برای خدمت به بیماران از جانش گذشت
سایر منابع:
سایر خبرها
سخنان حسین(ع) از مدینه تا کربلا حضرت فرمود: هرگز بیعت نمی کنم/ مرگ در کمین من است تا از ذلت دور شوم!/ ...
است اما یعقوبی متن نامه را چنین آورده است: هنگامی که نامه من به دست تو رسید، از مردم بیعت بگیر و حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را احضار کن و به بیعت وادارشان کن. اگر امتناع ورزیدند، سر از تنشان جدا کن و برای من بفرست! و با هر کس که بیعت نکرد، چنین کن. والسلام. (3) ولید همان شب، عبدالله بن عمرو بن عثمان را که جوانکی بیش نبود، در پی عبدالله بن زبیر و حسین(ع) فرستاد. فصل تابستان ...
روح و روان کودکتان را با آنالیز نقاشی اش، کشف کنید
...، دختر 16 ساله ی سوری با سه برادرش به اردن گریخت. بعد از سه ماه اقامت در محوطه ی محافظت از کودکان هیئت بین المللی نجات ، به پدربزرگ و مادربزرگش در امان (اردن) پیوست. او برای بیان احساسات خودش نقاشی می کند و درباره ی این نقاشی می گوید: چند روز قبل برادرم به من گفت که بمباران منجر به مرگ والدینمان را به خواب دیده. من او را در رختخواب وقتی خواب بمباران را می دید کشیدم. نقاشی را که نشانش دادم به من ...
برای برافراشتن پرچم حق در سراسر گیتی بکوشیم
بالاخص پدر و مادر و برادر و خواهر و کل خانواده توفیق خدمت در راه اسلام و مسلمین را دارم از درگاه خداوند متعال. 18/11/59 ضمناً به خاک سپردن من فرقی نمی کند هر جا که باشد خاک از آن خداست. چنانچه امکان حرکت داشت به بهشت زهرا یا مرزن آباد ولی در کل هر جا باشد. به برادرم محمود سفارش زندگی پدر و مادر را می کنم. و به برادرم علیرضا سفارش خدمت در راه خدا. در پایان عرایضم ...
آموزش امام حسین (ع)به زنان درباره چگونگی رفتار بعد از عاشورا/ مبادا سخن ناسپاسی بر زبان آورید
پدر توحیدگرایان عالم!منظره ی جانسوزی بود، حسین علیه السلام به منظور آرامش خاطر بخشیدن به بانوان حرم، نخست رو به خواهرش زینب نمود که: یا اختاه! تعزی بعزاءالله، ان سکان السماوات یفنون، و أهل الارض کلهم یموتون، و جمیع البریه یهلکون. جان خواهر! دریای توفان زده دل را به یاد خدا و آراسته ساختن جان به ادب و اخلاق او، آرامش بخش و به شکیبایی و بردباری آراسته اش ساز؛ چرا که همه ی آسمانیان و زمینیان می میرند ...
از زلزله بم تا فتح خانطومان؛ آرام ننشست/صبرما از حضرت زینب(س) است
خدا بگو. به غیر از این ها خیلی اهل زیارت بود. دائم مشهد می رفت کربلا می رفت. خنده خنده می گفتم چی کار می کنی اینقدر طلبیده می شی ؟ می گفت من اولویت اصلی دعایم امام زمان هستند. برای خودم دعا نمی کنم، برای ایشان دعا می کنم. پدر بزرگم که فوت شد بیشتر از سه روز مشکی نپوشید اما برای امام حسین از اول محرم تا آخر صفر مشکی می پوشید. از آن طرف در ولادت و جشن های اهل بیت هم کت و شلوار با لباس مناسب و شایسته ...
اشعار شب پنجم محرم - حضرت عبدالله بن حسن ع
او چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود باغبان در ورق چهرهٔ گرمازده اش گلشن حُسن حَسن را به مرور آمده بود صورتش صفحهٔ برجستهٔ قرآن کریم صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود بی کلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت بس که از تاب تجلّی به سرور آمده بود قتلگه طور و حسین بن علی، چون موسی به تماشای کلیم اللَّه و طور آمده بود به ...
پزشکی که زیر دستگاه ونتیلاتور هم نگران بیمارانش بود/ نذری عاشورا و جای خالی آقای دکتر
گروه جامعه خبرگزاری فارس مریم شریفی: همین که خواهری شروع کند به روایت قصه برادر عزیزکرده ای که با رفتنش داغ بر دل همه گذاشته، بساط مجلس روضه خودش جور می شود. دیگر فرقی ندارد کجاست و دلش چه وقت بهانه برادر گرفته. همان جا کربلا می شود و آه سوزانش یک بار دیگر عاشورا را زنده می کند. گفت وگوی ما با لاله اُطاری ، خواهر شهید دکتر امیرحسین اُطاری ، شهید مدافع سلامت مشهدی هم همین طور عطر و بوی روضه گرفت ...
