سایر منابع:
سایر خبرها
قتل همسر و پخت چلوگوشت با جنازه اش!
...: رسیدگی به این پرونده از چندی قبل و با تماس زنی با پلیس اسلامشهر آغاز شد. این زن با حالتی هراسان اعلام کرد، امروز متوجه بوی بدی از خانه همسایه مان شدم که به مشام می رسید. به موضوع مشکوک شده و به مقابل خانه شان رفتم. زن همسایه وقتی مرا دید، شروع به گریه کرد و راز هولناکی را فاش نمود. او شوهرش را کشته و بعد از تکه تکه کردن جسدش، در حال پختن آن در دیگی بود اما عذاب وجدان باعث شد از من بخواهد ...
اینجا روضه ها مجسمند/ شنیدم همسرم اربا اربا شده!
را می گویم. 40 روز است که همسرش را از دست داده. 40 روز است که باید هم تسکین دل خودش باشد و هم تسکین دلتنگی های دختر کوچکش! می نشینم رو به روی این چشم های سرخِ به خون نشسته! مانده ام چه بگویم و چه بپرسم؟! حرف به هرجا که برسد این چشم ها دوباره می بارند. نگاهم را روی عکس همسرش که احساس می کند، خودش سر صحبت را باز می کند: هرسال با همسرم می رفتم هیئت. هر مراسمی که می خواستم، خود مصطفی من را می ...
نقشه عجیب عروس ایرانی برای فرار از پای سفره عقد با مرد افغان
بستگانم به محل قرار رفتم تا اگر در بین راه او متوجه نقشه من شد مانع فرار او شوم. آن روز غزل سوار ماشین شد و وقتی دید به سمت رباط کریم تغییر مسیر دادم اعتراض کرد. ما هم او را با تهدید به خانه ای ویلایی در حوالی رباط کریم بردیم. متهم ادامه داد: من از قبل حتی لباس عروس هم خریده بودم تا غزل آن را تن کند و پای سفره عقد بنشیند. وقتی به خانه ویلایی رسیدیم، با او صحبت کردم و گفتم که عاشقش هستم و ...
قتل فجیح همسری که شوهرش را در دیگ پخت+فیلم
تماس زنی با پلیس اسلامشهر آغاز شد. این زن با حالتی هراسان اعلام کرد، امروز متوجه بوی بدی از خانه همسایه مان شدم که به مشام می رسید. به موضوع مشکوک شده و به مقابل خانه شان رفتم. زن همسایه وقتی مرا دید، شروع به گریه کرد و راز هولناکی را فاش نمود. او شوهرش را کشته و بعد از تکه تکه کردن جسدش، در حال پختن آن در دیگی بود اما عذاب وجدان باعث شد از من بخواهد با پلیس تماس بگیرم. پس از این تماس ...
نتیجه رابطه پنهانی زن 30 ساله و کارگر رستوارن
رابطه پنهانی فریبا و کارگر رستوارن شهرخوان: صبح مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از کشته شدن همسر 30 ساله اش به نام فریبا خبر داد. این مرد گفت من شب کار بودم و وقتی از محل کار به خانه برگشتم و در زدم همسرم در را باز نکرد. من که نگران شده بودم با کلید یدک در را باز کردم و با جنازه کبود همسرم روبه رو شدم. به دنبال اظهارات این مرد، پلیس به قتلگاه در غرب تهران رفت و جسد فریبا با ...
ملیکا شریفی نیا آبروی خانواده اش را برد | شغل دوم ملیکا شریفی نیا چیست؟
ملیکا شریفی نیا بازیگر دلدادگان در برنامه دورهمی مهران مدیری برای اولین بار از ازدواج نافرجام خود در جوانی و همچنین ماجرای کاهش وزن خود صحبت کرده است. ملیکا شریفی نیا به همراه همه اعضا خانواده اش در عرصه سینما و تلویزیون فعالیت می کند . ملیکا شریفی نیا به اندازه خواهرش شناخته شده نیست. ملیکا شریفی نیا یکبار ازدواج کرده و جدا شده است. بیوگرافی ملیکا شریفی نیا ملیکا شریف ...
