از زلزله بم تا فتح خانطومان؛ آرام ننشست/صبرما از حضرت زینب(س) است
سایر منابع:
سایر خبرها
رفیق حاج همت باید هم شهید می شد/ بغض 37 ساله خواهر کهنه نمی شود
ایشان باشیم. البته برادرم و همسرشان که در همان ساختمان با پدر و مادرم زندگی می کردند در این جلسه حضور داشتند. پدر و مادرم بسیار از این دیدار خوشحال شده بودند. مادر قبلاً خوابی از حضور یک نور در خانه به دنبال شهادت محمد دیده بود که آن روز پی به تعبیرش برد. مادرم می گفت حضرت آقا چنان جذبه و نورانیتی داشتند که من حتی نتوانستم به صورتشان نگاه کنم. در پایان ضمن تشکر از شما برای قبول فرصت مصاحبه و از ...
مردانی بی ادعا از جنس مقاومت/ شهدایی که در غربت تشییع شدند
از فعالیت آنها خبر نداشت. حتی وقتی پیکر اولین شهدای لشکر فاطمیون در دهه اول شهریور سال 92 به مشهد آمد، این پیکرها با غربت در مشهدالرضا تشییع و در بهشت رضا این شهر تدفین شدند. شهید اول: عظیم واعظی مجاهدی که عنوان نخستین شهید مدافع حرم فاطمیون را به خود اختصاص داد، عظیم واعظی بود. شهیدی که هر چه تلاش کردیم، اثری از خانواده اش در مشهد پیدا نکردیم. گویا پدر و مادر شهید سال ها ...
صد قدم تا منزل ابدی پسرم فاصله دارم
موقعی که خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی را شنیدم از حسین پرسیدم مادر می شود خدای ناخواسته روی دریا از طرف دشمن همچون اتفاقی برای شما ها هم بیفتد؟ حسین جواب داد: بله مادر مانور است، موشک است؛ مانور هم مثل یک جنگ است و احتمال اینکه هر اتفاقی بیفتد، وجود دارد و ناگهان دختر کوچکم برگشت در پاسخ جواب حرف برادرش گفت آن وقت من خواهر شهید می شوم که حسین خندید و گفت: شهادت لیاقت می خواهد ...
عبدالمجید و عبدالحمید؛ برادرانی که پا به پای هم قد کشیدند تا به باغ شهادت رسیدند
یک روز قبل از شهادت عبدالحمید که به قول مادر شهادت حقش بود زیرا عاشق شهادت بود و شوق و ذوق آن را داشت در 11 فروردین سال 61 و در مرحله اول عملیات بیت المقدس در دوکوهه ردای زیبای شهادت بر تن کرد و به معبود خویش واصل شد. جمله خدایا شهادت را به یاری ام بفرست تا از خونم گلهای باغ مسئولیت بروید یادگاری شهید عبدالحمید ناجی است. شهید عبدالمجید و شهید افشار بر ...
همزمان با هفته دولت؛ نهمین هفته از طرح ملی سه شنبه های تکریم به تجلیل از خانواده شهدای دولت اختصاص یافت
به گزارش مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد مهدی احمدی مشاور وزیر و مدیرکل حوزه وزارتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این ارتباط زنده تصویری ضمن خیر مقدم به خانواده شهدای د ولت که امروز مورد تکریم قرار خواهند گرفت، اظهار داشت: بنده در زمان ترور شهید انصاری مسئول علمی و دانشگاهی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بودم و همان روز ترور صبح زود با شهید انصاری در خصوص یک گزارش ...
برای شهید عزاداری و گریه کردن معنی ندارد
هر گونه بدی و زشتی که شما مردم شهید پرور از من دیده اید به جوانی علی اکبر سید الشهدا (ع) از من بگذرید و مرا حلال کنید. و از پدر و مادر و خواهران و برادرانم می خواهم که بعد از شهادت من لحظه ای غم به خود راه ندهند و گریه نکنند و از تشکیل مجالس عزداری خودداری کنند و اگر خواستند مجلسی هم بگیرند به یاد مظلومی سرور شهیدان حسین بن علی (ع) باشد و تو ای مادرم فقط اگر خواستی گریه کنی با لیلا هم ...
