اتفاق عجیب در لو رفتن قتل همسر توسط مرد افغانی/ قاتل پس از 14 سال دستگیر شد
سایر خبرها
وقتی حواس حاج قاسم به همه چیز هست/ ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحالش می کرد
سرپرستی می کنی. چند بار با کلمه دخترم مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم ای کاش زنده بود و یکبار به خانه ام می آمد. حالا احساس می کردم آن روز پدرم آمده خانه ام. یادم هست یک بار که پای درد و دل همسر شهیدی نشستم، گذری به این جمله حاج قاسم داشت و گفت: راست می گوید سردار، ازدواج مجدد برای ما یک جهاد است؛ آن هم زیر نگاه سنگین جامعه ...
اسیدپاشی در مسیر دادگاه خانواده
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان ، ساعت 13:20 دقیقه یکشنبه 7 دی، مأموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر گزارش اسید پاشی به زن جوانی را به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام کردند. به دنبال اعلام این خبر، تحقیقات آغاز شد و زن جوان که از ناحیه پا مورد اسیدپاشی قرار گرفته بود در تحقیقات گفت: دانشجوی دکترای مدیریت هستم و 4 سال قبل با مرد جوانی به نام امیر ازدواج کردم. اوایل زندگی مان خوب بود، اما بعد از ...
اخبار حوادث امروز (9 دی 99) ازسوء استفاده جنسی یک معلم زن از دانش آموز تا لو رفتن پارتی مختلط در رودهن
از زلزله 5,2 ریشتری روز گذشته در کرواسی، امروز سه شنبه زلزله 6.3 ریشتری این کشور اروپایی را لرزاند. قاتل خاموش جان پیرزن 86 ساله در فسا را گرفت فرمانده انتظامی شهرستان فسا گفت: قاتل خاموش باعث شد پیرزن 86 ساله فوت کند و شوهرش نیز روانه بیمارستان شود. پارتی مختلط شبانه در رودهن لو رفت / 15 پسر و دختر دستگیر شدند رئیس حوزه قضایی رودهن از دستگیری و بازداشت ...
بین الحرمین مادر شهیدان طارمی در بهشت زهرا
... من در این گفت وگو پای صحبت های مادری نشستم که در تمام این سال ها پای عهدی که با خدا بسته راست قامت ایستاده است. پسرش سال ها محافظ حاج قاسم سلیمانی بوده و در این راه با او به وصال حق رسید. حاج خانم صحبت های خود را از همین سال های نه چندان دور شروع می کند. می گوید جواد جزیره مجنون شهید شد، بعد مکثی می کند و ادامه می دهد: یازده سال مفقود بود. دوباره سری تکان می دهد و لبخندی می زند و می ...
اسیدپاشی در مسیر دادگاه خانواده
: دانشجوی دکترای مدیریت هستم و 4 سال قبل با مرد جوانی به نام امیر ازدواج کردم. اوایل زندگی مان خوب بود، اما بعد از مدتی دچار اختلاف شدیم. اختلافات ما روز به روز بیشتر می شد تا اینکه تصمیم به جدایی از امیر گرفتم. او ادامه داد: درخواست طلاق دادم و پرونده ام نیز در دادگاه خانواده در حال رسیدگی بود. روز حادثه به دادگاه رفته بودم تا پیگیر کارهای طلاقم باشم اما از دادگاه که خارج شدم تا به سمت خانه ...
قصه عجیب فرار یک دختر!
که آن ها مرا بچه طلاق صدا می زدند و نفرتی را در دلم ایجاد می کردند. مادرم با کارگری هزینه های زندگی را تامین می کرد و من هم به تحصیلم ادامه می دادم تا این که دو سال قبل سرنوشت من به گونه دیگری رقم خورد. مادرم با جوانی که از خودش کوچک تر و متأهل بود ازدواج کرد، اما من هیچ علاقه ای به ناپدری ام نداشتم و نمی توانستم او را به جای پدرم بپذیرم. وقتی رضا به خانه ما می آمد، من به داخل اتاقم می رفتم و ...
پذیرایی از 670 سارق حرفه ای در زندان
بود که او هم در حیاط پلیس پیشگیری حاضر بود. ترس روز حادثه همچنان در چهره او نمایان بود. نزدیک رفتم و او درباره روز حادثه گفت: آن روز مأمور قلابی زنگ خانه ام را زد. وقت گوشی آیفون را برداشتم طوری نزدیک به آیفون شده بود که فقط چهره او مشخص بود به همین خاطر نتوانستم لباس او را ببینم. گفت مأمور آب است. در را باز کردم. بعد از دقایقی متوجه شدم کسی زنگ آپارتمان را می زند. بدون اینکه از چشمی در نگاه کنم ...