بلایی که عروس عصبانی سر مادرشوهرش آورد
سکونت داشتم و نمی توانستم حرفی بزنم، ولی زمانی که گفت: "باید خانه را تخلیه کنید! " خیلی ناراحت شدم! همسرم سر کار رفته بود و کسی جز من و مادرشوهرم در خانه نبود! با همان حالت خشم به طبقه پایین رفتم و به مادرشوهرم گفتم، از جان من چه می خواهید؟ او گفت تو همه را به جان هم می اندازی! پس بهتر است خانه را تخلیه کنید و به جای دیگری بروید! با این جمله دیگر چیزی نفهمیدم چاقو را برداشتم و چند ضربه بر ...
درخواست طلاق به خاطر سفرهای همسر/ عروس جوان: شوهرم خوش اخلاق است؛ نگرانم برخوردهایش باعث شود زنان و ...
با بغض گفت: جناب قاضی من یک حرف می زنم و تمام یا باید از آن شرکت استعفا بدهد و دیگر به سفر نرود یا جدا می شوم. قاضی باتجربه که متوجه داستان زندگی میلاد و ثنا شده بود رو به این زوج جوان کرد و گفت: دخترم بهتره کمی به هم فرصت بدهید یک ماه به کلاس های مشاوره بروید و سعی کنید با گفت وگو مشکلات تان را حل کنید اگر حل نشد آن وقت حکم طلاق را صادر می کنم ...
راننده تاکسی عشق قدیمی زن ثروتمند
رفتم تا همانجا ادامه تحصیل دهم. چند سال بعد در رشته طراحی لباس فوق لیسانسم را گرفتم و مدتی بعد با پسری به نام بابک آشنا شدم و با تأیید عمه ام، پدرم نیز با این ازدواج موافقت کرد و مراسم ازدواجمان را در انگلیس برگزار کردیم. بابک مرد خوبی بود و بعد از اینکه پسر و دخترم به دنیا آمدند ثابت کرد پدر فوق العاده ای هم هست. بعد از 10 سال به ایران بازگشتم بیش از 10 سال بود که ...
همه چیز از یک حسینیه آغاز شد
وقتی به خانه بازگشتم، به همسرم چیزی را که دیده بودم توضیح دادم. پرسیدم این چه بود؟ لبخندی زد و گفت خدا تو را پیش خود برد . در این لحظه احساس آرامش خاصی داشتم و احساس کردم کامل شدم. دست خودم نبود. جملاتی از دهانم خارج شد: من می خواهم مسلمان شوم . دست خودم نبود، نیرویی این حرف ها را از دهان من بیرون می کشید. همسرم در جواب گفت: این طوری نمی شود، باید مطالعه کنی، یاد بگیری، بفهمی چه چیزی را انتخا ...
فریبکاری برای گرفتن دختر مردم !
که وجدانم به این کار رضایت نمی داد اما به خاطر نجات فرزندم دختری را انتخاب کردم و به خواستگاری اش رفتم. خانواده عروس از اعتیاد پدرام اطلاع نداشتند و ما هم به هر ترفندی متوسل شدیم تا آن ها متوجه ماجرا نشوند. پدرام برای چند روز اعتیادش را کنار گذاشت و دارو مصرف کرد تا ازدواج آن ها به ثبت رسید. او به محض این که از دفتر ثبت ازدواج بیرون آمد یکسره به پاتوق مصرف موادمخدر رفت و این ...
بازداشت عروس در شب عروسی!
13میلیون خریدم و چون پولی به همراه نداشتم از خودم چک دادم و فروشنده هم اول قبول کرد که مدتی به من فرصت دهد حتی دو روز مانده بود به عروسیم فروشنده آمده بود وسایلش را جمع کند که با هزار خواهش و التماسی که من کردم صرف نظر کرد. چون پای آبرویم در میان بود و همه خصوصا خانواده همسرم جهیزیه ام را دیده بودند مجبور بودم آنقدر التماس کنم تا آبرویم نرود. بعد از اصرار من توافق کردیم ماهیانه مبلغ یک ...