گفتگو با دزد وحشت آفرینی که با شلیک 12 گلوله دستگیر شد
تک پسر هستم. بعد از ترک تحصیل چه می کردی؟ در تعویض روغنی مشغول کار شدم تا حرفه ای بیاموزم! پس چرا به سرقت روی آوردی؟ از اول سارق نبودم. خلافکاری من با فروش مواد مخدر آغاز شد. وقتی پدرم در سال 83 فوت کرد مادرم نیز در هتل ها و مسافرخانه ها مشغول به کار شد. در همین روز ها یکی از نزدیکان پدرم به سراغم آمد که برایش کریستال بفروشم! او می گفت: شاگردی در تعویض ...
خاطرات وکیل/ دل مادر دروغ نمی گفت؛ رعنای او را داماد نامردش کشته بود
بهانه تحمل می کردم . ای کاش لال شده بودم و درد دخترم را عریضه محکمه میکردم تا نخواهم امروز قصه جوانمرگ شدنش را برای تو بگویم . و بعد ادامه داد:پسرم ! حالا که وکیل من شده ای ،دست این مادر دلشکسته بعد خدا سوی تو دراز شده. من سواد درست و حسابی ندارم. خودت می دونی و خدای خودت.برادرهاش که اصلا قاطی این غصه نمیشن و میگن دادگاه گفته خودکشی. پس الکی پاپی چی میشی؟ولی من مادرم. دلم گواهی میده که ...
949/ شهید ابوالقاسم صفائی: مادران و پدران شهدا! همچون زینب صابر و شجاع باشید
تواند جواب آنها را بدهد. من به خاطر احیای دین اسلام و مکتب قرآن و دین رسول الله و یاری رهبر و لبیک به ندای هل من ناصر حسین مظلوم و آرزوی آزادی کربلا و قدس عزیز پیمان می بندم که تا آخرین قطره خون سرخ خویش در جبهه می مانم و می جنگم و امام عزیز را یاری می کنم. پدر و مادر عزیزم ای عزیزان دوست داشتنی ام پیام بنده حقیر و فرزند کوچک شما این است که اگر خبر شهادت فرزند خود را شنیدید امید ...
خود را در آخرین لحظات از برانکارد پایین انداخت تا جان بدهد!
سرویس تاریخ جوان آنلاین: 42 سال از شهادت حماسی و حرکت آفرین چریک نامدار انقلاب اسلامی، شهید سیدعلی اندرزگو سپری شد. او که سال ها برای تحقق آرمان برقراری حکومت اسلامی، دار خویش را بر دوش گرفت و شانه به شانه مرگ حرکت کرد، در آستانه برآورده شدن آرزویش در افطار خونین شب بیستم ماه مبارک رمضان، به قرب حق و آرزوی دیرین خویش رسید. آنچه پیش رو دارید و به همین مناسبت به شما تقدیم می شود، گفت وشنودی است که صاحب این قلم ...
کتاب و نمایش عاشورایی کودک عقب تر از هیات
دلیل این کار چه چیزی بوده؟ می گوید: حدود پنج سال پیش، برادرم تصمیم گرفت این هیات را برای نوجوانان این محل برپا کند. قبل از آن به همین هیات کوچه پایینی می رفتیم اما خب اینجا الان بهتر است چون همه، هم سن و سال هستیم. برایمان فضای بهتری دارد. می گویم از چه سنی با هیات آشنا شده ای که می گوید: خیلی کوچک بودم که با برادرم و مادرم از اول محرم به هیات می رفتیم. بعد هم که به مدرسه رفتم و در آنجا ...
