سایر منابع:
سایر خبرها
زندانیان ایرانی مبتلا به آسم، هپاتیت و بیماری های قلبی شده اند
به او رأی می دهم این است که اگر مشکلی برای من پیش آمد، نماینده من هم به مشکلم به عنوان یک هم وطن رسیدگی کند. حداقل جواب تلفن من را بدهد. من چند دفعه با نمایندگان مشهد تماس گرفته ام. وقت ملاقات از آن ها گرفته ام. گفته اند هر وقت از تهران بیایند، به شما زنگ می زنیم. چرا هیچ وقت تماس نگرفته اند؟ چند دفعه با خود نماینده تماس گرفته ام. هیچ وقت جواب من را نمی دهد. اگر این نماینده ها بخواهند ...
هر قسمت از زندگانی امام حسن(ع) درسی بزرگ برای محبین است
؛ گفت: مردی از اهل شام می گوید! من هنگامی به مدینه رفتم و مردی را دیدم که بر استری سوار است که زیباتر و خوش لباستر از او ندیده بودم و مرکبی هم بهتر از مرکب او مشاهده نکرده بودم، من از آن مرد خوشم آمد و از شخصی پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: حسن بن علی بن ابیطالب است! در این وقت سینه ام پر از کینه شد و نسبت به علی بن ابیطالب(ع) رشک و حسد بردم که فرزندی اینگونه داشته باشد، از این رو به نزد او رفته و ...
گفتگوی خاص و منتشر نشده از مرتضی احمدی
آلبوم تمبرم را به ارزان ترین قیمت فروختم تا بتوانم مخارج درمانش را تهیه کنم. چرا بعد از ایشان ازدواج نکردید؟ - قصد ازدواج کردن نداشتم چون مطمئن بودم همسری بهتر از او پیدا نمی کنم. در ضمن می خواستم بچه هایم را خودم بزرگ کنم. مادرم ما را طوری تربیت کرده بود که از انجام کار خانه ابایی نداشتیم. هم کار می کردم هم به بچه ها می رسیدم. بچه ها هم زمان فوت همسرم 13 و 10 ساله بودند. مشکلات ...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِیُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ
، از هر دوی دنیا و آخرت بی بهره است. نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ، ج 7، ص366. فرزندان امام حسن 8 پسر و 7 دختر بودند: زید و دو خواهرش ام الحسن و ام الحسین. مادر این سه ام بشیر دختر ابی مسعود عقبه بن عمرو بود. حسن بن حسن . مادرش خوله دختر منظور فزاری بود. عمرو و دو برادرش قاسم و عبدالله. مادرشان کنیز بود. عبدالرحمن . مادرش کنیز بود. ...
شاهزاده ی روم حاصل تلاش انیمیشن سازان ایرانی با دست خالی است/انیمیشن آمده تا کاستی های سینمای پس از ...
...> غیر از انیمیشن به چیز دیگری فکر نمی کردم اشاره کردید به فضای سینما علاقه داشتید اما نشد که در این رشته ادامه تحصیل بدهید و به سراغ گرافیک رفتید. چرا به سینما علاقمند بودید ؟ ابتدا به طراحی صحنه خیلی علاقه داشتم. زمانی که جوان تر بودم و فیلم های تاریخی را می دیدم به طراحی صحنه خیلی علاقمند شده بودم. چون در دوره ی جوانی کارهای دکوراسیون هم انجام می دادم، احساس کردم می توانم در ...
ناگفته هایی از زندگی خصوصی و شب قتل تختی
که ایشان هفده-هجده ساله بود و من هم بزرگتر شدم، پشتیبانی و رسیدگی اش به من خیلی زیاد بود. برخلاف خیلی از خانواده های آن زمان که خیلی جر و بحث درآنها زیاد بود، من شاهد هیچ جر و بحث آنچنانی در خانواده نبودم. نه از سوی پدر و نه کل خانواده. شهلا بی ریا در خانه به مادرم کمک می کرد. زمانی که به کلاس هفتم رفتم و وارد دبیرستان شدم شهلا با من همراه بود و می رفتیم با هم کتاب می خریدیم. دفترهایم را برایم جلد ...
