سایر منابع:
سایر خبرها
کی روش: پیروزی مقابل هند مهم و تعیین کننده است/ با بازیکنان جوان شرایط برای فوتبال ایران در 10 سال آینده ...
، این کار را برای شما سخت نمی کند، خاطرنشان کرد: تمرکز اول ما این است که فوتبال خوبی را ارائه کنیم و 3 امتیاز را بگیریم. وقتی شما بازی فوتبال را انجام می دهید همه انتظار دارند، گل های زیادی را به ثمر برسانید؛ اما این اتفاق همیشه رخ نمی دهد. وی افزود: فردا که وارد زمین می شویم عملکرد خوب، کسب نتیجه و تمرکز بالا مهم است. قوچان نژاد و دژاگه از بازیکنان تاثیرگذار هستند، اما خوشبختانه ما یک تیم ...
وضعیت مبهم فیلم های اکران نشده سال های گذشته/دور کردن سینما از سیاست
.... هم در فیلمنامه ها و هم در اجرا. واقعیت این است که اینقدر این قضیه پررنگ است که به نظرم بعدها می شود از دورانی به نام دوران اصغر فرهادی نام برد. این مرا دقیقا به یاد دوران کیارستمی می اندازد در دهه هفتاد. الان هم سایه سنگین اصغر فرهادی بر سر سینمای ایران هست که دارد فیلم ها را به سمتی می برد که یک جورهایی همه دارند شبیه هم می شوند. اینکه این بد یا خوب است قضاوتی نمی کنم. می خواهم ...
پادگان ابوذر زخمی کهنه از دفاع مقدس در دل سرپلذهاب / میعادگاه شهدای دفاع مقدس پذیرای رهروان شهداست
اجازه محاصره این شهر را نمی دهد و از همه مهمتر مدافعان این شهر از آمادگی خوب تری برخوردار بوده و جنگنده های نیروی هوایی و تیزپروازان هوانیروز نیز برای پشتیبانی مدافعان شهر از فضا و قدرت مانور بهتری برخوردار بودند. نیروهای پیاده تحت حمایت وسیع و همه جانبه یگان های زرهی ارتش عراق، روستاهای دشت ذهاب را پشت سرنهاده و راه سرپل را در پیش گرفتند و سربازان اشغالگر برای نیل به مقصود به دو شاخه تقسیم ...
کی روش:. بازی مقابل هند بازی مهمی است
بازی فردا نیستند، این کار را برای شما سخت نمی کند، خاطرنشان کرد: تمرکز اول ما این است که فوتبال خوبی را ارائه کنیم و 3 امتیاز را بگیریم. وقتی شما بازی فوتبال را انجام می دهید همه انتظار دارند، گل های زیادی را به ثمر برسانید؛ اما این اتفاق همیشه رخ نمی دهد. وی افزود: فردا که وارد زمین می شویم عملکرد خوب، کسب نتیجه و تمرکز بالا مهم است. قوچان نژاد و دژاگه از بازیکنان تاثیرگذار هستند، اما ...
گفت و گوی نوروزی با نیکی مظفری: من و پدرم سال 94را ویژه تر دوست داریم
سال جاری تجربه کند. از ته دل برای آنها برکت و آرامش طلب می کنم. امیدوارم تمام اهالی سینما پرکار باشند و طعم بیکاری را نچشند. - برای مردم چه آرزویی می کنید؟ مظفری: سلامتی مهمترین نکته ای است که می توان برای افرادی که دوستش داریم از خدا طلب کنیم.
ردصلاحیت حاج حسن آقا خمینی برای مردم توجیه پذیر نبود
سیاستگذاری اصلاح طلبان درباره تلاش ها برای ایجاد دوقطبی عارف و لاریجانی در موضوع ریاست مجلس دهم نیز به آنا گفت: بحث ریاست مجلس، بحث درونی مجلس است و باید به خود مجلس واگذار شود اما منتخبان باید پیامی را که جامعه داده است، خوب دریافت کنند وگرنه در همان قدم اول رفوزه می شوند وی اولویت های مجلس دهم را اینگونه برشمرد: حفظ روحیه مردمی که در انتخابات کارساز شدند و توجه به معیشت مردم در اولین پروژه ...