مقتل خوانی| زمانی که حضرت زینب به استقبال شهیدی نیامد + فیلم
، اولین کسی بود که راه را بر امام حسین علیه السلام بست و اجازه نداد به سمتی حرکت کند. آن گاه که بر امام به دستور ابن زیاد سخت گرفت امام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! حر سر به زیر افکند و عرض کرد: اگر غیر از شما در عرب کسی نام مادرم را می برد پاسخ می دادم، اما چه کنم که مادر شما فاطمه علیهاسلام است. روز عاشورا وقتی امام حسین علیه السلام فریاد بر آورد: أما من مغیث یغیثنا ...
پزشکی که زیر دستگاه ونتیلاتور هم نگران بیمارانش بود/ نذری عاشورا و جای خالی آقای دکتر
.... حالا دیگر دلتنگی های خواهرانه اش رنگ و بوی عاشورایی گرفته. صبر می کند طوفانی که در دلش به پا شده، قدری آرام بگیرد و بعد می گوید: 25 سال بود در روز عاشورا، آش شله قلمکار می پختیم و توزیع می کردیم. نمی دانید چه شوق و ذوقی داشت برای ادای این نذر. همه کارهایش را خودش می کرد. بعد هم پای دیگ نذری، زیارت عاشورا می خواند، سینه می زد و گریه می کرد. شله روز عاشورا درواقع نذر مشترک مادر و امیرحسین بود ...
معجزه را با تمام وجودم حس کردم
را شنیده. نمی دانید چه حالی داشتم. دوباره به بند برگشتم و چند روز بعد گفتند که اعلام شده 6زندانی ای که در زندان لاکان هستند و در زمان ارتکاب جرم زیر 18سال داشتند اجرای حکمشان فعلا متوقف شده است. درست 10روز بعد حکم هادی اجرا شد. زندانبان می گفت که اگر آن شب برف نمی بارید تو حالا زنده نبودی. در این مدت چه کسی برای گرفتن رضایت خانواده مقتول پیگیر کارهایت بود؟ خواهرم. او همه دنیای من است ...
شوهر صیغه ای ام که قبلا می گفت اگر از او جدا شوم خودکشی می کند، مرا از خانه بیرون انداخت
خودش را مجرد معرفی می کرد با جملات محبت آمیز و چرب زبانی مرا به دام انداخت به گونه ای که شیفته اش شدم و برای رسیدن به او به همه چیز پشت پا زدم. در حالی که اختلافاتم با مادرم نیز به اوج رسیده بود، روزی از خانه فرار کردم و به نریمان پناه بردم. او با اجاره یک منزل، مرا به عقد موقت سه ساله در آورد و این گونه زندگی مشترک من و او آغاز شد. اما مدتی بعد وقتی فهمیدم نریمان متاهل و دارای یک فرزند است، عذاب ...
هم رزمی باحاج قاسم ارثیه پدری او بود/تا فرودگاه بغداد پای او ماند
تماس گرفت و خبر سلامتش را داد. برای سرکوب نگرانی ام به خودم می گفتم این بار هم دست محمد جایی بند است و خودش تماس می گیرد تا به او بگویم: “نکرانت بودم محمد” و با مهربانی جواب بدهد: “من خوبم خواهر ولی اوضاع نه خوب نیست”. نمی خواستم فکر کنم جز این می تواند باشد. این خبر چگونه به شما رسید و مواجهه شما و خانواده با این خبر چگونه بود؟ تلفن همسرم پشت سر هم زنگ می خورد. می دیدم با ...
لبیک گویی به حضرت امام خمینی(ره)، لبیک گویی به امام حسین(ع) است
یز این اعزام را یکی از لحظات با شکوه زندگانیش می دانست و در دفتر خاطراتش با اشاره به آن روز می نویسد: ...پس از چند روز رفت و آمد بالاخره توفیق یافتم که با لباس مقدس بسیجی با استقبال بی نظیر حزب الله در ساعت 5 عصر با وداع پدر و مادر و اعضای پایگاه مقاومت و برخی از دوستان سوار ماشین شوم. عجب لحظه ی با شکوهی... . عبدالله عازم جبهه های جنوب شد و با گردان های سپاهیان حضرت محمد(ص) در عملیات خ ...
