سایر منابع:
سایر خبرها
بر سر بهترین دوست آدمی چه می آید؟!
کنند؟ کار با دام بزرگ، روبه رویی با حیوانات خطرناک و وحشی، خطر آسیب دیدگی و حتی مرگ، بوی نامطبوع همیشگی محل کار و ده ها سختی دیگر در این کار هست که فقط و فقط یک فرد علاقه مند می تواند در هر یک از این شرایط با قدرت و جسارت پیش برود. *از او درباره تجربه هایش در محل کارش می پرسم؛ از این که تلخ ترین روزها و شیرین ترین روزهایش چه رنگی داشتند. این از آن پرسش هایی ست که در هر مصاحبه ای کمکم می کند ...
مانیفست شکنجه | چاه به چاه نوشته رضا براهنی به روایتِ احمد غلامی و علی خدایی
می دانیم... . ( مالتیتود یا طبقه کارگر سخنرانی آنتونیو نگری در انجمن اجتماعی اروپا در سال 2004، ترجمه مجید فنایی در سایت فرهنگ امروز). با این نگاه است که دکتر به عنوان یک انقلابی حرفه ای می گوید در بعضی وقت ها در بدترین جاها می توان آدم های خوبی پیدا کرد. حتی در این دستگاه مخوف جهل و شکنجه. آدم هایی همچون نگهبانی ترک زبان که در مرگ زندانی خود (دکتر) اشک می ریزد یا افسر نگهبانی در زندان که سفره ...
محمود احمدی نژاد: مگر وزیر ارشاد را رئیس جمهور تعیین می کند؟/ این دعوا با آمریکا چه نفعی برای ما دارد؟
باشد اما نرم افزار این مردم و مغز متفکرشان نخبگان هستند. مشخصا نخبگان عرصه علوم انسانی را عرض می کنم. شما این نخبگان را به هیچ انگاشتید و این یکی از نقاط ضعف جدی شما بوده است. اگر بخواهید ضعف های مرا بشمرید که باید چند ساعت وقت بگذارید. تنها کسی که در تلویزیون بارها گفته سر تا پا ضعفم من بوده ام. ما ادعایی نداریم و واقعا هرگز در ذهن ما این نبوده که نخبگان را نادیده بگیریم. اصلا معادلات ...
خداحافظی اجباری با مدرسه
ادامه می دهند. اگر امسال به مدرسه رفته بود کلاس دهم بود ولی حالا به خودش می گوید سیکل تمام. مدرسه سابقش در شهر ری بوده و حتی در هنرستان هم برای رشته حسابداری ثبت نام کرده اما یک ماه و نیم که از سال تحصیلی می گذرد، پشیمان می شود و تصمیم می گیرد به جای درس خواندن، کار کند. خیلی چیزها باعث شد که ترک تحصیل کنم، اول از همه، بی پولی خانواده ام بود. برادرم خودش زن و دو بچه دارد، از طرفی باید ...
مردم آذربایجان و مردم تبریز نشان دادند که هم پیشرو هستند، هم موقع شناسند
هم کار خود ما بود، دیگران به ما تحمیل نکردند - خود ما بر اثر نگاه هایی که آن روز وجود داشت، اقتصاد را سپردیم دست دولت؛ حالا هرچه تلاش میشود که اقتصاد منتقل بشود به مردم و داده بشود دست مردم، با برنامه ریزیِ درست که خلاف عدالت هم کاری انجام نگیرد، کار درست پیش نمیرود؛ سخت است. ما سیاست های اصل 44 را ابلاغ کردیم که معنای آن همین بود که ما اقتصاد را از حالت دولتی بودن خارج کنیم. من در همین حسینیّه که ...
مزرعه ای که محصولش پسته و عروسک است! +عکس
ازدواج کرد. زن دوم، حامله شد و دختر زایید. اسم دخترش را گذاشتم سودابه. تا نیایی و نبینی، باورت نمی شود . می پرسم، این شخصیت ها مابه ازای واقعی دارند؟ جواب می دهد: نه، دلخواه خودم است. شب که می خوابیدم، مغزم کار می کرد و به این فکر می کردم که صبح چه کار کنم و چی بسازم . حدس می زنم لابد خاطره و ادامه عروسک های پارچه ای زمان قدیم هستند که مادرها و مادربزرگ ها می دوختند. حدسم اشتباه است: خیلی بچه بودم که ...
کمپ گوانتانامو
دهد که یادگار چند هفته پیش در یکی از کمپ های اطراف کرج است و می گوید: من را چند روز در سرما و برف بیرون می بستند تا شماره ای بدهم که برای آنها پول واریز کند. با باتوم و چک و لگد کتکم می زدند. او تعریف می کند که در کمپ مجبور بودند از 7 صبح تا 12 شب کارتن تولید کنند؛ بدون این که پولی به آنها بدهند: خودشان به زور کتک من را از گوشه اتوبان بردند. فقط می دانم اطراف فردیس بود چون چند کیلومتر ...
