خیانت مردی که عاشق زنش بود ! / همکار زنم فرشته شب هایم شد !
سایر منابع:
سایر خبرها
خواستگار جنتلمن، هم سلولی پسرعموی عروس از آب در آمد!
: پدر و مادرم در لندن زندگی می کنند و من چون ایران را دوست دارم، به تنهایی در اینجا مانده ام و اگر خواهرت بپذیرد، می توانیم زندگی رویایی ای داشته باشیم. فرید کارت ویزیت و شماره موبایل خودش را به ستاره داد و گفت که منتظر تماس خواهد بود و وقتی او رفت، ستاره احساس کرد یک داماد ایده آل برای خانواده شان پیدا شده است. ستایش که می شنید یک مرد جنتلمن به خواستگاری اش آمده، خوشحال شد ...
زندگی متفاوت روحانی جانباز با وضعیتی خاص!
من گفت قبل از جانبازی با دست راست می نوشتی یا چپ؟ گفتم با دست راست؛ همان دستی که در جبهه قطع شده بود. رفت و با یک دفتر و خودکار برگشت و به من گفت بسم الله از همین الان تمرین برای نوشتن را شروع می کنیم! طبیعی است برای من در شرایطی که با یک دست و پای قطع شده روی تخت بیمارستان برایم این کار دشوار باشد. من از خودم بیزار بودم؛ چه برسد به اینکه مثل یک بچه کلاس اولی دوباره شروع کنم به خودکار در دست گرفتن ...
نمایی دیگر از تلاش زنانه برای زندگی
نگیرد به من تریاک می داد. هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم، ولی متوجه بودم که دارد به من تریاک می دهد... . راستش بعدها دیدم چه حال خوبی ایجاد می کند . بهار بعد از آن هم هر از گاهی همراه همسرش به دور از دید بچه ها تریاک مصرف می کرده. خودش می گوید: خانه ما خیلی میهمان می آمد و هر دفعه 40 یا 50 نفر میهمان داشتیم و تمام کارها از خرید، آشپزی و تمیز کاری را خودم انجام می دادم، ولی قبل از آن با ...
دروزغ زندگیم را نابود کرد/همسرم مچ مراگرفت/ می خواهد طلاقم بدهد، نمیدانم چکار کنم!
درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی خواستگارم مرا پای سفره عقد نشاندند تا دیر نشده ازدواج کنم. اما هنوز چند ماه بیشتر از مراسم عقدکنان نگذشته بود که متوجه رفتارهای غیرعادی اصغر شدم و تازه فهمیدم او از نوعی اختلالات روانی رنج می برد و بیماری اش را از من پنهان کرده است. با این حال خانواده ام معتقد بودند اگر زندگی مشترک مان را آغاز کنیم رفتارهای همسرم نیز تغییر می کند. به همین دلیل ...
تولد نوزاد در رابطه سیاه یک مرد با زن برادر همسرش ! / به غلط کردن افتاد !
بزرگی داشتم و با خودم فکر می کردم اگر مریم و یا مسعود متوجه این رابطه بشن چه بر سر زندگی عاشقانه ام با مریم که اتفاقا خیلی هم براش زحمت کشیده بودیم می آید. هر بار که صحبت هایم با سمیرا تمام می شد بلافاصله این افکار به ذهن من خطور می کرد اما بعد چند ساعت وقتی شماره و یا پیام سمیرا را در گوشی خودم می دیدم همه چیز از یادم می رفت. چند وقتی بود مریم به من شک کرده بود و هر چقدر که تلاش می کردم ...
مسؤلان باید از همین سربازها یاد بگیرند!
وکاستی نداشته. دقیقا 8ماه بعد پیام آمد که سوابق ایثار مورد تأیید است؛ برای امضای فرم اقدام نمایید. همان روز تماس گرفتم با پایگاهی که پرونده را تحویل داده بودم. همان نظامی خوش برخورد گوشی را برداشت. گفتم موضوع از این قرار است. گفت کجا هستی. گفتم 300 کیلومتر فاصله دارم. گفت لازم نیست زحمت بکشید؛ می دهم یکی امضا می کند. کد ملی را خواست و گفتم. در ضمن من هر ماه 2 یا3 بار به سایت آجا می ...