ادعا های مردی که دختر مورد علاقه اش را کشت
قتل رسانده است. وقتی ماموران به محل رسیدند با جسد غرق در خون شیما روبه رو شدند. مرد صاحبخانه توضیح داد ضارب فرار کرده است. گفته های مرد ثروتمند این مرد گفت: مدتی قبل با شیما آشنا شدم و تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. رابطه خوبی با شیما داشتم و به او دل بسته بودم. برایش یک ماشین خریدم و با آن به خانه من رفت و آمد می کرد. روز حادثه در ویلای من بود، یکباره مردی از بالای در ویلا ...
بیشرمی مرد متاهل/ تجاوز به دختر جوان در مقابل همسرش
گفت ما شاید نتوانیم با هم ازدواج کنیم اما می توانیم دوستان خوبی برای هم باقی بمانیم کاوه گفت تو می توانی صمیمی ترین دوست همسرم باشی! خلاصه مدتی بعد زنی با من تماس گرفت و خود را همسر کاوه معرفی کرد او گفت می خواهد با من رابطه دوستانه ای داشته باشد و من را به منزلش دعوت کرد من به شرطی پذیرفتم که به خانه اش بروم که کاوه آن جا حضور نداشته باشد همسر کاوه نیز قول داد که هیچ مردی در منزلشان ...
شوهر معتاد و بی غیرتم از من می خواست رابطه نامشروع داشته باشم!
، اما فرقش این بود که در خانه خودم کارتن خواب بودم و کارم به خیابان نکشید. بالاخره از طریق خانمی که با هم رفت و آمد خانوادگی داشتیم، با سرای مهر طلوع آشنا شدم و اعتیادم را برای همیشه کنار گذاشتم. حالا هم 9 ماه و 21 روز از پاکی ام می گذرد. در تمام مدتی که حرف می زند و از دردهای گذشته اش می گوید، انگشت اتهام را فقط و فقط به سمت خودش می گیرد. با صدایی پر از حسرت می گوید خودم خواستم، خودم رفتم ...
این گروه جهادی بنیان خانواده را با ملات مشاوره محکم می کند
خانوادهٔ مصاف شدیم. . مدیر واحد خانواده یکی از اثراتی را که در مخاطبان این دوره ها دیده تعریف می کند: خانمی که کار ثبت نام دوره ها را انجام می داد، وقتی کارش تمام می شد، در جلسه می نشست. یک دختربچه داشت، از همسرش جدا شده بود و در شرف ازدواج با مرد دیگری بود. طی یکی دو جلسه متوجه مشکلش با همسر سابقش شده بود. مشکل را حل کردند و دوباره با هم ازدواج کردند. . آقای یزدی بین صحبت هایش می گوید ...
بلایی که پدر دختر 7 ساله سر او آورد
به دیدار فرزندانم بروم اما مدتی قبل وقتی به دیدار دختر و پسرم رفتم آثار کبودی را روی پیکرشان دیدم به گونه ای که همه وجودم لرزید. از دخترم که هفت سال داشت درباره کبودی ها پرسیدم ولی او به خاطر ترس از پدرش چیزی نمی گفت تا این که بالاخره از زیر زبانش کشیدم و متوجه شدم همسرم برای آن که دخترم قصد داشته کارتون ببیند او را با کمربند کتک زده و زمانی که پسر دوساله ام به دفاع از خواهرش برخاسته، او را نیز ...
