سایر منابع:
سایر خبرها
چهرهٔ تاریخی تبار خودم شبیه سوختن ایل داغدار خودم منم که با سند زخم، اعتبار خودم پری نموده و بر پرده ها فریب شده فریب غرب مخور کاین چنین غریب شده ستاره ها و پری های سینما منگر به چشم غارنشینان چنین به ما منگر دروغ این همه رنگش، تو را ز ره نبرد شلوغ شهر فرنگش دل تو را نخرد! سخن مگو که چنین و چنان به زاویه ...
ساده از کنار لطف آن چند نفر رد می شود یعنی بی رمق در موردشان حرف می زند؛ طوری که انگار یک جای کار می لنگد و یا ایراد نادیده ای هست که این بچه می بیند و بقیه نه: می دونی کاش یه کاری می کردن که من هم تو خونه بشینم پای کارتون تلویزیون. منم خانه بودن رو دوست دارم! وقتی آدما میان کمک کنن خوشحال می شم می گم پولی یا خوراکی آوردن که باهاش بشینم یه روز تو خونه کیف کنم. اما ماسک و دستکش میارن ...
برسم و کجا مصرف کنم. با مادرم تو یک خونه زندگی می کردم، البته هنوز هم همانجا هستم و حالا همسرم هم هست، آن زمان به زور و التماس از مادرم پول می گرفتم تا صرف مصرف کنم، ماجرا زیاد است اما همه ی درد و رنجای این مسیر باعث شد تا 49 سالگی حس کنم به آخر خط رسیدم و شروع به ترک کنم. دیگر موادی که مصرف می کردم جوابگوی من نبود با صدایی آرام تر می گوید: تمام تجربیات زندگی توی اون ...
وقفه گرفتیم. شیفت صبح، 7 ساعته بود، شیفت شب، 12 ساعته. من از سوم اسفند تا 20 فروردین، هر روز، دو شیفت کار کردم؛ صبح و شب. بعضی از همکارام، سه شیفت در روز کار کردن. کنار ساختمون بیمارستان، خانه معلم رو آماده کردن و گفتن اینجا، پاویون پرستاریه و اگه پرستار، بابت آلوده شدن خانواده اش نگرانه، می تونه تو پاویون بمونه. من از سوم اسفند تا 24 فروردین، خونه نرفتم و تو پاویون موندم. خیلی از مریضا ...
...> در ادامه این اعتراضات و درحالی که حاضران شعار داداش بیا اینجا ... داداش بیا اینجا را سر می دادند و از افراد روبه رو می خواستند که برای شعار بعدی آماده شوند؛ خان داداش در جمع معترضان حاضر شد و ضمن دیده بوسی و خوشامدگویی، آنها را به داخل خانه هدایت کرد. شنیده ها حاکی از آن است که خان داداش مرتب تکرار می کرد: حالا بیاید بریم تو ... بده جلو در خونه ... ما آبرو داریم. دیدار عمه ها و خان داداش پس از ...
رو شکر از شرکت ما کسی مبتلا نشده. منم نمی شم. فقط می گن از شرکت بالایی 6 نفر از افغانستانی ها گرفتن. محمد در این سال ها هیچ وقت غذای بیرون را نخورده و همیشه وعده ناهار را سر سفره خانه نشسته. می رسم خونه، قشنگ نون داغ می کنم، ماستم تازه از آبادی آوردم، از هزار تا این کباب ها که معلوم نیست چیه بهتره. اونم با این مرض. حالا اما دوساعت از ظهر گذشته، ماست کار خودش را کرده و محمد بدش نمی آمد که ...
...> گاهی صدای عمو سیف الله درمی آمد که این بچه چرا جُم نمی خوره و نمیره با بچه ها یه کم بازی کنه؟ هی گفت و گفت تا مجبور شد سیر تا پیاز حرفهای آقا میرابوالفتح را برایش بازگو بکند، عمو گفت: زن مگه زده به سرت؟ مردم این آبادی اینقدر سرشان به خودشان گرم است که فرصت سرخاراندن ندارند، آخه مردم تابلوی خانه ی انصاف با آن بزرگی که پنج گز درازا و سه گز پهنا دارد را نمی توانند بخوانند بعد چطور پیشانی پسر تو را که ...
جان لرستانی عزیز شیر پسر شریف و دوست داشتنی جات خیلی خالیه رفیق مهربان (سه سال گذشت) ویشکا آسایش چهره هنری سینما در اینستاگرام خود سکانسی از فیلم سینمایی نهنگ عنبر را منتشر کرده و به طنز نوشت: من بعد از قرنطینه محمدرضا گلزار چهره معروف سینما و تلویزیون با انتشار متنی از قیصر امین پور در صفحه شخصی اش، اینستاگرام خود را به روز رسانی کرد. گلزار در ...
برای ما هم سوغاتی بیاری. حالا داشت خودش را گرم می کرد و روی خط طولی زمین با حرکت پروانه شلنگ می انداخت. علی نجات کرمی و برادرش تازه رسیده بودند سر زمین. هر دو نفس نفس می زدند. ترسیده بودند دیر برسند. حمیدرضا گفت: جواد پات چطوره. عبدالجواد خندید. دیروز سر تمرین شست پام رفت تو چشمم از هول. علی نجات خندید: حرف ننه رو گوش نکردی که هی می گفت مواظب باش شست پات نره تو چشت ...