سایر منابع:
سایر خبرها
از حمله عراقی ها موفق شدیم به سمت کمپ امریکایی ها فرار کنیم، اما آن ها دستشان با منافقین در یک کاسه بود و چهار سال و نیم در کمپ امریکایی ها بودیم. وی بیان کرد: من یک ماه بود که ازدواج کرده بودم و در اواخر دی ماه 80 وارد گروهک شدم و تابستان 83 از آنجا فرار کردم و از دادگاه خواستار محکومیت فرقه رجوی هستم. منافقین من را در قفس نگه داشتند در ادامه فتح الله اسکندری یکی دیگ ...
اعزام شدم و پس از برخورد گلوله و ترکش اسیر منافقین شدم. در سه ماه اول اسارت مرا در یک قفس نگه می داشتند و می گفتند باید به خواسته های آن ها عمل کنیم. مدت 17 سال در آنجا محبوس بودیم. وی گفت: از شدت فشار ها آقای خدام گلمحمدی روی خود نفت ریخت و خود را آتش زد، اما زنده ماند ولی او را جایی بردند که دیگر ندیدم و حجت عزیزی و کریم پدرام با گلوله به خود شلیک کردند و فردی به نام رسول که دو چشم او ...
هم خجالت زده آن ها حس عجیبی به من القاء می کرد، خسته نباشیدی گفتم و سعی کردم دقیق تر به حرکات و کارهایشان نگاه کنم... لباس های یک دستی تن کرده بودند اما سر و ضع آشفته ای داشتند... به سمت انتهای کارگاه حرکت کردم یک میز مربع شکل آبی-سفید تقریبا وسط آنجا قرار گرفته بودند، سه نفر از کارکنان مسؤول آن میز بودند... دو نفرشان ماسک ها را دسته بندی می کرد و نفر سوم دسته های 10 تایی ماسک را داخل جعبه کاغذی ...
گلوله و ترکش اسیر منافقین شدم. در سه ماه اول اسارت مرا در یک قفس نگه می داشتند و می گفتند باید به خواسته های آن ها عمل کنیم. مدت 17 سال در آنجا محبوس بودیم. وی گفت: از شدت فشارها آقای خدام گلمحمدی روی خود نفت ریخت و خود را آتش زد، اما زنده ماند ولی او را جایی بردند که دیگر ندیدم و حجت عزیزی و کریم پدرام با گلوله به خود شلیک کردند و فردی به نام رسول که دو چشم او نابینا بود با ریختن نفت خودش ...
فتح الله اسکندری یکی دیگر از خواهان در جایگاه قرار گرفت و گفت: به عنوان سرباز وظیفه به جبهه اعزام شدم و پس از برخورد گلوله و ترکش اسیر منافقین شدم. در سه ماه اول اسارت مرا در یک قفس نگه می داشتند و می گفتند باید به خواسته های آن ها عمل کنیم. مدت 17 سال در آنجا محبوس بودیم. وی گفت: از شدت فشارها آقای خدام گلمحمدی روی خود نفت ریخت و خود را آتش زد اما زنده ماند ولی او را جایی بردند که ...