سایر منابع:
سایر خبرها
وضعیت اسفبار رستوران های دربند+عکس
تعزیرات حکومتی این است که به سراغ این سودجویان برود و نگذارد فضای کسب و کار آلوده به بی اخلاقی این افراد شود و از سویی هم کمک کند تا غذایی سالم به دست مردم برسد. از آنجا که در ایام نوروز حجم خرید های شهروندان بیشتر از گذشته می شود گشت های تعزیرات بیش از گذشته به محل های عرضه کالا و خدمات سرکشی می کنند تا حقی از شهروندان تضییع نشود. از این رو گشت های تعزیرات حکومتی که چندی قبل به ...
بانک ها دلشان به دارایی های روی کاغذ خوش است
ماهنامه آینده نگر در شماره ویژه نوروز نوشت: بدهی معوقه بانکی که در سال 83 کمتر از شش هزار میلیارد تومان بود امروز به حدود 150 هزار میلیارد تومان بالغ شده است. صنایع در حالی از بانک ها به دلیل عدم تخصیص تسهیلات گلایه مندند که بانک ها خود مطالبات زیادی از بخش های مختلف از جمله دولت دارند که به نظر نمی رسد به جز روی کاغذ برای آنها صورت حقیقی پیدا کند. هرچند که با همین مفروضات کاغذی سود ...
چرا ایرانی ها امسال کمتر مسافرت رفتند؟
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ تعطیلات نوروز 95 هم به روزهای پایانی خود رسیده و خالی ماندن بخش اعظم صندلی های وسایل حمل و نقل عمومی زمینی، هوایی و حتی دریایی، لااقل تا اکنون که پیش بینی دولتمردان دایر بر افزایش چند درصدی مسافرت مردم در ایام سال نو را پشت رو کرده است. به گزارش خبرنگار نسیم آنلاین، البته، هنوز تا جمع بندی آمار قطعی و تفکیکی مسافرت مردم در ایام نوروز فرصتی چند روزه باقی ...
تشویق به شیعه کشی در کتابخانه ملی بحرین!/تحلیل حجاریان از اختلافات بین احمدی نژاد و روحانیت/کنایه نقویان ...
شب گذشته در روستای پشتکوه از توابع جلابی بندرعباس مبلغ یک میلیارد و 850 میلیون تومان شاباش به داماد هدیه شد.اقوام داماد پول های "فضل" عروسی را یادداشت و جمع آوری می کنند در روستای پشتکوه و اکثر روستاهای هرمزگان در روز عروسی، از اقوام و دوستان داماد مبلغی تحت عنوان پول فضل به وی هدیه داده می شود.این خبر در خبرآنلاین منتشر شده است. راه حل سردار حاجی زاده برای صنعت خودرو سردار ...
تشویق به شیعه کشی در کتابخانه ملی بحرین!/تحلیل حجاریان از اختلافات بین احمدی نژاد و روحانیت/کنایه نقویان ...
البحرین للداراسات و البحوث آن را منتشر کرده به نمایش گذاشتند؛ عنوان یکی از فصلهای این کتاب”مطلبی در تکفیر رافضه” است که به اتباع مکتب اهل بیت (ع) که اغلب ساکنان بحرین را تشکیل میدهند، اشاره دارد. به نوشته مرآت البحرین، این کتاب در غرفه “کتابخانه ملی بحرین” در هفدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب این کشور که 5 فروردین جاری افتتاح گشت و تا 14 فروردین ادامه دارد، به نمایش گذاشته شد. در بخشی از این کتاب به ...
تشویق به شیعه کشی در کتابخانه ملی بحرین!/تحلیل حجاریان از اختلافات بین احمدی نژاد و روحانیت/کنایه نقویان ...
...، اشاره دارد. به نوشته مرآت البحرین، این کتاب در غرفه "کتابخانه ملی بحرین" در هفدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب این کشور که 5 فروردین جاری افتتاح گشت و تا 14 فروردین ادامه دارد، به نمایش گذاشته شد. در بخشی از این کتاب به قلم عبدالجلیل شافعی آمده است که "بعید نیست اهل علمی که از تکفیر غلات رافضی دست کشیدند اینک با دیدن اقدامات شنیع آنها، بدون هیچ تردیدی آنها را تکفیر کنند". این کتاب همچنین احادیثی ...