روایت مادر شهید تیموری از نحوه شهادت فرزندش در حادثه تروریستی حمله داعش به مجلس
...: رضا به عنوان بسیجی به جبهه رفته بود. امام فرموده بودند که هر کسی که می تواند، کمک کند؛ لذا این ها سرباز نبودند بلکه بسیجی بودند. زمانی که سال 1367 قطعنامه امضا شد، تلگراف رضا آمد: جنگ را تمام کردیم و به امید خدا داریم بازمی گردیم. اما بعد از ظهر آن روز در جاده اهواز _ خرمشهر دوباره نیرو های بعثی و منافقین داخلی با هم متحد شدند و دوباره داخل اهواز می شوند. ما منتظر بازگشت رضا بودیم، اما ساعت دو ...
مدل موی عجیب لیلا بلوکات تو ملاعام همه را میخکوب کرد | لیلا بلوکات با این حرکت شده عین دختره 14 ساله
بی تجربگیم چرا همه جا هستید، تو افتتحایه , اختتامیه , خیریه ، کنسرت و جشن و عزا؟ من نمیدونم الان این بد یا خوب ! ولی من هرجا که خیره باشه میرم و حضور دارم . ولی تو کنسرت ها به ندرت مگه اینکه منو دعوت کنند که اونم وظیفمه باشم . تو افتتاحیه و اختتامیه هم چون سال های ساله که خودم دوست دارم برم رو استیج و جایزه بگیرم و بقیه برام دست بزنن ، همیشه میرم تا براشون دست بزنم. ...
طعم شیرین زندگی در کنار 7 فرزند/ فرزندانی که افتخار خانواده اند
...: هر بچه رزق و روزی خودش را می آورد و مفهوم برکت در زندگی را با حضور فرزندانم به خوبی درک کرده ام. او می گوید: با وجود اینکه درآمد همسرم پایین است، اما ساده زندگی می کنیم و قناعت را در زندگی شخصی خودم پیشه کرده ام و سعی می کنم چشم و هم چشمی نداشته باشم. شادی و نشاط مهمترین برکت فرزندآوری خانواده 9 نفری آقای هوشنگی شادی و نشاط در زندگی را جور دیگری تجربه می کنند ...
چرا والدین به فرزندان خود دروغ می گویند؟!
دروغ هایی که همه والدین به بچه هاشون میگن برخی از دروغ هایی که والدین هر روز می گویند؛ بدون آنکه متوجه باشند 1. دیگه هیچ وقت برات چیزی نمی خرم 2. هیچ وقت نمی ذارم اتفاق بدی برات بیفته 3. پارک تعطیله 4. درد نداره، قول می دم 5. تو بهترین نقاش دنیایی، کارت فوق العاده ست! 6. وقت خوابه! 7. نمی دونم اون نقاشی که روی درِ یخچال چسبونده بودی چی شده. 8. یه دقیقه ی دیگه اونجا هستم 9. اگه نیای، من می رم. 10 ...
سایه روشن گفتگو با ساکت الهامی: کسی که شایعه نساجی را راه انداخت نمی بخشم؛ در رختکن درباره حدادیان صحبت ...
ولی من از یک چیزی ناراحت بودم. شاید الان بود هیچوقت انجام نمی دادم آن کار را، نه بخاطر اینکه مهندس حدادیان به عنوان مالک باشگاه نساجی است. نساجی تیم خیلی بزرگی است و قهرمان فصل قبل است بعد به نظرم می آید همه شان مرا دوست دارند، چون من هم همه شان را دوست دارم و ارتباط دلی که با نساجی چی ها دارم خیلی نزدیک است. شخصی مثل رضا حدادیان را نباید مثل مالک بداند. اگر حدادیان ناراحت شد حق می دهم به او و گفته ...
فکرش هم نمی کردم خواهرم به من خیانت کند/ مج او و همسرم را در اتاق خواب گرفتم!+جزییات
توانستم بر خودم مسلط شوم به واقعیت پی بردم. این زن جوان با بیان اینکه شوهرم از همکاران خواهرم است و به واسطه او به خانواده مان معرفی شده بود ، اظهار کرد: بارها از خواهرم پرسیدم که اگر تو به این مرد علاقه داشتی چرا او را برای زندگی کردن به من معرفی کردی؟ ولی او هر بار در پاسخ می گفت اصلا به شوهرت علاقه نداشتم و اگر رابطه ای بوده به اصرار او بوده است. شوهر 24 ساله این زن نیز به ...