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
...: از حلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشید و گفت:که ماه محرم است. گفتم: که چیست محرم؟ با ناله گفت:ماه عزای اشرف اولاد آدم است. امام رضا (علیه السلام) فرموده اند: هر گاه ماه محرم فرا می رسید، پدرم ( موسی بن جعفر (علیه السلام)) دیگر خندان دیده نمی شد و غم و افسردگی و اندوه بر او غلبه می یافت تا آن که ده روز از محرم می گذشت، روز دهم محرم که می شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. روابط عمومی منطقه آرزوی قبولی عزاداریهای همه شما عزیزان را از درگاه ایزد منان مسئلت دارد. ...
گزارش ویدئویی| روایت تسنیم از شهیدی که پیکرش 8 سال بعد از عملیات والفجر به ایران بازگشت / شهید شهرانی ...
قسمتی که زیر آفتاب بود از بین رفته و لباس قسمت دیگر زیرخاک پوسیده شده بود. مظاهر شهرانی تصریح کرد: خانواده ما آمادگی روحی کامل برای پذیرفتن شهادت فرزندانش را داشت زیرا که همه پسران مدام در جبهه حاضر می شدند و بعد از شهادت وهاب، مادرم به فرزندش افتخار کرد و صبر عجیبی بر این مصیبت پیدا کرد. ملکه شهرانی، خواهر شهید شهرانی در ادامه، با اشاره به اینکه 16 ساله بودم که برادرام به جبهه ...
غافلگیری سربازان صهیونیست با پرچم ایران/ عمل به وصیت شهید موحد دانش توسط امام خمینی (ره)
تا ایشان متوجه نشوند یک خانواده به خانواده شهدا اضافه شده است. همچنین اگر بچه دار شدم دوست دارم اسم فرزندم را حضرت امام (ره) انتخاب کند. علی رفت و 13 روز بعد به شهادت رسید... هرچند پدر سفارش فرزند خود را فراموش نکرده بود، اما برای انتخاب نام فرزندی که پدرش هیچگاه نمی توانست او را در آغوش بگیرد ترغیب شد به دیدار حضرت امام (ره) برود. پدر پس از بوسه بر دستان امام می خواست خودش را خانواده ...
مراسم عزاداری هر کوچه یک حسینیه در اردبیل
بخاطر اعتراض به حضور یک دختر بی حجاب در کلاس مورد توبیخ قرار گرفت. در دوران دبیرستان همزمان با تحصیل به تأسی از فرمایش حضرت امام(ره) که خدمت به خانواده شهدا را بالاترین خدمتها خوانده اند با بنیاد شهید اردبیل همکاری داشت. اصغر به نماز اول و جمعه و جماعت تاکید داشت و خود نیز همیشه به آن عامل بود. بسیار به تلاوت قرآن اهمیت می داد. نسبت به احترام و محبت به والدین خصوصاً مادرش بسیار حساس و ...
برای خدمت به بیماران از جانش گذشت
دلیل تعهدی که به مردم داشت تا پاسی از شب در مطب بود ولی با تمام مشکلات و گرفتاری ها باز هم خانواده و پدر و مادر را فراموش نمی کرد. به طوری که با تمام تنگناها حتی بیش از دیگر فرزندان از پدر و مادرمان خبر می گرفت و جویای احوالشان بود. برادرم به طور جدی احترام والدین را داشت، بارها شاهد بودم که پای مادرم را می بوسید. از همین رو والدینم نیز به معنای واقعی دلبسته و وابسته ایشان بودند. ...
سرقت 600 میلیونی مادر و پسر در نیاوران
دادن اموال مسروقه مجدداً به منزل پدرم مراجعه کرد که این بار با جوانی که سلاح سرد به همراه داشت پدر و مادرم را تهدید می کنند و مقادیری طلا، دلار، سکه و کارت های اعتباری به ارزش تقریبی 200 میلیون تومان را به سرقت بردند و رسیدی هم با این مضمون که آن ها این اموال را در ازای بدهی 500 میلیون تومانی برداشته اند از والدینم گرفته اند و بعد هم از آنجا خارج شده اند. ضمن اینکه این سارقان پس از ترک ...