یادداشت های ناصرالدین شاه، یکشنبه 9 دی 1245؛ هوا گرفته بود، برف می آمد...
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ صبح از خواب برخاسته رفتم حمام. دیشب معصومه بله شده بود، رفتم حمام رخت پوشیده سوار شدم. سیاچی را پی انیس الدوله فرستادم پایین. به کالسکه نشستم. قدری راه رفته، شهاب الملک، صادق خان، سعدالملک، صفرعلی خان، حاجی ابراهیم خان بودند. سوار اسب شدم. با آن ها زیاد صحبت شد، از سفر خراسان و غیره. بعد باز به کالسکه نشستیم رفتیم سر قنات ناهار خوردیم. همه پیش خ ...
امضای فرزند شهید غواص روی کفن حاج قاسم
روز در فضای مجازی متوجه شدم یک خانم روی موضوع شهدا کار می کند، وی در این کانال نوشته بود خیلی دوست داشتم فقط هدیه ای از حاج قاسم بگیرم. این مسئله را به حاج قاسم گفتم. سردار هم یک چادر برای آن خانم هدیه فرستاد. من هزار و دوازدهمین شهید گلزار وقتی حاج قاسم به کرمان می آمد، با هم به گلزار شهدا می رفتیم. او در گلزار شهدا قدم می زد و به یاد شهدا گریه می کرد. به او گفتم در این ...
سپهر حیدری: اگر تیمی بخواهد معترض باشد پرسپولیس است+فیلم
های فضای مجازی که واکنش های مختلفی به همراه داشت و خیلی ها انتقاد کردند که پیشکسوتان نباید مثل هواداران با یکدیگر کل کل کنند هم توضیح داد: این مسائل مربوط به گذشته است و من دوست ندارم دوباره به آنها ورود کنم. فکر خودم نیستم و اگر بخواهم واکنش نشان دهم پرسپولیس وارد حاشیه می شود. من یا در مورد موضوعی صحبت نمی کنم یا اگر بخواهم صحبت کنم اهل خودسانسوری نیستم و حرف هایی می زنم که ممکن است برای پرسپولیس حاشیه شود و ترجیح می دهم در این مورد سکوت کنم. ...
سلاخی زن توسط شوهرش
دامادش می ترسد و نگران است او دخترش را بکشد. این زن گفت: دخترم یک سال قبل با مردی به نام نعیم ازدواج کرد. نعیم افغانستانی است. وقتی به خواستگاری دخترم آمد، چون آن ها به هم علاقه داشتند، ازدواج کردند. مدتی بعد متوجه شدم دخترم و نعیم با هم دچار مشکل شدیدی شده اند. نعیم دخترم را تهدید به مرگ کرد. او در حضور من به دخترم گفت: برایم کشتن تو کاری ندارد. من قبلا یک زن صیغه ای داشتم که او را کشتم و ...
رابطه پنهانی عروس خانواده با مرد متاهل باعث قتل شد
چیز تمام شد. مدتی بعد متوجه شدم همسرم با مینا ازدواج کرده است. مطرح شدن دوباره این قضیه باز هم خانواده را به هم می ریخت؛ برای من دیگر زندگی خودم مهم نبود بلکه بچه های خودم و بچه های برادرم مهم بودند، به خاطر همین دوباره سکوت کردم تا اینکه برادرم متوجه شد و شوهرم را به قتل رساند. این زن در حالی جزییات رابطه همسرش با همسرسابق برادرش را توضیح داد که برادر مقتول مدعی شد در جریان این روابط ...
زندگی عبرت آموز خانواده یک شهید؛ می خواستم دست همسرم را ببوسم، کف پایش قسمتم شد
تا زمانی که مهریه را پرداخت نکند بدهکار است و برای همین مهریه ام را بخشیدم تا او بدهکار من نباشد. *هیچ وقت از نبودنش شکوه نکردم حاصل ازدواج ما سه فرزند است. فرزند اولم وقتی من 18 ساله شدم به دنیا آمد. از همان ابتدایی که با هم ازدواج کردیم محمد به مأموریت می رفت. هر چند که چون از ناحیه سر، جانباز بود می توانست کار نکند، اما یکسره لب مرز و مأموریت های خارجی بود. یکی دو سال هم ...
