روی سنگ قبرم ف3 بنویسید!
سایر منابع:
سایر خبرها
خودکشی پسر 18 ساله تحت فشار طلاق پدر و مادرش / شیراز
پسر 18 ساله شیرازی به خاطر اختلافات شدید پدر و مادرش دست به خودکشی زد. دوست داشتم که بتوانم پدر و مادرم را با یکدیگر آشتی دهم، به همین خاطر هر کاری که می توانستم انجام می دادم. پسری 18 ساله و مجرد به علت خودکشی های ناموفق و شرایط نامناسب وضعیت روحی به دایره مشاوره کلانتری مراجعه و وضعیت زندگی خود را شرح داد. پدر و مادرم چند سال است که از هم طلاق گرفته اند، مادرم ...
تا صبح خوابمان نمی بُرد
خودش درباره روزهای اول اکران فیلم گاو گفته است: یه بعدازظهری که نماز مادرم تموم شد، رفتم بهش گفتم مادر این فیلمی که من بازی کردم، میدونی از این رقص مقص ها و آوازها نداره، می خوای عصری با بچه ها بری فیلم رو ببینی؟ مادرم یه نگاهی بهم کرد، یه مکثی کرد، سری تکون داد و بعد گفت: مادر، همین یه کارم مونده بود! پدرم هم هیچی... پدر و مادرم تا زمانی که زنده بودن هیچ فیلمی از من ندیدن. عزت خان ...
حرف های قاتل قبل از اعدام
پدرزنم را به دل گرفتم. آن ها اجازه نمی دادند من دخترم را ببینم. همین مسائل در حالی حس انتقام جویی را در وجودم تقویت می کرد که ناگهان در افکار خودم تصمیم وحشتناکی گرفتم. می دانستم پدرزنم علاقه عجیبی به تک پسرش دارد. رفتارهای رضا به گونه ای بود که همه اعضای خانواده او را از صمیم قلب دوست داشتند. به همین دلیل نقشه ای کشیدم تا با آزار رساندن به رضا از پدرزنم انتقام بگیرم. وقتی آن ها ...
941/شهید باب الله رفعتی: اجازه نفوذ به منافقان و کوردلان را ندهید
حضور تمام شهیدان انقلاب اسلامی از صدر اسلام تاکنون شهیدانی که با خون سرخشان نهال انقلاب را یاری کردند، شهیدانی که جانشان را در طبق اخلاص گذارده و آن را در راه قرآن و احیای دین اسلام فدا کردند. پدر و مادر گرامی ام از تمام زحمات شما تشکر می کنم، مادر پرمهر و محبتم که پس از سالها تحمل رنج و مشقت مرا به جبهه فرستادیی از تو درخواست دارم هرگز به خاطر پسرت گریه نکنی میدانی چرا؟ بخاطر اینکه ...
تابستان امسال بی صفا بود
تابستان امسال بی صفا بود چرا که کرونا بود و قرنطینه و پدر کارمندمان بازنشسته و مادر دبیرمان از صبح تا شب در جوار ما. به گزارش گلونی اولین خاطره ی تلخم مال زمانی بود که اول تابستان برای مادر اینستاگرام نصب کردیم. انصافا وقت هم گذاشتم و به او کار با آن را یاد دادم. اما خب وقتی که دختردایی شهین زنگ زد و گفت مامانت دارد لایو می گیرد و تو را هم داریم می بینیم که با ...
بخشش قاتل؛ 20سال بعد از جنایت
به اتهام معاونت در قتل به 15سال زندان محکوم شد. این زن حدود 10سال که از حبسش گذشت از زندان آزاد شد اما متهمان دیگر در زندان بودند تا اینکه اولیای دم که در آن زمان پدر و مادر مقتول بودند (در آن زمان در قید حیات بودند) به دادسرا رفتند و نوه شان را بخشیدند اما همچنان خواستار قصاص قاتل دوم یعنی دوست نوه شان بودند. با مرگ پدر و مادر مقتول، پسر وی مدتی بعد از آزادی به همراه یکی از خواهرانش راهی دادسرا شد ...
بیوگرافی نیکی مظفری!+عکس
پدر بود و هم مادر ... نیکی مظفری، دوست دارم برای پدرم زن بگیرم و به همه فرزندانی که پدر و مادران شان تنها هستند این موضوع را پیشنهاد می کنم. نیکی مظفری، ما بچه ها نباید خیلی خودخواهانه با این قضیه برخورد کنیم. من از سال اولی که مادرم فوت کرد همیشه دوست داشتم پدرم ازدواج کند. چون هر انسانی نیاز به یک هم صحبت و همراه دارد. نیکی مظفری، پدر برای من هم پدر است و هم مادر، دست پخت ...
