سایر منابع:
سایر خبرها
اولویت باید بهداشت باشد نه درمان
دو آرمان بزرگ مدیریت اسلامی و انقلابی یعنی تعهد و تخصص را همزمان در اختیار دارد؛ هم از چهره های مؤمن و انقلابی است که در سخت ترین شرایط دست از موقعیت مناسب خود در خارج از کشور کشید و به یاری انقلاب آمد و هم کمتر کسی در جامعه پزشکی ایران و حتی جهان وجود دارد که منکر دانش بالا و تخصص مثال زدنی او در زمینه مسائل بهداشتی و درمانی باشد. با دکتر مرندی در یک صبح خنک پاییزی و در فرهنگستان علوم پزشکی ایران به گفت وگو نشستیم؛ گفت وگویی که با روایت ایشان از فعالیت های کاری در طول سال های پس از انقلاب آغاز شد و در نهایت به نقد و بررسی وضعیت فعلی بهداشت در جامعه ایرانی نیز رسید. ...
محرمانه های انگلیسی
چکیده محرمانه های انگلیسی : مذاکرات سعدآباد را باید یکی از نقاط عطف تحولات مربوط به برنامه هسته ای ایران دانست؛ مذاکراتی که در نهایت منجر به یک توافقنامه به منظور تعلیق کامل فعالیت های هسته ای ایران شد ولی حواشی آن تا یک دهه بعد نیز مورد بحث و بررسی قرار داشت. در این میان، نقش جک استراو، وزیر امور خارجه وقت بریتانیا را باید بسیار چشمگیر دانست؛ چرا که او بیشتر از یک دهه در دستگاه ...
همه وظیفه داریم در اقتدار رهبری بکوشیم/ پست معاونت ریاست جمهوری به من پیشنهاد شد
دلواپسان غافل از این هستند که اینها برای رسیدن به متن برجام ساعت ها در یک اتاق حرف زدند، بعد می گویند چرا دست داده اند. حجت الاسلام نقویان افزود: این به معنای عدم نقد در جهت پیشبرد اهداف نظام نیست و نباید گفت کسانی که نقد می کنند با دشمنان و اهل فتنه همراه هستند. وی ادامه داد: انتقاد با تخریب، تضعیف و جسارت متفاوت است و نباید انتقادهای دلسوزانه را مورد توهین و تهمت قرار داد. ...
نگاه آمریکا به جهان سوم کارگرانی که با شلاق باید کنترل شوند(پاورقی)
...> مهندس خم شد و جای زخم را وارسی کرد. - چیزی شده، نه چیزی نیست، زود خوب می شوی. بعد رو به من کرد و با تشر گفت: - دستش را بگیر بلند شود. شیرین با گریه گفت: - دعوایش نکن بابا. من خواستم بیایم. من مجبورش کردم. دستش را روی شانه ام گذاشت و لنگ لنگان به طرف خانه رفتیم. مهندس متوجه نگاه ملتمسم شد و دیگر چیزی نگفت. *** روزهای تعطیل مادر در خانه می ماند، رفتن ...
سفر اربعین را وظیفه بدانیم/ عقل می گوید شرکت در اربعین واجب است
... جز دست الهی، عامل دیگری در شکل گیری تجمع عظیم اربعین نقش نداشته در موضوع اربعین ما بر سر سفره و خوان پربرکت و آمادۀ امام حسین(ع) نشسته ایم، یعنی بنا نیست که ما این سفره را باز کنیم یا بنیان گذاری کنیم و بنا نیست که فکر کنیم که چگونه این تجمع باعظمت را ایجاد کنیم؛ این تجمع باعظمت ایجاد شده است و جز دست الهی، عامل دیگری در شکل گیری این تجمع باعظمت نقش نداشته است. علماء محترم نجف به ...