با یک میلیارد هم به پرسپولیس نمی روم
قهرمانی پروین را بشکنید؟ مردم جلوتر از همه هستند و مرا خوب می شناسند. با توکل به خدا 22 سال با استقلال 17 قهرمانی آورده ام. البته فوتبال زمان پروین با الان فرق داشت. آن زمان پرسپولیس و استقلال قبل از بازی در رختکن دو گل جلو بودند اما فوتبال دیگر مثل سابق نیست و تیم های شهرستانی هم قطب شده اند. *جواب سوال قبلی را ندادید، پرسپولیس پیشنهاد بدهد قبول می کنید؟ باور کنید ...
بغ بغو های امیر تتلو!
در کنار نیروهای ارتش انتقاد و البته تعجب می کردند، او در اینستاگرامش نوشت: چون من معتقدم وقتی فرمانده کل قوا تو تلویزیون یه صحبتی میکنه باید همه سربازا به گوش باشن و منم یه ایرانیم و یه سرباز،چه یه عده بخوان و چه نخوان !! همه هم این وسط با ما بهترین همکاری رو کردن !! اما یه عده از خدا بی خبر میخوان سر پخش دوباره انگار سنگ بندازن و هیچی گیر نیاوردن این سری گیر دادن به اسمامون !!من می ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
10 فیلم برتر سال سینمای جهان
بیشتر ویژه کودکان است زیرا از حالا فوج میلیاردی هواداران این فیلم ها در انتظار دیدن قسمت هشتم از این مجموعه هستند که در دست ساخت است و در سال 2017 اکران خواهد شد. هان سولو چون در قسمت هفتم مُرد، تا اطلاع ثانوی و زنده شدن مجدد (!) راهی به قسمت هشتم ندارد و لوک اسکای واکر هم با این که در قسمت هفتم پیدا شد چون در پوستر این قسمت عکس اش حذف و از این بابت شاکی شد شاید به قسمت هشتم سردی نشان بدهد. چه ...
بچه گول زنی ملی با طعم سبزی پلو ماهی + تصاویر
(مدیر میز ایران در شورای امنیت ملی کاخ سفید) و هدیه غفاریان (مدیر دفتر گل آرایی) شرکت کردند و حضور خود در کاخ سفید را افتخار ایرانی ها اعلام کردند. بچّه گول زنی آمریکایی ها تمام نمی شود! کارنامه آمریکایی ها در قبال مردم ایران کار را برای آنها در دیپلماسی عمومی سخت کرده است؛ اقداماتی مانند کودتای آمریکایی – انگلیسی 28 مرداد، حمایت از شاه مخلوع، تحمیل قانون کاپیتولاسیون و تحقیر ملت ...
کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران: دیدار برابر هند آسان نخواهد بود
0 سیدجلال حسینی امروز در نشست خبری پیش از دیدار تیم های ملی ایران وهند با بیان اینکه دو دیدار سخت و مهم پیش رو داریم، افزود: متاسفانه اردو تیم ملی دیر تشکیل شد و زمان کافی برای تمرینات در اختیار نداشتیم. وی ادامه داد: با این همه، بازیکنان در دو جلسه تمرینی که داشتند خیلی تلاش کرده و خود را برای این دیدار آماده کردند. کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران درباره دیدار این تیم برابر ...
خواهش کی روش از تماشاگران
در استادیوم آزادی داشتند و کی روش منتظر است امروز هم این استادیوم به یکی از روزهای بازی استقلال و پرسپولیس تبدیل شود. واقعیت این است در سال های اخیر به خصوص در چنین بازی هایی استقبال تماشاگران از تیم ملی خوب نبوده است. البته چنین وضعیتی در کشورهای توسعه یافته هم وجود دارد که آنها با انتقال بازی های تیم ملی به شهرهای مختلف این مشکل را حل کرده اند. در آسیا تیم ژاپن این گونه است و هر بازی ...
