نوعروس: برادر و خواهر شوهرم مرا زیر مشت و لگد گرفتند
سایر منابع:
سایر خبرها
زن جوان: بخاطر بدهی ام صیغه 3ماهه شدم که این بلا سرم آمد!
زندگی ام به مشاجره و قهر و دعوا می کشید. بالاخره چند سال بعد از او جدا شدم و نزد خانواده ام بازگشتم، اما از این که سربار خانواده ام بودم، احساس شرمندگی می کردم . به همین دلیل تصمیم گرفتم شغلی در بیرون از منزل پیدا کنم خلاصه با همکاری شوهر یکی از دوستانم در یک کارخانه تولیدی مشغول کار شدم و این گونه زندگی ام آرام آرام رنگ آرامش به خود گرفت. مدتی بود که بدون هیچ دغدغه ای در ...
اصلا فکر نمی کردم آن کسی که دل شوهرم را برده خواهرم باشد
سفره عقد نشستم. او کارمند قراردادی یکی از ادارات بود و خیلی زود در دل اعضای خانواده ام جای گرفت. اگرچه نامزدم هفته ای دو روز به منزل ما می آمد، اما ارتباط خوبی با پدر و مادر و خواهر کوچک ترم داشت. او هر بار که هدیه ای برای من می خرید، همزمان کادویی هم به خواهرم می داد. پدرم نیز که کارگر ساختمانی بود و درآمد چندانی نداشت، از این رفتارهای دامادش بسیار خوشحال بود. من نیز از پیمان ...
نگاهی کوتاه به زندگی شهید سید احمد رحیمی
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از بیرجند، سید احمد رحیمی در سال 1338 در شهر بیرجند در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود و در آغاز کودکی روانه مکتب خانه شد و قرآن را فرا گرفت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نزاری، راهنمایی را در مدرسه راهنمایی شهید مطهری و دبیرستان را در دبیرستان طالقانی بیرجند به اتمام رساند و در سال 1356 پس از شرکت در آزمون سراسری در دانشکده پزشکی تهران پذیرفته شد و ...
مرجعی که هیچگاه در طول عمر خود لباس خارجی نپوشید
جز خانه ای که در آن زندگی می کرد، هیچ ملکی در هیچ جای دنیا به نامش نیست، ما کسانی را داریم که املاک فراوانی را در استان های مختلف، قم، مشهد، اصفهان اراک و... دارند و حتی شنیده شده در خارج از کشور هم برخی املاکی دارند که البته در مورد شنیده ها نمی توانم نظر بدهم، اما محققا می توانم عرض کنم، آیت الله مرعشی، غیر از این منزل کوچک، هیچ ملک و دارایی به نامش نبود. خود ایشان چندین بار به من می فرمود من ...
روایت دست اول از بحران بسته شدن کنسولگری ایران در بصره/قصه حوادث سفارت کانادا در بحبوحه انقلاب
شوند و دیپلمات های ایران باید ظرف 24 ساعت بصره و کربلا را ترک کنند. آن روز که این خبر اعلام شد، ساعت هفت – هشت صبح بود که به محل کارم آمده بودم و کارمندان گفتند که خبر را رادیو بغداد اعلام کرده است. من با توجه به سابقه حقوقی و قضائی ام خیلی قانونی فکر می کردم. از این رو گفتم باید از تهران به ما خبر برسد لذا باید کسب تکلیف کنیم. هر چه به تهران زنگ می زدیم تماس برقرار نمی شد و به عربی می شنیدیم خربان ...
نگاهی به زندگی شهید قدرت الله امینیان
کار می کرد برای هر کاری آماده بود. ترسی در دل نداشت. همیشه پیشرو بود. او در بهمن سال 1364 ازدواج کرد، اما حتی تشکیل خانواده هم نتوانست پایبندش کند و از هدفش باز دارد. به طوری که چند روزی بیشتر از ازدواج او نگذشته بود که برای عملیات والفجر9 عازم جبهه شد. سرانجام 18 فروردین 1365 در عملیات والفجر9 وقتی برای بازدید از منطقه هزارقله کردستان، به اتفاق روحانی شهید آقای بانی با ...