پسر کینه جو و دوستانش به اتهام جنایت شبانه محاکمه شدند
علی بازداشت شد. او که سعی داشت خودش را بی گناه نشان دهد وقتی در بن بست اطلاعاتی گرفتار شد، به ناچار لب به اعتراف گشود و به کشتن پدر و دوست پدرش با همدستی سه نفر از دوستانش اعتراف کرد. علی گفت: از آزار و شکنجه های پدرم خسته شده و به فکر انتقام افتاده بودم که فهمیدم پدرم افغانستانی است و این موضوع را حتی از مادرم هم پنهان کرده است. به همین خاطر ماجرا را با دوستانم در میان گذاشتم و به همراه ...
دغدغه خانوادگی یک روانشناس باتجربه
آشنا گشت. قصابی و میوه فروشی هم که بروید باید پارتی داشته باشید تا جنس های خوب بخرید. این موضوع نشان می دهد که ارزش ها حاکم نیست و ارزش ها دارند قربانی می شوند. خیلی مهم است که ارزش ها حاکمیت داشته باشند. --- حدود دو سال پیش با آیت الله رسولی محلاتی برای افتتاح مدارسی در شیراز و اصفهان همراه بودم. در آن مدرسه از بچه های مقاطع پنجم دبستان و راهنمایی پرسیدم بچه ها چند نفر از شما ...
قصه یک دعوت
2 نیمه شب بود و ما منتظر مسافرانی که تا به حال ندیده بودیمشان. آقای صاد یک بار تلفنی با پدر خانواده صحبت کرده بود. پرواز ساعت یک و 50دقیقه بامداد در فرودگاه هاشمی نژاد مشهد به زمین نشست. مسافران پیاده شدند. آقای صاد یک دستش را بالا برده و با دست دیگرش، تلفن همراه را به گوشش چسبانده بود، دست آزادش چندباری در هوا تکان خورد. مردی نسبتا درشت هیکل به همراه یک زن و دختری ریزنقش در قاب نگاهمان جا گرفتند ...
عزت اللهی: تمرین در ایران شوخی و خنده است!
به تیم ملی دعوت می شدی؟ در این سن نه! فکر نمی کنم. رفتنم باعث شد تجربه ای بیشتر از سنم به دست آورم و در تیم ملی هم جواب دهم. شاید اگر نمی رفتم 6-5 سال بعد بعضی از ملی پوشان به خاطر سن شان از تیم ملی می رفتند و آن وقت نوبت به ما می رسید و دیده می شدیم. یک بار پدر شما از کی روش پرسیده که برای پسرم یعنی شما چه کار کنم، که سرمربی تیم ملی گفته اگر می توانی اجازه بده فوتبالش را در خارج از ...
مادران سرزمین من
بکشند یا زندگی برای یک زن جوان با 5 بچه قد و نیم قد در یک شهر غریب را سخت تر از حد تصور احساس می کردند و به همین دلیل، خواستار نقل مکان ما به قایش می شدند. پدر در واقع با این وصیت آب پاکی را بردست همه ریخته چرا که می دانست امکانات تحصیلی و رفاهی در همدان قابل مقایسه با روستاها نیست. گرچه عمل به این وصیت برای مادر خیلی سخت بود و در واقع حمایت عاطفی دوجانبه از سوی خانواده خود و خانواده بابا را از دست ...
تقوا پیشگان گل سرسبد آفرینش
حضرت قرآنی را به دست گرفت و فرمود: چه کسی است که این قرآن را بگیرد و برود و با این ها بی طرفانه صحبت کند. بالاخره بگوید به چه دلیلی این همه آدم جمع کردید. در جنگ جمل تعداد زیادی از صحابه های پیغمبر(ص) و همین طور بستگان پیغمبر(ص) حضور داشتند. این جوان گفت: یا امیرالمومنین من می روم که صحبت کنم قرآن را گرفت (اتفاقا مادرش هم در آن میدان بود) و رفت، و با صدای بلند آیاتی را تلاوت کرد. تیر به دستش زدند ...
خانم ها بدانید 500 هزار تومان در حساب شوهرهایتان ریختیم که مال شماست / دل من را کند و با خودش برد
شده بود. ایشان بزرگ خانواده بود و با اینکه پسر دوم خانواده بود اما خیلی متعهدانه به خانواده نگاه می کرد و گاهی به او می گفتم در برخی مسائل نباید اینقدر نگران باشید و تأکید داشته باشید. دعوای خاصی نداشتیم. بچه ها می دانند که من هر روز پدرشان را تا دم در همراهی می کردم و او برای من دست تکان می داد و یا با ماشین بوق می زد و می رفت. لباس پوشیدنش خیلی جالب بود، انواع کیف و لباس و ساعت را باهم ...