این بختک دست بردار نیست
، چهره های پر از غم و چشم های پر از اشک را می بینم. مادرم ، پدرم ، مادرم ، پدرم و ما فکر نمی کردیم.... حرف همه شان هست، اما درد، تنها پدرها و مادرها نیست، جوان هایی هستند که به دستگاه تنفس متصل اند و جوان هایی که گواهی فوتشان را امضا کرده ام. خستگی، یک طرف است و فشار روحی ناشی از این 6 ماه، یک طرف. خلاصه، زندگی سختی است. احتمالا بسیار سخت تر از آستانه تحمل من. همیشه با عشق کلاس می رفتم ...
روز سوم محرم، روایت کربلا
را گرفت و با گریه گفت یا ابه این تمضی عنا؟ ؛ بابا جان کجا می روی؟ چرا از ما بریده ای؟ ، امام (ع) یک بار دیگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد، این نشان از رابطه عمیق عاطفی بین حضرت رقیه علیهاالسلام و اباعبدالله الحسین علیه السلام دارد، با توجه به اینکه رقیه مادر نداشت و مادرش از دنیا رفته بود. روایت یکی بود یکی نبود از زبان دختر شیرین زبان سه ساله کد ویدیو دانلود ...
چهارم محرم بر کاروان کربلا چه گذشت؟
به قصد شهر کوفه خارج شد، عبدالله بن جعفر (ع) نامه به این مضمون به حضرت نوشت: شما را به خدای متعال سوگند می دهم که از این سفر منصرف شوید، زیرا من می ترسم که به واسطه این سفر، شما را به شهادت رسانیده و اهل بیت شما آواره شوند، اگر کشته شوید، نور اهل زمین خاموش خواهد شد، شما امروز پناهگاه و پیشوای مؤمنان و مقتدای هدایت یافتگان هستید، پس در این سفر شتاب مکنید و من هم به دنبال نامه ام به شما خواهم پیوست ...
داستان یک خیانت
تمام شد یکباره زمزمه های خانواده برای ازدواج شروع شد. خانواده اصرار داشت زیاد سخت نگیرم و به هر بهانه ای خواستگارانم را رد نکنم. این برایم کمی آزاردهنده بود؛ البته از حق نگذریم آنها هم بیراه نمی گفتند، دو تا خواهر کوچکتر از من هم کم کم به سن ازدواج رسیده بودند و به خاطر من خواستگارانشان را رد می کردند... آن روز وقتی مادرم روی تخت کنارم نشست و کلی مقدمه چینی کرد که هر دختری بهاری دارد و ...
طفلان زینب چگونه فدایی نهضت حسین (ع) شدند؟
. استدلال این دو آقازاده آن بود که مادر ما از همه به ابی عبدالله (ع) نزدیکتر است و ما می بایست اولین قربانیان کربلا باشیم، اما اینگونه نشد. ظهر عاشورا اول نوبت علی اکبر بود، و بعد دیگران تا قاسم ابن حسن و دیگر طاقت این نوجوانان طاق شد و از مادر جهت دریافت اجازه از امام تقاضا کردند. بالاخره حضرت زینب (س) برای گرفتن اذن میدان فرزندانش به سوی برادر خویش رفت.به هر تقدیر امام اذن میدان جعفر و عون ...
چهارم محرم بر کاروان کربلا چه گذشت؟
نب کبری و عبدالله بن جعفر طیار (ع) بودند، وقتی حضرت اباعبدالله (ع) از مکه به قصد شهر کوفه خارج شد، عبدالله بن جعفر (ع) نامه به این مضمون به حضرت نوشت: شما را به خدای متعال سوگند می دهم که از این سفر منصرف شوید، زیرا من می ترسم که به واسطه این سفر، شما را به شهادت رسانیده و اهل بیت شما آواره شوند، اگر کشته شوید، نور اهل زمین خاموش خواهد شد، شما امروز پناهگاه و پیشوای مؤمنان و مقتدای هدایت یافتگان ه ...