سایر منابع:
سایر خبرها
ازدواج من با آقای حیدری، برادرم "علی اکبر" که یک سال از من کوچک تر بود، تصمیم گرفت به جبهه برود. او هم در چندین مرحله اعزام، چندین بار هم مجروح شده بود. (برای اینکه برادرم "عباسعلی" که او هم مجرد بود به شهادت رسیده بود) پدرم برای اینکه هوای جبهه رفتن از سر علی اکبر بیفتد، تصمیم گرفت که او را سروسامان بدهد. ما هم پیش قدم شدیم اما اولین شرط او با همسرش این بود که مانع رفتن او به جبهه نشود؛ چرا که ...
سخت تر از دیگر روزهای مأموریت می گذشت؛ سختی اینکه هر بار دل بکنی و دل ببندی قابل بیان نیست به طوری که زمانی که در سوریه بودیم و همسایه ها خبر شهادت همسرم را برایم آوردند به من گفتند از این به بعد همسرت همیشه کنارت است و مأموریت نمی رود. روز عقد درباره کار فرهنگی صحبت می کردیم خانم پناهی با اشاره به اینکه همسرم چندبار به من گفت رشته ای که انتخاب کردی با ظرافت های زنانه هماهنگ ...
مزار پدرم رفتم و در کمال نابوری دیدم قبر کنار آن خالی بود این شرایط برایم خیلی جالب بود در آن روز 220 نفر در سنندج شهید شده بودند و اما بعد از 10 روز هنوز یک مزار خالی در این میان باقی مانده بود. استاد گفت: مراسم خاکسپاری مادرم را در جوار مزار پدرم انجام دادم و خوشحال بودم که به وصیت پدرم عمل کرده بودم. استاد مهدی گفت: هنگام شهادت پدر و مادر، 23 سال داشتم و هنوز ازدواج نکرده ...
سرویس : همدان - زمان : شناسه خبر : 1138628 به گزارش خبرگزاری شبستان از همدان، دوران دفاع مقدس در کنار همه سختی ها و تنگناها سرشار از حماسه های ماندگار است. حماسه هایی که با پایداری مردان و اسقامت زنان رقم خورد. زنانی که پسران و همسرانشان را راهی جبهه کردند و صبورانه ایستادند. مادرانی بزرگ چون "صفیه پاشایی" که سه سرو برومند خود را در دفاع از وطن و انقلاب اسلامی تقدیم کرد و ...
مقابل چشمانش شکنجه کرده بودند، گفته بود: من مخالف و دشمن شما هستم، چرا برادرم را شکنجه می کنید ، وی بعد از مرارت های فراوان از زندان ضد انقلاب آزاد و همان روز از بیراهه با پای پیاده راهی کرمانشاه شد و به سازمان پیشمرگان مسلمان کرد پیوست . احمد به اتفاق پدر و برادرانش در عملیات پاکسازی کامیاران از لوث وجود گروهک های ضد انقلاب در نهایت ایثار و فداکاری، نقش بسیار مهمی را ایفا کردند . در ...