پایان تراژدی تهران
می گفت: من بچه ی مولوی ام یا بچه ی شمرونم یا ... و هر کدام ازاین محله ها فرهنگ و منش خودشان را داشتند. و بچه آن محل هویت آن محله را خوب یا با خودش حمل می کرد و هر سازه ی شهری هم کارکرد خودش را داشت و مثلاً پیاده رو جایی است برای عبور مردم که همدیگر را ببینند بایستند و حرف بزنند و گپ و گفت داشته باشند و چشم در چشم شوند اما الان پیاده رو محل تردد سریع آدم ها و موتور و حتی گاهی ماشین است یعنی جایی ...
ما سه نفر بودیم
.... در حالی که مدیریت دولتی آرام حرکت می کند و اصولاً قوانین دست و پاگیر مانع از رشد سریع فعالیت ها می شود. با ساختار دولتی نمی توانیم انتظار سرمایه گذار حرفه ای در این عرصه را داشته باشیم. البته تلاش دوستان در بخش دولتی در عرصه فناوری کشور قابل تقدیر است اما یک معاونت علمی و فناوری در دولت چقدر توانایی دارد که تمام استارت آپ ها را مورد حمایت خود قرار دهد؟ آنهایی که در کمیته های تخصصی نهادهای ...
مشکلم با مرحوم حمداد به خاطر عدم انتقالم به تراکتور بود/ کاش زودتر ازدواج می کردم/ سال 95 از فوتسال ...
جهانی فوتسال را در پیش داریم و امیدوارم تیم ملی کشورمان در این مسابقات مقام خوبی کسب کند. آناج: نظرتان در مورد نوروز باستانی: در وضعیت کنونی که ارتباط بین مردم با وجود شبکه های مجازی کاهش یافته است، عید نوروز فرصت خوبی است تا صله رحم کنیم و من این سنت را خیلی دوست دارم. با اینکه مثل قدیم الایام نیست اما بازهم این دید و بازدیدها خوب است. آناج: سین مورد علاقه در بین سین ...
از جمعه سیاه تا تجلیل 100 هزار تومانی از قهرمان کشتی/ روحانی از تراکتوری ها کارت قرمز گرفت/ گسترش فولاد ...
. سیستم ارتباطی در ورزشگاه به طور نامعلومی از کار افتاده بود و هواداران آماده جشن قهرمانی می شدند. تراکتور هم با حفظ توپ سعی داشت بازی را با نتیجه 3 بر 3 به پایان برساند. خبری از حمله به روی دروازه حریف برای زدن گل پیروزی نبود. با این نتیجه تراکتور قهرمانی را با نایب قهرمانی عوض کرد و آن روز جمعه سیاه ورزش آذربایجان نامیده شد. کارت قرمز مردم تبریز به روحانی حسن روحانی چند روز بعد ...
استکی: بچه های تیم ملی بوکس کوه انگیزه هستند/ به تمام اعضای تیم ملی امیدوار هستم
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری میزان، تیم ملی بوکس ایران شب گذشته (چهارشنبه) با هشت بوکسور به منظور حضور در رقابت های کسب سهمیه المپیک چین، تهران را به مقصد شهر "کیانان" ترک کرد. علیرضا استکی سرمربی تیم ملی بوکس در خصوص وضعیت ملی پوشان اظهار داشت: بچه ها کوه انگیزه هستند و می توانند در چین از آبروی بوکس ایران دفاع کنند. وی افزود: روحیه ملی پوشان به قدری خوب است که وقتی به آنها ...
بیم و امیدماندن یاسقوط برای شهرداری اردبیل
به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل، تیم شهرداری اردبیل که در سال 94 با خیز بلند حتی حضور در لیگ برتر در هفته های پایانی لیگ آزادگان دوره قبل روبه رو بود، با امیدواری و با هدایت محمدعلی ربیعی کارش را برای فصل جدید لیگ آزادگان آغاز کرد و همه انتظار داشتند تا این تیم امسال با تمام قوا در لیگ یک حضور پیدا کند. اما داستان تیم شهرداری اردبیل، داستان عجیبی بود به طوری که سرمربی افسانه ای تیم ...