دامادی که متوجه شد عروس ” آلت مردانه” دارد
. او گفت که خانواده عروس در تمام دوران نامزدی این مسئله را از او پنهان کرده بودند. یسری به رسانه های محلی اظهار داشت که وقتی فهمید عروسش هم آلت مردانه دارد، عروس به او گفت: “خدا مرا اینگونه آفرید.” یسری فاش کرد که خانواده عروس به او گفته اند که حقیقت ماجرا را از او پنهان کرده اند تا دخترشان بدون هیچ مانعی ازدواج کند. بعداً یسری متوجه شد که همسرش 5 سال پیش تحت عمل تغییر جنسیت قرار گرفته که در سازمان ثبت احوال ثبت شده است و نام قبلی او محمد بوده است. انتهای پیام ...
زندگی در شکنجه گاه!
و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: آخرین فرزند خانواده 8 نفره هستم که از استان خراسان شمالی به مشهد مهاجرت کردیم. پدرم بنای ساختمانی بود، اما درآمد خوبی داشت به طوری که چند مغازه و منزل خرید و به اجاره واگذار کرد. من هم در این شرایط تا مقطع دیپلم درس خواندم، اما هنوز با امتحانات پایان سال درگیر بودم که روزی پدرم از داربست سقوط کرد و خانه نشین شد. زن جوان ادامه داد: بعد از ...
مرگ زیر تیغ مستی!
به گزارش بلاغ ؛ زن 30 ساله که در آخرین روز خرداد گذشته، شاهد عینی صحنه جنایی هولناک بود درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: 11 سال بیشتر نداشتم که پدرم مرا به مردی میان سال شوهر داد اما من که حتی معنی ازدواج را نمی فهمیدم به هیچ وجه علاقه ای به او نداشتم چرا که او دختری به سن و سال من داشت به همین دلیل این ازدواج فقط یک ماه به طول انجامید و من به هر بدبختی بود با گریه و زاری ...
مصریان باستان با خواهر و برادر و فرزندان خود ازدواج می کردند؟
رومی که توسط انتشارات دانشگاه کمبریج به چاپ رسیده می نویسد که در بسیاری از ازدواج های این چنینی، داماد در واقع مردی غریبه بوده که پیش از ازدواج به پسر خواندگی خانواده درمی آمده است. در واقع فرزندخواندگی داماد، بهترین توضیح برای این است که چرا ازدواج برادر و خواهر در مصر روم به طور گسترده وجود داشته و جشن گرفته می شده است. به گفته او والدین بدون پسر احتمالا به این ترتیب می خواستند که داماد ...
پیرمرد هوسباز 7 زن گرفت/تجدید فراش دوباره!
شناسنامه ام جا خوش کرد و بدین ترتیب در حالی از همسرم جدا شدم که مجبور بودم پسرم را نزد خودم نگه دارم. آن زمان در تهران زندگی می کردیم و من برای آن که از خانواده همسرم دور شوم، بار و بندیلم را بستم و به همراه پسرم راهی مشهد شدم ولی در این جا نتوانستم شغل مناسبی بیابم تا هزینه های زندگی ام را تامین کنم. به همین دلیل مبلغ مهریه ای را که از همسرم دریافت کرده بودم، به همراه نفقه ای که برای ...
قتل در بن بست | قاتلی که پس از 2 ازدواج ناموفق دست به چاقو شد
آدم کشت گاهی پای مهریه در میان است عقیل سی وسه ساله اولین بار دوازده سال قبل در زمان دانشجویی عاشق می شود، عشقی که منجر به ازدواج می شود. اما این ازدواج آتشین خیلی زود سرد می شود و جایش را دل خوری و کدورت می گیرد و همین می شود که خطبه طلاق، سرنوشتشان را یک سره می کند. عقیل تمام داروندارش را به عنوان مهریه می دهد و فقط یک خودرو تیبای در آستانه توقیف برایش می ماند. او ...