اخلاق پسند: آماتورها از فدراسیون رفتند، انگیزه برگشت
مسابقات داشت. وی درادامه افزود: اگر می خواستم تمام وقت در بوندسلیگا حضور داشته باشم باید قید ایران را می زدم ولی چون اولویت من همیشه کشورم بوده تصمیم گرفتم تا تمام وقت در آلمان نباشم. اخلاق پسند در ادامه در مورد مشکلاتی که در گذشته در تیم ملی داشته عنوان کرد: فدراسیون در گذشته بسیار مغرضانه عمل می کرد و همین موضوع کار را برای من بسیار سخت کرد و من بی انگیزه شده بودم . ...
68 سال پیش دندانپزشک شدم
، وقتی 12 سالم شد پدرم که 82 ساله بود فوت کرد، من ماندم و مادرم و دو خواهرو بچه های قبلی پدرم که خیلی از ما بزرگتر بودن و در حال حاضر از تمام 7 پسر و 4 دختر خانواده فقط من و یک خواهر مانده ایم. زندگی ما فراز و نشیب های زیادی داشت. مادر من از بچه های پدرم کوچک تر بود، وقتی همسر اولشان فوت می کند با مادر من ازدواج می کنند با یک فاصله سنی سی ساله و مادر من وارد همان خانه می شود. پدرم 7 فرزند ...
محمدسعید مهدوی کنی: بازجویان ساواک برای فرار از ایران پیش حاج آقا استخاره کردند
12 سال داشتم، ما از فردای آن روز، با حاج آقا به کمیته مرکزی که در واقع ساختمان قدیم مجلس بود، رفتیم و در آنجا سالن بزرگی بود که همه را از دزد و قاچاقچی گرفته تا ساواکی را آنجا می آوردند و تلفن ها مدام زنگ می خورد و تلفن ها هم به شکل امروزی نبود؛ شش تلفن جداگانه می گذاشتند و هر کدام که زنگ می خورد، خبر بسته شدن خیابان یا شورشی را در محلی می داد و از بس صدا زیاد بود، بعضی اوقات حاج آقا به زیر میز می ...
سفرنامه عاشورا
وپس از استراحتی کوتاه دوباره برای نماز جماعت صبح به حرم بروم . ریسک این تصمیم خیلی بالا بود.آدمی که حدودساعت سه می خوابد غالبا نمی تواند ساعت چهار دوباره بلند شود و به حرم برود . غسل سریع زیارتی کردم وبه حرم مشرف شدم .درحرم هنوز مردد بودم ، برگردم یانه تا صبح بمانم . تصمیم گرقتم تا سحربمانم وخواب را بگذارم برای بعد ازآفتاب! دراین دو دلی ها آدم بهتراست جنبه دنیایی مساله را ...
فرهنگ در رسانه
شده به من، در حال پخش هستند اما در حوزه مالی صلاح نبود که حضور داشته باشم. در حال حاضر هم دو پیشنهاد در شهرمان شیراز داشتم که متأسفانه به یکی از آنها نرسیدم اما یک پیشنهاد دیگر دارم و فعلا منتظرم ببینم چه پیش می آید. وی در ادامه به نگارش متن سریالی اشاره کرد و توضیح داد: در حال حاضر نوشته ای در دست دارم که چندین سال است روی آن کار می کنم و گاهی هم دلسرد شدم و آن را کنار گذاشتم. سودابه کار بسیار ...
مردم کتاب نخوان سر ذوق آمدند/ چیستا یثربی، نویسنده پاورقیِ پستچی کیست؟
ادبیات وسواسی هستم، خیلی از قسمت ها را بدون ادیت روی صفحه منتشر می کردم، درد دل بود و عجله داشتم زودتر مردم بخوانند. چرا؟ فقط درد دل بود؟ نه، 94 شده بود! 74 من ازدواج کردم. 20 سال زندگی من گذشت تا نیایش الان 18 ساله شده. یه دختر جوون بودم و یه زن پیر شدم. من 20 سال عمرم را برای چه باختم؟ باید اعتراف می کردم ومی نوشتم چه شد. رسید به صحنه ای که ما را گرفتند و علی گفت دیگر نباید کار ...