عناوین برگزیده تیتر فرهنگی - اجتماعی روزنامه ها و پایگاه های اینترنتی ( 9فروردین)
پژوهش خبری:در این مجموعه مهم ترین تیترهای اخبار؛ سرمقالات و یاداشت های روزنامه ها و پایگاه های اینترنتی مختلف درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی جمع آوری و پردازش موضوعی شده است. مدیریت شهری/ مسکن / محیط زیست/ میراث فرهنگی و گردشگری -------------- - بعد از حضور در رستوران های فرحزادتعزیراتی ها امروز به فروشگاه ه رسیدند/ از کشف میوه های قاچاق تا گرانفروشی ازون برون ...
از شعار هنر برای هنر تا سرمایه گذاری در کارخانه اسلحه سازی
دلار به رابرت ادوارد تد ترنر ، تاجر آمریکایی و بنیان گذار شبکه سی ان ان فروخت ولی در مدت زمانی کوتاه ترنر بدهی زیادی بالا آورد و مجبور شد بخش اعظمی از سهام کمپانی را بار دیگر به کرک کرکوریان واگذار کند ولی همچنان آرشیو فیلم های گلدن مایر را برای خود نگاه داشت. علی رغم معامله انجام شده، این کمپانی همچنان بدهکار باقی ماند. *خریداری کمپانی توسط یک ناشر ایتالیایی و ورشکستگی های ...
ضرورت های اقتصاد مقاومتی از حرف تا عمل
اقتصاد مقاومتی غذای خود را بطور کامل از محل تولیدات داخلی فراهم نماید و با دارا بودن شرایط 4فصل محل عرضه و صادرات انواع و اقسام محصولات کشاورزی اعم از زراعی ، باغی ، دامی و شیلات و آبزیان در ابتدا به کشورهای همسایه و هم جوار و سپس به کشورهای مختلف جهان باشد ، علاوه بر آن متاسفانه باید گفت به دلیل رشد و توسعه فرهنگ اشتباه مصرف نابجا و مهیا نبودن زیرساخت های ضروری ، مصرف انواع سوخت در کشور بیش از 3 ...
آگهی استخدام 8 ردیف شغلی در شرکت ایرساپرداز پاسارگاد واقع در استان تهران
بازار سنتی با اعتماد به نفس، دارای ظاهر آراسته و فن بیان عالی توانایی کار تیمی و تشخیص کیفیت و قیمت کالاها حداقل 20 و حداکثر 30 سال سن شرایط استخدام: همکاری 3 ماهه و سپس قرارداد رسمی سالانه با بیمه حقوق ثابت ماهانه 750 هزار تومان به همراه پورسانت 4 مسئول درج محتوا در سایت خانم 2 نفر آشنا به شبکه های اجتماعی و فروشگاه های اینترنتی مسلط به تایپ و نرم افزارهای ویندوز و ...
جهان در اولین هفته فروردین 95
جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) اعلام کرد که هیئتی از این جنبش امشب در دوحه با هیئت جنبش فتح به منظور تکمیل گفت وگوهای مربوط به اجرای توافق آشتی دیدار می کند. وزیر امور خارجه افغانستان استیضاح می شود پارلمان افغانستان وزرای امور خارجه و مهاجرین این کشور را در مورد مشکلات پناهجویان در نشست امروز خود به محل این مجلس فراخوانده بود، اما به علت عدم حضور ربانی این نشست بدون نتیجه پایان ...