قصه مسافری که از ایتالیا به انزلی آمد
: برخورد اولم در گیلان خیلی خوب نبود و پس از اینکه در مرکز مرا از سفر به انزلی منع کردند به این شهر آمدم. هدفم یک چالش سخت بود به همین منظور در حالیکه پدر و مادرم مخالف سفرم به ایران بودند، این کشور را انتخاب کردم. می خواهم خود تجربه کنم. وی سپس از خاطره تلخی که در یکی از شهرهای گیلان برایش رقم خورد می گوید. انزلی همه احساس بدی که در لاهیجان داشتم را از بین برد و درحالیکه در خیابان های ...
وقتی بیژن بنفشه خواه به دلیل مسخره کردن ماهواره فحش می خورد
...؛ خوب شد پرسیدی! من دوست داشتم فقط تئاتر کار کنم و دانشجوی تئاتر بودم پدرم گفت که شهریه دانشگاه آزاد گران است و من نمی توانم از پَسِ آن بربیایم. حتی به من گفت می خوای بخون و می خوای نخون! البته هزینه دو ترم دانشگاهم را داد و واقعاً هم سخت بود. امیرغفارمنش (بازیگر) آمد و گفت داریوش کاردان و مرحوم خسروی (آن موقع رئیس گروه اجتماعی شبکه دو بودند) و هنوز شبکه سه راه نیفتاده بود، برنامه ای ...
شهید محمدحسن آزادی
حقش امام امت خمینی کبیر و با سلام خدمت شهدای راه حق و حقیقت وصیت نامه خود را شروع می کنم. درآغاز از پدر و مادر عزیزم حلالیت می خواهم و امیدوارم که مرا حلال کنید، ای عزیزان اگر در این چند سال غیر از زحمت و ناراحتی چیزی از من ندیدید به خاطر نادانیم بود و شما مرا ببخشید و حرفی که با شما دارم این است که اگر توفیق شهادت نصیب من نالایق شد عاجزانه از شما می خواهم که بی تابی وناراحتی نکنید چرا که ...
در قالب طرح روح مقاومت
حمد و سپاس خداوند یگانه را که مرا به بندگی خود قبول کرد و این لیاقت شایسته را به من عطا فرمود که بتوانم در رکاب امام امت که نائب برحق امام زمان (عج) است قدم بردارم و در راه اسلام مبارزه کنم و من از خدا می خواهم که ان شاالله این قطره خون ناقابل مرا برای رضای خودش قبول کند. هدف اینجانب از آمدن به جبهه، جهاد در راه خدا که همان جهاد فی سبیل الله است، می باشد، نه به خاطر هوا و هوس و ...
وصیت نامه شهید سبز علی داودی بنی توسط کانون خاتم نبی (ص) روایت شد
اباعبدالله الحسین (ع) می باشد؛ و درود و سلام فراوان برتمامی خانواده های محترم و معظم شهدا، مفقودین، اسرا و معلولین جنگ تحمیلی . حمد و سپاس خداوند یگانه را که مرا به بندگی خود قبول کرد و این لیاقت شایسته را به من عطا فرمود که بتوانم در رکاب امام امت که نائب برحق امام زمان (عج) است قدم بردارم و در راه اسلام مبارزه کنم و من از خدا می خواهم که ان شاالله این قطره خون ناقابل مرا برای رضای خودش ...
برای سرافرازان و آزادگان میهن اسلامی
همه ما حضرت موسی بن جعفر (ع) بیش از همه شما و ما در رنج و گوشه زندان به سر بردند برای اسلام عزیز صبر کنید خداوند فرج را ان شاءالله نزدیک می نماید و پدر پیر شمارا با دیدن شما شاد می نماید. به همه عزیزان دربند سلام مرا برسانید. این ایام یادآور بازگشت غرورآفرین مردان و زنان آزاده ای است که پس از تحمل شکنجه و دوری از عزیزان خویش به وطن بازگشتند و به انتظار میلیون ها ایرانی باغیرت پایان ...
شهیدی که اسیر شده بود/ حاج پرویز در لیست مفقود الاثرها ماند
، با سفارش معمار کبیر انقلاب امام خمینی (ره) و دعوت ایشان به جهاد، وظیفه خود دانسته و در جبهه های حق علیه باطل حضور یافتم تا دفاع از اسلام را در میدان عمل نشان دهم. ادامه راه شهدای بزرگوار اما در این میان، انگیزه ای نیز وجود داشت و آن انگیزه، دفاع از اسلام و ارزش های آن، دفاع از مردم عزیز و ستم دیده و در یک کلام، ادامه راه شهدای بزرگوار بود. حاج پرویزی که تنها 15 سال ...
