگر به او می گویند حکم قصاص می گیری. با قدم های لرزان وارد اتاق بازپرسی شد. اما ساعاتی بعد که از آنجا بیرون آمد، دنیا برایش رنگ و بوی دیگری پیدا کرده بود. او به پهنای صورت اشک می ریخت، اما این بار ...
حکم قصاص برای قتل زن مطلقه
می گفت طلاق مصلحتی گرفته تا پسرمان مجبور نباشد به خدمت سربازی برود.ژاله گاهی اوقات برای دیدن فرزندان مان به خانه ما رفت و آمد داشت. آخرین بار او برای دیدن فرزندان مان آمد و گفت که این آخرین ملاقات ماست و قصد ازدواج دارم. من که از شنیدن حرف های او عصبانی شده بودم دست هایم را روی گردنش گذاشتم.وقتی ژاله بی هوش روی زمین افتاد او را با شال خفه کردم. این متهم به قضات گفت: همسرم با حرف هایش مرا فریب داده بود تا راضی شدم او را طلاق دهم. اما زیر قولش زد و با مرد غریبه ای رابطه برقرار کرد. به همین دلیل او را کشتم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و وی را به قصاص محکوم کردند. خراسان ...
طلاق به خاطر چشم و هم چشمی های کودکانه
چند ماه بعد ازدواج کردیم. قاضی پرسید: خانواده آیدا مخالفتی نداشتند؟ در همین لحظه آیدا گفت: با اینکه وضع مالی خانواده ما خیلی بهتر از سیامک بود اما چون او پسری با ادب و تحصیلکرده بود و من هم او را دوست داشتم پدر و مادرم به خواسته من احترام گذاشته و مخالفتی نکردند. ضمن اینکه او قول داده بود برای آرامش و رفاه من از هیچ تلاشی دریغ نکند. آقای قاضی پدر من کارگاه تولیدی داشت و من در ...
ازدواج عاشقانه حسین ماهینی و همسرش/عکس
شدن بود. خیلی به اینکه فوتبالیست باشد یا چیز دیگری فکر نمی کردم ولی حسین خیلی با معیارهایم فرق داشت. حسین تو خودت واقعاً برای ازدواج عاشق شدی؟ ماهینی: مگر می شود بدون عشق هم ازدواج کرد؟ همانطور که گفتم در نگاه اول خیلی خوشم آمد و در این مدت هم 8 سال نامزد بودیم و بعد از آن تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم که ماجرای سربازی ام به وجود آمد و مجبور شدم سربازی بروم. آن زمان یادم ...
مهدی تارتار؛ از لباس خاص و خودرو تا تفریح جالب در اردو
فیروز ازدواج کردی؟ گفتم قسمت این شد و من اصلاً خبر نداشتم و مادر خدابیامرزم پیش قدم شد. همه می گفتند مهدی تارتار خیلی زرنگ است. شاید از نظرم همسرم خیلی خوش شانس بودم اما از آن به بعد به جای نان آقا فیروز چوب او را خوردم! همیشه و همه جا به چشم دیگری مرا نگاه می کردند. من بازیکن ملی پوش بودم اما بعد از این که داماد آقا فیروز شدم می گفتند داماد او همیشه در ترکیب است. وقتی مربی شدم همیشه مشکل پیش می آمد ...
دیدید که انگلیسی ها من را کشتند
قطع شده بود و من در جریان اخبار نبودم... من سه چهار روز از موضوع ترور دکتر آگاهی نداشتم؛ در حالی که اطرفیانم از جمله پدر و مادرم می دانستند ولی طوری رفتار می کردند که گویی اتفاقی نیفتاده است. بعد از سه چهار روز به من گفتند که دکتر چاقو خورده و به بیمارستان منتقل شده است و در آن زمان باز هم از ترور دکتر بی اطلاع بودم. ساعت 12 شب به دیدار ایشان در بیمارستان رفتم، ولی مرا راه ندادند و فردا صبح آن روز ...
99 ضربه شلاق برای عکاس سلبریتی ها به خاطر تجاوز به خواهر دوستش
بروجرد بودم، نازگل به خانه ما می آمد و همیشه از بدرفتاری های پدرش گلایه می کرد. او که آخرین بار عکس های من را کنار بازیگران معروف و فوتبالیست های سرشناس در اینستاگرام دیده بود با من تماس گرفت و از من خواست تا برایش کاری مناسب در تهران پیدا کنم. او می گفت: قصد دارد در تهران به خانه عمویش بیاید و خواست تا در تهران با من ملاقات کند. به همین دلیل برای او به نام خودم بلیت تهیه کردم، اما وقتی به تهران ...
جدیدترین عکس های نرگس محمدی+بیوگرافی
دست دادم. به همین دلیل در شاخه تجربی کنکور دادم و در رشته پرستاری پذیرفته شدم. نرگس محمدی می گوید خانواده من نسبت به بازیگری گارد منفی نداشتند و اتفاقا از حضورم در عرصه هنر استقبال هم می کردند. نرگس محمدی می گوید مادرم کارمند صدا و سیما بود و با محیط های هنری آشنایی داشت، از طرفی تمام اعضای خانواده ام به فیلم علاقه مند بودند. اما موضوعی که وجود داشت این ...
هنرمندی که از شغل همسرش فراری است!/ اصرار مدیری به سلبریتی بودن مربی عصر جدید
، ترویج گنجینه موسیقی نواحی ایران را دارم. مدیری درباره خاطره جالب ازدواج این هنرمند سوال کرد و او گفت: 11 سال است که ازدواج کردم و یک پسر 6 ساله به نام اعلا دارم. وی افزود: الان که اینجا نشسته ام می توانم بگویم، خانواده ام سرمایه های زندگیم هستند. وقتی یک نفر با تمام سختی ها، بودن ها و نبودن ها کنارت می ماند، بسیار ارزشمند است. عظیمی نژاد توضیح داد: پدر خانم من ...