نوروز پیش از اسلام و پس از اسلام
این هم یک ذوق و سلیقه ایرانی است. اول بهار، اول رویش طبیعت، اول بیداری باغ و راغ و بوستان و اول بالندگی همه موجودات زنده است. این، بهتر از زمستان است که وقت مردن و انجماد طبیعت و گیاه و نباتات است. امروز، نوروز برای ملت ما عبارت است از اولاً توجه مردم به خدا؛ اول تحویل سال که می شود، مردم دعا می خوانند؛ یا محول الحول و الاحوال ؛ می گویند: آغاز سال را با یاد خدا شروع می کنند؛ توجه خود را ...
کی روش:با تمام تمرکزبرابرهند بازی خواهیم کرد
بازی خوب و برد پرگل مقابل رقبا هستند که البته همیشه محقق نمی شود. کی روش اظهارکرد: به طور یقین فردا نخستین هدف ما تمرکز بالا و سپس ارائه بازی خوب و پیروزی مقابل تیم هند است. وی درباره دراختیار نداشتن رضا قوچان نژاد و اشکان دژاگه و اینکه آیا عدم حضور آنان خط حمله تیم ملی را ضعیف خواهد کرد یا خیرنیز گفت: این دو ملی پوش بازیکنان تاثیرگذارتیم ملی هستند اما باید بگویم ما یک تیم هستیم ...
ماجرای عکسهای آرنولد و خانم بدنساز
باشند و به کاری که می خواهند انجام بدهند به عنوان یک هدف نگاه کنند.اما بدنساز شدن خود خانم بختیاری هم داستانی دارد.شاید باورش برای خیلی ها سخت باشد اما همه چیز از یک عکس شروع شد.عکس آرنولد قهرمان سابق پرورش اندام جهان.آرنولد بود که هوای بدنساز شدن را در سر خانم بختیاری انداخت تا او امروز این رشته ورزشی را به صورت حرفه ای دنبال کند و شاگردان زیادی را داشته باشد. *بدون شک برای خیلی ها جالب ...
خاطره استاد از کنسرت اصفهان/ فرمان ورودی که تاریخی شد
سکوت را پیشه کرد و فقط در چند کلام رسانه ای منطقی، انتقادات خود را مطرح کرد. انتقاداتی که شاید رنگ و بوی دعواهای آنچنانی و ارتقا دهنده بازدید سایت ها و خبرگزاری ها را نداشت، اما هر چه بود، برگرفته از دوران فراز و نشیبی بود که استاد با آرامش پیرامون آن سخن می گفت. فخرالدینی این روزها خوب می داند که فعلا نباید با جار و جتجال کارها را پیش برد، او خوب می داند که ماجرای تمام نشدنی ارکسترهای ...
فرهنگ اصفهان در سالی که گذشت
، اظهار داشت: برای ائمه جمعه کارت زرد صادر می شود. خوب است جناب امام جمعه محترم در همه امور ائمه جمعه استان را بپایند که در محافل و مراسم هایی که حضور آنان به پیشبرد اهداف اسلام و نظام کمک می کند، کم نگذارند، وگرنه کارت زرد می گیرند. نمونه اش نمایشگاه قرآن و عترت اصفهان که از هفتم تا سیزدهم تیر 94 مقارن با ماه مبارک رمضان در محل نمایشگاه های دائمی اصفهان، برپا شد و بیش از 500 نفر از فعالان ...
جایگزین های ارزان برای خودروهای گران قیمت؛ نسخه داخلی
می کنند و همگی تلاش می کنند تا از کمری عبور کنند. تویوتا واقعاً در ساخت کمری سنگ تمام گذاشته است و تمامی اینها در حالی است که کمری در بازارهای جهانی قیمتی بسیار معقول و مناسب خانواده های قشر متوسط دارد و این خود نشان دهنده عظمت شاهکار تویوتاست. اما تویوتا کمری در کشور ما برچسب قیمتی در حدود 180 میلیون تومان را بر خود می بیند و این مبلغی نیست که هر خانواده ای توانایی پرداخت آن را داشته ...