صحنه خیانت زن جوان به شوهرش جلوی چشمان پلیس ! / من و سلمان بی عفتی می کردیم !
... سلمان جوانی خوش اخلاق و خوش برخورد بود به طوری که هنگام گفت وگو با او همه تلخکامی هایم را فراموش می کردم. روزها به همین ترتیب سپری می شد تا این که چند ماه قبل همسرم به ارتباط من با یک جوان غریبه مشکوک شد و با عصبانیت مرا از خانه بیرون انداخت. من هم به منزل پدرم رفتم و با بیان این که ارژنگ به من تهمت ناروا می زند همه چیز را انکار کردم، بالاخره با میانجی گری پدرم دوباره به زندگی ...
تازه داماد: زنم خیلی ساده است حوصله اش را ندارم!
سادگی و بی شیله پیله بودنش مرا جذب کرد. وقتی پیشنهاد ازدواج دادم و خانواده ها نیز قبول کردند با هم ازدواج کردیم، ما هنوز درسمان تمام نشده و دانشجو هستیم اما الان مشکل من با همسرم این است که آنطور که من می خواهم رفتار نمی کند. من فکر می کردم مونا بعد از ازدواج و زندگی در تهران کمی رفتارش معتدل تر شود و از این همه سادگی دست بردارد چندبار به او گفتم وقتی با دوستانم بیرون می رویم یا ...
روایت یک دانش آموز از درس عملی ایثار و شهادت در رفتار معلم ریاضی اش
...: ما اینیم دیگر! و ادامه داد: بعد از سه نفر پشت سر من معلم ریاضی تان است؛ آقای صنایع. گفتم نه بابا؟! به عقب رفتم تا به معلم ریاضی رسیدم و گفتم: فرزادم. مدرسۀ الهی! گفت: چطوری فرزاد؟ می خواهی بعثی ها را با ماش بزنی؟ هر دو خندیدیم. همان شب آقای سلیمانی، مدیر مدرسه مان شهید شد. فردا صبح دشمن پاتک سنگینی کرد. در حال جنگ و گریز بودم که چشمم به معلم ریاضی مان افتاد. تقریباً از همه جایش خون جاری بود ...
امیر از من درخواست رابطه جنسی داشت/ قبول نکردم رفت با میترا که دختر راحتی بود/ او احساسم را نابود کرد
دخترجوان سرگذشت خود را این گونه توصیف کرد: در یک خانواده متوسط به دنیا آمده ام و تنها دختر یک خانواده هفت نفره هستم با چهار برادر که از همه آنها کوچکترم و پدر و مادرم بعد از من که دیگه تنها دختر خانواده بودم و پدرم خیلی دوست داشت دختر داشته باشد، دیگه خیالشون که راحت شد، صاحب بچه نشدند. چون تنها دختر بودم و بچه آخر خانواده همه بهم محبت میکنند مخصوصا پدرم که به شدت دختر دوست است و ین ...
هنر زنان روستایی آهنگ دستگاه توبافی را دوباره بلند کرد/ "جهانی شده ایم"!
گفتم که این فرصت خوبی است! ما می توانیم از این فرصت استفاده کنیم و دوباره این هنر را احیا کنیم. حتی به یاد دارم زمانی که بچه بودم پارچه بافی در روستای خراشاد بسیار رونق داشت. ما در کوچه بازی می کردیم و آهنگ دستگاه های پارچه بافی برایم بسیار دلنشین بود و دوست داشتم دوباره آهنگ ها تکرار شود. حتی نمایشگاه برایم مثل دانشگاه بود چراکه ایده می گرفتیم و پیشنهادات مردم را عملی می کردیم. در اولین نمایشگاهی ...
همین آش است و همین کاسه، مگر آنکه...