مهاجرین سوخته 72 تن : وزیر بهداشت، سپاسگزاریم
، زیر خروارها روزمرگی پنهان می شوند. آدم سوخته های پشت شیشه های این ICU از میان کدام شعله و قصه به اینجا رسیدند. 29 مهرماه! نه! بهتر است بگویم شب نهم محرم. عزاداران افغانستانی مهاجر محله یافت آباد، هرکدام در موقعیت خادم الحسینی زیر بیرق هیات 72 تن خدمت می کردند. پیرمردی سینی چای به دست، پیرزنی چادر به خود پیچیده گوشه هیات نشسته، پسر بچه ها به عشق سینه زنی به هیات آمده و چادر مشکی هایی که از 10 روز قبل ...
زندگینامه امام موسی کاظم و اس ام اس ولادت امام موسی کاظم (ع)
نمی کرد وچون به دنیا آمد، دست ها را بر زمین گذاشت، سر را به سوی آسمان بلند کرد و لب های مبارکش را به حرکت درآورد: گویا با خدایش راز و نیاز می کرد. پس از تولد امام هشتم (علیه السلام)، این بانوی مکرمه با تربیت گوهری تابناک، ارزشی فراتر یافت. فرزندان امام بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسی کاظم (علیه السلام) سی و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هیجده تن از آنها پسر بودند و علی بن موسی ...
بنیاد در آینه مطبوعات
توانسته بودیم 300 متر پیشروی کنیم برای همین دو سمت چپ و راست مان خالی مانده بود و به ناچار در محاصره عراقی ها گرفتار شدیم. ساعت 2 نیمه شب بود و هر لحظه حلقه محاصره ما تنگ تر می شد. از میان 5 نفر ما، دو نفر مجروح و سه نفر سالم بودیم. تا نزدیک صبح عراقی ها با توپ مستقیم به ما شلیک می کردند. یکی از عراقی ها که فارسی بلد بود و سلاح به دست داشت جلو آمد و گفت بهتر است تسلیم شوید اما بچه ها به او شلیک کردند ...
برخورد امام علی علیه السلام با "برج بن مسهرطائی" و "اشعث بن قیس"که باغرض ورزی و مقاصد ناپاک و شوم معتقد ...
علی (ع) در قبال این اعتراضات، دو نوع برخورد متفاوت داشت: با منتقدان و معترضان ناآگاه که از سرِ غفلت و کوته نظری زبان به انتقاد می گشودد، برخوردی نرم و ملایم داشت؛ نخست، سخن آنان را می شنید و آن گاه با بیانی متین به انتقاداتشان پاسخ می داد، ولی با منتقدان و معترضانی که قصد توطئه و تضعیف پایه های نظام و تحریک احساسات مردم را داشتند، از کلمات شدید و کوبنده استفاده می کرد و آن گونه عرصه را بر آنان تنگ می نمود که مجال هر نوع تحرکی را سلب و ایشان را از رفتارشان پشیمان می ساخت. ...
روزهایی که مردان مست آمریکایی در ایران حکومت می کردند(پاورقی)
بادکرده اش در خواب بزرگ تر به نظر می رسید. دور چشمانش ورم کرده، قرمز و ترسناک بود. به نظرم حجم سرش بزرگ تر شده بود و بریدگی کنار لب هایش دهان داشت. در حالی که خواب بود یکی از دست هایش ورم کرد و از جراحات صورتش خون بیرون زد، مادر روی ورم ها، کهنه آب گرم گذاشت، صبح کبودی ها حجم صورتش را گرفت و زخم هایش ترسناک تر شدند. روز بعد دو مرد در خانه مان را زدند و برگه ای به دست مادرم دادند، پدر باید ...