فروش طلای خانگی 15 درصد افزایش یافته است
.... الان که شرایط مالی مردم به هم ریخته است طلاسازها هم مصنوعات طلا را بیشتر کرده اند که قیمت ها به اندازه توان خرید مردم شود. طلاهایی که می آورند هم بین 5تا 15 میلیون تومان است. مثلا دستبند این خانم 8 میلیون بیشتر نمی ارزد. او در پاسخ به این سوال که درست است عیار طلا پایین آمده و به 16 رسیده می گوید: به هیچ وجه. اتحادیه به شدت برخورد می کند و کاسب ها هم چنین کاری نمی کنند. این موضوع شایعه ای ...
طلبه شهیدی که در عملیات کربلای 5 عروج کرد
: - مادرجان، گفتم تا من اینجا هستم هر کاری داری بده انجام بدم... آخه وقتی زن گرفتم باید یه چیزی بلد باشم که عروست نگه تو خونه ننه ات هیچی یاد نگرفتی... قربانت بشم مادر! مادر خندید و گره روسری اش را سفت کرد. دست هایش را ستون کرد و با گفتن " یا علی " از جا بلند شد. نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت . پیر شی مادر... نمی خوام بعد از چند وقت هم که می یایی مرخصی ، اینجا ...
مامان فیلمی بسیار بد و کم مایه است/ بازی رؤیا افشار فیلم را نجات داده است/ از مامان با عرضه، این بچه های ...
کنیم. باقری: اتفاقا هنوز نتوانسته ایم به درونیات مادرها نزدیک بشویم. زایمان و بچه را در بدن نگه داشتن و تمام شب بیداری ها، و حتی بداخلاقی با بچه ها هم چیزهایی است که باید به سن ش برسند تا بفهمند. رشیدی: برخی چیزها را فقط با مادر شدن می توان فهمید.
داستان سیستان و بلوچستان؛ جهادی های دست تنها
سوی تدارک ویژه ای دیده و با صدای یکی از موسیقی های نوستالژیک دهه فجر از خواب بیدارمان می کند. بعد از نماز در حیاط مدرسه قدم می زنم و کمی نرمش می کنم. سفره صبحانه پهن است و منتظر بچه ها هستم. هر روز یک تیم وظیفه شهرداری را برعهده دارد. شهرداران در اینجا، از شهرداران کلانشهرها هم مسئولیت سخت تری دارند چراکه برخلاف شهرداران در دنیای بیرون مدرسه، در این جغرافیای کوچک، شهرداران از طرح ریزی تا اجرا باید کا ...
میهمان خاص حرم | روایتی از زندگی شهید مدافع حرم سید محسن حسینی
پیرامون ما به این درک برسند که اگر کل دنیا را به یک بچه بدهند هیچ وقت جای آغوش گرم پدرش را نخواهد گرفت و هیچ چیزی حتی پول نمی تواند محبت پدرانه را جبران کند. روز های اول بعد از شهادت سید محسن من خیلی ناراحت و بهم ریخته بودم دختر کوچکم فاطمه کوثر شیرخواره بود و دختر بزرگم نعمه خانم شب ها بی تاب پدرش بود و گریه می کرد، من کلافه و حیران با خدا درددل کردم گفتم این چه وضعیتی است که در آن گرفتار شدم؛ اما ...
روایت تسنیم از روزگار زنانی که نان هنر خود را می خورند
در مناطق جنوبی شیراز شد تا خود و بچه هایش موقتا سرپناهی داشته باشند. اکنون صفورا که به گفته خودش کم کم به مرز چهل سالگی نزدیک شده نگهداری سه فرزندش که کم کم بزرگ شده اند را همچنان برعهده دارد. عمق ترک های روی پیشانی اش البته چیز دیگری می گوید و سنش را بیشتر نشان می دهد. می گویم نان آور خانه فقط خودت هستی؟ اشاره ای به تابه ی نان می کند و با اخم می گوید: یعنی به من نمی آید؟ می گویم چرا ...
روزهای عاشقی ویولت
و با رعایا کار کرد. زن خیلی روشنفکری بود و مدرسه ساخت. صبح ها به در خانه های مردم می رفت و بچه ها را به زور به مدرسه می آورد. برای آن ها روپوش می دوخت و پایه گذار تحصیل دخترها در روستای حسین آباد شد. الان دختران در همان روستا خیلی پیشرفت کردند و روشنفکرتر هستند. دیگر آن دختری نیستند که در 9 سالگی شوهر کند و فقط بلد باشد نان بپزد. تغییر زیادی در تحصیل پسران و دختران شد و شاید مادرم پایه گذارش بود ...