...، شکوه و گلایه می کرد. با خودم گفتم یک قرن و نیم گذشته است و همین الان هم اگر حاج سیاح به آن بازار برود، با وضعیتی تقریباً مشابه با همان سال، مواجه خواهد شد. مستند پرتره امین الضرب ساخته ی خوب و قابل تامل آقای "جمشید بیات ترک" را هم که می دیدم به این نتیجه رسیدم که تولیدکنندگان داخلی ما همین امروز هم دارند با مشکلاتی که حاج محمدحسن امین الضرب، بیش از یک قرن پیش با آن ها دست و پنجه نرم کرد، دست و ...
تحویل سال نو در کنار آوارگان جنگ
صبح چند بار 2 نفر آمدند و با شما کار داشتند، گفتند در خانه بمان ما دوباره بر می گردیم. کبری افزود: با شنیدن این خبر حالم بد شد چرا که منتظر همسرم بودم، با خود گفتم حتما همسرم به شهادت رسیده، آن روز هر چه انتظار کشیدم کسی نیامد و شب سختی را گذراندم، فردای آن روز به محل کار همسرم رفتم، آنها گفتند: از وضعیت مجروحان و شهدا هنوز خبری به دست ما نرسیده است، بعد فهمیدم یکی از دوستان همسرم برای ...
عکس/ نخستین تصویر نفیسه روشن در 1402؛ شاد با چهره متفاوت
/> قضاوت های دروغ شدم لبخند زدم و بخاطر عزیزانم گذشت کردم. 2 سال بین درد های خودم و یک جامعه و مردمی پر عشق گم شدم... بین دردهای خودم ودردهای یک ایران. ..... ...1402 چشم انتظارتم برای تولدی دوباره❤️
گفتند دیوار را با خاک یکسان می کنیم / ما بیگ دیتا را به کسی نمی دهیم
بقیه متهمان را صرف نظر از میزان تأثیرگذاری، به یک سال حبس محکوم کرده بود. این، حکم بدوی بود. به نظرم این تصمیم ناشی از عدم شناخت نسبت به نوع فعالیت دیوار بود. هر چند در مراجعاتی که قبلا داشتم، سعی کردم دیوار و نحوه کار کردنش را کاملا نشان بدهم و شیوه کار اپلیکیشن را توضیح دادم، اما با این همه، حکم دادگاه بدوی با یک سال حبس برای من صادر شد و ما امیدوار به دادگاه تجدیدنظر شدیم. با خودم گفتم اگر قاضی ...
در رابطه جنسی با همسرم به جای مسعود، گفتم حمید؛ جنجالی شد بیا و ببین/ رابطه جنسی که تعطیل، زندگیم جهنم ...
رابطه داشته باشیم. چند سالی دوست بودیم و من که فکر میکردم این دوستی به ازدواج ختم خواهد شد، با مخالفت سرسخت خانواده اش روبرو شدیم و او هم وابستگی بسیاری به پدر و مادرش داشت و بدون اجازه آنها آب هم نمی خورد برای همین با یکی از اقوامش که مادرش برای او در نظر گرفته بود ازدواج کرد. چند ماهی بشدت افسرده شده بودم تا اینکه خواستگاری پیدا شد و خانواده ام که متوجه تغییر رفتار من و ...
شوهرم با زن دومش به خانه آمد! | خیانت من فقط انتقام بود!
روزی که شوهرم با یک خانم غریبه وارد منزل شد و او را همسر دومش معرفی کرد، دنیا روی سرم ویران شد. باورم نمی شد رضا چنین کاری کرده باشد. مات و مبهوت مانده بودم و حیرت زده به آن ها می نگریستم. هیچ گاه انتظار دیدن این صحنه را نداشتم! نفرت عجیبی در وجودم شکل گرفت به طوری که تصمیم گرفتم...
اینجا خانه ما| کله گنجشکی یا کله مگسی؟ مساله این است!
بیای ببینی افطار تا سحر چطوری همه ش در حال خوردنم، نگران معده م میشی، نه خودم! مینا می خندد. چقدر خنده هایش را دوست دارم. صدای خنده و بازی و دعوا و آشتی بچه ها، پس زمینه گفتگوی من و میناست. - مینا می بینی بچه ها چقدر خوب با هم مشغول شدن؟ - آره ماشاالله. - نظرت چیه تا آخر ماه رمضون هر روز بعدازظهر بیایم خونه همدیگه که بچه ها با هم مشغول بشن، جون ما رو تموم نکنن؟ ...