زنجیر (فاطمه کاظمی نورالدین وند (شیوا))
استکان خالی را در نعلبکی گذاشت و با حالتی تحکمانه گفت : دوتا ، همین که گفتم ، نذر من و آقاجونته ، یکی من ، یکی آقا جون خدابیامرزت ! حالا که اون مرحوم دستش از دنیا کوتاس ، تا جون تو قالب دارم نذرشو ادا می کنم ! خلیل تا آمد که لب باز کند و بگوید که مادر لازم نیست خودت را اینقدر آزار بدهی ، بی بی رویش را از او برگرداند و مشغول دوختن دکمه ی پیراهن مشکی اش شد ، خلیل که از بستن بند ...
سقوط پدر پس از سقوط پسر
از مرگ به همراه لباس، ساعت، موبایل و دیگر وسایل همراهش دفن شده است. در حالی که معاینات اولیه پزشکی قانونی در محل حادثه حکایت از آن داشت که وی بر اثر اصابت جسم سختی به سرش از پای درآمده است، جسد به دستور قاضی ایلخانی برای انجام آزمایش های لازم به پزشکی قانونی فرستاده شد. حرف های یکی از همسایه ها یکی از همسایه ها به خبرنگار ما که در محل حادثه حاضر شده بود، گفت: خانه پدر زن سعید در ...
خودکشی مرد ساختمان ساز پس از قتل پسر
متوجه شود، خود را از پشت بام ساختمان چهار طبقه به پایین پرت کرده و جانش را از دست داده است. با مرگ مرد میانسال، موضوع به قاضی ایلخانی بازپرس ویژه قتل تهران اعلام شد و او دستور حضور تیم جنایی در محل را صادر کرد. با حضور کارآگاهان جنایی تحقیقات از ساکنان ساختمان آغاز شد. یکی از اهالی در مورد نحوه خودکشی مرد ساختمان ساز گفت: ساعتی قبل متوجه صدای مهیبی شدم و وقتی برای بررسی موضوع به ...
اشتیاق مثال زدنی برای آموزش قرآن/ گفت وگو با همسر حسن دانش
فردا روز شرمنده ات نشوم. اصلاً بگذار راحت تر بگویم کم آوردم.... چگونه می توان در نبودنت کلمات را کنار هم گذاشت و از تو نوشت. این روزها دوستانت در فراقت گریانند، چگونه می توان دل پردرد مادرت را آرام کرد، با چه جملاتی می توان به همسرت گفت که دیگر سایه بالای سرش نیست که برایش همدم و همراهی باشد، با کدامین واژه به دخترانت بگویم که دیگر پدر نیست که دست نوازشی بر سرتان بکشد، آخ پدرت را بگو، پدری ...
کلان گزاره های فرهنگ عاشورا (قسمت دوم)
بنام زرعه دست زیر آب می برد و می گفت حسین! از این آب سگان و خوکان می خورند اما تو نمی خوری تا از آب جوشان جهنم بخوری. امام (ع) نفرینش کردند و فرمود سیراب نشوی! پس مشکی از آب در حلقش ریختند اما باز می گفت العطش (تشنگی مرا کشت) تا در اثر شدت نوشیدن آب هلاک شد اما رفع تشنگی نشد و بنابر نقلی: او به بلایی مبتلا شد که از سرما و گرمای زیاد فریاد می کشید، پشتش از سرما می لرزید و در پشت سرش بخاری روشن بود و ...
صورت محمد از شدت شیمیایی سوخته بود/ بلند شو روضه بخوان
خبرگزاری دفاع مقدس: در برزخ عجیبی گیر کرده بود. مانده بود بین رفتن به جبهه و ماندن در دانشگاه کدام را انتخاب کند. هر کلکی بلد بود سوار کرد تا پدرش را راضی کند اما فایده نکرد. دنبال یک بهانه درست و حسابی بود تا پدرش را برای رفتن به جبهه مجاب کند. همین که امام دستور داد: هرکس بتواند تفنگ به دست بگیرد، برود جبهه ؛ بهانه اش جور شد. با خوشحالی ساکش را برداشت و از دانشگاه زد بیرون و آمد تهران و رضایت ...