برنامه خندوانه و سمت خدا را دنبال می کنم/برخی انتقادها به شبکه دنا غیرمنصفانه است
... شاید مردم استات درنگاه اول به دلیل چهره و تسلط این مجری و خبرنگار احساس کنند که وی اهل استان های دیگر است اما این جوان اهل یکی از روستاهای شهرستان دنا بوده و مسیر موفقیت را با تلاش و ممارست طی کرده است. موفقیت این جوان و جوان های دیگر شبکه دنا نشان می دهد فرزندان کهگیلویه و بویراحمد در همه عرصه ها شایستگی های فروانی داشته اما محرومیت ها و عدم رسیدگی مسئولین به طور شایسته به این استان باعث ...
جعفری: امیدوارم بتوانیم نمایش خوبی در المپیک داشته باشیم/سال خوبی برای کشتی فرنگی بود
یا خیر؟ جعفری در پاسخ به این سوال گفت: از الان نمی توان پیش بینی کرد اما بچه ها تمرینات خوبی را در پیش گرفتند و شرایط بسیار خوبی دارند و امیدوارم که بتوانیم نمایش خوب و قدرتمندی در المپیک داشتیم. سرپرست تیم ملی در پاسخ به این سوال که سال 94 برای کشتی فرنگی چگونه بوده است گفت: سال بسیار خوبی برای کشتی فرنگی بود.مسابقات آسیایی را داشتیم که کشتی گیران اصلی مان نبودند اما با آمدن مجدد محمد بنا تیم ایران با اقتدار قهرمان شد. بچه ها خوب کشتی گرفتند و توانستیم چهار طلا و یک نقره و دو برنز به دست آوریم. ...
گفت وگوی جذاب با آقای گل لیگ از محله کوتی تا ساحل های بندر
... آرش جزو مهاجمان خوب لیگ ماست.کمتر مهاجمی مانند برهانی مدافعان را آزار می دهد. *برخورد مردم از پارسال تا حالا چقدر با تو فرق کرده؟ مردم همواره لطف دارند.خب سال قبل شناخته شده نبودم اما الان طبیعی است که در کوچه و خیابان بیشتر مرا می شناسند . *مهدی طارمی هرگاه فرصت کوتاهی ولو یک روزه داشته باشد روانه بوشهر می شود. چرا؟ برای دیدن خانواده ام و بخصوص ...
در خواستگاری دو چشم دارید دو چشم دیگر هم قرض کنید
موضوعی که پس از پوشش باید مورد توجه قرار گیرد، نوع برخورد و پذیرش طرف مقابل است. اگر تمام خانواده دختر در خواستگاری حضور دارند، دختر خانم باید در بدو ورود آخرین فردی باشد که پشت سر بقیه قرار دارد و مسلماً خانواده دختر باید بعد از خانواده ی پسر جای خود بنشینند و طرز نشستن باید به گونه ای باشد که همه بتوانند یکدیگر را به راحتی ببینند. کم گوی و گزیده گوی دکتر طهرانی در خصوص نحوه ...
ونگر: مربی نتیجه گرا را مربی بی هنر می دانم!/ فرگوسن هیچ گاه غرق در موفقیت نمی شد
آورده است. آرسنال اما 12 سالی می شود که در حسرت قهرمانی در لیگ برتر است و همین مسئله کاسه صبر هواداران این تیم لندنی را به لب رسانده است. ونگر که در این فصل تیمش یکی از مدعیان اصلی قهرمانی در لیگ برتر به شمار می رود، با مجله فرانسوی اسپورتس اَند استایل اکیپ مصاحبه ای متفاوت انجام داده و اظهارات جالبی داشته است. * گذراندن یک روز خوب در ورزشگاه امارت ظاهراً دیگر خیلی شباهتی به ...