جزییات جدید از زندگی خصوصی و شب قتل تختی
پنج سالگی ام است. یک دختر بشاش و شاداب. زمانی که ایشان هفده-هجده ساله بود و من هم بزرگتر شدم، پشتیبانی و رسیدگی اش به من خیلی زیاد بود. برخلاف خیلی از خانواده های آن زمان که خیلی جر و بحث درآنها زیاد بود، من شاهد هیچ جر و بحث آنچنانی در خانواده نبودم. نه از سوی پدر و نه کل خانواده. شهلا بی ریا در خانه به مادرم کمک می کرد. زمانی که به کلاس هفتم رفتم و وارد دبیرستان شدم شهلا با من همراه بود و می ...
هزار پا (مسعود محمد زاده)
هزار پا (مسعود محمد زاده) امروز بعدظهر یک هزار پا را کشتم... شایدم هزار دست ، نمیدانم، فقط کافیست حواست نباشد تا نیشهایش را در پایت فرو کند و خونت را بمکد یا اینکه خودش را از راه گوش به مغزت برساند و شروع به خوردنش کند، مثل دله...!همانطور که زیر سایه درخت انجیرمان نشسته بودم و مشغول پاره کردن شکم هزار پا بودم، دله در را باز کردو وارد حیاط شد . به محضی که مرا دید ،چشمانش را لوچ کرد ...
گفتگوی خواندنی خانواده شهیدهمدانی در اربعین شهادت ایشان
.... دختر ها هم در لحظه خداحافظی بودند. اما خیلی سرد با آنها خداحافظی کرد. بوسیدشان و رفت. اهل تماس مکرر و پیامک و... نبود اما وقتی عازم سوریه بود برایم پیامک زد: خداحافظ. خواستم چند باری پیامک را حذف کنم اما نمی دانم چرا نشد. چطور با خبرشهادت شان روبه رو شدید؟ من و دخترها ساری بودیم. با همراه دامادم تماس گرفتند و گفتند، حاج حسین مجروح شده و در کماست و تیم پزشکی با پروازی برای ...
حضور "بچه خوشگل" در برنامه نود! +عکس
/> وی ادامه داد: وقتی این پیشنهاد شد نمی خواستم آن را بپذیرم. من تاکنون جدا از خانواده زندگی نکرده بودم و این برایم سخت بود. اما برای رسیدن به هدفم این سختی ها را تحمل کردم. ورزش سه لینک منبع
شاعران در رثای ام المصائب خواندند/مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند و عشق تو + گزارش تصویری و متن اشعار
آن روزی که مادر زاده می سوزم به قصد بوسه بر زیر گلویت سجده آوردم چو رگ های تو مهرم شد سر سجاده می سوزم گذشت آن روزهایی که زنی پرده نشین بودم کنون حال مرا بنگر به بزم باده می سوزم قرار ما بدون همسفر رفتن نبود آری به هر گامی که بی تو می نهم بر جاده می سوزم در ادامه این برنامه ، رسالت بوذری که به تازگی از زیارت حضرت زینب کبری ...
استخاره بازجویان ساواک نزد مهدوی کنی
... شهید مطهری حاج آقا را پیشنهاد داده بودند و امام هم حکم حاج آقا را امضا کردند با متنی که شهید مطهری نوشته بود و حاج آقا از همان موقع مسئولیت را پذیرفت. حکم را شب به حاج آقا داده بودند، من آن موقع 12 سال داشتم، ما از فردای آن روز، با حاج آقا به کمیته مرکزی که در واقع ساختمان قدیم مجلس بود، رفتیم و در آنجا سالن بزرگی بود که همه را از دزد و قاچاقچی گرفته تا ساواکی را آنجا می آوردند و تلفن ها ...