تعیین شاخه گل به عنوان مهریه/ تعیین کتاب حافظ به عنوان مهریه
جریان پرونده پیرو گزارش مورخه 1394/8/11 شعبه 19 دیوان عالی کشور، آقای س. ع. ص. با وکالت خانم م. ح. ک. ق. دادخواستی به طرفیت خانم الف. الف. ک. به خواسته صدور گواهی عدم امکان سازش تقدیم دادگستری مشهد نموده که در تاریخ 92/11/1 به شعبه 40 دادگاه عمومی حقوقی مشهد ارجاع شده است در دادخواست تقدیمی اعلام شده است که موکل در تاریخ 89/12/9 با خوانده ازدواج کرده است (تاریخ عقد در رونوشت سند ازدواج 85 ...
خانمم بهم شک کرده بود و هر چی قسم میخوردم قبول نمیکرد/ کار خدا را ببین آخرش مچ دست خودش رو با دوست پسرش ...
فروش لوازم قدیمی از من اجازه نمی گرفت تا این که حدود چهار سال قبل یک گوشی هوشمند خرید و با ورود به شبکه های اجتماعی روزگار مرا سیاه کرد از آن روز به بعد با حجاب و آرایش نامناسب پشت فرمان می نشست و برای تغییر دکوراسیون منزل پول های زیادی را هزینه می کرد. دیگر به رفتارهایش مشکوک شده بودم تا این که سال گذشته روزی که به آرامی وارد منزل شدم صدای همسرم را شنیدم که تلفنی با فردی در آن سوی خط ...
خاطراتی از خانه زائرهای رضوی/ خانه کلنگی همسر شهیدی که حسینیه شد
من لطف می کردند و مرا می طلبیدند؛در ایام نوروز و دهه آخر صفر بیشتر به حرم امام رضا(ع) می رفتم یادم می آید؛ شهادت امام حسن مجتبی(ع) بود، هوا سرد و بارندگی من هم مثل همیشه این ایام برای زیارت به حرم رفته بودم در آن هوای سرد و بارندگی چند خانواده گوشه ای با ساک نشسته بودند و معلوم بود که زائر هستند و جای اسکان در این هوای سرد ندارند آن زمان خانه ما در قاسم آباد بود همانجا بخدا گفتم خدایا چه می شد من ...
روایت زندگی پزشکی که ناخواسته به ایران مهاجرت کرد
کردند و آن ها در آن سفر در آلمان منتظر ما بودند که آلان عروس و داماد خواهند آمد ( البته بگویم که من و دکتر تازه ازدواج کرده بودیم و چهار ماهی از عروسی ما گذشته بود که از افغانستان بیرون آمدیم) همسر دکتر با آهی سرد و با کلماتی حزن آلود از گذشته یاد می کند: ما اوضاع زندگی عالی داشتیم و قطعاً هرکسی در وطن خود کسی هست ما بهترین زندگی را در افغانستان داشتیم ولی همه را رها کردیم و تن به این ...
منتهی |روایت زوج هنری که پیاده روی اربعین اولین سفر مشترک زندگی شان بود
بعد از کربلا ما اجازه عقدمان را گرفتیم و ازدواج مان رسمیت دائمی اش را پیدا کرد. آن موقع دوران نامزدی ما بود و اگر خاطرم باشد 10، 12 روز بعد از سفر کربلا، عقد دائم رسماً انجام شد و قصه زندگی ما از آنجا شروع رسمی پیدا کرد. من قبلاً کربلا رفته بودم اما این سفر چیز دیگری بود. من به طورکل در سفر آدمِ عافیت طلبی هستم، البته که اخلاق خوبی هم نیست ولی همیشه دوست داشتم و دارم همه چیز مهیا باشد ...
گروههای جهادی وابسته هیچ ارگانی نیستند و نیازمند سازمان مشخص اند
اصطلاح غر بزنیم درحالی که هیچ کاری هم نکنیم. ما دغدغه داریم و دل مان نمی خواهد که شاهد محرومیت باشیم. چرا باید در شرق کشور دختر عقد کرده ای به دلیل عدم تأمین جهازش، هفت سال در خانه پدر مانده باشد؟ درحالی که اگر هفت سال پیش ازدواج می کرد، امروز فرزندش هفت ساله بود. همه اینها درد است. همچنین ما تا کنون توانسته ایم 7 زندانی با جرایم غیر عمد آزاد کنیم که یکی از زندانیان مادری بود که ...