خیانت زن جوان رنگ خون به خود گرفت/ به مرد قاتل، مُچ زن بی شرمش را با دامادشان گرفت!+ عکس
3 سال پیش بود که یک روز اتفاقی، زودتر زمان همیشگی به خانه بازگشتم . همسرم متوجه حضور من نشده بود و سرش توی گوشی بود و داشت پیامک ارسال می کرد. اما با دیدن من هول شد و گوشی از دستش افتاد و من که به این رفتارش شک کرده بودم گوشی را گرفتم و شماره ها را چک کردم و آنجا بود که متوجه شدم او مشغول گفتگو با شوهر خواهرم بوده است. ناصر 25 سال بود با خواهرم زندگی می کرد و 3 فرزند داشتند. خیانت ...
تجاوز عجیب سه پسر به یک پسر بیچاره + جزئیات
پسر جوان در تحقیقات گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با دختری به نام آرزو آشنا و به او علاقه مند شدم اما بعد از مدتی متوجه شدم به خاطر ازدواج با یک پسر پولدار می خواهد با من قطع رابطه کند. وقتی خودش این موضوع را به من گفت اوایل باور نمی کردم اما در تحقیقاتی که انجام دادم متوجه شدم درست گفته و خواستگار پولداری دارد. او ادامه داد: از این موضوع خیلی ناراحت بودم تا اینکه یکی از دوستانم گفت مادر ...
افشای دلیل جدایی “کوروش تهامی” از همسر اولش
کوروش تهامی به علت گرایش همسر اولش شبنم طلوعی به بهائیت از او جدا شد. به گزارش وقت صبح ، کوروش تهامی بازیگر مطرح و سرشناس که در دهه 70 با همسر اولش شبنم طلوعی ازدواج کرده بود به علت تغییر دین خانم بازیگر از او جدا شد. شبنم طلوعی به دلیل گرایش به بهائیت و ممنوع الکار بودن از همسرش جدا شده و از ایران مهاجرت کرد . طلوعی بعد از مهاجرت و خروج از ایران ازدواج مجدد داشته ...
وسوسه یک مداح با چک سفیدامضاء در محرم+فیلم
... چک را پس دادم منتظر افزود: حرف های همسرم مرا به هم ریخت. او درست می گفت. چک را برداشتم و به دفتر آن فرد که واسطه بود، رفتم و گفتم برای امسال نمی توانم؛ اگر برای سال بعد خواستید، درخدمتم، اما امسال نمی توانم. او گفت: هر مقدار می خواهی بنویس، گفتم: بحث پول نیست. من نمی توانم و حالم خوش نیست. این مداح اهل بیت(ع) گفت: از همان جا سر خاک پدرم (مرحوم مهدی منتظر، مداح روشندل ...
ترفند پلید مرد رمال برای اغفال دختر 16 ساله
بخواند و مشکلم حل شود. او با حرف هایش مرا فریب داد و من 17 قطعه طلا که متعلق به خودم، مادرم و خواهرم بود از خانه برداشتم و با کرایه کردن یک خودرو به قبرستانی در اطراف تهران رفتم و در کنار قبر قدیمی همه طلا ها را زیر خاک پنهان کردم و به دستور او از محل فیلم و عکس گرفتم و برایش در واتساپ فرستادم. روز بعد در حالی که خوشحال بودم به زودی از دست غرغر های مادرم راحت می شوم به قبرستان رفتم، اما از ...
وقتی دزد با اشک های زائر لو رفت!
خیلی اصرار کرد تا با امیر ازدواج کنم. او از اقوام خودش بود و ما هیچ شناختی از امیر نداشتیم. خلاصه بدون هیچ گونه تحقیقاتی سر سفره عقد نشستم و در حالی زندگی مشترکم را آغاز کردم که امیر 15 سال از من بزرگ تر بود. فقط یک ماه از آغاز زندگی مشترکمان گذشته بود که فهمیدم همسرم نه تنها مردی پرخاشگر و عصبی است بلکه اعتیاد نیز دارد از آن روز به بعد زندگی من رنگ سیاهی و بدبختی گرفت، با به دنیا آمدن ...