ارائه خدمات 24 ساعته بانک شهر در ایام نوروز
صاحبان صنایع تولیدی و خدماتی عرضه گردد. جهان امروز، جهان دانایی و تفکر است و سازمانی که از کارکنان فرهیخته و از ایده های خلاق برخوردار است ثروتمند است به عبارت دیگر، سرمایه امروز سازمانها، ایده و تفکر برتر است، بنابراین بانک شهر به عنوان اولین بانک در سطح جهان به خرید و فروش ایده و تفکر می پردازد تا بدین وسیله اعلام کند که به شعار خود نوآوری درخدمت ارج می نهد و هم برای ایده ها و تفکرات متخصصان ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
وزیر نفت سال سختی پیش رو دارد
رسانه ای ایجاد می کند. از جمله اینکه گفته است: واژه یارانه نقدی برای من خیلی عذاب آور است. وی از پرداخت یارانه نقدی همچون وزیر اقتصاد به عنوان یک مصیبت بزرگ یاد کرده و با اشاره به اینکه تقرییا 80 تا 90 درصد درآمد ناشی از فروش شرکت گاز و 80 درصد درآمد شرکت پالایش و پخش فرآورده های نفتی از محل فروش فروش فرآورده ها به هدفمندی یارانه ها اختصاص می یابد گفته است: جمع کردن پول هدفمندی و رساندن ...
سالی که نکوست از بهارش پیداست
تن دپو داریم که علت آن عدم تخلیه بار در خلیج فارس است،خواستار اختصاص 10 هکتار زمین در بندر شهید رجایی برای دپوی محصولات تولیدی برای صادرات شد و عملیاتی شدن طرح فاضلاب سیرجان را از برنامه های این شرکت عنوان کرد. تقی زاده از تولید بیش از 5 میلیون و 250 هزار تن گندله خبر داد و گفت: از محل صرفه جویی و عدم افزایش قراردادها و کاهش قیمت تمام شده 540 میلیارد تومان سود در سال 94 عاید شرکت شده است که ...
حاتمی: مدیریت اتوبوسی راه تحقق اقتصاد مقاومتی نیست
قاچاق و وارداتی دوری کنند و برای ایجاد اشتغال و افزایش ثروت ملی به سوی خرید کالاهای ایرانی روی آورند. از سویی٬ دولت باید صنعتگران را موظف به تحقیق و توسعه و استفاده از دانش و نوآوری کند، همچنین دولت باید بازار را برای افزایش فروش صنعت داخلی در بازارهای داخلی و خارجی فراهم کند که البته اگر دانشگاه های ما با صنعت همراه باشند و صنعت به استفاده از نخبگان دانشگاه روی آورد، در آن زمان کیفیت ...
کشف 4 تن مرغ فاسد در بازار مرغ تهران
متخلف که بال های مرغ را با رنگ مصنوعی غیرمجاز مخلوط و همچنین اقدام به فروش خوش گوشت کرده بودند برخورد و این واحدها را به 3 میلیون تومان جریمه نقدی محکوم کردند. مرغ تازه امروز در بازار مرغ میدان بهمن 5 هزار و 700 تومان به ازای هر کیلو عرضه شد که 10 درصد نسبت به قیمت مرغ در مراکز فروش مرغ در سطح شهر کاهش قیمت داشته است. ...
معرفی موزه های مازندران
تاریخی و اسلامی مکشوفه از منطقه ساری و بهشهر می باشد. همچنین یک پلاک مفرغی با شمایلی از شتر دو کوهانه در این اتاق قرار دارد که از جذابیت بالایی برخوردار است. این پلاک متعلق به هزار اول ق.م بوده که از منطقه لفور سوادکوه و در حین کشفیات باستان شناسی به دست آمده است. در اتاق چهارم، ظروف شیشه ای و کاسه های مسی مربوط به دوره سلجوقیان دیده می شود. اتاق پنجم محل به نمایش گذاشتن چندین کتیبه، کاشی، سفال ...
میزبانی مسافران نوروزی در بزرگترین غار آبی جهان
.... یاری با تاکید بر اینکه تنها راه برون رفت علیصدر از چالش بزرگی که این روزها با آن مواجه است سرمایه گذار است چراکه زیرساختهای لازم تنها از طریق سرمایه گذاری بخش خصوصی تامین می شود، گفت: علیصدر با روزانه 300 یا 400 بازدیدکننده سیراب نمی شود بلکه باید روزانه حداقل چهار هزار مسافر داشته باشد تا بتواند تامین مالی کند. وی حجم سرمایه گذاری فعلی را 200 میلیارد تومان در فاز نخست ...