مردی که 40 سال بعد از شهادتش، دوباره شهید شد
خودم را به مغازه رساندم و تلفن را گرفتم، مادرم بریده بریده گفت: بیا که داداشت شفا گرفته. داره حرف می زنه..." 3، 4 سال طول کشید تا با فیزیوتراپی و گفتاردرمانی و... حاج آقا به سطحی از سلامتی برسد که بتواند حرف بزند، راه برود و تا حدی از عهده کارهای شخصی اش بربیاید. سال 63 حاجی ازدواج کرد و سال بعد، خدا به آن ها یک پسر داد اما چند ماه بعد، آن ها از هم جدا شدند. خانواده شهید ...
حلقه گمشده در دسیسه شیطانی عکاس جوان
رفته بودند با اسم بهنام روبه رو شدم .من که به ماجرا مشکوک شده بودم با او تماس گرفتم و فهمیدم بهنام برای دخترم بلیت گرفته و او را به تهران کشانده است. وقتی به تهران رسیدم او ناچار شد دخترم را آزاد کند. من از او شکایت دارم و برایش اشد مجازات را می خواهم. سپس نازگل در حالی که اشک می ریخت، گفت: من بعد ازاین ماجرا می خواستم خودسوزی کنم اما منصرف شدم. حالا از او شکایت دارم. وقتی ...
همافر شهیدی که با دیدن چهره امام روحیه می گرفت
آمبولانس شکسته بود آن ها که داخل بودند مرا گرفته بودند که سقوط نکنم بر اثر اصابت گلوله یکی از چرخ های آمبولانس پنچر شده بود، اما راننده با مهارت خود توانست آمبولانس را از معرکه نجات دهد. بعد از بیعت همافران با امام خمینی (ره)، نیرو های گارد به محل پادگان نیروی هوایی حمله می کنند. روز شنبه 21 بهمن، به محل کارش مراجعه کرده و مرخصی یک روزه می گیرد و شتابان به کمک نیروی هوایی و مردم می رود ...
مسیح؛ از دفاع پرسپولیس تا معماری در سیسیل
...> بله در ایتالیا با همسرم که یونانی است ازدواج کردم و صاحب دو دختر شدم که هر دو دکتر هستند. -در تمام این سال ها به ایران نیامدید؟ نه من از چهل سال پیش که از ایران رفتم هنوز برنگشته ام. در اینجا فقط یکی دوبار با جواد الله وردی و مهدی حاج محمد که به اروپا آمده بودند دیدار داشتم و خبر زیادی از همبازیان قدیمی ام ندارم. -جواد الله وردی می گفت که با او بچه محل بوده اید ...
24 بهمن بیوگرافی نصرالله رادش + عکس
این آدم یکهو تصمیم گرفت با من نباشه و زندگی نکنه آن دوره خیلی بهش وابسته بودم واقعا داغون شدم نمیتونستم دوریش تحمل کنم . این حق طبیعیش بود که با من زندگی نکنه هرکسی میتونه برای زندگیش تصمیم بگیره ولی من نمیتونستم بپذیرم که همسرم میتونه از من جدا بشه فکر میکردم اگه نخواد با من زندگی کنه داره به من ظلم میکنه و .... نصرالله رادش از ازدواج قبلی خود یک پسر به نام پرهام دارد. چندی ...
داستان ازدواج نسیم ادبی با یک آهنگساز بداخلاق/ خانم بازیگر از دایی معروفش چیزی نگفت
ام و کسی حمایتم نکرد، نسیم هم باید زحمت بکشد. اگر استعدادش را داشته باشد خودش راهش را انتخاب می کند و من کاملا برای حضور او با تجربه کم در سینما مخالف هستم، من ابتدا خیلی ناراحت شدم و به مادربزرگم گفتم کاش نمی گفتی. این بانوی بازیگر گفت: من خودم شروع به کار تئاتر کردم و به مرور کارم را ادامه دادم. امروز خیلی خوشحالم و از او ممنونم که خیلی بیشتر از من سختی کشیده است. چرا که هم دوره ای ...
نگاهی به اختتامیه جشنواره فیلم فجر
مراسم اختتامیه سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با حواشی گوناگونی همراه بود. بنا بر این گزارش، محمد برادران که سیمرغ بلورین بهترین جلوه های ویژه را برای خروج دریافت کرد، گفت که ای کاش آقای حاتمی کیا و استاد قریبیان در سالن حضور داشتند. او تاکید کرد میانگین سن بچه های استودیو ما به 25 سال نمی رسد. ما سربازان حاج قاسم سلیمانی هستیم و بعد از اتفاقی که برای هواپیمای اوکراینی افتاد، به شدت ...
رونمایی با عشق تا حوالی مجنون
.... وی ادامه داد: یک سال قبل از انقلاب در ارومیه ازدواج کردم و از آن زمان به علت اینکه همسرم اورموی بود، ساکن این دیار سرشار از مهر و محبت و مهربانی شدم و هرگز خود را غریبه حس نکرده ام. آران افزود: اوایل انقلاب به همراه دوستان و بزرگان ادبی چون مرحوم علی صدری، مختار صادق زاده، مرحوم حکمتی فر، بیت الله جعفری و اساتید دیگر توانستیم اولین انجمن شعر آذربایجان غربی را در ارومیه راه ...