بازگشت جنجالی گوهر خیراندیش به تهران | تیپ و لباس خجالت آور گوهر خیراندیش
دخترم می آیم. یک روز اسماعیل خانی گفت به مادرت بگو آبگوشت درست کند تا من به خانه شما بیایم. وقتی به منزل ما آمد ماجرای ازدواج را مطرح کرد که مادرم گفت:دختر من خیلی جوان است و هیچ کاری بلد نیست حتی بلد نیست لباس هایش را جمع کند و اصلا نمیتواند یک زندگی را اداره کند ولی ما 38 سال با هم زندگی کردیم. مهریه گوهر خیراندیش گوهر خیراندیش در سالروز درگذشت جمشید اسماعیل خانی مهمان ...
وثیقه برای شوهر خیانتکار
خوراک می شد. یک روز پیشنهاد داد صیغه اش بشوم. زنش مرده بود. یک بچه داشت گفت اگر از بچه ام مراقبت کنی عقدت می کنم. من هم قبول کردم. به خانه حمید رفتیم و با هم زندگی می کردیم. همین که شکم بچه هایم سیر می شد و مدرسه می رفتند کافی بود. چطور متوجه شدی شوهرت خیانت می کند؟ من می دانستم این کار را می کند، دیده بودم با کسی صحبت می کند که یک زن است. برای این با او زندگی می ...
تجاوز عجیب سه جوان شیطان صفت به یک زن 55 ساله به نام رویا
رسیدگی به این پرونده به دنبال شکایت یک زن 55 ساله به نام رویا آغاز شد. وی به ماموران گفت: شوهرم چند سال قبل فوت کرد و من با دختر 22 ساله ام زندگی می کردم. تا این که چند ماه قبل دخترم ازدواج کرد و من تنها شدم .دیروز برای هواخوری به پارکی در شرق تهران رفته بودم که یک پسر جوان به نام عادل روی نیمکت کنار من نشست و سر صحبت را باز کرد .او به بهانه این که می خواهد مرا به خانه ام برساند ،از من خواست تا ...
ماجرای دیدن شرم آور همسر در راه پله خانه با مرد غریبه
وقتی خود را مقابل مأموران پلیس دید به ناچار لب به بیان حقیقت گشود و گفت: همسرم این مرد را کشته است. من مدتی قبل وقتی پسرم را برای بازی و گردش به پارک می بردم با بهنام آشنا شدم. او هم دخترش را به پارک می آورد. بعد از مدتی کم کم با هم ارتباط بیشتری پیدا کردیم و او به من ابراز علاقه کرد. می گفت با همسرش مشکل و اختلاف دارد و می خواهد طلاقش بدهد. از آنجا که شوهر کارگر من از صبح تا شب سرکار بود ...
از طلاق تا ازدواج پنهانی با مدیر شرکت
خانواده ام هر کدام برای خودشان زندگی می کنند. من خودم باید خودم را اداره کنم. چاره ای نداشتم جز اینکه از کسی کمک بگیرم. *تو می دانستی او همسر و فرزند دارد؟ بله می دانستم. به من گفته بود با هم اختلاف دارند اما به هر حال من به فکر زندگی خودم بودم. باید خودم را نجات می دادم. *این رابطه برای تو سودی هم داشت؟ برایم خانه ای اجاره کرد و من زندگی آرامی داشتم ...
شهیدی که قربانی خودش را ذبح کرد
در مزار مهدی و می گفت من هم می خواهم اینجا باشم. خبر شهادتش را باور نمی کردم همسر شهید می گوید: 10 سال است که ازدواج کرده، مهدی خودش چند سال تنهایی در بانه زندگی می کرد و 4 سال بود که من هم به بانه آمده بودم؛ مهدی عملیات های مختلفی می رفت آن روز هم به عملیات رفته بود و من بی خبر از همه جا در خانه درس می خواندم. وی ادامه می دهد: ساعت 6 صبح روز سه شنبه بود که زنگ خانه را زدند، انگار فهمیدم چه خبر ...