دو سال مفقودالاثر بودم
انتهای وکیل آباد رفتیم. آنجا پذیرایی شدیم. خانواده ها خبردار شده بودند؛ هنگام نماز بود خانواده همسر من هم به واسطه آزادی یکی از اقوام خودشان آنجا بودند که در حال برگشتن، نام مرا می شنوند. • دیدار و پایان انتظار او می افزاید: پدر و مادر همسرم آنجا بودند و هیچ کدام باورشان نمی شد که من بازگشته ام. درست در 20 خرداد 66 ما عقد کرده بودیم اما در دوران اسارت هیچ نامه، نشان و تماسی ...
یاد امام دل های شما را در دوران اسارات زنده نگه می داشت/ خود امام هم حال پدر دور از فرزندش را داشت
.... خود آن بزرگوار، در نامه یی که برای یکی از اسرا نوشته بودند، این حالت را تشریح کردند. نشان دادند که واقعاً داغدارِ فقدان این عزیزان هستند. حقیقتاً این روزها، جای امام خالی است. البته روحِ بزرگوارِ پُرفتوحِ آن جلیل القدر، به ما متوجه است. شادی و موفقیتهای ملت ما و پیروزیهای اسلام و مسلمین، روح امام را مانند ارواح طیبه ی همه ی اولیا، شادمان و مسرور میکند. *خدا را شکر میکنیم که ثابت کرد ...
روحانی آزاده از روزهای درد و شکنجه می گوید| در حین شکنجه به یاد امام کاظم(ع) می افتادم
شما که کربلا می خواستید، این هم کربلا. وی ادامه داد: بعد از سال ها متوجه شدیم که تازه ما را به جایی آورده اند که صلیب سرخ هیچ اطلاعی از انتقال و اردوگاه ما ندارد. با تلاش دوستان و پیگیری های مسئولان جمهوری اسلامی بعد از چند ماه صلیب سرخ به اردوگاه آمد و از ما مجدداً ثبت نام کرد و تا پایان دوران اسارت در همین اردوگاه بودیم . امام جمعه موقت شهر شال بیان کرد: با همه اینکه در طول ...
آزاده ای که کرونا را اسیر کرد/ روایت پزشک مشهدی از اردوگاه الأنبار تا خط مقدم مبارزه با کرونا
! همان سرگرد مفید معروف که برایتان گفتم، به ما می گفت: شماها موهای مرا سفید کردید! شما اسیر ما نبودید، این ما بودیم که اسیر شما بودیم... . ما آنجا در بدترین شرایط بودیم و مشکلات جسمی و روحی و روانی احاطه مان کرده بود اما در کنار هم زندگی می کردیم و خوش بودیم. همین که همگی بچه رزمنده بودیم، همین که خودمان را سرباز امام (ره) می دانستیم، دلمان خوش بود. اسرای ایرانی و اجرای نمایش ...
مزارم را به پدرم دادند
یادآور شد: در آخرین عملیاتی که بودم یکی از هم رزمان به خانواده گفته بود که شهید شده ام و خبر شهادتم را به خانواده داده بود. آنها نیز تا یک سال برایم مجلس عزا گرفته بودند حتی سالگرد شهادت نیز برگزار شده بود . مزارم را به پدرم دادند سلاخی در پایان تعریف کرد: آن زمان نام اسرایی که آزاد می شدند را در رادیو می خواندند و نام مرا اشتباه خوانده بودند اما پدرم به همراه اقوام مطمئن بودند که نام من است و پدرم با شنیدن نام من از خوشحالی سکته کرده و عمرش را به شما می دهد. بعدازاینکه آمدم از برادرانم پرسیدم پدر کجاست گفتند فوت کرده است و مزارم را به او داده اند. ...
وعده آزادی ام را از حضرت علی اکبر(ع) گرفتم/ تلخ ترین خاطره؛ شنیدن خبر رحلت امام خمینی
:"شما هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ مدت اسارت از همه جلو هستید ویک نصیحت ،یک خاطره و یا حرفی که بتواند ما را دلگرم کند و از اسارت خسته نکند برایم بگویید"وآن بزرگوارگفت:"من که دلم خون است چرا دل دیگران را خون کنم" این مطلب خیلی برای من سنگین بود چون فهمیدم راه سختی پیش رو دارم و نگران بودم که آیا می توانم شرمنده امام و مردم عزیز کشورم نشوم. تلخ ترین خاطره این جانباز دوران دفاع مقدس ...