لو رفتن رابطه پنهانی زن متاهل با فروشنده لباس/محبت های نکرده شوهرم را او به من می کرد!
اواخر دوران دانشجویی بودیم که آرش از من خواستگاری کرد و من نیز با اشتیاق فراوان درخواست او را قبول و بعد از مدتی با او ازدواج کردم اما بعد از ازدواج کم کم با به دنیا آمدن بچه ها و بیشتر شدن دغدغه های کاری و بالا رفتن خرج و مخارج زندگی، همسرم کمتر به من محبت و توجه می کرد . بارها نارضایتی ام را از بی توجهی های همسرم به او متذکر شده بودم و هر بار با واکنش های منفی او روبرو می شدم مدتی بود ...
اگر همسرم دوستم داشت، خواهر دوستش را صیغه نمی کرد| من هم آرش را حذف کردم و با یک مرد دوست شدم!
ازدواج همه چیز عوض شد. شش ماه که از ازدواج مان گذشت آرش انگار یک آدم دیگر شد. بیشتر با دوستانش وقت می گذراند بعد هم کلاً انگار من را از زندگی اش حذف کرد. ما با هم اختلافات زیادی پیدا کردیم. آرش دوست نداشت بچه داشته باشد. کلاً سمت من نمی آمد و حتی نمی گفت چرا با من این قدر سرد برخورد می کند. خانواده من طلاق را قبول نداشتند. از من حمایت نمی کردند و من هم نمی توانستم بدون ...
جهانگیری : شرکت من در انتخابات ریاست جمهوری 96 اشتباه بود
...> من از روز بعد انتخابات احساس کردم خیلی از سرمایه هایی که پشت سر خودم درست کرده بودم و می دانستم برای کشور مفید است، یکی یکی در حال تضعیف است. یکی از سرمایه ها خود آقای روحانی بود. رابطه من با آقای روحانی در دوره دوم مثل دوره اول نبود. به آقای روحانی گفتم شما یک معاون اول دیگری بگذارید، من نمی خواهم معاون اولی را ادامه بدهم. ایشان هم به من گفت شما کم انگیزه شدید. ...
یک زن در عروسی 4هزار دلاری با خودش ازدواج کرد!
تجربه کردم، برای همین هیچوقت خودم را دوست نداشتم، هیچوقت به خودم همه ی چیزهایی که نیاز داشتم را ندادم و مسیر طولانی ای را برای درمان روانم طی کردم. با خودم گفتم دیگر وقتش است که پیش روانشناس بروم، وقتش است که با خودم ازدواج کنم. حالا چیزی دارم که تا قبل از این هیچوقت نداشتم و حالم کاملاً خوب است. او همچنین گفت که پس از گذر از تجربه های تروماتیک زندگی اش، تصمیم گرفت با خودش ...
عکس ساحل گردی نفیسه روشن با تیپ پسرانه در اینستاگرام غوغا کرد | نفیسه روشن با این حرکتش خودشو از چشم ...
لی وقت ها او هست و من نیستم و ماجرای یکی بود، یکی نبود داستان زندگی من و بهنام است. اما بخاطر علاقه ای که به هم داریم به شغل هم دیگر احترام میگذاریم. از سوی دیگر من می دانم که همسرم اسکادران هواپیمایی است که چند صد نفر مسافر دارد و باید محیط آرامی برای او فراهم شود و آرام باشد. نفیسه روشن می گوید: دراین مدت به بچه دار شدن فکر نکردیم. این مدت تمام کارهایی که دوست داشتم انجام دهم را انجام ...
زرق و برق جهیزیه بهترین عروس عالم! /برندهایی که ضامن خوشبختی نیستند
... زرق و برق جهیزیه نوعروس ها و رقابت خانواده ها در این امر از چشم مهربان و نکته سنج پدر و رهبر معظم مان دور نمانده و ایشان در حواشی مراسم عقد زوجین بار ها نصیحت های پدرانه خود را به گوش خانواده ها و عروس و داماد ها رسانده اند: خانواده ها روی چشم و هم چشمی جهیزیه را برای خودشان یک معظل می کنند. بعد از اینکه این معظل را خودشان به نحوی تحمل کردند. تازه نوبت دیگران است که رنج این معظل را ببرند ...