کرامات امام رضا (ع)
کرم خود ناامید رد نمی کند. متوجه درگاه مبارک آن حضرت شدم، و خواسته ام را عرض کردم. حضرت نیز مرا وعده فرمود. تا اینکه، روزی قرار بود حاکم مدینه به شهر وارد شود. حضرت هم برای حفظ مصالح ظاهری به استقبال او تشریف بردند. من هم در رکاب مبارک آن حضرت بودم، تا نزدیک قصر فلان شخص رسیدیم. همان جا منزل کردیم. چون نظر کردم، دیدم کسی که جز من و آن بزگوار در محل نیست ...
نیم نگاهی به خدمات و زندگی سراسر نور کبوتر حرم آیت الله العظمی مرعشی نجفی
ده - دوازده ساله بودم. یادم است که شب های عاشورا - حتی در زمستان ها - پدرم لباس سیاه می پوشید؛ در سخت ترین شرایط پابرهنه به تکایا می رفت؛ به سر و صورتش گل می مالید و تا پاسی از شب سینه می زد؛ کسی هم ایشان را نمی شناخت. ایشان پیش از آنکه پارچه ای به خیاط بدهند که برایشان لباسی بدوزند، سحر با خود می بردند به حرم و به ضریح حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) می ساییدند و متبرک می کردند و ...
شاهزاده ی روم حاصل تلاش انیمیشن سازان ایرانی با دست خالی است/هدف مان این است که در بازارهای جهانی اکران ...
طرحم تصویب شد و به این ترتیب اولین کار انیمیشنم را آغاز کردم. غیر از انیمیشن به چیز دیگری فکر نمی کردم اشاره کردید به فضای سینما علاقه داشتید اما نشد که در این رشته ادامه تحصیل بدهید و به سراغ گرافیک رفتید. چرا به سینما علاقمند بودید ؟ ابتدا به طراحی صحنه خیلی علاقه داشتم. زمانی که جوان تر بودم و فیلم های تاریخی را می دیدم به طراحی صحنه خیلی علاقمند شده بودم. چون ...
حمیدرضا آذرنگ: همه در پایتخت ̋هتلی ̋ شده اند / جهان ما، جهان جاماندگی هاست
، باید در ها را قفل کند، شیشه ها را بالا بدهد که اتفاقی نیفتد. من می خواستم خواهش کنم یک سال را به نام "امنیت اجتماعی" نام گذاری کنیم. برای آرامش مردم. اقتصاد بخشی اعظمی از اتفاق است اما وقتی امنیت نباشد، اقتصاد به درد می خورد؟. سه ماه پیش منزل مرا دزد زد، بد ترین اتفاق این بود که وقتی می گفتم به من دزد زده است، به جای اینکه بگویند چرا؟ می گویند، مگر نمی دانی چند وقت پیش برای من همین اتفاق ...
روایت معتادی که کارخانه دار شد! + تصاویر
خرید تریاک اقدام کرد رسیدم تهران رفتم تریاک خریدم. وقتی می خواستم بخرم به من نمی دادند و می گفتند سنم کم است. من هم به دروغ می گفتم برای پدرم می خواهم و می رفتم در سرخه حصار می کشیدم. از همان روز اول من عملی شدم. شاید یک نفر بعد از مدتی مصرف معتاد شود اما من از همان روز اول معتاد شدم. چون به من آرامش می داد. از آن به بعد بود که رفتارم هم کمی معقول تر شده بود؛ اما غافل از اینکه در پس این آرامش ظاهری ...
سیره تربیتی امام رضا(ع)
پسر باشد، پاکیزه قلب ودانشمند و شجاع خواهد شد و اگر دختر باشد، خوش اخلاق و زیبا می شود و نزدشوهرش منزلت می یابد . ناگفته پیداست که این نوع خوراکیها علت تامه پدیدآمدن این صفات نیست و عوامل دیگر هم مؤثر است . 2- اولین گام بعد از تولد، کودک قدم به جهانی نو می گذارد. در اولین گام باید آوای توحید را در گوش نوزاد زمزمه کرد، فضای هستی اش را از نسیم خوش توحید و بندگی عطرآگین ...