حافظه قلب
شده ای، دوست دارم از این بعد این کتابچه از آن تو باشد؛ چون من دیگر ارثیه ندارم که دارایی تو باشد. می دانم که راه دشواری خواهی داشت، مرد جوان زندگی خود را بساز و با انسانیت زندگی کن. کلام او را بیش از پیش دوست داشتم، یک سال و سه ماه و هفت روز بعد با اینکه حالش خوب شده بود از دنیا رفت و من ماندم تنهای تنها! بعد از مرگ پدر دلم به کار نمی رفت، شاگردی آهنگری را رها کرده و به سوی غصه و ...
راز داشتن فرزند صالح
می شود که کثافات مال شبهه ناک آن را آلوده و چرک آلود نموده باشد امروز عملی از او دیدم که مرا به فکر وا داشت. با این که در مورد غذایش دقت کرده ام که از راه حلال به دست بیاید، نمی دانم به چه دلیل دست به این عمل زشت زده است. حال بگو چه کرده ای که فرزندمان چنین کاری را مرتکب شده است ؟ زن کمی فکر کرد و عاقبت گفت: راستش هنگامی که محمد باقر را در رحم داشتم، یک ...
من جای زخم پسرم را هم ندیدم/ کاش در رفتار و سیرت هم مثل عمویم باشم
...، خانه ای که اضطراب هایت را در آن فراموش می کردی. یک خانه قدیمی، ساکت و باصفا که مادری همچون فرشته بی بال گوشه خانه نشسته بود، ساده بود، دریایی بود اما رنگ و بوی عشق می داد. کنارش رفتم، با اینکه کرونا و محدودیت هایش اجازه روبوسی و دست بوسی نمی دهند اما کنارش ایستادم حالش را جویا شدم، گفت: خوشحالم که مرا یاد کردید الهی که خدا هم هیچوقت شما را فراموش نکند. بقیه ...
تولد پیش از مرگ
تاکنون 5 مرتبه سقط جنین ناخواسته داشتم. سه تای آنها را در سن 40 سالگی از دست دادم این زن هم در وقت زایمان نوزادش را از دست داده است و هنوز آن را فراموش نکرده است ملانی گودی; من در سال 1994 سقط جنین ناخواسته داشتم اما هنوز که هنوز است این درد با من است و هر وقت آنروز را بخاطر می آورم انگار باز جنینم را سقط کرده ام بنجامین درو می گوید: من و همسرم میخواستیم پدر مادر ...
یک مصاحبه خواندنی با نیکی مظفری و پدرش
ثبت وقایع اسارت،پل انتقال فرهنگ آزادگی به مدارس استان
امتحان دیگری بود که ملت ما با موفقیت آن را به انجام رسانده و پرستوهای شجاع و دلیر در بند همچون ملت قهرمان خود، با پایمرد و استقامت در راه خدا، سرانجام با سرافرازی به وطن بازگشتند. فرزندان میهن به عشق دیدار پیر جماران، روزهای سخت هجران را به امید وصال سپری می کردند و هردم به این امید، روزها را لحظه شماری می کردند. آنان در گوشه زندان های تاریک و وحشتناک دشمن، با پدر پیر خود درددل می کردند و آن ...
939/ شهید سیدهاشم صباغ پور: خودکفایی کشور در گرو افراد متخصص و متعهد است
محکمی را برای آینده کشور اسلامی مان فراهم کنید چون لازمه خودکفایی کشور ایران داشتن افراد متخصص و در عین حال مومن و معتقد به اسلام است. پدر و مادر عزیزم از زحمانت شما سپاسگزارم و امیدوارم که با شنیدن خبر شهادت من به خود افتخار کنید که در دامن گرم خویش چنین فرزندی را تربیت کرده اید. در آخر سفارش می کنم که برای تمام رزمندگان اسلام و امام امت خمینی بت شکن دعا کنید. انتهای پیام/89001/ ...
پویا امینی از همسرش رونمایی کرد + تصاویر
: پویا امینی در سال 1381 وقتی 25 ساله بود با همکلاسی دانشگاه خود بیتا بجانلی ازدواج کرد، ثمره این ازدواج یک پسر بنام ایلیا می باشد. پویا امینی درباره ازدواجشان میگوید: من به عنوان جوانی کم سن و سال وقتی برای خواستگاری همسرم رفتم، شرایط ازدواج را نداشتم حتی خاطرم هست مادر خانمم از پدرم پرسیدند: اگر بیتا دختر شما بود و پسری با شرایط پویا به خواستگاری اش می آمد، موافقت می کردید؟ و پدرم خیلی ...