(قسمت دوم)- امیر حسین ذاکری
قبول نمی کرد. آخر سر گفت: چرا باید بچه ام چنین کاری کند؟ گفتم چون تهدید کرد اگر لپ تاپ نخرم مرا رسوای عالم می کند که کرد! این پدر سوخته با استفاده ابزاری از "جنیفر" پروژه تخریب باباشو کلید زده. گول نخور.تموم این حرفا بهانه است- لپ تاپ فقط قصد و نشان است. مدتی بعد بچه ام دید لپ تاپ نخریدم تهدید دومش را عملی کرد و در فضای مجازی بر علیه پدرش شعار داد:" لپ تاپ نخری برای بچه ات -..... بود در ...
عبدی:سایپا نسبت به فصل گذشته سبک متفاوتی را در نظر گرفته
طرفی روی گل پیکان هم من اشتباه کردم و توپ را لو دادم که این موضوع برایم ناراحت کننده بود. بعد از بازی هم احساس خوبی نداشتم اما خوشبختانه کادر فنی و بازیکنان برخورد خوبی با من داشتند که باید از آنها تشکر کنم. امیدوارم در آینده با بازی های خوبی که انجام می دهم این اشتباه را جبران کنم. هافبک سایپا در خصوص تساوی های متعدد این تیم که از فصل گذشته تا فصل جاری همچنان ادامه دارد، تاکید کرد ...
روایتی همسرانه از 6 سال جهاد غریبانه شهید ابوزینب در سوریه و تهران
وقت دوری اش عادی نشد. حتی قبل از سوریه هم گاهی برای کارهایی مثل برگزاری مانور راهی مشهد می شد، من دلتنگ می شدم. به قول خودش من دختر خیلی لوسی بودم. حالا کسی با خصوصیات با یک فردی زندگی می کند که روحیه نظامی دارد و احساس می کند که برای این دنیا نیست. در چنین شرایطی فقط باید خودم را بسازم و این ساختن هم سخت است. * چرا سخت است؟ چه چیزی این رفتارها را سخت می کند؟ بعد ازدواج بار ...
احمدزاده: می گفتند فوتبال فرشاد تمام شده است
به گزارش "ورزش سه"، بعد از جدایی از پرسپولیس، انتخاب فولاد خوزستان توانسته اکنون فرشاد احمدزاده را بار دیگر در قامت ستاره در فوتبال ایران مطرح کند. مدعی است که در آن دوره خیلی ها معتقد بودند که فوتبالش به پایان رسیده اما اکنون با اعتمادی که جواد نکونام به او داشته، توانسته شرایط را تغییر دهد. گفتگوی فرشاد احمدزاده با ورزش سه را در ادامه بخوانید. می خواهیم به مرحله گروهی لیگ قهرمانان ...
امان نامه حاج قاسم به اشرار در رودماهی/ مکاشفه در دل جنگ
، مراجعه کردم در شب سوم، قاسم را در زورخانه دیدم. او اندام کار می کرد. اندامی بسیار تنومند با بالاتنه ای پهن داشت. بسیار رشید بود. از نُه ماه پیش به زورخانه آمده بود. بعد از حال واحوال به او گفتم من برای کشتی به این جا آمدم، اما مدتی بعد به دلیل آسیب دیدگی شانه نتوانستم ورزش کشتی را ادامه دهم. بعد از به سراغ ورزش کاراته در باشگاهی که سر چهارراه طالقانی قرار داشت؛ رفتم. یک سال کاراته کار می کردم و با ...
سرگذشت جوانی در دام مافیا!
خودم گریستم، ولی کاری از دستم بر نمی آمد چرا که تصمیم گرفته بودم در کنار پدرم زندگی کنم، ولی چند ماه بعد پدرم زندگی گذشته خودش را به فراموشی سپرد و با زن دیگری که او نیز اهل بندرترکمن بود ازدواج کرد. من که نمی توانستم زن دیگری را در کنار پدرم ببینم، راهی خانه مادربزرگم شدم تا با آرامش به تحصیلاتم ادامه بدهم. رقص خون پس از قتل مادر سر میز شام با این حال همواره رویای پولدار شدن ...
افشای همسرکشی بعد از 14سال
مدتی در مرز مخفی شدم و بعد به افغانستان رفتم و چند سالی همان جا ماندم. بعد از طریق دوستانم در ایران متوجه شدم همه چیز آرام شده و پلیس هم دیگر دنبال قاتل نیست. دوباره به ایران آمدم و این بار با ستاره آشنا شدم و ازدواج کردم. چند ماه بعد از اینکه با ستاره ازدواج کردم، با او هم دچار مشکل شدم و با هم جرو بحث شدیدی کردیم.متهم در ادامه گفت: من از سر عصبانیت به ستاره گفتم قبلا زنم را کشته ام و باز هم می ...