رویاهایم به واقعیت پیوست
... همچنین من شاعر و نویسنده کودک هستم و الان تقریباً هفت سال است که محقق و مترجم در زمینه آموز ش های نوین به کودکان هستم از تولد تا هفت سال که تاکنون چند جلد کتاب چاپ کرده ام که زمینه ای شد برای تأسیس آموزشگاهی به نام آموزشگاه زبان خاله ستاره که بچه های دو تا هفت ساله را پذیرش می کنیم. نوع آموزش مان هم با کیفیتی انجام می شود که ادعا می کنیم بچه ها واقعاً دو زبانه می شوند همان طور که الان دختر ...
دختر نوجوان قربانی “شبکه های اجتماعی” شد
داشتم تا در یکی از ارتباطهایمان این پسر از من خواست که همدیگر را ملاقات کنیم، به همین جهت یک روز با من در شهریار قرار گذاشت و من به محل قرار با او رفتم؛ زمانی که سوار خودروی 206 او شدم، وی نوشیدنی به من تعارف کرد و من هم آن نوشیدنی که مزه تلخی داشت را خوردم که بعد از خوردن آن حالت گیجی به من دست داد و طی 4 ساعتی که در ماشین آن پسر بودم هوش و هواس درستی نداشتم. وی در ادامه اظهاراتش به ...
دیوان عالی کشور 2بار حکم قصاص را نقض کرد،دادگاه بار سوم هم حکم اعدام داد - یک زن،بهانه قتل است
محسن آشنا شدم و مرتضی از دوستان صمیمی وی بود. این آشنایی باعث شد که من با مرتضی پنهانی ارتباط داشته باشم تا اینکه محسن متوجه ارتباط ما شد. سرانجام مرتضی با برداشتن کارت عابربانک محسن، از حساب وی پول برداشت کرد و گفت اکر محسن بفهمد من از حسابش پول برداشته ام مرا دعوا می کند پس بهتر است تو بگویی از حسابش پول برداشتی! من نیز پذیرفتم. این زن گفت: یک روز برای تفریح با محسن بیرون رفتم او از من ...
زندگی شخصی محسن بنگر و دخترانش
باشم زحمات همسرم را جبران کنم و برای دخترهایم، پدر خوبی باشم. وقتی پدر شدم. . . دختر بزرگم، دریا سال 85 متولد شد. می توانم بگویم بهترین روز زندگی ام بود. البته با تیم سپاهان در اردوی ترکیه بودیم و من بعد از 12 روز برگشتم به ایران و دریا را برای نخستین بار دیدم. اسم هر دو دخترم را خودم انتخاب کردم. واقعا پدر شدن خیلی لذت بخش است و همان اتفاقی که می خواستم در زندگی ام افتاد. ...
دورهمی سابقه دارهای آشنا در مقر پلیس آگاهی
گناه بودم و این 5 سال بعد ثابت شد. من 5 سال زندانی بودم و درنهایت موفق به فرار شدم. وقتی هم فرار کردم، متوجه شدم تازه پس از 5 سال دزد اصلی شناسایی و دستگیر شده است. آن زمان تنها از من معذرت خواهی کردند. درصورتی که براساس ماده قانون مجازات اسلامی باید اقدام بهتری صورت می گرفت و خسارت این 5 سال به من تعلق می گرفت. بعد از آن بود که من به یک سارق تبدیل شدم و کار سرقت را ادامه دادم. این همه ...
دختر پرنده ایران، عاشق هیجان است
دوبی انجام داد: دوره زمینی مان را گذراندیم. من تا آن موقع به پاراکلایدر و چترهای دیگر دست هم نزده بودم. گفتند ساعت شش صبح بیایید بپرید. ساعت شش چتر را تن من کردند و سوار هواپیما شدیم. دختری کو ندارد نشان از مادر ورزش و تحرک در خون فاطمه است. از شش سالگی ژیمناستیک را شروع کرده و بهترین دختر ژیمناست ایران است. با اینکه دختر سر به راهی بوده، ولی شیطنت های خاص خودش را هم داشته ...