بی سر اما سربلند، به دیدار مولایش نائل آمد/حسرت حججی به وصال رسید
زیادی با هم داشتیم. به شدت شوخ طبع و خوش رو و خوش سفر بود. جوری که برای مهمانی ها یا سفرهایمان اول می پرسیدیم نوید میاد؟ تا درباره حضور خودمون تصمیم بگیریم. مخصوصاً در سفر. برهه نوجوانی و جوانی برادرتان چطور گذشت؟ انتخاب ها به خصوص انتخاب رشته تحصیلی و دانشگاهی اش بر چه مبنایی استوار بود و رابطه تان در این مقلطع به چه صورت بود؟ بیشترین زمانش را در دوره نوجوانی در مسجد، بسیج ...
امانتی را که خداوند داده بود بازگرداندم
ماندنی برایم شد. درباره آخرین دیدار با فرزندتان بگویید. آخرین باری که به مرخصی آمده بود، دو روز رفت تهران تا به برادرانش و بستگان سر بزند و برای رفتن دوباره به جبهه از آن ها خداحافظی کند. در تهران وقتی برادرش محسن را دیده بود گفته بود من را سیر نگاه کن، شاید آخرین باری باشد که مرا می بینی. در آخرین سفر، همه حرف هایش بوی وصیت گرفته بود. یادم است زمستان بود، هوا سرد و ...
لااقل آزادمرد باشید!
به گزارش برترین خبر ، روز دوم، نماد پایداری است. اباعبدالله الحسین (ع) از همان آغاز حرکت با حوادث گوناگونی روبه رو شد؛ از بی وفایی کوفیان گرفته تا تعقیب شدن از سوی سپاهیان دشمن. با این حال از ادامه راه منصرف نشد و هم چنان استواری ورزیدند. در نامگذاری شب دوم دهه اول محرم به دلیل همزمانی حرکت قافله و رسیدن آنها به وادی بلا لذا شب دوم را ورود به کربلا نام گذاری شد زیرا قافله امام حسین (ع ...
پزشکی که داوری می کند/ پروتکل را رعایت کنید، به خودی گل نزنید
من لطف کرد. خیلی ها می گفتند؛ پیام ، برادرم، که فرصت دارد یک سال عقب بکشد تا من وارد لیست شوم اما با کمک خدا هر دو نفر ما در یک سال به لیست وارد شدیم. شاید اگر هر کدام از ما وارد لیست نمی شد عذاب وجدان داشتیم که چرا حضورمان باعث شد برادر دیگری خط بخورد. فارس: قطعاً تشویق و انگیزه پدر و مادر باعث پرورش دو داور بین المللی و دو تحصیل کرده در یک خانواده شده است. ...
از مستندسازی تا نویسندگی
عازم شود: پدرم معلم بود و طی سال تحصیلی به کارش می پرداخت، اما تابستان که می شد به جبهه می رفت. اواسط خرداد به محض اینکه سال تحصیلی تمام می شد پدرم عازم جبهه می شد. خواهر کوچکم خیلی به پدرم وابسته بود و مدام گریه می کرد. من هم دلتنگ می شدم حتی گریه های پنهانی مادرم که معلوم بود از سر دلتنگی است را به خاطر دارم. مادرم چند روز یک بار به خانه همسایه می رفت و با پدرم تلفنی صحبت می کرد. در همه محله فقط ...
بیمارستان امام حسین (ع) خیمه گاه حسین (ع) شد
کردن خیمه عزای امام حسین (ع) هر هیأت یک خدمت خانم حسینی جمله هر هیأت یک خدمت را گوشه پرچم اباعبدالله الحسین دست دوزی می کند و ادامه می دهد: سال های سال است که در دهه محرم روضه خانگی برگزار می کنم مانده بودم با شرایط که پیش آمده چه کنم؟ غصه همه وجود را گرفته بود اصلاً نزدیک محرم که می شود هیجان عجیبی پیدا می کنم. تا اینکه تماس گرفتند در سیاه پوش کردن بیمارستان شرکت می کنید؟ با ...
این زوج سپیدپوش.../ عشق، عشق می آفریند
...، حرفه پزشکی نیز به لحاظ ویژگی خاص خود از این قاعده مستثنی نیست و پدر و مادری که پزشک هستند، به دلیل مشغله پراسترس بیرون از خانه به ناچار زمان کمتری در خدمت خانواده و فرزندان خود سپری می کنند که در وضعیت این روزهای کرونایی ، حجم کاری این قشر پرتلاش به ویژه متخصصین عفونی بیشتر هم شده است اما این سپیدپوشان راست قامت تمام این مشکلات را به جان و دل خریده اند و شبانه روزی در راه حفظ سلامت جامعه در ...
روایت زندگی تنها پزشک مسیحی مشهد از کودکی تا کهن سالی
.... او ادامه می دهد: تا سال دوم دبیرستان با دکتر علی شریعتی همکلاس بودیم. جوانی با مو های کم پشت و اخلاق بسیار بزرگ. او دبیرستان فردوسی را ترک کرد و به دانشسرا رفت و در رشته ادبیات به ادامه تحصیل پرداخت. از آن زمان دیگر او را ندیدم و بعد ها خبر فوت او را شنیدم. سفر با یک چمدان من در رشته پزشکی درس می خواندم و بیشتر فعالیت هایم در بیمارستان امام رضا (ع) بود. آن زمان متخصص بیهوشی ...