اعتراف به قتل همسر اول پس از ازدواج دوم
چاقو چند ضربه به گردنش زدم و جسدش را در همان جاده قم رها کردم. او در آخر گفت: بعد از قتل به کشور افغانستان فرار کردم و بعد از چند سال فکر می کردم پلیس از دستگیری ام ناامید شده است، این شد که دوباره به ایران برگشتم و این بار با مهسا ازدواج کردم، اما با هم اختلاف داشتیم و چند بار با او درگیر شدم. در یکی از درگیری ها برای اینکه او را بترسانم تهدیدش کردم و گفتم قبلاً همسرم را کشته ...
یکی از بهترین مهاجم های جهان؛ روبرت لواندوفسکی
رو اونجا گذروندم. فوتبال حرفه ای 17 ساله بودم که بازیکن حرفه ای شدم، اون موقع هنوز توی ورشو بودم تا اینکه به لخ پوزنان منتقل شدم. این آخرین باشگاه من در لهستان قبل از انتقال به آلمان بود. راستش 6 ماه اول برایم خیلی سخت بود. حتی یک کلمه هم آلمانی حرف نمی زدم. فقط بلد بودم بگم: ممنونم و لعنتی! یادگرفتن فرهنگ و زبان جدید کار راحتی نبود. چهار سال در دورتموند و بعد به ...
قتل هولناک با چاقوی میوه خوری در تهران
منزل نیامده است، اما پلیس خانه را جست وجو و محمود را که در حمام مخفی شده بود، شناسایی و بازداشت کرد. وضعیت محمود وخیم بود و به دلیل تصادف هنگام فرار دچار خونریزی داخلی و شکستگی شده بود. به این ترتیب محمود به بیمارستان انتقال یافت و بعد از چند روز که وضعیت بهتری پیدا کرد، به دادسرا منتقل شد. او در بازجویی ها به قتل اعتراف کرد و گفت: من یک شغل آبرومند داشتم و کارمند بودم، اما چون حراست ...
بی اعتنایی بزرگ زلاتان به لئو مسی و رونالدو!
... من جوان بودم که خودم را به چالش می کشیدم و متوجه شدم که می توانم آنچه را که می خواهم انجام دهم. وقتی تصمیم گرفتم به مرد شماره یک دنیا تبدیل شوم تقریبا 13 یا 14 ساله بودم. من خیلی اعتماد به نفس داشتم، زیرا همه مخالف من بودند. در برابر همه تنها بودم و هیچ کس به من اعتقاد نداشت. در حقیقت فقط یک حسرت دارم، اینکه نتوانستم محمد علی کلی را ملاقات کنم، زیرا او برایم الهام بخش بود. محمد علی مرد شماره ...
چالش های مادرانی که حضانت دارند، اما ولایت ندارند!
سال گذشته برای امری واجب که از حقوق بدیهی من و آرمیتا بود به یکی از بانک های معتبر مراجعه کردیم. کارمند باجه گفت اجازه همسرتان برای افتتاح حساب لازم است، گفتم همسر من در قید حیات نیست. گفت پس امکان افتتاح حساب برای دخترتان وجود ندارد. نمی توانستم با کارمند بانک یکی به دو بکنم، چون او هم مجری قانون است و ما همگی تابع قانون. ولی از لحاظ ذهنی 9 سال گذشته نتوانسته ام برای خودم حل کنم که چرا باید از حقوقی که همسرم با کمال میل به من اعطا می کرده پس از وی محروم باشم ...
چهل حدیث درباره حضرت زهرا (علیهاالسلام)
...: انی سمیت ابنتی فاطمه لان الله عزوجل فطمها وفطم من احبها من النار؛ (6) من نام دخترم را فاطمه علیها السلام گذاشتم؛ زیرا خدای – عزوجل – فاطمه علیها السلام و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است . آثار نام فاطمه علیها السلام 7 . امام کاظم علیه السلام می فرمایند: لایدخل الفقر بیتا فیه اسم محمد او احمد او علی او الحسن او الحسین او ...
خاطره ی مجروحیت و جانباز مرتضی قنبری وفا
بسیجی داوطلب در خط مقدم جبهه داری؛ بعد گفتند بیا این چند نامه را ببر سنگر دوستانت. گفتم برادر، هوا تاریک بشود، مشکل دارم؛ ولی سریع نامه ها را جدا کردند و به من دادند. تا یک ربع دیگر هوا تاریک می شد. سریع آمدم طرف سنگر. به یک میانبر رسیدم که از روی تجربه می دانستم آلوده است. دل به دریا زدم و داخل معبر شدم. یک سیم تله ی انفجاری را تشخیص دادم و رد کردم. به سنگر خیلی نزدیک بودم. ناگهان یک بوته ...